همانطور که نظم، آسایش و خوشبختی آرزوی هر انسان و موجود زنده ایست؛ بینظمی، هرج و مرج و فلاکت هم میتواند جذاب و گیرنده باشد.!
پرده جادویی سینما جزء محدود جاذبههاییست که میتوان به تماشا بدبختی مردم نشست، پاشیدن خون روی صورت دیگران را نظاره کرد، و به میان دنیایی از وقایع ناخوشایند سفر کرد و در عین حال صحیح و سالم زندگی کرد.
در مقاله این هفته سعی کردیم به تقابل خشونت و طنز، خون و هجو و صد البته عشق در یک دنیای آخرالزمانی بپردازیم؛ میتوانیم همراه با یک قتل شوخطبع و بیمسئولیت به تکه تکه کردن شیاطین انساننما مشغول شده و یا در دل یک دنیای پر از زامبی، کائنات و قوانین مضحکش را به سخره بگیریم و در آخر، طعم عشق را با چاشنی گوشت انسان مزه مزه کنیم.!
پس بهتر است تمامی درب و پنجرههای خانه را ایمن کنید. اره برقی، ساطور و دیسکهای گرامافون خود را برداشته و با آمادگی کامل در این دنیای قرمز و زرد، شیرجه بزنید.
اش ویلیامز (Ash Williams) حالا دیگر پا به سن گذاشته، توبه نامه خود را تحویل شیطان داده و دیگر قصد زندگی در حمام خون را ندارد؛ اما چه کسی حرف او را باور میکند؟
سن کوچکترین تاثیری در خوشگذرانیها و بیخیالی او نگذاشته وحتی باعث تشدید این اخلاقیات در او شده و تمام این نکات، میتوانند دلیلی باشند برای دیدن این سریال.
بعد از دو فیلم از سری evil dead و درخشش فیلم در قلب طرفداران ژانر وحشت، این مجموعه مسیری سراشیبی و رو به افول را در پیش گرفت. چند فیلم برگرفته از دنیای این مجموعه و اسپینآفهای متعددی روانه بازار شد ولی نه تنها به موفقیت دو فیلم ابتدایی نزدیک نشده، بلکه نتوانستند حداقل انتظارات را به عنوان یک فیلم مستقل برآورده سازند.
اما این مجموعه تلوزیونی علارغم تمامی مشکلات ریز و درشت اعم از مشکلات فیلمنامه و گاها شخصیتپردازی، سعی کرد تا یاد و خاطره دوران خوش(!!) اّش ویلیامز را تداعی کند.
هرچند این سریال هم مانند دیگر دنبالههای شیطان مرده خوششانس نبوده و پس از پخش فصل سوم کنسل شد؛ اما بازهم تماشای سه فصل خون و خونریزی و شنیدن صدای اره برقی معروف (اَش) بعد از مدتها، ارزش چشمپوشی از مشکلات را برای طرفداران قدیمی و دنبالکنندگان آثار اسلشر و ترسناک دهه ۸۰ هالیوود، خواهد داشت.
پ.ن: اگر طرفدار بازی نسل ششمی این مجموعه هستید، حضور صداپیشه یکی از دوستداشتنیترین کارکتر آن مجموعه، شما را غافلگیر خواهد کرد!!
اخبار مدام خبر از ویروس جدیدی میدهد که در سراسر دنیا پخش شده، مردم به شکل مردگانی از گور برخواسته در شهر تردد میکنند و هیچ ستاد یا ارگانی از سمت دولت حاضر به کمک به بازماندگان نیست؛ بهترین تصمیم در این لحظه چیست؟!
درست حدس زدید؛ رفتن به مغازه برای خرید بستنی مورد علاقه دوستتان و صحبت درباره امنترین مکان برای سیگار کشیدن!
با گذشت حدود ۱۵ سال از اکران این فیلم، به سختی میتوانید فیلمی بهتر در ژانر کمدی آخرالزمانی پیدا کنید.
این فیلم اولین اثر از سگانه (بستنی کورنتو) میباشد. سه فیلم با شباهتهای فراوان و دنیاهای متفاوت، که زوج اصلی هر سه فیلم را سایمون پگ (Simon peg) و نیک فراست (nick frost) تشکیل میدهند؛ در حالی که ادگار رایت (Edgar wright) مسئولیت کارگردانی را برعهده دارد.
شان که شخصیتی ساده و عاشق دارد، زندگی سرخوشانهای را با دوست بیکار و بیعار خود میگذراند، حمله ناگهانی ارتشی از زامبیها او را تبدیل به یک قهرمان میکند. قهرمانی که بیشتر وقت خود را صرف طراحی نقشههایی میکند که قرار نیست اجرا شوند و با این حال، بازهم میتواند دوستداشتنی باشد.
بعد از تماشای فیلم اولین نکتهای که به ذهن ما خطور میکند این است که چقدر بین دنیای ما و آخرالزمانی که شان اسیر آن شد تشابه وجود دارد؛ میان زامبیهای زنده این فیلم و زندگان مردهای که هر روز بیشتر به اصل خود نزدیک میشوند، زندگانی که هیچ بعید نیست تا به امروز ما را هم در دنیای دلمرده خود شریک کرده باشند.
این فیلم برای علاقهمندان به کمدی هجو، دوستداران زامبیها، شیفتگان سبکهای تلفیقی، طرفداران سرگرمی و به طور خلاصه، هرکس که بدنبال راهی مناسب برای گذراندن یک ساعت و نیم از وقت خود به شکلی مفرح میباشد، پیشنهاد میشود.
در مکانی نامعلوم و زمانی نامشخص، ارزش گوشت انسان بیشتر از عشق اوست. قصابی متروک در دنیایی زرد و خوفناک، به دنبال شکار مسافران و رهگذارانیست که در محله آنها ساکن میشوند.
داستان فیلم قصابی درباره عشق در سرزمین ممنوعه و قحطیزده است؛ اهمیتی ندارد که چه نقشی در این دنیا ایفا میکنید، خواه یا ناخواه شما محکوم به همنوایی با دنیای آدمخوار هستید! از کودکان بازیگوش تا پیرزنی فرسوده؛ در این محل هیچ تفاوتی بین شکار و شکارچی وجود ندارد، کسانی که دوستشان دارید و افرادی که به شما اهمیت میدهند، همان کسانی هستند که چند کیلوگرم از شما را بعنوان وعده غذایی برای خانواده خود سرو میکنند، البته با بغض و اندوه.
اما از آنجایی که کارگردان این فیلم (Juan Pierre jeunet) معروف و سازنده فیلم زیبای امیلیست، نیازی نیست نگران باشید. چنین داستان ترسناک و خوف انگیزی با بستهبندی یک فیلم فانتزی و جذاب تقدیم شما خواهد شد. فیلمی که لحظات شاد و عاشقانه آن موفق به شکست ناامیدی و تاریکی در ذهن شما میشوند.
فانتزی جذاب و گیرا به سبک مخصوص ژونه، مبارزه علیه یک جامعه بیرحم با سلاح مهربانی و صلح و عشق روزهای همنوعخواری، بیشک توجه هر فیلمبازی را به خود جلب خواهد کرد.
اگر به دنبال یک فانتزی ظاهرا سرخوش ولی از درون تاریک و خشن میگردید، این فیلم میتواند جز انتخابهای اول شما باشد.
نظر شما درباره انتخابهای این هفته چیست؟ کدامیک از فیلمهای معرفی شده برای شما جذابتر بودند؟
منتظر شنیدن نظرات شما درباره این مقاله هستیم.
2 پاسخ به “گرویتی آخر هفته: خون، خنده، خشونت”
چه مقاله جذاب و منسجمی! خسته نباشی علیرضاجان
چه مقاله جذاب و منسجمی! خسته نباشی علیرضاجان