این نقد بر اساس نسخهی ارسالی سازندگان برای وبسایت گیمینگ گرویتی نوشته شده است
بدون شک خونآشامها و داستانهای مربوط به آنها بخش مهمی از ادبیات و رسانههای دیداری را به خود اختصاص میدهند. این موجودات که دیر زمانی کابوس خیالی نیاکان ما بودند، اکنون دستمایه خلق آثار مختلفی در ژانرهای گوناگون هستند. خواه دراکولای برام استوکر باشد و خواه نوسفراتو، این موجودات مدتهاست که اسباب سرگرمی ما را فراهم کردهاند. در سال ۱۹۹۱ بود که بازی نقش آفرینی رومیزی Vampire: The Masquerade به عنوان بخشی از مجموعه World of Darkness به بازار عرضه شد و سرآغازی شد بر محصولات متنوعی که به مرور زمان بر اساس این سری شکل گرفتند. یکی از آخرین محصولات زیر مجموعه Vampire: The Masquerade، بازی Vampire: The Masquerade-Coteries of New York است که در ادامه به نقد و بررسی آن خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید.
بازی با انتخاب از میان سه شخصیت که هرکدام پیشینهای متفاوت دارند آغاز میشود. در ابتدای بازی شخصیت اصلی توسط فردی با هویتی نامشخص تبدیل به خون آشام شده و در ادامه مجبور به همکاری موقت با شخصی به نام Qadir میشود. پس از گذران یک شبانه روز، کاراکتر توسط Qadir به محل اجتماع خون آشامان Camarilla برده شده و در آن جا توسط Prince Panhard به مرگ نهایی (Final Death) محکوم میگردد. در این زمان است که فردی با نام Sophie Langley پیشنهاد رهایی از مرگ را به وی میدهد در ازای اینکه کاراکتر به خدمت او در آید. شخصیت اصلی نیز به ناچار این موضوع را پذیرفته و تحت قیمومت Sophie در میآید. با گذر زمان Sophie چم وخم زندگی یک خون آشام را به کاراکتر میآموزد، نحوه سیراب کردن هیولای درون و شکار انسانها را به او یاد میدهد و مهم تر از همه، او را راهنمایی میکند تا یک انجمن کوچک، متشکل از افرادی ارزشمند، برای خود ایجاد کند. با این حال این تمام ماجرا نیست و Sophie نقشههای بزرگتری را در سر دارد. نقشههایی که می توانند آینده جامعه خون آشامان را تغییر دهد…
به عنوان یک بازی در سبک Visual Novel که عملا از گیمپلی بی بهره است، داستان در Vampire: The Masquerade-Coteries of New York اهمیت بسیار بالایی دارد. داستان بازی گنگ آغاز شده، و به مرور نکات مختلفی از آن برای مخاطب آشکار میشود. در جریان بازی و در طی ساختن انجمن خودتان، گزینههای متفاوتی برای پیگیری در اختیارتان قرار میگیرد. هر کدام از این موارد جدا از هدف نهایی که دارند، می توانند داستانی خاص را بازگو کرده و بخشی از دنیای خون آشامها برای مخاطب آشکار کنند. برای مثال یکی از کاراکترهای بازی در کلیسا با شما ملاقات هایی را ترتیب داده و کاراکتر را در معرض باور پاک یک کشیش (که برای یک خون آشام نابودگر است) قرار میدهد و سعی میکند تا به این سوال پاسخ دهد که آیا خون آشامها نیز به رستگاری میرسند یا خیر؛ اما در عین حال تاریخچهای از آنها را نیز بیان میکند: اینکه چگونه قابیل به اولین خون آشام تبدیل شد و چگونه نسلهای بعد از او جامعهای را تشکیل دادند و چگونه این موجودات سرانجام مجبور به زیستن در اختفا شدند. نکته مثبتی که در این میان وجود دارد، عدم امکان تجربه همه مراحل با یک بار اتمام بازی است که ارزش تکرار این اثر کوتاه را بالاتر میبرد.
روایت داستان بازی اکثرا بر عهده دیالوگهایی است که مابین شخصیتها رد و بدل میشود. این دیالوگها به خودی خود از کیفیت نویسندگی بسیار خوبی برخوردار هستند و جدا از آنچه بالاتر ذکر شد، مخاطب را به خوبی با شخصیت کاراکترهای مختلف و انگیزههایشان آشنا میکنند. در این میان گاهی حق انتخابهایی نیز در اختیار مخاطب قرار میگیرند که تفاوتهایی اندک را در آنچه شخصیت مقابل میگوید یا انجام میدهد، ایجاد میکنند. نکته منفی این مسئله تاثیر بسیار اندک انتخابهای بازیکن بر داستان است. به گونهای که در سرتاسر بازی انتخابهایتان تاثیری بسیار کوتاه مدت دارند و یا حتی تاثیری نداشته و کاملا نمایشی هستند. از این نظر سازندگان میتوانستند بسیار بهتر عمل کنند و از این طریق شاخ و برگ بیشتری به داستان بدهند و حتی بر خلاف پایان ثابت فعلی، نتیجه انتخابهای مخاطب را در اتفاقات پایانی بازی تاثیر دهند. صحبت از پایان بازی شد؛ اگرچه این پایان ثابت است، با این حال بسیار شگفت انگیز بوده و تمام معادلات بازی را به طرز جالبی بر هم میزند؛ هرچند این بر هم زدن میتواند برای همه خوشآیند نباشد.
در هر قسمت از بازی و با ورود به هر محیط جدید، یک تصویر ثابت و از پیش طراحی شده به عنوان پس زمینه دیالوگها به نمایش در میآید. این تصاویر که در واقع مسئول منتقل کردن حال و هوای کلی محیطی که کاراکتر در آن قرار دارد به مخاطب هستند، به طور کلی کیفیت مطلوبی داشته و از جرئیات خوبی بهره مندند؛ اما از یک نکته منفی نیز رنج میبرند و آن چیزی نیست جز مشترک بودن تعدادی از آنها برای بعضی از محیطهای متفاوت که صرفا حال و هوای کلی یکسانی دارند. این مورد با توجه به اینکه با بازی سادهای طرف هستیم عجیب به نظر میرسد و بیش از آنکه بودجه کم بخواهد توجیهی برای آن باشد، کم کاری سازندگان را فریاد میزند. نکته خنده داری که به نظر راقم این سطور آمد، عدم آشنایی درست سازندگان با بازی خود و جهان آن بوده است. این مورد از عکس کاور بازی و منوی اصلی که کاراکتر Sophie را با یک سیب گاز زده در دست و یک انگشت خون آلود در دهان نشان میدهد به وضوح میتوان فهمید. طبق منطق بازی و دنیای آن، خون آشامها چیزی نمیخورند بلکه صرفا خون میآشامند.
در زمینه صدا و موسیقی شاهد نکته قابل توجهی در بازی نیستیم. اگرچه صداهای محیطی به طور محدود در بازی وجود دارند، اما هیچکدام از دیالوگها صداگذاری نشدهاند و موسیقیهای معدود بازی نیز با اینکه قابل قبول هستند، اما نمیتوان آن ها را عالی دانست.
به طور کلی Vampire: The Masquerade-Coteries of New York عنوانی است با داستانی جالب که صد در صد ارزش یک بار وقت گذاشتن را دارد و چه بسا بتواند دریچهای باشد به دنیای Vampire: The Masquerade برای مخاطبان. اگرچه این عنوان را نمی توان بیایراد خواند و صد در صد سازندگان میتوانستند بسط بیشتری به این اثر بدهند، با این حال تجربه بازی فعلی نیز مسلما خالی از لطف نخواهد بود.