گیمینگرویتی

ثبت نام

نقد و بررسی بازی Trinity Trigger | اسلحه خانه‌های باستانی

برای فهم چرایی وجود Trinity Trigger قبل از هر چیز باید کمی برگردیم عقب. سال ۱۹۹۳ بازی‌ای تحت عنوان Secret of Mana روی کنسول SNES منتشر می‌شود. در ابعاد کلی، Secret of Mana چندان بازی تکان دهنده‌ای نبود و اگر از دور نگاه کنیم آن بازی هم یکی از چندین و چند بازی نقش آفرینی محبوب کنسول‌های آن زمان بود. ولی با نگاه ریزتر می‌شود دید که Secret of Mana یکی از مهم‌ترین بازی‌های ژانر Action-RPG است که نقش به سزایی در محبوبیت این ریز ژانر روی کنسول‌ها داشت. تلاطم رنگی و برجستگی گرافیک پیکسلی بازی در آن زمان به کنار، نکته متمایز کننده Secret of Mana این بود که برخلاف همه بازی‌های نقش آفرینی ژاپنی آن زمان به جای استفاده از سیستم مبارزات نوبتی از یک سیستم اکشن همزمان استفاده می‌کرد. محدودیت‌های SNES طبیعتاً اجازه نمی‌داد سیستم اکشن بازی آن چنان غنی، پر زرق و برق دار و پیچیده باشد و نهایتاً بازی‌های نوبتی در آن زمان عمق بیشتری داشتند. ولی Secret of Mana موفق شد با این که اولین بازی Action-RPG تاریخ نبود ولی یکی از مهم‌ترین بذرهای محبوبیت این ژانر را بکارد و تبدیل به یک عنوان کلاسیک و نوستالژیک برای طرفداران خود شود.

حال 30 سال از عرضه Secret of Mana می‌گذرد و ژانر Action-RPG پیشرفت‌های بسیار محسوسی را به خود دیده؛ تا جایی که مجموعه‌ای به عظمت Final Fantasy نیز در چند نسخه اخیر خود به سراغ این ژانر رفته تا سیستم نوبتی قدیمی خودش و هم اکنون Final Fantasy XVI یکی از قله‌های این ژانر به شمار می‌آید. با تمامی این اوصاف و پیشرفت‌ها و پیچیدگی‌ها و عمقی که این ژانر در سی سال اخیر گرفته جای خالی آن حس دوست داشتنی، ساده ولی دل انگیز Secret of Mana خالی است و دامنه‌ای مخاطب‌ها به آن چنگ می‌زنند. به همین دلیل بازی‌هایی مثل Trinity Trigger وجود دارند و ما در گیمین‌گرویتی قرار است بنشینیم و ببینیم چطور میراث این ژانر و خاطرات ما با عناوین قدیمی آن قرار است در این بازی زنده شود. با ما همراه باشید.

داستان Trinity Trigger از جایی آغاز می‌شود که دو خدای آشوب و قانون در جنگ بی نهایت سهمگینی با هم قرار دارند. نهایتاً جنگ بین این دو خدا به صورت مستقیم به پایان می‌رسد اما پس لرزه‌اش در قالب اسلحه‌های غول آسایی که روی جای جای زمین فرود آمده اند باعث می‌شود ادامه جنگ به صورت نیابتی بین موجودات روی زمین ادامه پیدا کند و انسان‌ها تحت دو دسته آزادی خواهان آشوبگر و زورگویان قانون مدار ادامه پیدا کند. شما البته در نقش Cyan قرار دارید. پسر گنج یاب ساده‌ای که غافل از همه چیز یکی از نمایندگان نیابتی خدای آشوب بوده و طولی نمی‌کشد که خود را میان این درگیری افسانه‌ای پیدا می‌کند و باید با کمک دو دوست جدیدش و البته موجود کوچولوی بامزه‌ای که در کنارش تبدیل به اسلحه می‌شود (و اسم این موجودات Trinity است) سر از رمز و راز این جنگ برداشته و آن را به انتها برسانند.

به صورت خلاصه، علی رغم توضیحات مفصلی که دادم، داستان بازی داستان ساده‌ای است هر چند پیچ و خم‌ها و اتفاقات جذاب خودش را دارد ولی در نهایت یک داستان به شدت معمولی برای یک بازی در این سبک به شمار می‌رود. این به خودی خود خیلی ناامید کننده نیست. داستان ساده جذابیت‌های خودش را دارد؛ دنبال کردن‌اش راحت‌تر است و بعضاً موقع اوج و فرود خود تاثیر بیشتری روی مخاطب می‌گذارد اما متاسفانه به علت شخصیت پردازی به شدت سطحی چه شخصیت‌های همراه و چه شخصیت‌های منفی همچین اتفاقی رخ نمی‌دهد و داستان بازی از یک داستان معمولی خوب به یک داستان معمولی خواب آور و خسته کننده تبدیل می‌شود که خلاصه‌اش می‌شود «از این شهر به شهر دیگر برو و سیاهچال آن جا را فتح کن و سپس به شهر بعدی برو» بدون هیچ اتفاق ویژه بین این شهرها و سیاهچال ها.

شاید داستان معمولی بازی قابل بخشش باشد ولی شخصیت پردازی تک بعدی این شخصیت‌ها واقعاً حیف است. پرتره طراحی شده این شخصیت‌ها واقعاً زیبا هستند و صداگذاری آن‌ها نیز به خوبی انجام شده. اگر نویسندگی بازی کمی حرفه‌ای تر بود بازی خیلی به یاد ماندنی‌تر می‌شد.

گیم پلی بازی به صورت خلاصه «سرراست» است. شما در ابتدای بازی کنترل Cyan شخصیت اصلی بازی را به عهده دارید و بازی بدین صورت است که حملات شما از نوار دایره شکلی به نام Synchro تغذیه می‌کند و با هر حمله این نوار کاهش پیدا می‌کند و در صورت تمام شدن حملات شما صدمه بسیار کم و نزدیک به صفری به دشمنان می‌زند. به نوعی این سیستم شبیه نوار استامینا و استقامت بقیه بازی‌های اکشن است و صرفاً نامش فرق دارد. شما شهر به شهر گشته، ماموریت های فرعی مختلف قبول می‌کنید و در عین حال به سیاهچال هایی که کنار شهرها قرار دارند سفر کرده و ماجراجویی‌های خود را در آن‌ها ادامه می‌دهید. این سیاهچال ها به صورت کلی سیاهچال های استانداردی هستند که از کمترین انتظارات شما فراتر نمی‌روند و در عین حال آن چنان هم خسته کننده و یکنواخت نیستند. در انتهای هر سیاهچال شما با یک باس فایت جنگیده و یک سلاح جدید برای یکی از سه شخصیت قابل بازی به دست می‌آورید. این جاست که عمق بیشتر سیستم مبارزات بازی خودش را نشان می‌دهد.

بازی چندین و چند مدل اسلحه دارد که هر کدام حرکات مختص به خود و نقاط ضعف و قوت خود را دارا هستند. نکته مهم این است که دشمنان مختلف بازی هر کدام به بخش از این اسلحه‌ها ضعف داشته و در مقابل برخی از آن‌ها مقاومت نشان می‌دهند و باید با آزمون و خطا این ضعف و قوت‌ها را پیدا کنید. مسئله‌ای که این جا روی مخ می‌رود این است که تغییر اسلحه در این بازی کند و کلافه کننده است و تغییر مداوم آن‌ها برای دشمنان کوچکی که در انواع مختلف ضعف و قوت‌ها روبرویتان ظاهر می‌شوند بسیار خسته کننده است.

در زمینه تنوع دشمنان بازی واقعاً استثنایی است و هر منطقه‌ای که می‌روید با دشمنان جدیدی روبرو می‌شوید که رفتار و حرکات مختلفی دارند و اگر چیزی باشد که تغییر کمی بکند حرکات شما است. شما می‌توانید کومبوی هر اسلحه‌ای که در اختیار دارید را شخصی سازی کنید. اما چون ارتقا این حرکات به XP احتیاج دارد شما برای بهینه بودن حرکاتتان عموماً به یکی دو اسلحه و یک نوع کومبو می‌چسبید تا قوی‌ترین حرکات خود را همیشه در اختیار داشته باشید و این باعث یکنواخت‌تر شدن بازی با وجود تنوع دشمنان زیاد بازی می شود.

باس فایت های بازی نیز یکی از آن نکات در ظاهر مثبت ولی در عمل اذیت کننده بازی است. باس فایت ها هم مشابه دشمنان عادی نقاط ضعف خود را در مقابل برخی اسلحه‌ها دارند. این جا چون مبارزات تک به تک و طولانی‌تر است تغییر اسلحه همان ابتدای مبارزه عملی‌تر است و با یک انتخاب درست می‌توانید به ادامه مبارزه بپردازید و لازم نیست نگران نوع دیگر دشمنان در مبارزه باشید که شما را مجبور به تغییر دوباره اسلحه تان کند. نکته منفی این جاست که باس‌های بازی یک نوار جان دارند و یک نوار زره. شما در ابتدا باید نوار زره هر باس را بزنید تا بتوانید از جان او کم کنید. مشکل این جاست که بعد مدت کوتاهی نوار زره باس دوباره کامل پر شده و باید این رویه را چندین و چند بار تکرار کنید که مبارزات با باس فایت ها را خیلی طولانی‌تر از چیزی که باید می‌کند.

اما بزرگ‌ترین مشکل گیم پلی Trinity Trigger که البته بقیه موارد داستانی و بصری را هم در کنار خود گره می‌زند این است که بازی به شدت یکنواخت و تکراری است. از همان لحظه اول بازی به عنوان یک Action RPG خارج از شباهت و حس نوستالژی برانگیزی که نسبت به سری Secret of Mana دارد هیچ چیز جدیدتری برای به رخ کشیدن ندارد. سیستم کرفتینگ و کریستال‌هایی که می‌توانید روی اسلحه‌ها بزنید و… هیچ کدام دردی از این سیستم دوا نمی‌کند و بعد پنج شش ساعت دیگر بازی هیچ چیز جدیدی از حیث گیم پلی برای به رخ کشیدن ندارد و داستان و گرافیک بازی نیز چیز چندان جدیدی به غیر از موارد خیلی عادی و معمولی به شما نشان نمی‌دهد و در نتیجه شما آن چنان با دنیای بازی نمی‌توانید خوی بگیرید.

با این وجود بازی، بازی بدی نیست. به نوعی می‌توان گفت یکی از معمولی‌ترین بازی‌های ممکن در این ژانر است و واقعاً تصمیم سختی است اگر میان دریای بازی‌های عرضه شده در این سبک، نزدیک 50 دلار هزینه کنید تا یک بازی معمولی را تجربه کنید. اختیار با شماست ولی خارج از طرفداران سه آتیشه آثاری مثل Secret of Mana نمی‌توانم این بازی را فعلاً به کس دیگری پیشنهاد دهم.

این نقد و بررسی بر اساس نسخه‌ی منتقدین، و پس از 7 ساعت تجربه‌ی بازی روی پلتفرم نینتندو سوییچ انجام شده است.

سخن پایانی

با وجود برخی لغزش‌ها در برخی زمینه‌های گیم پلی، Trinity Trigger بازی سرراستی است که اکشن روانی دارد ولی از لحاظ عمق جذابیت هیچ وقت راه به جایی نمی‌برد و در نتیجه به اثر معمولی و فراموش شدنی‌ای تبدیل می‌شود.

نکات مثبت

اکشن خوب و روان

تنوع بالای دشمنان

نکات منفی

گیم پلی تکراری و داستان خسته کننده

باس فایت های بیش از حد طولانی

آدرس شبکه های اجتماعی :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *