گیمینگرویتی

ثبت نام

نقد و بررسی بازی The Invincible | تنها و بی‌اراده در سیاره‌ای سرخ

سبک‌های زیادی را می‌توان برای ساخت یک بازی اقتباسی از یک رمان نسبتا مشهور انتخاب کرد؛ از شوتر اول شخص گرفته تا یک عنوان استراتژی اما استدیوی لهستانی Starward Industries به همراه ناشرش 11 bit studios در ساخت بازی The Invincible برگرفته از رمانی با همین نام به نوشته Stanislaw Lem سبک نه چندان عامه‌پسند Walking Simulator را برای بازی خود انتخاب کرده‌اند. این رمان در ایران طرفداران زیادی نداشته و چندان شناخته شده نیست و آخرین چاپ آن به بیش از بیست سال پیش برمی‌گردد، از طرف دیگر این سبک خاص بازی نیز هواخواهان زیادی این‌جا نداشته و اکثر گیمرها اصلا متوجه عرضه بازی‌های این سبک نمی‌شوند. با همه این مواردی که گفته شد اکنون با گیمین‌گرویتی همراه باشید تا ببینیم The Invincible حداقل برای کسانی که دستی بر این سبکی دارند اما با رمان بازی آشنایی چندانی ندارند، چگونه عمل می‌کند.

شروعی کلیشه‌ای، ادامه‌ای بسیار جذاب

تقریبا می‌توان گفت تمام هم و غم سازندگان بازی حین ساخت The Invincible بر روی اکتشاف در محیط و سورپرایزهایی است که در داستان آن وجود دارد. شما در بازی در نقش زنی زیست‌شناس و فضانورد به نام Yasna قرار می‌گیرید که به تنهایی و بدون هیچ خاطره‌ای از خود بر روی سیاره Regis III به هوش می‌آید. شروعی کلیشه‌ای و تکراری که مثل آن را بارها دیده‌ایم. با پیش‌روی در داستان Yasna کم‌کم خاطراتش را به یاد آورده و قطعات پازل داستان بسیار آهسته در کنار هم قرار می‌گیرد؛ برای مثال در همان اوایل بازی متوجه می‌شویم که گروهی از فضانورادان که Yasna نیز در بین آنها است در رقابت با گروهی دیگر با نام The Alliance برای تحقیقات و بررسی این سیاره به این مکان آمده‌اند اما با حضور یک سفینه بزرگ و نظامی دیگر به نام the Invincible همه‌چیز به هم ریخته و تک‌تک اعضای گروه تحقیق در سیاره گم می‌شوند. وظیفه Yasna نیز پیدا کردن اعضای دیگر گروه و البته کشف رازهای سیاره Regis III است. کلیت داستان بازی با این‌که صد در صد شبیه رمان نبوده اما به خوبی توانسته حس و حال موجود در داستان آن را پیاده‌سازی کند. این رمان که در سال 1964 در شوروی نوشته شده کاملا تحت تاثیر جنگ سرد و مبارزه فضایی بین آمریکا و شوروی بوده و بازی نیز به زیبایی این موارد را در داستان خود افزوده و کاملا فضای آن دوران را به مخاطب خود القا می‌کند. در مجموع با وجود شروع کلیشه‌ای آن، داستان در The Invincible نقطه قوت اصلی بازی بوده و بسیار جذاب دنبال می‌شود. صداپیشگی شخصیت‌های داستان مخصوصا خود شخصیت Yasna نیز بدون شک یکی از ارکان اصلی جذابیت در روایت داستان بازی است؛ مخصوصا این‌که در بازی توانایی محدودی در انتخاب دیالوگ‌ها توسط گیمر قرار داده شده و تقریبا همه دیالوگ‌های انتخاب شده به بهترین نحو توسط شخص اول بازی ادا می‌شود.

یک گیم‌پلی بسیار کند با محدودیت فراوان

کلیت گیم‌پلی بازی همانند بسیاری عناوین دیگر در این سبک مانند Firewatch یاVanishing of Ethan Carter به رفتن از نقطه A به نقطه B با پای پیاده یا هرازگاهی با وسایل نقلیه بسیار کم‌یاب ختم می‌شود. در این مسیر نیز Yasna با مشاهده نقشه و استفاده از دوربین مخصوص خود با محیط تعامل محدودی دارد. متاسفانه سرعت حرکات شخص اول بازی بسیار کند است. از راه رفتن آن گرفته تا باز کردن درها یا بالارفتن از صخره، همگی این کارها در بازی با انیمیشن‌هایی بسیار کندی انجام شده که می‌تواند بسیار اعصاب خردکن باشد. به طوری که گاهی باز کردن نقشه و بررسی یک نقطه از آن می‌تواند یک یا دو دقیقه طول بکشد. غیر از این کندی حرکات شدید در شخص اول بازی نقطه ضعف دیگر آن محیط‌های نسبتا کوچک بازی است. در ظاهر به نظر می‌رسد The Invincible یک عنوان با محیط‌های بزرگ و با فضای باز بوده اما در عمل این‌گونه نیست. تقریبا در تمامی محیط‌های بازی محدودیت حرکت وجود داشته و آزادی عمل محدود است. این دو مورد مخصوصا کندی شدید بازی با توجه به این‌که The Invincible یک بازی Walking Simulator است معایب اساسی بازی محسوب می‌شوند اما به نظر می‌رسد سازندگان بازی در استدیوی Starward Industries نیز متوجه این نقاط ضعف بودند زیرا با کاهش زمان گیم‌پلی باعث شدند این معایب چندان به چشم نیاید. کل زمان به پایان رساندن بازی زیر 7 ساعت بوده و از این حیث The Invincible عنوان کوتاهی به شمار می‌رود. البته با توجه این‌که برای بازی بیش از یک پایان در نظر گرفته شده است ارزش تکرار آن بسیار بالا رفته و کوتاه بودن زمان آن نقطه ضعفی برای آن محسوب نمی‌شود. غیر از ابعاد گیم‌پلی که گفته شد مورد بسیار جذاب بازی روایت جداگانه داستان به صورت کمیک‌وار در منوی اصلی آن است. با پیش‌روی در داستان و انتخاب‌های شخص اول صفحات جدیدی از این کمیک در منو باز شده و اتفاقات بازی را در قالب نقاشی به زیبایی تعریف می‌کند.

سیاره زیبا، موسیقی سنگین و فضاسازی عالی

تقریبا در تمامی عناوین Walking Simulator گرافیک هنری از اولیت‌های اصلی بازی است. زیرا با وجود فقدان ارکان متنوع گیم‌پلی اگر محیط‌های بازی نیز چشم‌نواز نباشد بعید است گیمری بتواند بازی را تحمل کند. شما در The Invincible تقریبا در تمام محیط‌هایش چیزهای زیبایی برای مشاهده پیدا می‌کنید. سطح سیاره Regis III پوشیده از صخره‌هایی با اشکال عجیب و خاک قرمز رنگ است، آسمان آن ترسناک و خورشید و سیاره‌های کنارییش وهم‌آور بوده و غارهایش اشکال عجیب به خود گرفته و پیچ و خم‌های خطرناکی دارند. همه این موارد باعث شده تا بتوان گفت گشت و گذار در این سیاره بسیار لذت بخش بوده و می‌توان دقایق زیادی به منظره‌های متنوعش خیره ماند. شاید تنها مشکل عجیب گرافیک بازی سایه خود شخص اول بازی یعنی Yasna است که هنگام راه رفتن چندان به راه رفتن یک انسان عادی شباهتی نداشته و مخصوصا حرکات دست وی هنگام راه رفتن و دویدن اغراق‌آمیز است. غیر از این نقطه ضعفی که اشاره شد گرافیک بازی کاملا به فضاسازی آن کمک کرده و حس و حال گم‌شدن در یک سیاره ناشناخته و مرموز را القا می‌کند. در بعد فضاسازی البته سازندگان بازی تا حدودی زیاده‌روی کرده‌اند به صورتی که در تمامی بازی کلاه فضانوردی Yasna بر روی سر وی قرار گرفته و همیشه بخشی از دید وی را محدود می‌کند. با وجود این که این مورد به فضاسازی آن کمک شایانی می‌کند اما ممکن است این محدودیت دید برای بعضی از مخاطبان آزاردهنده باشد. ابزارآلات و بعضا ربات‌های موجود در بازی نیز تماما حس و حال زمان جنگ سرد را القا کرده و خبری از تکنولوژی‌های امروزی نیست. در بعد صداگذاری نیز The Invincible نسبتا قابل قبول عمل می‌کند. با وجود طراحی خوب صداهای محیط متاسفانه شاهد باگ‌های گاها پرتعدادی در این زمینه هستیم برای مثال ممکن است هرازگاهی صدای بازکردن زیب یک چادر یا افتادن سنگی در کنار شما، اصلا در بازی پخش نشود. موسیقی بازی اما بدون ایراد اجرا شده و تم سنگین و صنعتی مناسبی دارد. همین موسیقی نیز در موارد اضطراب شدید شخص اول بازی به خوبی قطع می‌شود تا بتواند این حس را به مخاطب نیز منتقل کند.

این نقد و بررسی بر اساس نسخه‌ی منتقدین، و پس از حدود 7 ساعت تجربه‌ی بازی روی پلتفرم پلی‌استیشن5 انجام شده است.

سخن پایانی

عنوان The Invincible تنها برای خوره‌های سبک The Walking Simulator ساخته شده است. با وجود داستان بسیار عالی و فضاسازی بی‌نظیرش تحمل گیم‌پلی کند و شخصیت آهسته آن کار هرکسی نیست. اما اگر بتوانید گیم‌پلی آن را به لطف طراحی محیط‌های عالی و موسیقی خوبش تحمل کرده و به اواسط بازی برسید مطمئنا جذابیت‌های داستانی آن به تنهایی شما را تا انتهای بازی هل خواهد داد.

نکات مثبت

داستان جذاب و گیرا

صداپیشگی عالی شخصیت Yasna

فضاسازی بسیار خوب

روایت کمیکی داستان به صورت جداگانه

محیط‌های بسیار زیبا در Aegis III

نکات منفی

کندی شدید شخص اول بازی و کلیت گیم‌پلی

باگ‌های نسبتا پرتعداد

محیط‌های کوچک و محدودیت‌های حرکتی

آدرس شبکه های اجتماعی :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *