میگویند در مواجهه با عجایب و ناشناختهها این روحیه ماجراجویی و ریسک پذیری انسانهاست که آنها را هدایت میکند و در مواجهه با حقایق پشت این ناشناختهها، این ارادهشان است است که آنها را به انتهای مسیر سوق میدهد.
با گیمینگرویتی همراه باشید تا بررسی مفصلی روی یکی از کمتر دیده شده ولی بهترین آثار منتشر شده طی این سال میلادی داشته باشیم.
نقد کردن ویژوال ناولها کار سادهای نیست، منتها نقد کردن ویژوال ناولهای خوب و عالی کار واقعا سختتری است چون نمیتوانی یک خط بنویسی «داستاناش خوب بود.» و بهش نمره 9 بدهی. بقیه بازی مدام فقط کلیک میکنی دیگر. سر همین کمی باز کردن این قضیه بدون اسپویل کردن ماجرا که چرا این بازیها عالی هستند واقعا مورد پیچیده و گیج کنندهای است. در هر صورت من تلاشم را میکنم تا معدود نقاط ضعف و عمده نقاط قوت The Great Ace Attorney Chronicles را برای شما به رشته تحریر دربیاورم.
The Great Ace Attorney Chronicles در حقیقت مجموعهای از دو عنوان فرعی از سری بازیهای معروف Ace Attorney در ژانر ادونچر است که در سالهای 2015 و 2017 نه تنها به صورت انحصاری روی 3DS بلکه تنها فقط در ژاپن عرضه شده بودند. خارج شدن این بازیها از چنگال 3DS و ترجمهشان به زبان انگلیسی قطعا یکی از خوشایندترین موارد مرتبط با این کالکشن است، منتها بهترین چیز در مورد این کالکشن که تنها بعد از اتمام نسخه اول متوجهش میشوید همان ماهیت کالکشن بودن بازی است. بگذارید توضیح دهم؛ جریان این گونه است که داستان این دو بازی بیش از حد به هم متصل هستند. تا جایی که نسخه اول هر چند پرونده پایانی محشری دارد ولی از لحاظ داستانی در جای بسیار گنگ و غیر سربستهای رها میشود. این قضیه باعث شده بود هنگام عرضه نسخه اول این سری در سال 2015 در ژاپن بسیاری از پایان بازی ناراضی باشند و بازخورد طرفداران به این نسخه صدمه دیده و اثرش متوجه فروش ضعیفتر نسخه دوم شود. جایی که اکثر کالکشن و باندلهای این شکلی نوعی پکیج مناسبتی برای جشن گرفتن و زنده کردن یادمان بخشی از میراث یک سری بزرگ هستند و بعضا حتی تجربه به ترتیب بازیها اهمیتی ندارند، پکیج Great Ace Attorney Chronicles با تنها کنار هم قرار دادن دو اثر، ساختار بازیهایی که علیرغم داستان به شدت پیوستهشان به خاطر عرضه گسستهشان آسیب دیده بودند را تا حد زیادی ترمیم میکند و کامل ترین تجربه از این سفر 10 چپتری را ارائه میدهند. سوال این جاست، حال که بازی همچین پکیج پیوسته و موفقی است، آیا داستانی که در انتها طی این 10 چپتر طولانی روایت میشود، ارزشاش را دارد؟
سری Ace Attorney روایت وکیلهایی است که برای دفاع از موکل خود نه تنها باید سر از رمز و راز پروندههای قتل پر پیچ و خم دربیاورند بلکه باید در صحن دادگاه روبروی دادستانهای سمج و شاهدهایی که هر کدام یک جایی از صحبتهایشان میلنگد، تضادهای مختلف را پیدا کرده و دستگاه قانون و همه شاهدین مهلکه را به سمت حقیقت سوق دهند. این چهارچوب روایی آن قدر خاص است که برای 15 سال بدون تغییر خاصی در گیم پلی و حتی ستینگ بازی، سری اصلی Ace Attorney توانسته 6 بازی محبوب به مخاطبان خود ارائه کند. در این دو بازی نیز چهارچوب همان چهارچوب کلاسیک است، منتها این بار ستینگ بازی تغییر بزرگی به خود دیده و جریان بازی در انتهای قرن 19 و در لندن روایت میشود؛ جایی که ریونوسکه ناروهودوی جوان و خام درگیر سیاه ترین جنایات بزرگترین شهر دنیا در آن سالها میشود.
تغییر دادن ستینگ اول از همه به سازندگان این اجازه را داده تا از شر 6 نسخه شخصیتها و پلات لاینهایی که در سری اصلی روی هم انباشته شده بودند خلاص شوند و یک مجموعه شخصیت جدید اضافه کنند که به نوبه خودش یکی از مشکلات گریبان گیر سری را درجا حل میکند. از طرف دیگر به خاطر جایگاه این دو بازی به عنوان یک سری فرعی، سازندگان فرصتهای زیادی واسه آزمون و خطا داشتهاند. تک جلسه بودن تمام دادگاههای بازی اول، تقسیم پرونده نهایی به دو چپتر و همین قضیه که داستان دو نسخه به شدت دنباله روی هم دیگر بوده و عملا یک داستان متحد هستند از مواردی است که بازی توانسته به خاطر جایگاه خاصش در تایم لاین سری، آنها را امتحان کند و اکثرا نتیجه مثبتی دریافت کند و به لحاظ داستانی نفس تازهای در روح سری بدمد. البته گیم پلی بازی نیز تغییرات جزئیای در ساختار خود کرده که جلوتر همه را بررسی میکنیم.
شگفت انگیزترین چیز در مورد ساختار روایی Ace Attorneyها این است که آن چنان نیاز به قتلهای پیچیده و تو در تو ندارند تا روایت هیجان انگیزی داشته باشند. کافی است شخصیتهای درگیر در قتل هر کدام داستان و انگیزه حساب شده و شنیدنیای داشته باشند و جریان دادگاه آن قالب پر فراز و نشیب خودش را حفظ کند تا یک چپتر جذابیت خود را داشته باشد. به خاطر طراحی کارتونی و پالت رنگهای شادی که بین این همه شخصیت و دیزاین خاصشان وجود دارد، این سری همیشه یکی از نقاط قوتاش در ترکیب کمدی با لحظات جدی و دردناکی است که هر پرونده قتل درگیر آن است. Great Ace Attorney از هر نظر یکی از بهترینهای این سری از حیث این المانها است. بهترین نمونه این قضیه خود کاراکتر شرلوک هولمز… یا بهتر است بگویم هرلوک شولمز است. بازی امضای خاص خود را روی این شخصیت دارد و اقتباسی که شده سطح جدیدی از عجیب و غریب و خاکی بودن این شخصیت دوست داشتنی را به تصویر میکشد. نه تنها شولمز شخصیت بامزه، دوست داشتنی و حتی گاها مریض و تمسخرآمیزی است، نقشی که در جلو بردن داستان و رازهای پشت سری دارد به شدت فکر شده هستند و هر چند خیلی طول میکشد تا این لایهها باز شوند بالاخره در انتهای دو بازی با شخصیت عمیقی روبرو میشوید که رفتارهایش را به خوبی توجیه میکند. مابقی شخصیتها مانند دادستان بی رحم این نسخه Baron van Zieks، دستیار بامهارت تان Susato Mikotoba و کارآگاه پلیس Tobias Gregson نیز از همین میزان توجه و دقت برخورداراند و آنها را به شدت شخصیتهای به یاد ماندنیای میکنند. متاسفانه Iris Wilson همکار 10 سالهی بامزه، نابغه و دوست داشتنی شولمز کمی از این لحاظ به نسبت مابقی شخصیتهای اصلی لنگیده و به یکی از معدود مشکلات شخصیت پردازی سری تبدیل میشود که حتی راز نهایی پشت خط داستانی وی نیز در انتهای چپتر آخر با عجله و بدون نتیجه نهایی دلچسب جمع شده و گره میخورد.
اگر به دنبال یک اثر میستری با پروندههای سنگین و پر پیچ و خم میگردید، باید حتما ذکر کنم که هر چقدر بازی دوم این مجموعه در این زمینه یک تجربه شاهکار و تکرارنشدنی است، بازی اول کاملا برعکس عمل کرده و خیلی تمرکزش روی پایه ریزی خط روایی پیوسته میان هر دو بازی صرف میشود. نتیجه هر چند آن چنان که فکر میکنید ناامید کننده نیست چرا که نسخه اول به خاطر تازگی ستینگ، معرفی مکانیکها و شخصیت پردازی محشرش به خوبی رو پای خود میایستد. در هر صورت این بازی دوم است که از هر آن چه بازی اول با حوصله کاشته به خوبی استفاده میکند. به استثناء یکی دو مورد، تقریبا تمام سوالاتی که در بازی اول برایتان پیش میآید در بازی دوم با حوصله و جذابیت تمام جواب داده شده و منتهی به پرونده نهاییای میشود که هر چند جزئیاتش قابل بحث است و بدون اسپویل نمیتوان خیلی در موردش صحبت کرد ولی به صورت کلی هفتاد ساعت داستانی که از دادگاه محرمانه ژاپن با ناروهودو شروع میکنید را به صورت کامل گره زده و به پایانی کامل و رضایت بخش میرساند.
Great Ace Attorney مشابه بازیهای قبلی سری باز از مشکل Pacing و کند بودن روند پیشروی بازی زجر میکشد ولی این قدر این میزان به واسطه دلایل مختلف کم شده که در نوع خود محشر است. برخلاف عموم بازیهای سری که به سندروم پرونده سوم (Third case syndrome) دچاراند و چپتر سوم داستان به طرز ملال آوری خسته کننده و حوصله سربر است، Great Ace Attorney در کل 10 چپتری روایت میکند نه تنها هیچ چپتر بدی نداشته، بلکه این امتیاز را دارد که هر چپتر از داستان جدا از پرونده قتل و داستان پیرامونش بخشی از جریان پیوسته و کلی داستان را نیز پیش ببرد و به نوعی هیچ چپتر فیلری درون بازی وجود ندارد. البته از طرفی نیز به نظر شخصی خودم از پروندههای بازی، علیرغم شاهکار بودن چندتاییشان، هیچ کدام به لحاظ هیجان و اثر نهایی روی بازیکن به آن اوجی که برخی چپترهای سه گانه اصلی رسیده بودند نمیرسد. که روی هم نقطه ضعف به حساب نمیآید، صرفا از میزان خاطره انگیز بودن آن کم میکند.
در نهایت بهتر است بحث طولانی داستان بازی را با دادستان این نسخه، Baron Van Zieks تمام کنیم. شخصیتهای اصلی در سری Ace Attorney هر چند صامت نبوده ولی به صورت کلی دریچهای برای ورود بازیکن به دنیای بازی به حساب میآید. این اصولا دادستانهای سری هستند که بار اثرگذاری روی بازیکن به لحاظ شخصیتی را به دوش میکشند. مخصوصا این که بهترین لحظات هر چپتر همیشه حول جدل میان شما و این شخصیتها شکل میگیرد. Van Zieks در این نسخه واقعا یکی از بهترین دادستانهایی است که در داستان مجموعه نوشته و پرداخته شده. نه تنها داستان و پیش زمینه او دنبال کردنی و جهت دهندهی داستان میباشد خود شخصیت پردازی و دیالوگ نویسی وی واقعا نفس گیر است. برخلاف اکثر دادستانهای سری که بعد از هر Cross-Examination موفقتان، با مدارک و شاهدهای جدیدتر شما را در دادگاه به چالش میکشند، رفتار وی زیک (که مخصوصا در چپتر چهارم بازی بیشتر متوجهاش خواهید شد) به گونهای است که میگذارد شما حسابی سناریوی خود را برای پرونده تبیین کنید و لحظهای که فکر میکنید موفق شدهاید صرفا با منطق و مدارک موجود تک تک سوراخهای سناریویتان را هدف میگیرد و از بین میبرد. برای همین حتی در بهترین لحظاتی که در دادگاه روی منبر هستید و ظاهرا هیچ چیز نمیتواند شما را متوقف کند، سایهی Reaper of the Valley را به خوبی میتوانید روی سر خود احساس کنید. بعلاوه، معدود برخوردهای ریونوسکه و ون زیک خارح از محیط دادگاه به شدت خنده دار و به یاد ماندنی هستند.
گیم پلی بازی کماکان همان المانهای کلاسیک همیشگی را دارد. بازی به دو بخش تحقیقات میدانی و جلسات دادگاه تقسیم میشود. در بخش تحقیقات میدانی شما به لوکیشنهای مختلف رفته، با شخصیتهای مختلف صحبت میکنید و هر مکان را به خوبی جستجو میکنید و بعضا مدارک مورد نیاز را به افراد خاص نشان میدهید تا ضمن جلو رفتن داستان، ابعاد جدیدی از پرونده را کشف کنید. البته شما به عنوان وکیل تنها به بخشی از ابعاد ماجرا در این بخش دسترسی دارید و بخش عظیمی از دیگر جوانب پرونده در دستان شاهدینی است که بار اول در دادگاه با آنها روبرو میشوید.
در بخش دادگاه هدف شما مشخص است، ضمن جلو بردن داستان، شما باید از شاهدین Cross-Examination کنید. یعنی متن شهادت نامهشان را بررسی کرده و با پرس و جو و در نهایت مدرک مناسب تناقضات میان صحبتهایشان را به تصویر بکشید. معماهای دیگری نیز بعضا طی یک پرونده روبروی شما ظاهر میشوند که تنوع جریان دادگاه را بیش از پیش کنند.
منتها Great Ace Attorney جدا از المانهای کلاسیک یک سری حذف و اضافات در گیم پلی نسبت به نسخههای اصلی داشته. Psych Lockها و گیمیک بقیه وکیلها در نسخه اصلی (مثل مچ بند آپولو و حس سنج آتنا) در این بازی وجود ندارند و ریونوسکه ابزار آن چنان فوق کاربردیای برای پیش برد بحثش ندارد. از لحاظی این خوب است چرا که جریان دادگاه را کمتر وابسته به این گونه گیمیکها میکند. از طرفی نیز برخی لحظات احساسی سری به همین گیمیکها وابسته بود (مثل ظاهر شدن Psych Lockهای سیاه در انتهای Apollo’s Justice) که خب در این سری دیگر وجود ندارند. بعلاوه، قابلیت ارائه کردن پروفایل شخصیتها به عنوان مدرک در این نسخه دوباره حذف شده که به شدت گزینههای موجود برای حل پازلها را کاهش میدهد.
البته بازی مکانیکهای جایگزین و المانهای جدید کم ندارد. اولین مورد که بلافاصله معرفی میشود حضور چند شاهد Cross Examination از چند نفر به صورت همزمان است. به شدت این مورد جدید باعث شده بخش شهادت دادن شخصیتها جذابتر و چند وجهیتر شده و مراودات بیشتری را بین شخصیتهای مختلف شاهد باشیم. همین مورد به تنهایی در چپتر پنجم بازی اول معجزه میکند و به خلق لحظات شگفت انگیزی که در نسخههای قبلی ممکن نبودند کمک شایان میکند. در قسمتهای مربوط به دادگاه نیز بالاخره بعد از مدتها، هیئت جوری نیز به بازی اضافه شدهاند که شامل 6 نفر شهروند عادی و بی ربط به جریان پرونده میشوند که به نمایندگی از عمومیت لندن موکل شما را قضاوت میکنند و اگر هر شش تایشان روی گناهکار یا بی گناهی موکل تان متفق القول شوند دادگاه به انتهای جریان خود نزدیک شده و اگر نتوانید در بخش Examination Summation نظرشان اکثریتشان را برگردانید کارتان ساخته است. بازی کارهای خاص و جالبی در جریان این Summationها میکند، ولی به صورت کلی رفتار هیئت جوری طی جریان دادگاه در اکثر موارد به لحاظ داستانی و دخالتشان در گیم پلی خیلی قابل حدس و اسکریپت شده است و اون دینامیکی که باید را وارد دادگاه نمیکنند. البته اکثر موارد؛ گاهی اوقات آنها کاملا جریان دادگاه را برمی گردانند که جزو بهترین لحظات آن چپتر به شمار میروند.
البته گل سرسبد مکانیکهای جدید اضافه شده به بازی، Dance of Deductionهایی است که با هرلوک شولمز کبیر در بخش تحقیقات میدانی انجام میدهید. در این بخش دوربین حالت سینماتیکتر و پویاتری گرفته و شولمز وارد فاز کارآگاهی خود میشود و شروع به زیر و رو کردن محیط برای پیدا کردن راز مخفی در آن جا میکند. نقش شما این است که اشتباهات عمدی یا غیر عمدی شولمز در این مشاهدات را اصلاح کنید. کارگردانی این بخش در بازی واقعا جریان بعضا یکنواخت تحقیقات در کل سری را دگرگون کرده و لحظات واقعا جالبی را رقم میزند. هر چند Dance of Deductionهای بازی اول کمی بیش از حد مشخص هستند، بازی دوم حسابی در این زمینه گل کاشته و یک سری از بهترین لحظات کل دو بازی را به این رقصهای کارآگاهی گونهی شولمز و همکارش اختصاص میدهد.
گرافیک بازی واقعا مورد عجیبی برای بحث است. اساسا این بازیها از پایه برای کنسول دستی 3DS ساخته شده اند. تعداد پولیگانهای مدلها آن چنان بالا نیست. بعضا تکسچرها (حتی در این نسخه ریمستر شده) کیفیت پایینی دارند و نورپردازی بازی به شدت Flat و تک وجهی است. با تمامی این اوصاف بازی به لحاظ بصری تجربه واقعا چشم نوازی است. سه عامل هستند که به این موضوع کمک شایان میکنند. اولین آنها UI و منوهای شیک و استایلیش بازی هستند که با تم اروپای قرن نوزدهم بازی به شدت چفت و بست شده اند. دومین مورد این است که گرافیک بازی عملا تشکیل شده از مدلهای سه بعدی شخصیتها و بک گراندهای دو و نیم بعدی. بک گراندها که صرفا به یک آپ اسکیل شدن کارشان تمام میشود. میماند مدل ها. هر چند مدلهای به خاطر ریشه 3DS ـی بودنشان چندان جزئیات خیره کننده این ندارند، اما به خاطر هنر بی بدیل Kazuya Nuri در طراحی این شخصیتها و مهارت 3D کارهای کپکام در تبدیل این طراحیها به مدل سه بعدی، با شخصیتهای کارتونیای روبرو میشویم که به لحاظ هنری واقعا چشم نواز و دوست داشتنی اند. و در نهایت سومین موردی که به لحاظ گرافیکی بازی را با خود بالا میکشد انیمیشنهای به شدت Over the top و جذب کننده شخصیتها هستند. از سیلیای که ریونوسکه به صورت خودش میزند تا به خودش بیاید تا Breakdown متهم نهایی آخرین پرونده بازی که لغتی کمتر از «حماسی» برای شرحاش کافی نیست؛ تک تک انیمیشنها، بخشی از شخصیت پردازی کاراکترهای بازی را عملا به مخاطب القا میکنند و میزان و رنج احساساتی که میتوانند درون این شخصیتهای کارتونی زنده کنند واقعا بی نظیر است، مخصوصا وقتی حساب کنید بازی هیچ گونه صداگذاری ندارد و ظاهر شخصیتها باید بیش از پیش در این کار موفق ظاهر شوند.
در نهایت به انتهایی ترین بخش نقد میرسیم و شاید با اختلاف قوی ترین بخش این بازی و آن هم موسیقی آن است. آقای کیتاگاوا، موسیقی سرای سری، واقعا این بار معجزه کرده. همان گونه که قبلا گفتم، برخلاف اکثریت ویژوال ناولهای موجود در بازار، سری Ace Attorney از قدیم الایام به خاطر محدودیتهای سخت افزاری GBA هیچ صداگذاریای به غیر از صداهای Objection و Hold it ـی که شخصیتها در دادگاه به سمت هم پرتاب میکنند نداشته و به غیر از ساندافکتهای بیپ و بوپ ـی که موقع ظاهر شدن متون بازی پخش میشوند هیچ صدایی موقع حرف زدن شخصیتها از آنها خارج نمیشود. این استایل از حرف زدن نیمه صامت هر چند محصول محدودیتهای آن دوران بود، ولی بلافاصله به یکی از امضاهای سری تبدیل شد و حتی بعد از ورود به دوران 3DS و حالا کنسولهای نسل هشتم این قضیه فرق نکرده و تقریبا به استثنای چند کات سین خاص، شخصیتها در این دو بازی نیز کاملا صامتاند و فقط بیپ و بوپهای پشت سر هم هنگام ظاهر شدن متون دیالوگهای بازی هستند که ریتم صحبتها را القا میکنند.
برای همین ارزش موسیقی در این بازی به شدت بیشتر از همه بازیهای هم سبک خود است. موسیقی در این سری استیج بزرگتری نسبت به رقبای خود جهت جلب توجه بازیکنانش در اختیار دارد و Great Ace Attorney ذرهای نمیگذارد این فرصت هدر برود. از موسیقیهای مخصوص به هر شخصیت که انگار جزئی از گوشت و پوست آنهاست تا موسیقیهای کوبنده Pursuit که هنگام تحت فشار قرار دادن متهمین و قاتلهای سری پخش میشود، هر کدام نقش متفاوتی در غرق کردن مخاطب خود در این دنیای رنگارنگ و خونین از خود نشان میدهد. حتی برخی از ترکهای موسیقی بازی مثل Revival of Prosecutor خارج از بازی برای خود بخشی از بار روایی را به دوش میکشد این قدر معنادار نوشته شده. تنوع و عمق هر کدام از این ترکها واقعا این بخش از Great Ace Attorney را به استثنایی ترین بخش کل بازی تبدیل میکند و حتی مقابل قوی ترین بازیهای این ژانر نیز یک سر و گردن بالاتر نگهاش میدارد.