ژانر بازیهای ترسناک، و وحشتِ بقا یک پادشاه به نام Resident Evil دارد و عالی میفروشد. بسیار سخت است عنوانی را در این ژانر پیدا کنید که به لحاظ موفقیت حتی به گرد پای این پادشاه برسد؛ چه بسا عناوین بسیار باکیفیتی همچون Dead Space نیز بودهاند که نتوانستند سوددهی مناسب را برای سازندگان داشته باشند؛ از این رو معمولا، سرمایهگذاری در این سبک نسبتا کمتر اتفاق میافتد و ما شاهد تولیدات کمی در ژانر وحشت بقا، به خصوص با ارزش تولید (پروداکشن) و بودجهی بالا هستیم. بنابراین از همان تریلر ابتدایی بازی The Callisto Protocol، چهارچشمی آن را دنبال کرده و اکنون، موفق به تجربه آن شدیم. با نقد و بررسی این عنوان همراه گیمینگرویتی باشید.
پوسته
ماه آذرِ سال 1399 نخستین تریلر سینمایی بازی The Callisto Protocol به نمایش در آمد و خاطرم هست که همه به دلیل شباهت بسیار زیاد این عنوان و فرنچایز Dead Space مشغول نظریهپردازی بودند! اولین نکته در مورد این دو عنوان، خالق مشترک آنها یعنی آقای Glen Schofield است. مرد کهنهکار و البته صاحب سبک که با خلق Dead Space توانست قدم مهمی را در ژانر ترس و وحشتِ بقا ایجاد کند. خلق دنیایی فلسفی با محوریت ترس و وحشت در فضا برای طرفداران این ژانر بسیار ارضاکننده بود و از همان اولین تریلر رونمایی کالیستو پروتکل، به شدت انتظار را برای علاقمندان به Space Horror سخت و دشوار کرد. کالیستو پروتکل نیز به همانند دد اسپیس، یک عنوان اکشن با نمای سوم شخص و با درونمایهی ترس و وحشت در فضا است که داستان خلبانی به نام «جیکوب لی» را در یکی از قَمَرهای سیارهی مشتری به تصویر میکشد. ماجرایی دلهرهآور و عجیب که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
هسته
داستان بازی کالیستو پروتکل در سال 2320 اتفاق میافتد؛ جایی که سازمانی به نام UJC کنترل سکونتگاههای بشری در منظومهی شمسی را در اختیار گرفته است. در ابتدای بازی جیکوب (شخصیت اصلی) به همراه همکارش مکـس در حال حمل یک محموله توسط سفینه خود به قمَر کالیستو هستند که با یک حمله مواجه میشوند. در طی این حمله، مکس جان میبازد، جیکوب دستگیر میشود و به زندانی در کالیستو به نام Black Iron منتقل می شود. پس از انتقال جیکوب به زندان، وسیلهای به نام Core در پشت گردنش کاشته میشود که نشانگر وضعیت سلامتی زندانیان در بلک آیرن است، و البته این عملیات Implant باعث از حال رفتن جیکوب میشود. پس از گذشت زمانی و پس از هوش آمدن، جیکوب خود را در یک سلول میبیند و به کمک تماس فردی به نام الیاس، از زندان فرار میکند.
بخش ابتدایی داستان بازی بسیار کند و گُنگ پیش میرود. طرح سوالات بسیار زیاد و بدون پاسخ، متاسفانه این مورد را تشدید میکند و زمانی که با پیشروی در داستان، قرار است پاسخگویی به سوالات رقم بخورد بسیار کوتاه، و شتابزده عمل میکند. این روند توالی اتفاقات بازی، به شدت لنگ میزند و نه تنها به شکل همگنی اتفاق نیفتاده است بلکه ضرب آهنگ شدیدا تند و رگباری در ربع پایانی بازی برای مخاطبی که دائما در حال مواجهه با سوالات بوده آزاردهنده است. ورود و ملاقات با شخصیتهای بازی در نیمه دوم و هرچه بیشتر به پایان نزدیک نزدیک می شویم بیشتر و بهتر میشود اما همانگونه که گفته شد ریتم و روند بسیار سریعی دارد که از تنها از دل یک شتابزدگی بیرون میآید.
بخش انتهایی بازی نیز که جیکوب در مییابد به نوعی _گرچه ناخواسته_ در اتفاقات کالیستو نقش داشته است، تم «عذاب وجدان» به خود میگیرد که با یک پایان فداکارانه، و قهرمانانه از سوی جیکوب و البته به شکل راضیکنندهای به پایان خود میرسد.
در کالیستو پروتکل، متریال مورد نیاز برای یک عنوان ترسناک فضایی با موجودات جهشیافته و چندشآور (به نام Biophage) کاملا وجود دارد؛ یک سازمان بیوتروریستی، یک دکتر همهچیزدان، آزمایشگاهها، و هرآنچه که فکرش را بکنید؛ اما با توجه به کوتاهی زمان گیمپلی بازی _برخلاف تصور احتمالی_ مشکل، عدم پرداخت مناسب نیست؛ بلکه ایراد مربوط به این بخش، متوجهِ ریتم (Pacing) عجیب و غریب و توزیع نامناسب این حجم از اتفاقات است.
مجموعا اما، داستان The Callisto Protocol برای یک شروع، خوب، کافی و دارای کشش مناسب است که قطعا میتواند تا مدتی ذهن علاقمندان را درگیر خود کند. پایان بازی نیز راه را کاملا برای ادامه، هموار ساخته است…
گوشته
در بررسی المانهای گیمپلی بازی اجازه بدهید اول به سراغ زشتترین نکته در مورد کالیستو پروتکل برویم. قیمت 70$ی بازی، برای عنوانی فاقد بخش مولتیپلیر، به شدت کوتاه (در حالت Normal بازی در کمتر از 8 ساعت به اتمام میرسد) و خطی، بدون وجود حالت NG+ و با کمترین امکان گشت و گذار در محیط، بسیار گران است و هر اندازه که به لحاظ محتوایی، درجه یک هم باشد باز هم توجیهکنندهی این قیمت نیست. البته بنا است حالت NG+ طی چند ماه آتی توسط یک پچ به صورت رایگان منتشر شود که عملا حکم نوشدارو پس از مرگ سهراب را دارد.
بخش عمده و اصلی تمرکز بازی بر سیستم مبارزات آن است. جایی که کالیستو پروتکل غوغا کرده و درخشان ظاهر میشود. عموم مبارزات بازی مبتنی بر استفاده از سلاح سرد (یک Baton _همان باتوم افسری خودمان!_ که قابلیت ارتقا و lvl up را دارد) و ترکیب آن با اسلحهی گرم است. به این دو، قابلیت GRP را نیز اضافه کنید که نوعی قابلیت Telekinesis است و به کمک آن میتوانید اجسام و حتی دشمنان را به سمت خود بکشید و سپس آنها را به اطراف پرتاب کنید. ترکیب تمامی اینها یک Combat System (سیستم مبارزه) به شدت کامل، سطح بالا و البته دقیق را در اختیار پلیر قرار میدهد. عموم مبارزات و نبردها بصورت تک به تک و با تنش بسیار بالا صورت میپذیرد و به جز چند مرحله از بازی خیلی نبردهای شلوغ و پرتعدادی را تجربه نخواهید کرد. باتوم، رفیق شفیق شما در نبردهای بازی است! مقدار استفاده از سلاحهای گرم بازی همانند شوترهای استاندارد نیست و خیلی زود اگر بخواهید مانند نقل و نبات آن ها را خرج دشمنان کنید، با کمبود مهمات مواجه میشوید. پس تا حد امکان باید در استفاده از آنها خساست به خرج دهید و دل به نبردهای تک به تک که بسیار دقیق و سطح بالا هستند ببندید و آن را به خوبی یاد بگیرید. سنگینی ضربات جیکوب تا مغز استخوان حس میشود و لذتبخشترین بخش مبارات نیز همین نبردهای تن به تن است. امکان جاخالی دادن و بلاک کردن ضربات هم چیزی است که بایستی حتما آنها را در نبردها مدنظر قرار دهید تا بیشترین بهره برداری را از دل نبردهای بازی بیرون بکشید. همانطور که پیشتر نیز اشاره شد مبارزات بازی بخش عمدهای از زمان بازی را تشکیل میدهند و بایستی ریزهکاریهای این سیستم مبارزات را به خوبی فرا بگیرید تا در نبردهای پایانی و از همه مهمتر غولآخر، به مشکل بر نخورید.
نبردهای با سلاح گرم بازی نیز به خوبی کار خودش را انجام میدهد و تیراندازی با تک تک تفنگها (که تعدادشان کم است و تنوع و خلاقیت سلاحهای گرمِ عنوانی چون Dead Space را ندارند) لذتبخش است. انیمیشنهای حرکتی جیکوب بهترین چیزی است که میتوانید در بازار پیدا کنید. قابلیتهای حرکتی بینظیر و کنترل نرم و روان The Callisto Protocol میتواند کلاس درس و مرجعی در این ژانر باشد. اندک قابلیت مخفیکاری نیز در بازی وجود دارد که در نیمه دوم بازی و در نبرد با دشمنانِ کور که قابلیت تشخیص صدا را دارند بیشتر مورد استفاده قرار گرفته و میتوان آن ها را دور زد و مخفیانه با یک دکمه از شرشان خلاص شد.
در نبردها، توجه به محیط بازی بسیار مهم است و دیواره های محیط و برخی از سقفها و موانع پر از تیغه های کُشنده است که به خصوص در نبردهای پرتعداد میتوان با استفاده از قابلیت GRP دشمنان را گرفته و به سمت این جدارهها پرتاب و اصطلاحا آن ها را One Shot کرد. ساختار طراحی مرحله بازی نیز بسیار جای حرف و حدیث دارد. بازی تا حد ممکن _همه چیزش_ مینیمال است. هیچ خبری از HUD در بازی نیست؛ هیچ نقشه و راهنمایی هم ندارید. در عوض با مسیر بسیار سرراست و خطی مواجه هستید و هیچ مشکلی برای پیدا کردن هدفتان در طول مسیر نخواهید داشت و اساسا مسیریابی در بازی مفهومی ندارد. این رویکرد به همراه وجود کاتسینهای هیجان انگیز (به خصوص در نیمه پایانی بازی) با چاشنی ستپـیـسهای تماشایی و جذاب (که البته تعدادشان کم است) به هرچه سینماییتر شدن کالیستو پروتکل کمک زیادی کرده است. در عوض علاقمندان به گشت و گذار و اکتشاف در محیط بازی (Exploration) واقعا از تجربهی TCP ناامید خواهند شد. آپگریدها بسیار گران هستند و باید حسابی در اولویتبندی آنها دقت عمل داشته باشید. پیشنهاد من تمرکز بر آپگرید باتوم و نهایتا، ماکسیمم lvl کردن دو اسلحه است. اینونتوری بازی نیز بسیار کوچک و کم ظرفیت است و بسیار پیش میآید که قادر به جمعآوری آیتمها (به دلیل پر بودن اینونتوری) نخواهید شد. تنها در طول بازی و با پیشروی داستان یک بار این ظرفیت (با پوشیدن زره جدید) افزایش پیدا میکند.
تنوع دشمنان در کالیستو پروتکل آنچنان بالا نیست ولی دقیقا جایی که احساس میکنید دشمنان در حال تکراری شدن هستند بازی به اتمام رسیده است! این هم بالاخره از مزیت بازی کوتاه است! تنوع لوکیشن در بازی با توجه به مدت زمان کوتاه اما، حرف ندارد. برخی نماها به شدت مدهوشکننده هستند که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
اتمسفر
فضاسازی و ایجاد لوکیشنهای رعبانگیز در کُرات دیگر، بسیار چالشبرانگیز است و گلن اسکوفیلد و تیمش به خوبی از پس آن برآمدهاند. به لطف مدلسازی خارقالعاده و گرافیک تکنیکی و هنری عالی بازی، در کالیستو پروتکل شاهد یکی از زیباترین و بهترین عناوین ساخته شده تا به امروز هستیم. جزئیات صورت و انیمیشنهای آن در چهرهی جیکوب به جرات میتوان گفت واقعگرایانه ترین دستاوری است که تا کنون در یک بازی ویدئویی خلق شده است. از مکانیزمهای حرکتی و کنترل نرم و روان جیکوب هم پیشتر گفتیم، که به لطف موتور انیمیشنی و فیزیک قوی بازی میسر شده است. نورپردازی جادویی و کارگردانی استادانه در چگونگی به کارگیری این منابع نور، اثری تحسینبرانگیز را در بُعد تکنیکی و فنی، از The Callisto Protocol ساخته است. بازی در دو حالت Quality و Performance قابل اجرا است که شخصا طرفدار حالت پرفورمنس (در تمامی بازیها، بلا استثنا!) هستم و در این حالت مشکلی از بابت فریمدهی و نحوهی اجرای بازی در کنسول Xbox Series X احساس نکردم. برخی محیطهای بازی آنچنان پرجزئیات و جادویی طراحی شدهاند که دقایقی را مات و مبهوت به گوشه و کنار آن زُل خواهید زد و مشغول گرفتن اسکرینشات در حالت فتومد بازی خواهید بود!
با اختصاص یک بودجه مناسب، و ارزش تولید بالا، شاهد محصولاتی این چنینی خواهیم بود و علاقمندان به عناوین AAA و پرزرق و برق، قطعا تجربهی ارضاکنندهای را در کالیستو پروتکل تجربه خواهند کرد.
صوت و تصویر در The Callisto Protocol همچون در و تخته با هم جور هستند. فضاسازی و نورپردازی رعبآور بازی در کنار اصوات محیطی باکیفیت و مرموز، لحظات فوق العادهای را در اختیار گیمرها قرار داده است و این دو، به هرچه سینماتیکتر و پویاتر شدن تجربهی این سفر فضایی در کالیستو کمک کردهاند. دوبلهی شخصیتهای بازی نیز عالی هستند و Josh Duhamel (جیکوب)، Karen Fukuhara (دَنی)، Zeke Alton (الیاس) و سایر Cast بازی کارشان را به بهترین نحو انجام دادهاند.