گیمینگرویتی

ثبت نام

بررسی بازی Scott Pilgrim vs. the World: The Game – Complete Edition | هیچ چیز جلودار عشق نیست

این نقد بر اساس نسخه‌ی ارسالی سازندگان برای سایت گیمین‌گرویتی نوشته شده است.

اسکات پیلگریم شاید شهره‌ی عام و خاص نباشد ولی برای همان طرفدارانی که طی سالیان دراز یافته، اثری بسیار مهم و فراموش‌نشدنی است. همین طرفداران باعث شدند فیلم اسکات پیلگریم علیه دنیا به یکی از فیلم‌های کالت درجه‌ی یک سینما تبدیل شود و یوبی‌سافت نیز همان زمان تصمیم گرفت عنوانی در سبک Beat ’em up هم‌زمان با اکران فیلم منتشر کند. آن بازی پس از حذف شدن از استورهای دیجیتالی به سبب مسائل کپی‌رایت، به مناسبت (تقریبا!) ده سالگی اکران فیلم بار دیگر به همراه دی‌ال‌سی‌های منتشر شده در قالب Complete Edition روی کنسول‌های مختلف منتشر یافته و در دسترس هواداران این سری قرار گرفته است. اما سؤالات از جایی شروع می‌شود که آیا بازی اسکات پیلگریم علیه جهان نیز به مانند فیلم و کتاب‌ها شایسته‌ی تحسین و تمجید و اثری در خور نام وزین این سری است؟ با گیمین‌گرویتی همراه باشید تا جواب این سوال رو بیابید.

داستان بازی (که معمولا میان اولویت‌ها در ژانر Beat ‘em up در درجه‌ی آخر قرار می‌گیرد) همان چیزی است که در کتاب‌ها و فیلم دیده‌ایم؛ اسکات پیلگریم، پسر جوانی است که دل‌باخته‌ی بی چون و چرای رامونا فلاورز، دختری با موهای رنگین می‌شود اما کشف می‌کند برای شکل‌گیری پیوند جاودانه‌اش با این دختر پرانرژی و خاص، باید هفت معشوق‌ سابقش را شکست دهد و در نهایت دختر را به دست بیاورد. در این میان برخی از دوستان اسکات نیز در این مبارزه به کمک او می‌آیند؛ از کیم و استفن، اعضای گروه موسیقی اسکات تا نایوز چو، دختری که محو اسکات شده و والاس، هم‌اتاقی او.

این داستان مستقیما به گیم‌پلی بازی ترجمه شده است. در اسکات پیلگریم علیه جهان، با یک Beat ‘em up کلاسیک به سبک Streets of Rage و Final Fight روبه‌رو هستیم که تا حداکثر چهار شخصیت می‌توانند مراحل را طی کرده و در نهایت با غول آخر آن مرحله بجنگند. مبارزات بازی ابتدا (به خصوص در مقایسه با عنوانی چون Streets of Rage 4 که سال قبل منتشر شد) کمی خشک و تاریخ مصرف گذشته جلوه می‌کند. انیمیشن مشت‌زنی و پرش گاهی احساس خوبی ندارند و از لذت کتک زدن دشمنان مختلف می‌کاهند.

اما اسکات پیلگریم در مقایسه با بازی‌های مشابهش چند ورق در آستین دارد که عموما به جذابیت بازی افزوده‌اند و حال و هوای تازه‌ای به بازی می‌دهند. در قدم اول، باید از محیط دینامیک و جالب بازی یاد کرد. هر مرحله پر از تسلیحاتی مانند چوب بیسبال، میله‌های فلزی و حتی شوریکن (ستاره‌های نینجایی) است که گیمر می‌تواند از آن‌ها علیه دشمنان استفاده کند. حرکات ویژه‌ی متنوع برای هر شخصیت نیز بعد جدیدی به گیم‌پلی می‌افزایند و ارزش تکرار هر مرحله را در حالی بالا می‌برند که گیمر باید تک تک مراحل را با هر شخصیت طی کند و مراحل جلوتر برای شخصیت‌های بازی نشده قفل هستند.

یکی از مسائلی که به خصوص در ابتدای بازی نمود پیدا می‌کند، درجه‌ی سختی بازی است. خیل عظیم و متنوع دشمنان از همان ابتدا روی سر اسکات و دوستانش آوار می‌شوند و ممکن است مخاطب تازه‌وارد از میزان سختی زده شود و به کل بازی را کنار بگذارد. این‌جا، یکی از مشکلات کلیدی بازی رو می‌شود: در حالی که سیستم ارتقاء قابل قبولی برای قدرتمندتر کردن هر شخصیت قرار داده شده که پیشروی بدون استفاده از آن عملا از اواسط بازی غیرممکن است، این سیستم معرفی درستی ندارد. در واقع، بازی از نبود یک بخش آموزشی قابل فهم و مناسب، رنج می‌برد که بتواند مخاطبش را به خوبی با ابعاد مختلف گیم‌پلی بازی آشنا کند و دست او را بگیرد. از طرفی، سختی بازی در حالت تک‌نفره گاه بیش از حد زیاد است و ارزش بازی چند نفره همراه دوستان را نسبت به تک‌روی بیش‌تر می‌کند.

با این وجود اگر مخاطب بتواند با درجه‌ی سختی کنار بیاید و از کمک دوستان بهره جوید، بازی سرگرم‌کننده‌ای در انتظارش خواهد بود. مراحل بازی طولانی و پر از دشمنان مختلف هستند که تنوع روش‌های به کار برده در مبارزات را بالا نگه می‌دارند. مکان‌ها و مسیرهای مخفی مختلفی نیز قابل کشف هستند که کنجکاوی مخاطب را برمی‌انگیزد و به مراحل عموما سرراست کمی پیچش می‌دهند. یک سری مود مخفی مانند تبدیل کردن دشمنان به زامبی‌ها و توانایی دست‌کاری به تنظیمات گیم‌پلی نیز می‌تواند عامل دیگری تجربه‌ی چندین باره‌ی بازی باشد چرا که با کمی دقت و ارتقاء دادن شخصیت‌ها می‌توان بازی را در کم‌تر از شش ساعت به انتها رساند.

از دید بصری، گرافیک پیکسلی بازی (که احتمالا ادای احترامی به منابع الهامش است) بیش‌تر از فیلم به طراحی و مدل‌های کتاب‌ها وفادار مانده و خوشبختانه در این زمینه بسیار موفق است. طراحی شخصیت‌های بازی دل‌پذیر و دوست‌داشتنی از آب درآمده و به لطف توانایی تغییر لباس‌شان، از دید تنوع نیز کم نمی‌آورند. از آن طرف محیطهای رنگارنگ و درخشان بازی از خیابان‌های برفی و استودیوی فیلم گرفته تا تالار رقص و حتی درون یک اتوبوس، نیز به همین تنوع بصری کمک می‌کنند. البته طراحی شلوغ گاه به ضرر بازی تمام شده و مدل شخصیت‌ها ممکن است در صحنه‌های شلوغ‌تر بازی گم شود؛ گرچه چنین مواردی اندک هستند.

موسیقی بازی حتی از گرافیک پیکسلی نیز جذاب‌تر و دل‌نوازتر است و به راحتی می‌توان هم‌رده‌ی موسیقی خاطرانگیز Streets of Rage 2 قرار داد. گروه آناماناگوچی با ترکیب المان‌های کلاسیک موسیقی ۱۶ بیتی با سبک تکنو و الکتروی منحصر به فردشان، هویت خاصی برای صدای اسکات پیلگریم علیه جهان شکل داده‌اند که در کنار نوستالژیک بودن، با حال و هوای بازی به خوبی می‌سازد و جذابیت مبارزات و روند کلی بازی را حتی بیش از پیش می‌کند. صدای زد و خورد و باقی موارد محیطی نیز رضایت‌بخش است و تجربه‌ی صوتی بازی را تکمیل می‌کند.

بازبینی تصویری

سخن پایانی

بازی اسکات پیلگریم علیه جهان هدیه‌ای دوست‌داشتنی برای طرفداران پر و پا قرص این سری است. اما اگر با این دنیا آشنا نیستید و یا سبک Beat em up را دوست ندارید، بهتر است از خیر آن بگذرید

نکات مثبت

نکات منفی

آدرس شبکه های اجتماعی :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *