سالها است که صنعت بازیهای ویدئویی و سینما به هم گره خوردهاند و به دفعات تولیدکنندگان سعی کردهاند از یک بازی یا فیلم، محصولی را در بستر مقابل آن تولید کنند. این کار معمولاً برای تبلیغ محتوای اصلی و فروش بیشتر محصول انجام میگیرد؛ بنابراین توسعهدهندگان بعضی مواقع با عجله بسیار زیادی تلاش میکنند تا هر دو محتوا به صورت همزمان یا با فاصله زمانی مشخصی منتشر شوند. هرچند در هر دو صورت بیشتر این محصولات از کیفیت بسیار پایینی برخوردار هستند و به ندرت اثری قابل قبول در میان آنها دیده میشود. دقیقا به همین دلیل به دفعات خاطره خوب یک بازی، فیلم یا انیمیشن به طور کامل خراب شده است.
شرکت باندای نامکو در اواخر ژوئن 2021 بازی اکشن نقش آفرینی «اسکارلت نکسوز» (Scarlet Nexus) را منتشر کرد. این بازی در زمان انتشار مورد استقبال منتقدین و گیمرها قرار گرفت و توانست به موفقیت دست پیدا کند. این اثر داستان دو قهرمان مختلف در فضایی آخرالزمانی را روایت میکرد.
در ادامه بررسی میکنیم که آیا انیمه Scarlet Nexus میتواند به اندازه بازی آن سرگرم کننده باشد یا صرفا یک محصول بدون کیفیت به حساب میآید که جنبه تبلیغاتی را برای بازی آن دارد. این نقد در حالی نوشته میشود که نگارنده تجربهای از بازی Scarlet Nexus نداشته و صرفا چندین ویدئو از گیمپلی دیده یا نقد آن را مطالعه کرده است. با گیمینگرویتی همراه باشید.
ابرقهرمانان و دیگران
مدت کوتاهی پس از انتشار بازی یک انیمه از آن دقیقاً با همین نام شروع به پخش شدن کرد. این انیمه توسط استودیو فانیمیشن (Funimation) و سانرایز (Sunrise) در سبک اکشن ماورایی توسعه داده شده و شامل یک فصل 26 قسمتی میشود که پخش آن در تابستان و از یک جولای 2021 آعاز شد. همچنین هیرویوکی نیشیمورا (Hiroyuki Nishimura) کارگردانی و یویچی کاتو (Youchi Kato) نویسندگی آن را برعهده داشت.
در انیمههای این سبک با مسائل مانند تواناییهای فرابشری، علمی-تخیلی یا افسانهای مواجه میشوید.
فانیمیشن را بسیاری از افراد با انیمههایی مانند «حمله به غولها» (Attack On Titan)، «کمیاگر تمام فلزی»(FullMetal Alchemist: Brotherhood) آکادمی قهرمانان و نام تو (Your Name) میشناسند. همچنین سانرایز آثاری را مانند «Code Geass»، «Cowboy Bebop»، «Gintima» و «InuYasha» در کارنامه خود دارد.
داستان Scarlet Nexus دقیقا مشابه بازی آن است. داستان در سال 2020 تقویم خورشیدی رخ میدهد. زمانی که انسانها در یک فضای آخرالزمانی زندگی کرده و بحرانهای بسیاری را پشت سر گذاشتهاند. در این دوران موجودات عجیبی به نام دیگران (Other) شروع به خوردن مردم میکنند. دیگران موجودات عجیبوغریبی هستند که منشأ نامشخص دارند. این موجودات دارای ظاهری مشابه با گیاهان هستند که که اغلب روی 2 یا 4 پای خود را میروند و میتوانند با پرتاب انرژی، گلوله یا ضربات نزدیک به سمت هدف خود حمله کنند. به منظور مقابله با این موجودات انسانها یک گروه نظامی به نام OSF به وجود میآورند. افراد این گروه که بیشتر آنها نوجوان هستند، از توانایی ذهنی بالایی برخوردارند و به واسطه آن میتوانند به مهارتهای فرابشری دست پیدا کنند. برای مثال میتوانند در فواصل مشخص تلپورت کنند، آب، آتش، باد را به کار بگیرند، نامرئی شوند و پشت دیوار را ببینند و کارهای متنوع دیگری انجام دهند. همچنین آنها میتوانند از پوشش مخصوصی استفاده کنند که باعث تقویت مهارتهای آنها میشود.
شخصیتهای اصلی داستان یوایتو سومراگی (Yuito Sumeragi) -پسر حاکم منطقه- و کاسانه راندال (Kasane Randall) -یتیمی که به فرزند خواندگی گرفته شده است- نام دارند که به تازگی به OSF پیوستهاند تا برای نجات مردم خود با دیگران مبارزه کنند. یوایتو در بچگی توسط OSF نجات پیدا کرده و تلاش میکند به این گروه بپیوندد. در مقابل کاسانه از مهارت ذاتی برخوردار بوده و رویاهای عجیبی مشاهده میکند. آنها پس از پیوستن به ارتش به دستههای مختلف تقسیمبندی شده، در تمرینات و مأموریتهای مختلف شرکت میکنند؛ اما در طی یکی از این مأموریتها حوادثی رخ میدهد که سرنوشت آنها را برای همیشه تغییر داده، به هم گره میزند و سؤالهای زیادی ایجاد میکند.
داستان انیمه شروع خوبی دارد؛ اما نمیتواند این ریتم را حفظ کند. به علاوه روایت آن در بعضی مواقع به کندی پیش میرود. به علاوه در بعضی مواقع پرشهای داستانی مشاهده میکنیم که باعث سردرگمی مخاطب میشود. از طرفی شخصیتپردازی کاراکترهای اصلی به خوبی انجام گرفته؛ اما شخصیت فرعی تقریباً به طور کامل نادیده گرفته شده و زمان بسیار کمی به آنها اختصاص داده شده است. تعداد زیادی از شخصیتهای فرعی و حتی آنهایی که همواره همراه یوایتو و کاسانه هستند، هیچگونه شخصیتپردازی و گذشتهای ندارند و صرفاً در مبارزات، آنها را همراهی میکنند. رابطه میان آنها نیز به همین گونه است. به همین دلیل احتمال این که به علت رخدادهای گوناگون مانند کشته شدن شخصیتها با شخصیتها همزاد پنداری کنید بسیار کم است. همچنین در بعضی مواقع شخصیتها در رابطه با چیزی صحبت میکنند که مخاطب هیچ اطلاعی از آن ندارد که خود باعث زدگی مخاطب از روایت می شود.
به طور کلی داستان در سطح متوسطی قرار دارد و پتانسیلهای آن هدر رفته است. از طرفی به علت شباهت کامل داستان به بازی، طرفداران آن دلیلی نخواهند داشت که به خاطر داستان پای این انیمه بنشینند. هر چند که ممکن است افرادی که بدون پیش زمینه بخواهند Scarlet Nexus را تماشا کنند سرگرم کننده باشد؛ بنابراین باید دید آیا دیگر بخش ها توانایی جذب مخاطب را دارد یا خیر.
جهان مرده
داستان انیمه در فضایی آخرالزمانی رخ میدهد. برای همین عجیب نیست که شهری با طراحی یکنواخت را مشاهده کنیم. در این شهر درختی وجود نداشته و بیشتر فضای سبز با تصاویر هولوگرافیک ایجاد شدهاند، مردم از طریق یک سیستم ارتباطی بسیار پیشرفته و تقریباً و از طریق امواج مغزی با یکدیگر سخن میگویند و تمام شهر به واسطه یک ابررایانه و هوش مصنوعی مرکزی مدیریت میشود. با وجود این همین طراحی نیز به بدترین شکل ممکن انجام شده و در ذوق میزند. در ساخت انیمه به طور کامل از رنگهای تیره و مرده بهره گرفته شده و طراحیها بسیار بد و در مواقعی بسیار ساده هستند. از طرفی گرافیک کامپیوتری (CGI) آن در سطح پایینی قرار دارد. افکت مبارزات نیز به همین صورت بوده و جذابیت ندارند و به سرعت خسته کننده میشوند. زاویهبندی بد دوربین نیز به این موضوع دامن زده است. همچنین در صحنههای شلوغ ممکن است به علت پوشش تقریباً مشابه بعضی از شخصیتها آنها را با یکدیگر اشتباه بگیرید.
چهره شخصیتها و انیمیشن آنها نیز از وضعیت مشابهی برخوردار است. این در حالی است که بازی Scarlet Nexus نیز از طراحیهایی به سبک انیمه بهره گرفته و اتفاقاً در این زمینه بسیار موفق ظاهر میشود. این مسئله در طراحی زشت و نامفهموم دشمان بیشتر نمود پیدا میکند. در مجموع به نظر میرسد توسعه دهندگان بازی بهتر از سازندگان انیمه آن از عناصر این گونه پویانماییها بهره گرفتهاند. به طور کلی به نظر میرسد شما در زمان انجام بازی هیچگاه از مبارزات و محیطهای زیبای آن خسته نمیشوید.
موسیقی Scarlet Nexus را هیرونوری آنازاوا (Hironori Anazawa) توسعه داده است. موسیقی تیتراژ ابتدایی این انیمه توسط همان خواننده آهنگهای بازی ایجاد شده است. با وجود سابقه نسبتا خوب توسعهدهندگان بخشهای مختلف، موسیقیهای تیتراژ ابتدایی، پایانی و در طول انیمه نیز از وضعیت مشابهی رنج میبرند و به هیچ عنوان به یادماندنی نیستند. به نظر میرسد سازندگان در طراحی محیط، شخصیتها و موسیقی نیز با عجله رفتار کرده و عملکرد ضعیفی در این بخش نیز از خود برجای گذاشتهاند.