شروع قدرتمند، ادامه خستهکننده و پایان قابل قبول. شاید بتوان تجربه عنوان Redemption Reapers را در همین سه بخش خلاصه کرد. این بازی در سبک اکشن نوبتی با دوربین ایزومتریک توسط استدیوی نسبتا گمنام Adglobe واقع در ژاپن ساخته شده و انتشار آن نیز به عهده Binary Haze است. پس با گیمینگروتی همراه باشید تا ببینیم این دوتا چه حد در ساخت این عنوان موفق بودند.
بزرگترین مشکل Redemption Reapers، تکراری شدن و عدم تنوع مناسب آن است. به طوری که در ابتدای بازی گیمپلی آن بسیار جذاب و متفاوت شروع شده و به خوبی مکانیزمهای جدید خود را به مخاطب عرضه میکند اما این مکانیزمهای محدود، به سرعت تکراری شده و در طول زمان نسبتا طولانی بازی مخاطب را از خود خسته میکند. گیمپلی دشوار بازی تفاوتهای زیادی با دیگر عناوین تاکتیکال و نوبتی دارد. تفاوتهایی که اگر گیمر آنها را درک نکرده و توجهای به آنها نکند به سرعت مجازات شده و Redemption Reapers برای او عنوانی بسیار مشکل و تقریبا غیرقابل ادامه میشود. اولین ویژگی گیمپلی بازی سیستم ضدحمله است. به این صورت که هر حملهای توسط هرکدام از شخصیتهای بازی انجام شود باعث حمله دشمن به وی نیز میشود. به همین دلیل حملههای مکرر و بدون استراتژی جواب عکس داده و حتی ممکن است در نوبت خود گیمر آسیب بیشتری به شخصیتهای اصلی وارد شده و باعث مرگ آنها شود. بنابراین بسیاری از مواقع حمله نکردن و دفاع بازدهی بسیار بهتری دارد. ویژگی دوم بازی سیستم همکاری شخصیتهاست که اگر این مورد به خوبی رعایت شود بازی بسیار سادهتر میشود. برای مثال اگر یکی از شخصیتهای اصلی به یک دشمن حمله کند و در همین زمان شخصیت دیگری در نزدیکی این دشمن باشد، پس از حمله ابتدایی، شخصیت دوم نیز با این که نوبتش نبوده به دشمن حمله میکند. همین مورد باعث شده مهمترین ویژگی گیمپلی نه استفاده مناسب از قدرتهای شخصیتها بلکه چینش و مکان قرارگیریشان در میدان نبرد باشد به طوریکه شخصیتهای بازی همواره باید در نزدیکی هم بوده و اگر یکی از گروه جدا شود بدون شک زنده نخواهد ماند. همین دو مکانیزمی که گفته شد تا مدتی میتواند مخاطب را درگیر کرده و وی را سرگرم نگه دارد اما بعد از مدتی و با وارد شدن به نیمه دوم داستان، بازی برای گیمر که به خوبی سیستم مبارزات و چینش شخصیتها را یاد گرفته، تکراری و خستهکننده میشود. دلیل اصلی این مورد هم تکرار و عدم تنوع در مراحل است. تقریبا همه مراحل بازی شبیه به هم بوده و باید یک کار تکراری یعنی از بین بردن همه دشمنان در نقشه را انجام داد. البته سازندگان در بعضی از مراحل با اضافه کردن یار کمکی یا فردی برای اسکورت سعی در تنوع داشته اما در عمل و در بعد گیمپلی تنوع چندانی ایجاد نشده و بازی رفتهرفته بیشتر خستهکننده میشود.
در عناوین نوبتی همیشه هوش مصنوعی دشمنان از ارکان اساسی بازی است. Redemption Reapers در این مورد بسیار خوب عمل کرده و دشمنان بازی از هوش مصنوعی بسیار خوبی بهره میبرند. دشمنان در بازی دایما در حال تغییر مکان بوده تا بتوانند خود را به شخصیتهای ضعیف گروه رسانده و آنها را از پا درآورند. حتی گاهی دشمنان با انجام حرکات ترکیبی راه خود را بین مبارزان کلاس تانک باز کرده و به مبارزان عقبتر میرسند. خوشبختانه دشمنان تنوع مناسبی نیز داشته و انواع مختلفی دارند. از سگهای سرعتی گرفته تا جادوگران با قابلیت حمله از راه بسیار دور یا حتی موجوداتی که دشمنان جدید تولید میکنند. گروه مبارزان گیمر هم از 5 شخصیت اصلی تشکیل شده که خوشبختانه هرکدام تفاوتهای اساسی با یکدیگر دارند. مخصوصا شخصیت Karren که تنها شخصیت دورزن بازی است و قابلیتهای منحصربهفرد زیادی دارد. هرکدام از این شخصیتها سلاح مخصوص خود را داشته و این سلاحها قابلیت ارتقا یا تعویض نیز دارند. اما دیگر مشکل اساسی بازی خراب شدن این سلاحها بعد از استفاده است. تعمیر سلاحها نیاز به پول دارد که در بازی نسبتا کمیاب است. سازندگان با این کار سعی در بالابردن درجه سختی بازی و اجبار به استفاده از انواع سلاحها را داشتند. اما در عمل سلاحهای بازی تفاوت چندانی با هم نداشته و تنها به بهتر و بدتر بودن خلاصه میشوند. همین مورد باعث میشود گیمر بلاقاصله بعد از پیدا کردن سلاح بهتر، قبلی را کنار بگذارد و برای جمع کردن پول برای تعمیر و ارتقا، چندین بار مراحل قبلی را تکرار کند. به طوری که در چند مرحله آخر و با پیدا کردن سلاحهای لجندری و هزینه تعمیر بالای آنها، گاهی باید یک مرحله را تا سه یا چهار بار تکرار کرد. البته در تکرار مراحل بهتر است از سلاحهای قدیمی استفاده کرد زیرا در مراحل تکراری نیز سلاحها خراب شده و گاهی هزینهای که تکرار یک مرحله دارد از مقدار پولی که در آن پیدا میشود بیشتر است. دلیل دیگری که میتواند باعث تکرار مراحل شود، آیتمها و یادداشتهایی است که در گوشه و کنار هر نقشه پراکندهاند و گیمر میتواند آنها را جمع کند. یادداشتهایی که شاید کاربرد چندانی نداشته باشند اما اگر کسی حوصله به خرج دهد و آنها را بخواند اطلاعات بسیار خوبی از دنیای بازی و اتفاقات آن در اختیارش قرار میدهد. در کل گیمپلی عنوان Redemption Reapers با این که ویژگیهای منحصربهفردی دارد اما در نهایت در ورطه تکرار افتاده و نتوانسته با پیشرفت بازی تنوع مناسبی به گیمپلی بدهد. هرچند در مراحل انتهایی، تا حدودی داستان و شخصیتپردازی میتواند گیمر را از تجربه بازی خوشنود نگه دارد.
داستان بازی در یک دنیای تخیلی اتفاق میافتد که مشابهش را زیاد دیدیم. یک گروه از موجودات خونخوار و وحشی به نام مورت به دنیای انسانها حمله کرده و شهرها و روستاها را یکییکی از بین برده و همه را از دم تیغ میگذرانند. پنج کاراکتر اصلی بازی اعضای یک گروه مزدور به نام Ashen Hawks بوده که تجربه زیادی در میدان نبرد داشته و به همین دلیل به نوعی تبدیل به خط مقدم مقابله با نیروهای مورت میشوند. روایت داستان توسط سینماتیکهای زیادی و دیالوگهای بین شخصیتها در حین مراحل روایت میشود. داستانی که با همه جذابیت و سوالهای زیادی که در ابتدا معرفی میکند در میانهی راه از مسیر اصلی خود دور شده و تعداد زیادی از مراحل میانی نقشی در پیشبرد داستان و پاسخ به سوالهای طرح شده، ندارد. اما در انتها با ایجاد یک حس حماسی و رستگاری شخصیتها، پایانبندی قوی داشته و مخاطب را راضی نگه میدارد. از طرف دیگر شخصیتپردازی این پنج نفر بسیار قوی بوده و دیالوگهایی که بین آنها رد و بدل میشود، عالی نوشته شده است. حتی گاهی بازی به مخاطب اجازه محدودی در انتخاب دیالوگها را داده که هرچند تاثیری در پیشبرد داستان ندارد اما باعث جذابیت بیشتر در دیالوگها میشود. در بخش سینماتیکهای بازی، با اینکه وجود این سینماتیکها بسیار بهجا بوده و نقش اساسی در جذابیت بیشتر داستان دارد اما بعد فنی ضعیفی داشته و بسیار تاریخ مصرفگذشته است. کیفیت ساخت پایین، عدم هماهنگی لبها هنگام صحبت و کارگردانی ضعیف از مشکلات اساسی این سینماتیکهاست.
صداپیشگی شخصیتهای کمتعداد بازی بسیار عالی انجام شده است. مخصوصا پنج شخصیت اصلی بازی که حس و حال آنها با توجه به اتفاقات داستان، بسیار خوب به مخاطب منتقل میشود. برای انتقال بهتر حس و حال بازی، موسیقی مناسب و درخور هر موقعیتی نیز پخش میشود. برای مثال در اواسط بازی و با حوادث ناگواری که در داستان اتفاق میافتد، به ناگاه موسیقی کل بازی عوض شده و تم حماسی ابتدای بازی جای خود را به یک تم غمگین میدهد. در این بین مشکلی که وجود دارد زمان کم هرکدام از آهنگهای بازی است که باعث میشود آهنگهای تکراری زیادی در بازی پخش شود. گرافیک فنی بازی برعکس صداپیشگی و موسیقی آن، بسیار ضعیف است. هرچند با توجه به دوربین ایزومتریک بازی و فاصله زیاد تصویر از میدان مبارزه این ضعف چندان به چشم نمیآید اما با اجرای بعضی از اسکیلها دوربین به حالت صورت سوم شخص رفته و اینجاست که این ضعف گرافیکی، مخصوصا چهرههای افتضاح بسیار به چشم میآید. متاسفانه در بعد هنری هم بازی حرفی برای گفتن ندارد. اکثر محیطهای بازی بسیار بیروح بوده و حتی رنگبندی تکراری دارند. البته با توجه به اینکه بازی برای کنسولهای نسل جدید عرضه نشده و به نوعی یک عنوان نسل قبل است این ضعف گرافیکی تا حدودی قابل چشمپوشی است. هرچند در نهایت گرافیکی که بازی چه در بعد فنی و چه هنری به مخاطب ارایه میدهد بسیار ضعیف و نامیدکننده است. از طرف دیگر طراحی منوهای بازی و نمایش شخصیتها و قابلیتهایشان برعکس گرافیک بخش مبارزات، بسیار خوب بوده و تقریبا همه شخصیتها طراحی عالی دارند.