درسته! باز طی ایام تخفیفات، من و آقا صادق دل رو زدیم به دریا و یکی از سریهایی که اصولا قاطی موج انتشار عظیم بازیها نباید متوجهش میشدیم رو خریدیدم و الان عاشقش شدیم. کلا مبنای همه یادداشتهای من تا این جا همین بوده. منتها یکم از من و صادق بهتره فاصله بگیریم ببینیم Ace Attorney اصلا چی هست!؟
برگردیم سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۱، کپکام سه تا فرنچایز فوقالعاده بزرگ اون زمان رو داشت: ۱.مگامن ۲.استریت فایتر و ۳.رزیدنت اویل. تو این دوره هر سه تای این فرنچایزها از لحاظ محبوبیت تو سراشیبی بودن. محبوب بودنا، ولی رو به کاهش بود (رزیدنت اویل کمتر از همه از این دوره ضربه خورد البته). از طرف دیگه هم کنسولهای نسل بعدی مثل پلی استیشن ۲ و گیم کیوب داشتن عرضه میشدن و کپکام هم کلی پول و نیرو تو دستش داشت، برای همین اینا اون دوره یه پروژهای رو استارت زدن که تو دراز مدت به شدت به کلیت کمپانی کمک عمدهای کرد.
کاری که اینا کردن ساده بود. به اعضای ارشد جوونترشون و تیمهای کوچیکتر منابع مالی و انسانی دادن که آیپیهای جدید خودشون رو تو سبکهای مختلف با ایدههای جدید توسعه بدن. این پروژه در نهایت به خلق آیپیهایی مثل Devil May Cry و Monster Hunter ختم شد که به شدت فرنچایزهای موفقی شدن و حتی هنوزم ادامه دارن. البته یه سری فرنچایزها مثل Onimusha هم از محصولات خاص اون دوره است که خیلی تو درازمدت راه به جایی نبردن؛ علی رغم این که موقع عرضه بازیهای خوبی بودن.
گوشه این پروژه البته یه تیم ۷ نفرهای بود به رهبری Shu Takumi که ۴ سالی میشد سابقه کار تو کپکام رو داشت و کارگردان Dino Crisis 2 هم بوده، این اسم شو تاکومی رو به یاد داشته باشید بعدا بهش گهگاه اشاره میکنم. داشتم میگفتم؛ این تیم ۷ نفرهای که دست شو تاکومی بود میخواستن روی Game Boy Color که اون زمان خیلی تو ژاپن محبوب بود یه بازی داستان محور بزنن. منتها بعد از دیدن Game Boy Advance، اواسط پروسه ساخت دنده رو عوض میکنن و سعی میکنن بازی رو با شتاب برسونن به GBA تو سال اول لانچ اش. و در نهایت هم میرسونن، پروسه ساخت یه جوری سنگین میشه که دو نفر از تیم میرن و اینا دست به دامن تیم توسعه رزیدنت اویل میشن که یکی از اعضاشون رو موقتی قرض بدن تا این پروژه رو تموم کنن.
فقط برای این که بتونید تصور کنید چقدر پروسه ساخت بازی اون اواسط شیفت داشته و تغییر کرده، اصلا برنامه شو تاکومی این بوده که بازی یه بازی کارآگاهی باشه که تو پرونده اول شخصیت اصلی رو کنار مقتول پیدا میکنن و به قتل متهم میشه و باید از خودش تو دادگاه دفاع کنه. تاکومی داشته اینو مینوشته که کم کم فهمیده اصلا آقا! این با داستان کارآگاهی حال نمیکرده. اون تیکه دفاع کردن تو دادگاه خیلی نوشتنش فانتر و باحالتره. سر همین کلا ایده اولیه رو میندازه دور و شروع میکنه یه بازی ادونچر Point and Click میزنه با تمرکز رو عنصر دادگاه و وکالت. این تیم کوچیک طی پروسه ساخت بازی زیاد به در بسته میخورن ولی در نهایت اواخر سال ۲۰۰۱ و کلا ۶ ماه بعد از لانچ Game Boy Advance، بهترین و میشه گفت تنها بازی دادگاهی تاریخ ویدیو گیم، Phoenix Wright’s Ace Attorney توسط همین تیم کوچیک هفت نفره منتشر میشه.
ترتیب تجربه سری برای دوستداران آن، اکثر این عناوین روی گوشیها هوشمند عرضه شدند و سه گانه اول و دو بازی The Great Ace attorney نیز روی کنسولهای فعلی برای تجربه در دسترس هستند.
تاریخچه رو ول کنیم برگردیم سر اصل مطلب، چون میشه در مورد اتفاقاتی که تو تاریخچه سری تو این ۲۰ سال اتفاق افتاده یه مقاله دیگه نوشت، مبحثش سنگینه. من میخوام این جا متقاعدتون کنم که برید سراغ سه گانه اول اصلا. Ace Attorney بازی در مورد دادگاههای جرایم قتله و بهتره اینو از همین الان روشن کنم. دادگاههای Ace Attorney همون قدر به دادگاههای واقعی شبیهاند که مبارزات تو Street Fighter به هنریهای رزمی واقعی شبیهه. همه چیز این جا ۱0 برابر دراماتیزه شده است. یه تیکه دادستان با خودش شلاق میاره، کلی از جاهای بازی وکیل مدافع جوری حرفهای شاهد رو نقض میکنه که طرف هر چی داشته و نداشته بریزه زمین بعد خودش غش کنه بیفته، قاضی با همه عملا سر شوخی داره و یه سری مدارکی تو بازی رو میشن که مغزتون منفجر میشه. تو یه نقطهای از بازی شما از یه رادیو بیسیم برای رسوا کردن یه قاتل شروع میکنید شهادت گرفتن. به نظر مضحکه، ولی در حقیقت همینش خوبه. نمیدونید دادگاههای واقعی چقدر کسل کننده اند که. بهتره بگم Ace Attorney بیشتر از این که شبیه ساز دادگاه باشه، یه درامای دادگاهیه و از همه موقعیتهایی که به این واسطه به دست میاره استفاده میکنه.
داستان بازی روایتگر وکیل مدافع تازه کاری به اسم Phoenix Wright ـه که هر قسمت از داستان با دستیارش Maya Fey باید از موکلهایی که به ناحق به جرم قتل متهم شدن دفاع کنه. پرونده هر کدوم از این قتلها به مرور چپتر به چپتر پیچیدهتر میشه و اکثرا هم شخصیتها و داستان پر پیچ و خمی دارن. شما باید با حرف زدن با موکلتون، گشت و گذار تو مناطق درگیر با پرونده و پرس و جو از افراد مرتبط سعی کنید مدرک جمع کنید و به یه ایده کلی در مورد پرونده رو دست تون برسید. منتها رمز و راز قتل اتفاق افتاده تنها نصف روایت Ace Attorney رو تشکیل میده. نصف دیگهی Ace Attorney تو سالن مجلل دادگاه جرایم کیفری رخ میده. جایی که اکثر نقاط حساس داستانی به نمایش درمیان و شما باید رسما برای جون موکلتون با ذره ذره عقل و منطقتون و کلی بلوف و بیرون کشیدن حرف از دهن بقیه بجنگید.
خیلی راحت میشه گفت یکی از بهترین بخشهای بازی، دادستانهای هر نسخه هستند که به عنوان آنتاگونیست تو صحنه دادگاه وایمیستن تا شما و متهمتون رو به چنگال قانون بندازن. رد و بدلهای بین فنیکس و اجورث سر همین قضیه عملا یکی از شناخته شدهترین المانهای کل سریـه.
اصل Ace Attorney حقیقتا به دادگاههاشه. بذارید براتون کامل تشریح کنم چجوری دادگاههایAce Attorney رفتار میکنن چون با قانون اساسی کشور خودمون و حتی اکثر کشورهای مطرح دنیا هم تفاوتهای اساسی داره. شما تو دادگاههای AA چهار طرف مختلف دارید که خیلی سادهاند. قاضی که پای ثابت ماجراست. وکیل مدافع که خودتون باشید. دادستان که کارش سنگ انداختن جلوی پای شماست تا رای گناهکار بودن موکل شما رو از قاضی بگیره و شاهدها که میان شهادت میدن. بیشتر گیم پلی بازی تو این بخش به پیدا کردن تناقضها و دروغ هاییه که تو شهادت نامه اینا پیدا میشه و باید با مدارک تو دستتون اینا رو رسوا کنید. نکته وحشتناک خفن Ace Attorney اینه که دادگاه و جریان رواییاش رسما شبیه یه نمایش تئاتر عمل میکنه. عملا همه عناصر تئاتر توش حاضره. صحنه تئاتر یکیه و همه با هم تعامل دارند، کل جریان دادگاه هم براساس رد و بدل شدن دیالوگ هاست و از این نظر هم به نفس تئاتر به شدت نزدیکه. تقابل وکیل و دادستان مثل یه پروتاگونیست و آنتاگونیست تو سکانس تئاتر کامل مشابه یه تقابل دراماتیک عمل میکنه که هی بالا و پایین داره و سریع موجش مخاطب رو درگیر خودش میکنه. به همه ی اینا، طبع طنز به شدت خاص سری و طراحی شخصیتهایی که هر کدوم به یه نحوی چشم گیرند رو اضافه کنید تا یکم به این منظور من که چطور دادگاههای Ace Atorney حس یه سکانس تئاتر رو میدن نزدیکتر شید. در حقیقت Ace Attorney یه حالت هیبریدی از ویژوال ناول و تئاتر دیجیتاله. چیز خاصیه در کل.
از این جا به بعد اما توضیح دادن در مورد Ace Attorney بدون وارد شدن به وادی اسپویلر خیلی سخت میشه. در هر صورت چیزی که Ace Attorney رو بالا میکشه داستان و شخصیت هاشاند. و صد البته موسیقیش. پسر! موسیقی این بازی محشره. کلا برای هر تمپو و موفعیت و حتی هر نوع کاراکتری یه موسیقی خاص هست. بهتریناش هم همیشه تم Pursuit ـه که وقتی متهم اصلی پرونده رو تو دادگاه گیر میندازی شروع به پخش شدن میکنه. قشنگ یه حس “I’ve got him good” ـی داره که نمونه نداره.
به خاطر محدودیتهای سخت افزاری شدید GBA سازندههای نمیتونستن برای هر شخصیت اون قدر اسپرایت و انیمیشن بذارن. تو حافظه کارتریج جا نمیشده. ولی بازم کاری که با همون تعداد اسپرایت کم تو نشون دادن یه رنج عظیمی از حالتهای احساسی کردن فوقالعاده است.
سفر من با سه گانه اصلی Ace Attorney نزدیک به ۷۰ ساعت طول کشید. تو این مدت با یه سری از بهترین شخصیتهایی که تو دل دنیای ویدیو گیم دیدم آشنا شدم. کلی توییستهای داستانی مختلف رو گره گشایی کردم و شاید برای یه بازی تو این ژانر عجیب باشه ولی خیلی جاها واقعا از شدت هیجان از سر جام بلند شدم. جدا از این که تقریبا به همه کسایی که به عالم ویژوال ناولها یا داستانهای کارآگاهی ذرهای علاقه دارند این سه گانه رو پیشنهاد میکنم، ورژن اول این یادداشت رو من ابتدای سال نوشته بودم و اون موقع تو متن آرزو کرده بودم که دو تا عنوان The Great Ace Attorney هم یه روز برای کنسولهای نسل هشتمی پورت و ترجمه شن. تو این مدت این آرزو برآورده شد؛ برای همین اون تیکه متن به یه قدردانی تبدیل شده این جا و من الان خیلی خوشحالم که دو تا از بهترین بازیهای سری رو قراره تابستون امسال تو قالب یه کالکشن ریمستر تحویل بگیریم.
البته که کار من با Ace Attorney تموم نشده. یه یادداشت دیگه هم به زودی منتشر میشه که در مورد رنک بندی پروندههای سه گانه از بدترین به بهترینه این یادداشت دیگه شدید اسپویل داره. لذا اگه میخواید بازی رو تجربه کنید یا وسط شونید پیشنهادم اینه اول بازیها رو تموم کنید و بعد اون مقاله رو بخونید. روز خوش.