گیمینگرویتی

ثبت نام

اسطوره‌شناسی فولکلور ایران و مصر در بازی‌های ویدئویی

تاریخ و اسطوره همیشه دو منبع الهامِ بزرگ برای سازندگان و نویسندگان بوده است. از حوزه‌ی کتاب بگیر تا سینما و تلویزیون، و صد البته بازی‌های ویدیویی. از جهتی که افسانه‌ها و اساطیر غنای زیادی در خود داشته‌اند، قابلیت شخصی‌سازی و ارائه‌ی تفسیرِ شخصیِ بازیسازها نیز همیشه یکی از گزینه‌های روز میز بوده و بسیار دیده‌ایم که استدیوهای مختلف ظاهر و باطن اساطیر را دست خوش تغییرات کرده و نسخه‌ی مخصوص خود را در بازی‌هایشان گنجانده‌اند.

ایران و مصر هر دو یکی از غنی‌ترین پیشینه‌ها و اساطیر را در میان تمام ملل دارند، اما با کمی دقت و تحقیق می‌توان دید که پتانسیل بسیار بالای ایران برخلاف مصر، در بازی‌های ویدیویی به نمایش گذاشته نشده و بهره‌ی زیادی از آن نبرده‌اند. البته شاید این‌که سازندگان داخلی خود به این موضوع اهمیتی نمی‌دهند نیز چندان در این موضوع بی‌تاثیر نباشد، اما مقاله‌ی پیش رو قصد دارد فارغ از این مسائل به اسطوره‌های مهجور و مظلوم ایران پرداخته و آنان را به مخاطبِ غافل از همه‌جا، بیشتر شناساند.

سعی بر این است که صرفاً شباهات را بررسی نکنیم و تمام ابعادی که زنجیره‌ی ارتباط بین دو قوم است را در مقابل خود قرار دهیم. پس از آن نیز به بررسی تَکی و غیر وابسته‌ی این دو کشور خواهیم پرداخت.

نبرد خیر و شر

انگره مینو

واضح‌ترین و روشن‌ترین مسئله‌ی موجود در اساطیر آریایی، نبرد همیشگی خیر و شر است؛ نبرد انگره مینو (یا همان اهریمن) و یارانش (دیوها)، در مقابل هورمزد (اهورا مزدا) و امشاسپندان (نیروهای جبهه‌ی خیر). این نبرد کاملا برابر و تنگاتنگ، بیشتر داستان‌های ایرانی را به خود اختصاص داده و حتی روایات مستقل نیز به اشکال مختلف، خود را به این موضوع مرتبط کرده و تنه‌ای به آن می‌زنند تا به نحوی عناصر موجود در قصه به یکی از دو جبهه متصل شوند. اگر از طرفداران سری Prince of Persian باشید، مطمئنا به یاد دارید که آنتاگونیست اصلی Prince of Persia 2008 کسی جز برادر اهورا مزدا یعنی “اهریمن” نبود.

اهریمن در Prince of Persia 2008

شاید از دید فنی یا گیم‌پلی و حتی داستان نسخه‌های دیگر Prince of Persia بهتر از PoP 2008 باشند، اما مطمئنا این نسخه در تفسیر و ارائه‌ی اساطیر بهتر از تمامی هم‌قطارانش کار کرده و چندین پله بالاتر از دیگر اعضای سری می‌باشد. در Prince of Persia 2008 اهریمن با تمام قوای خود در پی آلوده ساختن جهان است و با دراختیار گرفتن کنترل پادشاه، می‌خواهد هستی را به ورطه‌ی هلاکت بکشاند. اگر از بازیکنان سمج و پیگیرِ این مجموعه بوده باشید وجود “اهورا مزدا” نیز نباید از چشمانتان دور مانده باشد. در جریان برخی میان پرده‌ها و صحبت‌های داخل بازی نام هورمزد مکررا شنیده می‌شد و وجود روشنایی بخش او، همیشه عامل نابودی و بازگشت زندگی به جریان بازی بود. Elika یار غار شاهزاده(!) با زمزمه‌ و نجوای وردهایی که مربوط به هورمزد بودند، تاریکی را پس می‌زد و روشنایی را به ارمغان می‌آورد.

آپپ در مقابل رع، نبرد خیر و شر

اما این تنها یک سمت ماجرا است و وقتی به اساطیر مصر نگاهی می‌اندازیم، می‌بینیم که همانند ایران، نبرد نور و تاریکی همچنان در جریان است. این بار اما آمون رع، خدای خورشید—ایزد پنهانی که تصویرگران و نقاشان قدیم و معاصر حتی از حکاکی چهره‌ی او واهمه داشته و دارند—در مقابل نیروی تاریکی و اهریمنی آپِپ، یا آپوفیس قرار دارد. نحوه‌ی وجود و هستی رع بر هیچکس آشکار نشده فلذا نمی‌توان سخن زیادی در این خصوص راند اما اهریمنِ مصری آپپ، در دیگر بازی Ubisoft خود را به بازیکنان نشان داده و یکی از باس فایت‌های مهمِ Assassin’s Creed Origins  می‌باشد. البته باز هم مثل همیشه شاهد شخصی سازی نه چندان جالب یوبیسافت در حوزه‌ی تاریخ و اسطوره بوده‌ایم، به شکلی که ابهت و عظمت حقیقی آپوفیس در AC Origins به شدت پایین آمده و او را به مقام ماری بزرگ اما ضعیف تنزل داده است.

آپپ یا همان آپوفیس، در برابر Bayek، نماینده‌ی رع

Bayek در طول ماراجویی‌های خود درحال عبور از منطقه‌ای اسرارآمیز و تاریک است که ناگهان آپپ خود را نشان داده و سعی بر متوقف ساختن او می‌گیرد. دلیل این کار نیز مشخص است؛ بایک با لقب “فرزند رع” شناخته می‌شود و نماینده‌ی خداوندگار پنهان است. آپپ نیز در قعر تاریکی چمبره زده و توانایی رسیدن به خورشید را ندارد، پس از فرصت استفاده می‌کند و سعی بر نابود ساختن نماینده‌ی آمون رع می‌گیرد. نبرد با آپپ گرچه ساده است اما فضاسازیِ بازی به شکلی عالی توانسته ترس و التهاب را به مخاطب تزریق کند. اگر از کوتاه بودن این مبارزه چشم بپوشیم، شاید طراحی و ظاهر آپوفیس یکی از بهترین شمایل‌هایی باشد که یوبیسافت با Assassin’s Creed  به خدای تاریکی هدیه داده است.

بهشت و جهنم

نگاره‌ای از بهشت موعود در اساطیر زرتشتی

هر یک از اساطیر بنابر عقیده و باور خود، تفسیر منحصر بفردی از نیکی و بدی، خدایان و شیاطین، و در آخر بهشت و جهنم ارائه می‌دهد. برای مثال همگی می‌دانیم که قوم اسکاندیناوی “والهالا” را به عنوان مکان موعود و پس از مرگِ قهرمانان در نظر گرفته است یا هلهایم را جهنمِ وعید می‌داند. این موضوع درخصوص ایران و مصر نیز صدق می‌کند و شاهد حضور نه چندان درخشانِ بهشت و جهنمی ایرانی و مصری در بازی‌های ویدویی نیز هستیم. نخست به سراغ جهنم ایرانی می‌رویم، یا در لفظی کامل‌تر: دُژ انگهو.

الیکا در حال مبدل ساختن پلشتیِ اهریمن به گلستانِ هورمزد

در Prince of Persia: Sands of Time شاهزاده را می‌بینیم که برای نجات یافتن از بنایی بلند و پیچ در پیچ که با نام Hallway of Hell شناخته شده، از موانع مختلفی عبور کرده و خود را به مقصد می‌رساند. البته قابل ذکر است که دوزخ نشان داده شده در بازی حدود ۹۹ درصد با جهنمِ توصیف شده در منابع زرتشتی تفاوت دارد، اما باز هم به دلیل نامی که انتخاب شده و ماهیت پلید و تاریک آن، می‌توان از این قضیه چشم پوشاند و دژ انگهوی یوبیسافت را پذیرفت. در آن طرف ماجرا اما Bayek را داریم. دیگر شخصیتِ یوبیسافت که در مرز بهشت و جهنم معلق مانده است. آپپ می‌خواهد او را با خود به جهان زیرین (دوات) ببرد اما وی با تقلا و مبارزه، از چنگال او فرار می‌کند. سپس همانند هر مصری دیگری به تالار قضاوت می‌رسد؛ تالاری که گفته می‌شود ۴۲ خدا (یا شاید هم هیولا) قلب شخص را وزن می‌کنند و در صورت سبک بودن، به او اجازه‌ی رستگار شدن می‌دهند. البته Assassin’s Creed Origins به مسئله‌ی مذکور به شکل اساطیری آن نپرداخته و به نشان دادن مجسمه‌ی قضات اکتفا کرده است. Bayek به سلامت از جهان وسطی عبور کرده و خود را به بهشت مصری‌ها، Aaru یا همان “سرزمین نیزارها” می‌رساند.

Bayek در سرزمین نیزارها

رسیدن به چنین مقام و درجه‌ای بدین معنی است که شخص به سعادت رسیده و بار دیگر به زندگی بازخواهد گشت. بایک پس از صعود و رسیدن به نیزارها، سایه‌ای از فرزند خود Khemu را نیز می‌بیند و به معنای واقعی کلمه از بهشتِی موعودِ رع بهره مند می‌شود. همین قضیه نیز درمورد شاهزاده صدق می‌کند. Elika که گویا نماینده‌ی هورمزد است، هرجا که پا می‌گذارد وهِشت را نیز با خود ارمغان می‌دهد. توصیفی که منابع زرتشتی از وهشت می‌دهند دقیقا همانی است که یوبیسافت با Prince of Persia 2008 به مخاطبانش نشان می‌دهد: “مکانی به دور از ریمنی و پلیدی، که تاریکی را بدان راهی نیست. همه‌جا سبز و خرم است و هیچ سیاهی‌ای در آن دیده نمی‌شود، هر که بر این دایره وارد شود سعادتمند خواهد بود و الی الابد، زندگی جاودان خواهد داشت.”

حال با چشم پوشی از اشتراکاتِ این دو ملت در اساطیرشان که به بازی‌های ویدیویی نیز ورود پیدا کرده‌اند، می‌خواهیم به شکل جداگانه و به اصطلاح “تکی” به شناخت اساطیر ایران بپردازیم.

Persona 5

تقریبا همه‌ی قدرت‌ها و ‌Personaها در این بازی ریشه‌ی افسانه و اسطوره‌ای دارند. از شیاطین و فرشتگان و پری‌ها بگیر، تا قهرمانان و خدایان. و در این میان اساطیر ایران نیز از چشم سازنده نیفتاده و به نوبه‌ی خود از افسانه‌های ملتِ ما نیز بهره برده است.

یکی از این Personaها برمی‌گردد به ایزد بانوی خورشید، باکرگی، آب و مهربانی در آموخته‌های زرتشتی، و او کسی نیست جز میترا.

نگاره‌ای از خدابانو میترا با الهام از منابع زرتشتی

میترا در زبان زرتشتی با اسم “میثره”، در پهلوی با نام “مهر” و در رومی با نام “میترا” شناخته می‌شود. همانطور که انتظار می‌رفت بازی نیز اسم غربیِ او را برگزیده و بر روی Persona گذاشته است. اما چیزی که به شدت عجیب و شوکه کننده است، تفسیر ATLUS از این خدابانو می‌باشد. او معمولا به شکل زنی جوان و زیبارو حساب می‌شد که همواره دوستدار مردم بوده است و در دماوند کوه میزیسته، اما Persona 5 کاملا خلاف این توصیف را به نمایش گذاشته و از میثره، موجودی با سر و بدن شیر، که چندین مار به دورش پیچیده‌اند ساخته که شاید جای سوال برای خیلی‌ها باقی بگذارد که چرا سازنده باید دست به چنین اقدامی بزند.

نگاره‌ای از “خدابانو” میترا در Persona 5!

قدرت‌هایی که میترا در Persona 5 دارد نیز به شکل عجیبی کاملا در تضاد با توصیفاتِ اساطیری این شخصیتِ والامقام است. به هر حال دیدنِ خدابانوی مهربانی در شمایل یک شیرِ عصبانی سرخ رنگ شاید برای برخی عجیب، برای برخی ناراحت کننده و برای برخی نوآورانه باشد.

Garshasp the Monster Slayer

گرشاسپ، ناجیِ جهان در آخرالزمان…

آه که ای کاش این بازی و امثالش بیشتر و بهتر می‌شدند! بازی ایرانی گرشاسپ که با اسم فارسی “گرشاسپ: گرز ثریت” شناخته می‌شد، اولین بازی ویدیویی ایرانی در سبک اکشن ماجراجویی بود. این عنوان همچنین نخستین عنوان ایرانی‌ای بود که با همکاری یک سازنده‌ی خارجی ساخته و در سطح بین المللی منتشر می‌شد.

همانطور که از نامِ بازی پیداست، شما باید کنترل گرشاسپ افسانه‌ای را بر عهده بگیرید. اگر سوالی پیش آمده مبنی بر اینکه “گرز ثریت دیگر چیست؟” باید بگویم که این، نامِ کهن و باستانی سوشیانت، ناجیِ جهان در آخرالزمانِ زرتشتی است. گرشاسپ نیز با همین نام شناخته می‌شود و به قولی باید نجات دهنده‌ی دنیا از اهریمن خونخوار باشد.

بازی کاملا به اساطیر ایرانی وفادار است و جزء به جزء موارد را—از نام‌ها و مکان‌ها بگیر تا شخصیت‌ها و داستان‌ها—اقتباسِ کامل کرده و نگذاشته که حتی یکی از آنها دستخوش تغییر یا تفسیر شخصی شوند.

گرشاسپ در مقابل یکی از خادمان اهریمن

داستانِ “گرشاسپ: گرز ثریت” از این قرار است که دیوها و اهوراها به نبرد با یکدیگر می‌پردازند، در حالی که جهان در دست دیوها و جبهه‌ی شر می‌باشد. گرشاسپ که در اثنای یکی از یورش‌ها جانِ سالم به در برده و نجات یافته، مأمور به شکستِ اهریمن است و باید وظیفه‌ی خود را به اتمام برساند.

دشمن اصلیِ گرشاسپ کسی نیست جز آژی دهاک یا همان ضحاک. طبق اساطیر ایرانی، گرشاسپ از نوادگان جمشید پاک تخمه است و فرّ ایزدی را از او دریافت کرده. پیش‌بینی‌ها می‌گویند که آژی دهاک روزی خود را از بند و غل و زنجیر می‌رهایاند و از فراز دمانود کوه به سمت ایران زمین حمله ور می‌شود. اینجاست که گرشاسپ (سوشیانت) از خواب چندین هزار ساله بیدار شده و به مقابله با نیروهای اهریمنی کمر می‌بندد.

همانطور که از همه‌ی دیانت‌ها انتظار می‌رود، در این مورد نیز جبهه‌ی خیر پیروز شده و موفق به نابودسازی اهریمن می‌شود. بازی نیز به همین مورد اشاره داشته و پایانی خوش و خرم برای جهانِ خود تعریف می‌کند.

در پایان لازم می‌بینم که به نکته‌ای اشاره کنم، و آن نیز دلیلِ حضور نداشتن بازی‌هایی همچون Age of Mythology و دیگر عناوین مشابه در این لیست می‌باشد. اگر می‌خواستیم به اساطیرِ حاضر در این بازی یا دیگر آثار استراتژیِ همانند آن بپردازیم خود یک مقاله‌ی به شدت طویل و خارج از حوصله می‌شد که مطمئنا شیرینی و جذابیت چندانی هم نداشت. علاوه بر طولانی بودن، این گونه بازی‌ها به دلیل نداشتن عمقِ داستانیِ زیاد یا نبود شخصیت پردازی، تنها به اعمالِ قدرت‌ها و ویژگی‌های مخصوص خدایان بسنده می‌کنند و چندان چیز زیادی برای کند و کاو باقی نمی‌گذارند.

در پایان نظرات خود را درمورد حضور اساطیرِ ایرانی در بازی‌های ویدیویی را با ما به اشتراک بگذارید. به نظر شما این همه پتانسیل چرا بلا استفاده باقی مانده است؟ آیا افسانه‌های ایرانی لایق بازی‌های بیشتر و عناوین شناخته شده‌تر نیستند؟

 

امتیاز به پست :

آدرس شبکه های اجتماعی :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *