این نقد بر اساس نسخهی ارسالی سازندگان برای سایت گیمینگرویتی نوشته شده است.
با وجود اینکه روز به روز شاهد پیشرفتهای گرافیکی در بازیهای ویدیویی هستیم، اما سبک گرافیکی پیکسلی هیچگاه از بین نخواهند رفت و هر ساله شاهد عناوینی با این سبک خواهیم بود. امروزه این سبک بازیها عموما مخاطبان خاصی دارند و برقراری ارتباط با یک دنیای پیکسلی برای بازیکن امروزی، کار آسانی نیست. به زبان سادهتر، کمتر بازی پیکسلی است که بتواند دل مخاطبان عناوین پر زرق و برق AAA را به دست آورد. اما Olija موفق شده تا به چنین موفقیتی نزدیک شود. با بررسی این عنوان همراه گیمینگرویتی باشید.
Olija داستان مردی به نام فارادی را روایت میکند. فارادی مرد دریا است و برای نجات از گرسنگی، در هر شرایطی دل به دریا میزند تا ماهیگیری کند. اما در یک روز طوفانی، اوضاع برای او طور دیگری رقم میخورد. با وجود اینکه با یک عنوان پیکسلی طرف هستیم، اما روایت بسیار سینمایی است. کاتسینها به صورت انیمیشنهای دو بعدی طراحی شدهاند که اجازه میدهد مخاطب از همان ابتدا، ارتباط بیشتری با داستان برقرار کند. بازی در ابتدا یک پلتفرمر ساده به نظر میرسد که به حل چند معما و مبارزات ساده اکتفا میکند تا داستان خود را روایت کند؛ اما پس از آنکه فارادی هارپون افسانهای را پیدا میکند، گیمپلی بازی دچار تحول میشود. هارپون، در واقع یک ابزار نیزه مانند برای ماهیگیری است که در زبان فارسی با نام آکج نیز شناخته میشود. هارپون افسانهای، اما متفاوت است. فارادی به وسیله آن میتواند به سمت اجسام مختلف در محیط بازی و حتی دشمنها قلاب بیندازد و در یک چشم به هم زدن، در مکان جا به جا شود. این ابزار نه تنها راه را برای معماهای خلاقانه باز میکند، بلکه سطح مبارزات بازی را به طور کلی متحول میکند. حس و حال مبارزات مشابه با بازیهای Hack & Slash خواهد بود. میتوانید دشمنها را به هوا پرتاب کنید و به وسیله هارپون، خودتان را به آنها برسانید تا با کمبوهای مختلف از بینشان ببرید. روند گیمپلی Olija بسیار حساب شده است و پیش از آنکه احساس کنید بخشی از بازی در حال تکراری شدن است، ابزار جدیدی معرفی میشود که هیجان مبارزات را چند برابر میکند.
از همان لحظات ابتدایی، فارادی از یک ماهیگیر ساده به یک قهرمان و رهبر گروه تبدیل میشود که سعی میکند تا بار دیگر امنیت را برای مردم این سرزمین فراهم کند و آنها را از فقر و گرسنگی نجات دهد. برای اینکار فارادی نیاز به سه کلید دارد تا وارد دروازه Shadow gate شود. از همین رو نقشهای در اختیار بازیکن قرار میگیرد تا به سراغ مناطق مختلف رفته و این کلیدها را به دست آورد. هر منطقه حال و هوای خاص خود را دارد و تنوع بالایی از لحاظ اتمسفر در آنها احساس میشود. این مناطق همچنین به خوبی به روایت بازی کمک میکنند و در همین لحظات Olija موفق میشود تا با داستانش مخاطب را در کنار خود نگه دارد و هر لحظه هیجان برای رسیدن به مناطق جدید و پیشروی در داستان را در او ایجاد کند. در این بین، یک ماجرای عاشقانه بین فارادی و بانو اولیا نیز به وجود میآید که باعث ایجاد تنوع در گیمپلی هم میشود. بخش عمده این ماجرا در مراحلی جداگانه و به دور از خشونت روایت میشود که حس آرامش به خصوصی پس از تعدادی مبارزات دشوار، ایجاد میکند.
Olija یک تجربه کوتاه است که احتمالا در همان روز اول به پایان برسد. اما موارد زیادی وجود دارد که باعث میشود بخواهید مدت بیشتری در دنیای این بازی بمانید. شاید مهمترین آنها زیبایی بصری آن باشد. محیطهای بازی با وجود پیکسلی بودن بسیار زیبا و البته پویا طراحی شدهاند. حرکت درختها همراه با صدای باد و برگهایی که روی صفحه در جهت باد تکان میخورند، حس زنده بودن محیط را به خوبی القا میکنند. توجه به این جزئیات کوچک، تعامل بازیکن را با جهان بازی بیشتر میکند. از دیگر موارد هیجان انگیز که تا حدودی ارزش تکرار هم برای این عنوان ایجاد میکند، جمع آوری آیتمها است. آیتمهای مختلفی در مناطق بازی وجود دارند که هنگام بازگشت به اسکله، استفادههای متفاوتی خواهند داشت. به طور مثال شخصی در اسکله میتواند میزان سلامتی شما را افزایش دهد و شخصی دیگر، کلاههای متنوع با کاربردهای متفاوت برای شما میدوزد که میتوانید در مراحل بعدی از آنها استفاده کنید و قدرتهای جدیدی در ازای آنها دریافت کنید. همچنین تعدادی از نیروهای ارباب فارادی، در مناطق مختلف دستگیر شده اند که میتوانید آنها را نیز نجات دهید و با خود به اسکله بیاورید تا جمعیت بزرگتری کنار خود داشته باشید.
در میان بازیهای مستقل، عناوین بسیاری یافت میشوند که خلاقیتهای فراوانی دارند و ارزش آنها حتی از عناوین AAA نیز بیشتر خواهد بود. شاید Olija از آن دست عناوین نباشد، اما در این عنوان، همه چیز در سطح عالی قرار دارد و شاید متمایزترین ویژگی بازی، نحوه روایت آن و تمرکز بیشتر روی داستان باشد. در هر صورت، نمیتوان منکر این شد که تجربه گیمپلی بازی، همراه با باسهای جذاب و یک روایت دوست داشتنی، بسیار لذت بخش است و بدون شک ارزش تجربه را دارد.