قبل از شروع انیمههای فصل زمستان 2022، کامل به نظر میرسید که با وجود دومین بخش از فصل نهایی Attack on Titan، هر چیز دیگری که این فصل پخش شود قرار است در طوفان هیجانی این انیمه گم و محو شود. با رسیدن به انتهای فصل دیدیم که طوفان و بهمن Attack on Titan واقعا حقیقت داشت، ولی خطای محاسباتی همه این بود که یک انیمه نه تنها از این طوفان جان سالم به در برده بود بلکه در چندین لیست و چارت مختلف به بهترین انیمه فصل نیز تبدیل شده بود. انیمه مورد نظر یک کار رومنس به نام Sono Bisque Doll wa Koi wo Suru (یا به انگلیسی: My Dress Up Darling) بود. این که چگونه یک انیمه رومنس ناگهان توانسته به یکی از بهترین کارهای زمستان امسال تبدیل شود سوالی است که ما را وا میدارد تا دقیقتر به انیمه و منبع اقتباس آن نگاه کنیم و ببینیم راز موفقیت Sono Bisque Doll دقیقا در چیست و چطور توانسته تا این حد مخاطبانش را مجذوب خود نگه دارد. با گیمینگرویتی همراه باشید.
به نظرم وضعیت ژانر رومنس در مدیوم انیمه و مانگا خیلی مقوله عجیب، جالب و قابل بحثی است. حقیقتی که وجود دارد این است که جذب مخاطب و به قولی گیر انداختن خواننده در یک مانگای رومنس خیلی (و تاکید میکنم، خیلی) راحتتر از دیگر ژانرهاست. با تنها گشتن در سایتهای وبتون و سابردیتهای موجود حول محور مانگا، میتوان بلافاصله تعداد و محبوبیت بالای مانگاهای جدیدی که هر هفته در ژانر رومنس آغاز میشوند را حس کرد. خیلی لازم نیست کار شدیدا ساختارشکن با آرت استایل فکبراندازی بسازید تا نظر مخاطبان این مدیوم به شما جذب شود. کافی است یک داستان عاشقانه شیرین و دوست داشتنی داشته باشید که ایده اولیه آن اندکی منحصر به فرد باشد. آن وقت بلافاصله مانگای شما توسط چندین و چند هزار نفر به سرعت هضم و دنبال میشود. خیلی از کارهای رومنس خوبی که چند سال اخیر عرضه شدهاند مثل Tsurezure Children و Komi-san wa Komishyuu Desu دقیقا به همین شکل کار خود را آغاز کردهاند. طبیعتا حفظ مومنتوم و نگه داشتن این مخاطبها به راحتیای که فکر میکنید و خیلی از کارهایی که به سرعت در ابتدا مخاطب پیدا میکنند، به سرعت هم آنها را از دست میدهند. ولی به صورت کلی حتی در این زمینه هم کار برای مانگاهای رومنس خیلی راحتتر از بقیه ژانرهاست و مانگاکاهای زیادی توانستهاند داستانهای کوتاه رومنس چند جلدی به این شیوه خلق کنند.
بخش جالب قضیه این جاست که همچین قاعدهای به هیچ وجه برای انیمههای رومنس جوابگو نیست. جذب مخاطب اولیه برای کارهای رومنس در میان انیمههای فصلی واقعا نیازمند رد کردن هفت خان رستم است و اگر تنها در یک بخش از مسیر قدم اشتباه بردارید به سرعت در طوفان بقیه انیمههای فصلی گم شده و به فراموشی سپرده میشوید. نکته ترسناکتر ماجرا این است که خیلی از مانگاهای رومنس موفقی که ازشان پیشتر صحبت کرده ایم وقتی صحبت به انیمهشان میشود چه از حیث تعداد مخاطب و نمراتی که کسب میکنند به هیچ وجه در حد و اندازه مانگا و محبوبیتشان ظاهر میشوند. موردی که دقیقا مخالف جریان مانگاهای اکشن و اقتباسهای طوفانیشان است. دلایل زیادی وجود دارد که چرا انیمههای رومنس همچین چالش سنگینی را جلوی خود حس میکنند و تعداد کارهای کلاسیک و ماندگار در این ژانر مدام کمتر و کمتر میشود. به صورت کوتاه، اهمیت فوق العاده اثربخشتر صداپیشگی، انیمیشنهای ظریف Character Acting و این حقیقت که جریان رد و بدل دیالوگها در یک مانگای رومنس به سختی در یک انیمه میتواند جذابیت خود را به همان شکل حفظ کند از مواردی هستند که به سرعت یک مانگای رومنس خوب را به یک انیمه رومنس متوسط و فراموش شدنی تبدیل میکند. انیمه Sing Yesterday for Me نمونه بسیار خوبی از این قضیه است که چطور مانگاهای رومنس کلاسیک در تبدیل شدن به انیمه ناکام میمانند.
معجزه My Dress Up Darling این است که از همچین چالشی سربلند بیرون آمده و جلوتر خواهیم گفت چه عواملی باعث موفقیت در این حوزه بوده و صدالبته چه اشتباهاتی نیز این میان رخ داده است. اما قبل از هر چیز، هسته اصلی هر انیمه و مانگا در نهایت داستان آن است و از همین جا نقاط قوت My Dress Up Darling شروع به درخشندگی میکند. شخصیت اصلی داستان پسر دبیرستانیای به نام واکانا گوجو (Gojo Wakana) است که علاقه سیری ناپذیری به ساختن عروسکهای سنتی هینانینگیو (Hina Dolls) دارد. پدربزرگ او یک کارگاه عروسک سازی داشته و او از زمان کودکی شیفته این عروسکها و هنر خلق آنهاست. منتها یک تجربه تلخ در همین زمان بچگی باعث شده گوجو نتواند خیلی راحت در مورد علایقش با بقیه صحبت کند، به همین خاطر او به مرور آدم خلاق و ماهر ولی گوشه گیر و خجالتیای شده که علاقهاش به عروسکهای هینانینگیو را مثل یک راز درون خود نگه داشته. کیتاگاوا مارین (Kitagawa Marin)، شخصیت اصلی مونث این داستان، یک دختر دبیرستانی به شدت پرانرژی و اجتماعی است که علاقه زیادی به انیمه، مانگا و ویدیو گیم دارد ولی بیشتر از آن به شدت شیفته فرهنگ کاسپلی بوده و با تمام وجود تلاشش را میکند تا با کاسپلی کردن به شخصیتهای محبوبش نزدیک شود ولی علی رغم ظاهر خوب مارین، کار ساخت کاسپلی مهارتهای زیادی در زمینه خیاطی، کار دستی و آرایش کردن میخواهد که مارین به خوبی از پس آنها برنمیآید. دست سرنوشت اما، باعث میشود تا واکانا گوجوی ماهر ولی خجالتی داستان ما با کیتاگاوا مارین به شدت اجتماعی روبرو شود. مارین با فهمیدن راز گوجو و مهارتی که در زمینه خیاطی دارد از او خواهش میکند که در زمینه ساخت لباسهای کاسپلی به او در ازای پول کمک کند. به همین شکل پیوندی بین این دو رقم میخورد و داستان My Dress Up Darling و ماجراهای این زوج دوست داشتنی آغاز میشود.
دو نقطه قوت بزرگ در مورد داستان وجود دارد. اولی به طور واضح دوست داشتنی بودن زوج اصلی داستان و اهمیتی است که هر کدام برای دیگری دارند. از آن جا که My Dress Up Darling کار درام نیست، تمام بار جذابیت آن به دوش تعامل هایی است که زوج رومانتیک اصلی آن با هم دارند و در این زمینه کیتاگاوا و گوجو و صحنه هایی که با هم رد و بدل میکنند خارقالعاده است. جدا از سوءتفاهمهای طنزی که بین آنها پیش میآید از همان ابتدا روشن است که به طرز خیلی پلاتونیکی هر دو به شدت عاشق هم هستند و همین موجب خلق کلی سکانسهای جذاب میشود که موقع دیدنشان کاری از پس شما جز لبخند زدن بی نمیآید. این به کنار، هیچ کدام از این دو شخصیت، آدمهای کاملی نیستند و همزمان به طرز استثنایی اما طبیعیای مکمل هم هستند که باعث میشود هیچ کدام از دو شخصیت به لحاظ اهمیت داستانی بر دیگری غلبه نکند (بلایی که سر بسیاری از مانگاهای رومنس و ایاشیکه* میآید) و همزمان دنبال کردن پیشرفت روابطشان جذابیت خود را با قدرت حفظ کند.
*مانگاهای ایاشیکه به مانگاهای رومنسی میگویند که تقریبا هیچ جنبه درامی در خود نداشته و به خاطر ذات آرامش بخششان مخاطب جذب میکنند. آثاری نظیر Don’t Tease me Nagatoro san و Komi-san Can’t Communicate از معروف ترین آثار این ساب-ژانر هستند.
دومین نقطه قوت داستان تمرکز ویژه داستان روی کاسپلی و فرهنگی است که حول محور آن وجود دارد. به خاطر عدم آشنایی گوجو با این دنیا و فرهنگ ما دریچهای مناسب در داستان داریم تا از طریق آن مدام چیزهای بیشتری در مورد کاسپلی یاد بگیریم و داستان کار بسیار تمیزی در زمینه تنیدن این بخش به داستان رومانتیک زوج اصلی کرده. هر آرک، چه کوتاه چه بلند در مورد یکی از شخصیت هایی است که مارین میخواهد آن را کاسپلی کند و در این راه به کمک گوجو احتیاج دارد. مسیر ختم شده به تکمیل این کاسپلیها هر کدام پر از موانع، چالش و برخوردهایی است که منتهی به یک نقطه اوج در انتهای هر آرک شده که در نهایت جدا از پیش بردن داستان، کمک زیادی نیز به پیشرفت رابطه هر دو میکند. فرمولی که نه تنها از جنبه اطلاع رسانی و پخش کردن اطلاعات در زمینه کاسپلی و جوانب مختلف آن (نظیر ساختار میتینگ ها، جزئیات دوخت و ساخت لباسها و ریز و بم آرایش) کار خود را به نحو احسن انجام میدهد، بلکه از نظر جنبه رومانتیک داستان نیز بی نظیر عمل میکند.
یک نکته ویژه که در مورد My Dress Up Darling خود را به خوبی نشان میدهد مهارتش در شخصیت پردازی بدون گیر کردن به کلیشههای موجود یا آویزان شدن به خلق تراژدی برای آن هاست. به طور مثال گوجو در ابتدا یک شخصیت خجالتی و معصوم به تصویر کشیده شده، اما جلوتر به خوبی متوجه عمق بیشتر شخصیت آن میشویم از قبیل چالش هایی که او در مقابله با جنس مخالف خود دارد، استرسی بودن او و بهتر از همه بن بستی که در پروسه ساخت عروسکهای هینا به آن خورده. بن بست و دیواری که بیشتر آن به خاطر این است که گوجو خود را تا سالها در محدوده امن خود نگه داشته و داستان به ظرافت تمام این حقیقت که ماجراهای گوجو و مارین و اکتشافاتی که او در زمینه کاسپلی کردن انجام میدهد چه تاثیر مثبتی روی پیشرفت او به عنوان یک عروسک ساز دارد. همه اینها در کنار دیگر مواردی که جلوتر در مانگا میبینیم، واکانا گوجو را خیلی بیشتر از یک شخصیت مذکر خجالتی تبدیل میکند. گوجو به وضوح بیشتر از تنها یک نیمه اجباری برای زوج عاشقانه کیتاگاوا مارین است. نویسنده تمام تلاش خود را کرده تا در این مورد یک شخصیت اصلی مذکر کاملا قوی خلق کند و در نتیجه آن به موفقیتی رسیده که بسیاری از انیمهها و مانگاهای رومنس دیگر از آن بی بهرهاند.
به وضوح کیتاگاوا مارین، شخصیت اصلی مونث داستان نیز تمامی این نقاط قوتها را بهتر و بیشتر دارا است. جدا از طراحی شخصیت فوق العاده جذاب، خاص و دوست داشتنی، مارین در تروپ شخصیتهای گیارو (Gyaru) قرار میگیرد. دخترهای جوان ژاپنیای که ظاهرپسندی و علایقشان به آرایش کردن، امتحان انواع لباسها و اکیپهای رفاقتی، آنها را بلافاصله به یکی از توی چشم ترین جوامع جوان ژاپنی تبدیل کرده. بخشی که به کرات آنها را در انیمههای مختلف دیده ایم ولی کمتر شده که نقش شخصیت اصلی به آنها داده شده باشد. این جاست که مارین درخشش خود را نشان میدهد. از زبان گفتاری به شدت محاوره ایتر و خاصتر تا زبان بدنیای که ایما و اشارات و حرکات اغراق شدهتری دارند همگی باعث شده مارین بلافاصله خود را در دریای دختران انیمهای چه به لحاظ ظاهری، چه به لحاظ شخصیتی متمایز کند. مارین از همه کلیشههای این ژانر و به طور کلی مدیوم انیمه برای دخترها در امان نیست ولی تقریبا از خیلی از کلیشههای خسته کننده فاصله گرفته و به همین علت شخصیتی هر چند کمی زیادی فانتزی ولی در نهایت قابل درکی ارائه داده که به شدت دوست داشتنی است.
اولین کاری که Clover Works (استدیوی سازنده) با قدرت تمام برای انتقال تمام این نقاط قوت از مانگا به انیمه انجام میدهد، صداپیشگی بی نظیر شخصیتهای آن است. کشف این که بازی در نقش مارین، تنها سومین کار ثبت شده در کارنامه خانم هینا سوگوتا (Suguta Hina) است واقعا باورنکردنی است. احتمال زیاد امسال به یکی از جدی ترین استعدادهای صداپیشگی انیمه برای آینده این صنعت برخورد کرده ایم. خانم سوگوتا چنان فوق العاده ایده این که مارین یک دختر گیاروی پرانرژی و عاشق پیشه است را به مخاطب قالب میکند که بعد از دیدن مانگا به هیچ وجه نمیشود مارین را بدون صدای او تصور کرد. آقای ایشیگه شویا (Ishige Shouya) نیز به همین شکل پنجمین نقش کارنامه کاری خود را به نام گوجو در این انیمه ثبت کرده و کارش در یک کلام محشر است. آقای ایشیگه نیز به خوبی توانسته ریتم مضطرب ولی محجوب گوجو را به طور کامل از صفحات مانگا به انیمه منتقل کند. دیالوگ هایی که بین این دو رد و بدل شده به طرز زیبایی ریتم مانگا را حفظ کرده و یک جریان طبیعی و در عین حال بی نقصی را شکل دادهاند که باعث میشود مخاطب به راحتی با این زوج احساس نزدیکی کنند. این نیز یکی از مواردی است که خیلی از اقتباسهای انیمهای در آن شکست خورده و ریتم دیالوگهای مانگا در انیمه خوب منتقل نشده و گفتمانها به شدت خشک و مصنوعی به نظر میرسند.
به لحاظ ارزش ساخت و کیفیت انیمیشن، My Dress Up Darling بدون شک در دسته بهترینها در این ژانر قرار میگیرد. ولی من میخواهم توجه شما را کمی بیشتر به انیمیشنهای ظریفتر و جزئیتر که مربوط به لحظات Character Acting میشوند جلب کنم. لحظاتی مثل ذوقی که در جزئیات حرکت مارین برای نشان دادن یوکاتای خود به گوجو نشان میدهد یا لحظات متفاوت و متنوع از انیمه که به گوجو هنگام دوخت و ساخت لباسها اختصاص دارد. از دوختن دکمه به لباسها تا اندازه گیری سایزهای مختلف. این موارد یک دوز خاصی از جذابیت و پویایی به شخصیتهای انیمه داده که کاملا میتواند جای خالی پنل بندی بی نظیر مانگا را در این اقتباس پر کند و به همین دلیل انیمه از منبع خود کم نیاورده و حتی از او کمی قدرتمندتر نیز ظاهر میشود. به طور واضح سازندگان این انیمه درک کاملی از بهترین پنلهای مانگا و این که چطور باید آنها را در انیمه به تصویر بکشند، داشتهاند و نتیجه ایت طرز تفکر روشن خود را به وضوح در انیمه نشان میدهد. مخصوصا اگر مانگا را خوانده و تصاویر مرجع را در ذهن خود داشته باشید.
به وضوح My Dress Up Darling کار بی نقصی نیست. جدا از این که داستان در برخی مواقع کمی حس یکنواختی میدهد دو ایراد خاص میتوان به انیمه گرفت. یکی این که به طور واضح هم مانگا هم انیمه در دسته کارهای اچی قرار میگیرند. My Dress Up Darling پر است از لحظات فن سرویسی و تحریک آمیز. این به خودی خود خیلی مورد منفیای نیست. بالاخره اگر اچی جذابیت نداشت و فقط دافعه بود خیلی زودتر از اینها شرش از سر این مدیوم کنده میشد. مسئله این جاست که در این یک زمینه مانگا خیلی هنرمندانهتر و تسبیط شدهتر با این جنبه برخورد کرده تا انیمه اقتباسی. نظر من حداقل این است که اغراق و اندک تاکید بیشتر انیمه روی این جنبه، شاید برای جذب سریع مخاطب موثر باشد ولی در مقیاس بزرگتر کمی ارزش کار را پایین میآورد. نقطه ضعف دوم انیمه نیز این است که نسبت مانگا کمی از جزئیات بخش ساخت لباسها و کاستومها و پروسه آماده سازی کاسپلیها کاسته شده. قابل درک است که همچین خلاصه بندی هایی برای جا کردن محتویات مانگا در قالب یک انیمه 12 قسمتی لازم بوده و در نهایت نیز هسته اصلی اثر آن قدر آسیب ندیده. ولی به هر حال این کمبودی بود که به نظرم تا حدی نبودش در انیمه نسبت به مانگا حس میشد.
با تمامی این اصاف بیراه نیست اگر بگوییم My Dress Up Darling به راحتی میتواند به یکی از بهترین انیمههای رومنس امسال تبدیل شود و اگر تا آخرین چپترهای عرضه شده از مانگا را بخواهیم لحاظ کنیم، باید گفت برای فصلهای بعدی این انیمه میتوان آینده حتی درخشانتری را تصور کرد، چرا که آرکهای بعدی به شدت داستان و روایت بهتر و قویتری دارند. امیدواریم آن چنان مجبور نباشیم برای فصلهای بعدی صبر کنیم.