گیمینگرویتی

ثبت نام

نقد و بررسی بازی Murder on the Orient Express | ملاقات چندباره با معروف‌ترین کارآگاه بلژیکی

به فاصله کمتر از دوماه عنوان ماجراجویی دیگر از سری داستان‌های جنایی آگاتا کریستی با محوریت کارآگاه هرکول پوآرو عرضه شد. برخلاف بازی The London Case که شرکت Microids تنها وظیفه انشار آن را بر عهده داشت این‌بار خودش دست به کار شده و ساخت Murder on the Orient Express را به یکی از زیرمجموعه‌هایش به نام  Microids Studio Lyon سپرده است. تصمیمی که در نهایت نتیجه بسیار متفاوتی از بازی پیشین داشته و توانست آبرویی که London Case از کارآگاه پوآرو برد را تا حدود زیادی بازگرداند. اکنون با گیمین‌گرویتی همراه باشید تا ببینیم Microids در ساخت Murder on the Orient Express چگونه موفق بوده است؛ همچنین برای خواندن نقد و بررسی بازی The London Case نیز در این‌جا کلیک کنید.

داستان بازی بر اساس یکی از مشهورترین رمان‌های جنایی تاریخ است. یک قتل که در طول مسیر در یک قطار سریع‌السیر و لوکس اتفاق افتاده و اکنون وظیفه پوآرو است که این معمای پیچیده را حل کند. در همین ابتدا بزرگترین چالشی که سازندگان بازی با آن روبرو بودند مشخص می‌شود؛ داستان همیشه از ارکان اصلی سبک ماجرایی بوده و هست و وقتی شما سعی در ساخت یک بازی داستان‌محور براساس رمانی تا این اندازه پرمخاطب دارید، مهم است که داستان را چگونه پیش ببرید. اگر بازی دقیقا بر اساس اتفاقات رمان باشد، جذابیتی برای افراد ندارد زیرا از همان ابتدا معمای بزرگ بازی برایشان حل شده و قاتل و مظنونین را می‌شناسد. روی دیگر سکه، اگر تغییرات نسبت به اتفاقات کتاب زیاد باشد، طرفداران دو آتیشه آگاتا کریستی که اتفاقا تعدادشان هم کم نبوده و به نوعی مخاطبان اصلی این سری هستند، معترض خواهند شد. از همین رو ساخت بازی ماجراجویی بر اساس رمان‌هایی تا این اندازه بزرگ مانند راه رفتن بر لبه تیغ است، راه رفتنی که در این‌ عنوان Microids با مهارتی مثال‌زدنی انجام داده و تقریبا هیچ لغزشی در کار نیست. با این‌که کلیت داستان تفاوت بزرگی نسبت به کتاب ندارد اما با تغییر جزییات ریز و به‌جایی در بسیاری از محیط‌ها و البته بعضا شخصیت‌ها، داستان بسیار عالی شروع شده و تا انتها نیز جذاب دنبال می‌شود. از طرف دیگر اگر تا به حال رمان Murder on the Orient Express را نخوانده‌اید نیز بدانید که بیش از دیگران از داستان پیچیده بازی لذت برده و در پیچش‌های داستانی آن انگشت به دهان خواهید ماند. داستان بازی همانند کتاب از هتلی در شهر استانبول شروع می‌شود و از همان هتل توضیحات مختصری در مورد شخصیت‌ها داده می‌شود به طوری که نه مخاطب خسته شده و همزمان نیز مشتاق به ادامه شود. به طور کلی یکی از دو رکن اساسی بازی‌های ماجرایی یعنی داستان در Murder on the Orient Express به لطف قلم بی‌نظیر آگاتا کریستی و البته ظرافت Microids در پیاده‌سازی آن کیفیت بسیار بالایی دارد.

رکن دوم سبک ماجرایی همیشه معماهای مناسب و نحوه تعامل آن با مخاطب و داستان است. همانند عناوین پیشین سری هرکول پوآرو این بار نیز اکثر بازی در گفت و گو با افراد دیگر و جمع‌آوری و سرهم کردن سرنخ‌ها خلاصه می‌شود. در مقایسه با دو عنوان پیشین سری یعنی The London Case و The First Case پیشرفت در وضعیت سرنخ‌ها و البته معماها بسیار مشهود است. پیدا کردن بیشتر سرنخ‌ها نه چندان دشوار است که مخاطب را اذیت کند و نه خیلی ساده که باعث بی‌انگیزگی شود. ترکیب کردن یافته‌های پوآرو در ذهن او نیز بسیار منطقی کار شده و خبری از نتیجه‌گیری‌های بی اساس در بازی نیست. مورد دیگری نیز با که اضافه شدنش باعث شده هم گیمر، تمامی حوادث را به درستی متوجه شده و هم از حل کردن معما لذت ببرد بخش چینش اتفاقات در بازی است. در این عنوان طی هر حادثه‌ای پس از پایان گفت‌‎‌وگو با مظنونین و بررسی شواهد پوآرو باید در ذهن خود تمامی حوادث پیش آمده را به ترتیب درست چیده تا درک کاملی از حادثه به دست آورد. علاوه بر این نوع معماها که اکثرا در ذهن پوآرو اتفاق می‌افتد، در بازی یک سری معمای ساده اما لذت بخش دیگری نیز در مسیر مخاطب قرار داده شده مانند چینش انواع مواد غذایی به صورت بازی تتریس‌وار در یخچال قطار به طوری که هم سرآشپز راضی باشد و هم مسئول دسر. معماهای این‌چنینی در بازی با این‌که از لحاظ منطقی چندان با فضا و روند داستان جور در نیامده اما زنگ تفریح مناسبی به شمار می‌رود. اما موردی که باز هم مانند دو عنوان پیشین تا حدودی به بازی لطمه می‎‌زند نبود سیستم مجازات است. یعنی باز هم امکان خطا برای گیمر در بازی وجود نداشته و تا نتیجه‌گیری درست انجام نشود بازی پیش نمی‌رود. البته خوشبختانه در این‌جا خبری از ساده‌سازی و راهنمایی در بازی نبوده و در نهایت خودتان بدون هیچ کمکی باید همه‌چیز را حل کنید اما باز اگر سیستم مجازاتی هرچند کوچک و کم‌اهمیت برای اشباهات گیمر در بازی قرار داشت بدون شک این عنوان جذاب‎تر دنبال می‌شد.

شخصیت‌پردازی در Murder on the Orient Express در مجموع قابل قبول است. خود پوآرو گل سرسبد تمام شخصیت‌های بازی است. او در عین ادب و احترامی که برای مخاطبش قائل است به زیبایی تمامی حرف‌ها را زده و گاها متلک‌های آبداری حواله دیگران می‌کند که به دل می‌نشیند. صحبت‌های ذهنی‌اش نیز متفاوت از گفته‌هایش است و تفکراتش را به خوبی نمایش می‌دهد. همین دیالوگ‌ها، این‌بار از پوآرو شخصیتی دوست‌داشتنی و باورپذیر ساخته و دیگر خبری از آن پوآروی خشک و عصا قورت داده‌یThe London Case نیست. یکی دیگر از شخصیت‌های اصلی بازی زنی به نام Joanna Locke است که یک پلیس آمریکایی بوده و گیمر در بعضی بخش‌های بازی کنترل وی را در دست می‌گیرد. شخصیت وی به خوبی مقابل پوآرو قرار گرفته و تفاوت‌‎هایشان کاملا مشهود است. Joanna زنی عجول و بی‌حوصله است که برعکس پوآرو علاقه دارد سریع به نتیجه برسد. حتی بخش‌هایی قابل بازی او نیز کاملا متفاوت از قسمت‌های پوآرو بوده و دیگر خبری از آن آرامش همیشگی در بازی نیست، این قسمت‌ها همانند شخصیت جوآنا پرتنش بوده و گاها استرس مناسبی به گیمر وارد می‌کند. هنر Microids در طراحی گیم‌پلی متفاوت از دو شخصیت مختلف در یک بازی ماجرایی واقعا مثال‌زدنی است. غیر از این دو شخصیت اصلی، مخاطب افراد متفاوت و نسبتا پرتعداد دیگری نیز در طول بازی ملاقات می‌کند. تنوع این شخصیت‌ها بسیار بالا بوده و همگی نیز دارای شخصیت‌پردازی قوی هستند به طوری که می‌توان گفت در این زمینه Murder on the Orient Express یکی از عناوین بسیار باکیفیت امسال است. اما با توجه به این تنوع زیاد، شخصیت‌هایی که به قولی نچسب باشند نیز در بازی وجود دارد. به طوری که یکی دو شخصیت از بازی به قدری آزاردهنده هستند که صحبت با آن‌ها عذابی برای گیمر به شمار می‌رود. موردی که هرچند مشخصا از عمد این‌گونه طراحی شده اما به هرحال از عذاب هم‌صحبتی با آن‌ها در بازی کم نمی‌کند.

موسیقی یکی دیگر از مواردی است که Murder on the Orient Express در آن خوش درخشیده است. تنوع آهنگ‌هایی که در پیش‌زمینه بازی پخش می‌شود بسیار بالا بوده و اکثرا نیز کاملا هماهنگ با محیط است. برای مثال همان شروع بازی و طی اتفاقات هتل در استانبول بعید است گیمری مجذوب موسیقی شرقی این بخش نشود. این مورد در بخش‌های دیگر بازی نیز وجود دارد. حتی بخش‌های شخصت جوآنا نیز موسیقی مخصوص خود را دارد که کاملا درخور با فضای متفاوت وی است. در نهایت اما بزرگترین مشکل بازی گرافیک ضعیف آن است. تقریبا تمامی چهره‌های بازی زشت بوده و اثری از ظرافت و زیبایی در آن‌ها نمی‌بینید. این چهره‌ها اکثرا پر از چین و چروک‌ یا چاقی اغراق شده‌ای هستند. خود پوآرو با این‌که طراحی بسیار خوبی داشته اما وی نیز چندان از این زشتی دسته‌جمعی در پناه نبوده است. محیط‌های بازی نیز متاسفانه نه از بعد هنری حرفی برای گفتن دارد نه بعد فنی. همه فضاها خشک، بی‌روح و کم جزییات است. دوربین متحرک و پشت شخصیت اصلی هم مشکل را دوچندان می‌کند به طوری که ضعف گرافیکی بیشتر به چشم می‌آید.

این نقد و بررسی بر اساس نسخه‌ی منتقدین، و پس از 15 ساعت تجربه‌ی بازی روی پلی‌استیش ۵ انجام شده است.

سخن پایانی

احتمالا بسیاری از طرفداران سبک ماجراجویی و البته سری بازی‎های هرکول پوآرو پس از عرضه عنوان ضعیف The London Case بسیار ناامید شده بودند اما در کمال تعجب این سرخوردگی تنها دو ماه دوام داشت. Murder on the Orient Express نه تنها توانسته آبروی رفته این سری بازی را بار دیگر برگرداند بلکه حتی سبک ماجرایی را نیز چند قدم به جلو براند. یک بازی موفق که با تکیه بر داستان بی‌نظیر و البته معماهای خوبش، مخاطبان این سبک را کاملا از خود راضی کرده و روح آگاتا کریستی را که احتمالا پس از بازی قبلی سری در عذاب بود بار دیگر به ارامش برساند. هرچند صد حیف که اگر بر روی بخش گرافیکی بازی نیز بیشتر کار می‌شد این عنوان می‌توانست تبدیل به یکی از بهترین‌های این سال شلوغ شود.

نکات مثبت

داستان بسیار خوب و وجود تغییرات مناسب نسبت به داستان اصلی کتاب

معماهای مناسب

تنوع در بازی و تفاوت بخش‌های پوآرو و جوآنا

شخصیت دوست‌داشتنی پوآرو

موسیقی کاملا درخور محیط‌های بازی

نکات منفی

گرافیک هنری و فنی ضعیف

باز هم خبری از سیستم مجازات در بازی نیست

آدرس شبکه های اجتماعی :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *