بالاخره پس از دو فصل جذاب و تماشایی، انیمه Mob Psycho 100 به ایستگاه پایانی خودش رسید. اثری پرمفهوم و دارای جزئیات داستانی زیاد که خیلی بیسر و صدا شروع شد و بسیار پر بازخورد با دوستدارانش خداحافظی کرد. این انیمه درون فصل جدید خود بار دیگر در بخش روایت و شخصیتهایش خوش درخشیده ولی برخی ایرادهای کوچکی را نیز در خود به نمایش گذاشته است. در ادامه این نقد همراه گیمینگرویتی باشید.
استودیو Bones همانند گذشته، ساخت فصل جدید و آخر انیمه Mob Psycho 100 را برعهده داشت. این استودیو، با سابقه درخشان خود، باز هم در ارائه این انیمه وظیفهاش را به درستی انجام داده است. موضوع نگرانکننده در رابطه با عوامل سازنده فصل سوم، حضور نداشتن آقای وندل بزرا معروف، کارگردان قبل این اثر بود. البته در نبود ایشان فرد دیگری در این جایگاه، پیش نام آقای کندو شوهو، دیگر کارگردان این فصل دیده میشد. اوزاوا فومیهیرو با سابقه درخشان خود بر 3 پارت نخست JoJo no Kimyou na Bouken Part 6: Stone Ocean و مجموعه Yuru Camp، جایگزین وندل بزرا در بخش کارگردانی انیمه بوده که به خوبی کارش را انجام داده است. فصل سوم در 12 قسمت، آرک Epilogue و Divine Tree مانگای این اثر را پوشش داد.
آغاز روایت مدتی بعد از اتفاقهای حساس پایان فصل دوم رقم میخورد. همه چیز از جمله وضعیت شهر ادویهجات به حالت آرام درآمده است. شیگئو کاگیاما (موب)، ریگن و سایر شخصیتها با فرم جدید زندگیشان پس از رخدادهای گذشته، روزمره خود را سپری میکنند. اکنون موب باید برای آینده تحصیلیش تصمیمهای جدی بگیرد و سرنوشت زندگیش را مشخص کند. البته وابستگی خاص فعالیتهای موب به سوبومی، شخص مورد علاقه او در مدرسه، هنوز پا برجا بوده و بیشتر از قبل نیز شده است. در حالی که همه چیز و همه کس ساکت و آرام هستند، یک مورد سر جای خود نیست. خطری بزرگ در سایه فرو رفته و آوای وحشتش هنوز به گوش کسی نرسیده. کلم بروکلی غول پیکری که در جریان انفجار مهیب آخر فصل دوم شکل گرفت، چه هدفی برای دردسر در خود دارد؟ آیا این گیاه سرچشمه مشکل جدیدی است؟ آیا دوباره شاهد انفجار موب خواهیم بود؟ تمامی این سوالها را داستان انیمه به خوبی پاسخ داده و ایرادی از این بابت در خود نداشته است.
در ادامهی این نقد ممکن است بخشهایی از داستان فاش شود.
روایت فصل سوم، مقدمهی خوب و پایان عالی دارد. شروع ماجرا در وصف موضوعهایی که داستان میخواهد در طول این فصل نشان دهد، سرعت آرامی را برای نحوه روایت و ارتباط شخصیتها در نظر گرفته است. در واقع آنقدر ماجرا دارای جزئیات زیادی نسبت به کاگیاما شیگئو و سایر شخصیتها بوده که در برخی جاها مخصوصا قسمتهای ابتدایی، سرعت آرامی را در روایت ماجرا از خود نشان میدهد. این مورد با اینکه چیز خوبی نیست اما در رابطه با فصل سوم انیمه Mob Psycho 100 که دارای حجم سنگینی از اطلاعات بوده، نکتهی منفی خاصی را از خود به جا نذاشته است. آغاز داستان به صورت خیلی خوب مستقیما به سراغ شخصیت اصلی میرود و دغدعه او را به تصویر میکشد. به طور کلی، روایت بخش بزرگی از بار خود را در ابتدا بر دوش کاگیاما شیگئو میگذارد اما با گذر رو به جلو داستان، سنگینی این بار روی دوش شیگئو به واسطه شخصیتپردازی عالی، کمتر و کمتر میشود. پایان روایت فصل سوم را میتوان جز یکی از زیباترین پایانهای انیمه در نظر دانست. روایت به شدت عالی توانسته تمامی مواردی این فصل و فصلهای پیشین را در چارچوبی بسیار احساسی به نمایش بگذارد. به عبارتی آنقدر حسهای مختلف از سر و روی پایان ماجرا حس میشود که نمیدانید الان باید گریه کنید یا بخندید. به طور کلی، روندی که داستان در مقدمه و پایان خود نشان داده، همان چیزی بوده که انتظارش را داشتیم. در واقع روایت توانسته در دو بخش اساسی ماجرای خود، عملکرد فوق العادهای را به تصویر بکشد.
روندی که روایت فصل سوم انیمه Mob Psycho 100 برای نمایش قسمتهایش نشان داده به خوبی عمل کرده است. در ابتدا 2 قسمت از تغییراتی که پس از فصل دوم ایجاد شده و فازی که قرار است در این فصل از شخصیتها مشاهده کنیم، به تصویر کشیده میشود. پس از آن، 4 قسمت در رابطه با حول اتفاقهای آرک Divine Tree را میبینیم. با پایان این آرک، برای استراحت ذهن مخاطب و آمادگی برای آرک بعدی، 2 قسمت تقریبا فرعی داریم که در نوع خود جذاب هستند. در آخر نیز 4 قسمت پایانی را مشاهده میکنیم که رخدادهای بزرگ آرک Epilogue را به نمایش میگذارد. حالت 2-4-2-4 روند قسمتها، علاوه بر نشان دادن تمرکز روایت، توانسته ذهن مخاطب را در مسیر درستی برای تماشا این اثر قرار دهد.
اگر دو فصل قبلی این انیمه را دیده باشید، میدانید که این اثر در روایت خود، سه سبک ماورا طبیعی، اکشن و کمدی را به نمایش گذاشته است. چارچوب تمرکز داستان بر هر سه سبک، در فصل سوم نیز نمره قبولی گرفته اما یک تغییر کوچکی در ماجرا دیده میشود. این تغییر شاید برای بعضی از طرفداران دو آتیشه، موضوع خوشایندی نباشد. در واقع در کنار این سه سبک، با توجه به جزئیات زیادی که از زندگی شیگئو و احساساتش به نمایش گذاشته میشود، کمی روزمره بودن روایت به نسبت فصلهای قبل بیشتر شده است. با وجود کمدی پخته داستان، این قضیه حس خستگی یا تکراری بودن را برای شما ایجاد نمیکند. در کل این مورد قضیهای نیست که به چشم بدی به آن نگاه کنیم چون طبیعتا روایت به این نقطه از خود برای به تصویر کشیدن شخصیت اصلی خود میرسید. در خصوص سه سبک کلی ماجرا، تغییرات مثبت و عملکردی فوق العاده به چشم میآید. کمدی با اینکه دیگر حضور زیاد راوی عجیب فنهای ریگن را ندارد، باز هم با شخصیتهای بامزه خودش مثل اکوبو و ریگن، شما را میخنداند. در کل، پختگی تیکههای خنده دار انیمه همانند فصلهای قبل خوب است ولی با ظاهر جدید چارچوب روایت، به طرز جالبی بیشتر از قبل، کمدی این فصل خنده دار شده است. با توجه به روند 2-4-2-4 قسمتها، دو سبک ماورا طبیعی و اکشن نیز در داستان به خوبی توانستهاند به تصویر در بیایند. در روند 2 قسمتیها، شاهد رخدادهای ماورا طبیعی شیگئو و سایر شخصیتها هستیم و در طول 4 قسمتیها، مبارزههای اکشن جذابی را مشاهده میکنیم. در واقع دسته بندی قسمتها با توجه به سبکها انجام شده است. این قضیه باعث شده روایتی یکپارچه و متمرکز بر سبکها را ببینیم. در کل فصل سوم انیمه Mob Psycho 100 به خوبی داستان را با سبکهایش ترکیب کرده و به واسطه این موضوع، عملکرد مناسبی را از خود در بخش روایت نشان داده است.
داستان فصل سوم همانند فصلهای پیشین، طعنههایی جالبی به اجتماع و سیاست میزند. به عبارتی روایتی را از فصل سوم شاهد هستیم که در خصوص این موضوع به فصلهای قبلی وفادار بوده است. البته این طعنهها در حدی نیست که جنجال به پا کنند. در واقع طعنههایی که در روایت به نمایش گذاشته شده، موارد رایجی هستند که اکثرا آنها را در طول عمر خودمان مشاهده کردیم و با آنها آشنا هستیم. جوگیری نوجوانان و اهمیت زیاد این افراد به خودشان، نگرش کم خانواده و دوستان یک شخص نسبت به آینده و احساسات وی و عدم مسئولیتپذیری نوجوانان و وسعت کم دید آنها نسبت به این قضیه، طعنههایی هستند که در خصوص اجتماع از جانب شیگئو به نمایش گذاشته میشوند. توجه و احترام به عقاید و فانتزیهای نوجوانان و دور از بلای خانمانسوز تنبلی، موارد بودند که از سوی شخصیتهای داستان با عنوان طعنه اجتماعی در این فصل به نمایش گذاشته شد. در آخر نیز بزرگترین طعنهی ماجرا که مربوط به سیاست بوده، تشبیه کلم بروکلی غول پیکر به نماد خرافهی برخی مظاهر دینی است. در واقع خیلی رک، داستان این کلم بروکلی را به واسطه جهل مردم و اشتباههای افکاری آنها به یک درخت الهی شباهت میدهد. این کلم بروکلی با ارزش پوچی که مردم به آن میدهند، علاوه بر گرفتن انرژی کل شهر ادویهجات، مظاهر مختلفی برای پرستش پیدا میکند. البته اگر این فصل را مشاهده کرده باشید، میدانید چقدر زیبا روایت به این موضوع پاسخ میدهد و این قضیه را به راحتی در ماجرایش ساده نمیگیرد. در واقع داستان فصل سوم انیمه Mob Psycho 100، به تمامی طعنههای سیاسی و اجتماعی خود، جواب قاطع و درستی را به نمایش میگذارد که این موضوع باعث شده ارزش و عملکرد داستان، دو برابر بهتر از فصلهای قبل شود.
چرا روایت فصل سوم انیمه Mob Psycho 100 دارای طعنههایی نسبت به سیاست و اجتماع است؟ موضوعهای کنایهداری که روایت انیمه به نمایش گذاشته فقط در خصوص فصل سوم نبوده و در فصلهای قبلی نیز شاهد طعنههایی نسبت به قضایای مختلفی بودیم. به عنوان مثال، جنگ بزرگی که در اواخر فصل دوم رخ داد، کودتای افراد متفاوتی از نظر ذهنیت را به تصویر کشید. در واقع اشخاصی که مانند شیگئو دارای قدرتهای ذهنی بودند، به واسطه شخصیت رییس سوزوکی، بر علیه جامعهی خودشان شدند. یا مثال دیگر، در اواخر فصل اول دیده میشود که گروهی مرموز برادر شیگئو، ریتسو و افرادی که دارای قدرتهای ذهنی بودند را برای آزمایشهای شرورانه، دزدیدند. هر کسی شاید منظور متفاوتی نسبت به این موارد در ذهنش مجسم کند اما شمایل این اتفاقها در داستان، رنگ و بوی طعنه را دارد. به عبارتی فصل سوم نیز همانند فصلهای قبل، داستانی با چاشنی کنایه را دارا بوده و مورد عجیب یا جدیدی از لحاظ ساختار روایت، در خود ندارد. در حقیقت طعنه، جزئی از ساختار ماجرای Mob Psycho 100 بوده و فقط در خصوص سیاست و اجتماع شهر ادویهجات نشان داده نمیشود. از خود شخصیت اصلی، در ابتدای فصل اول تا انتهای فصل آخر، موضوعهای روانی خاصی از وی که به شدت به اجتماع کنایه وارد میکند. در واقع اگر مخاطب دو فصل قبلی بودهاید، میدانید که زندگی شیگئو به شکلی بوده که اجتماع بر او اثر منفی وارد کرده و منشا منزوی بودن این شخص از این قضیه بوده است. اگر بخواهیم طعنههای اجتماعی داستان انیمه را بررسی کنیم، از خط اصلی نقد خارج میشویم. به همین دلیل فقط بدانید که آنقدر زیبا این اثر، کنایههای خود را بر اجتماع و سیاست مریض شهر ادویهجات وارد کرده که از فهم این موارد در ماجرا، لذت میبرید.
همان طور که پیشتر گفتیم، تمرکز روایت خیلی بر شخصیت اصلی خود یعنی شیگئو بوده است. البته در فصلهای قبلی نیز به همین صورت بوده اما در این فصل یک تفاوت بزرگ ایجاد شده است. جزئیات پیرامون روان و جسم شیگئو در این فصل خیلی بهتر و بیشتر از قبل به تصویر درآمده است. در 12 قسمت، شاهد 8 موضوع مهم در رابطه با شخصیت شیگئو هستیم. اولین قضیه در رابطه با آینده نگری این شخص است. این موضوع، کاگیاما شیگئوی مبهمی را به تصویر میکشد که مانند خیلی از نوجوانهای دیگر، هنوز تصویری از آینده خودش مجسم نکرده. در واقع شیگئو نیز از آن دسته افرادی بوده که گذر زمان، تفکر آینده نگری وی را بیدار میکند. مورد بعدی که روایت خیلی زیبا و جذاب در خصوص شیگئو به آن میپردازد، حس مسئولیتپذیری او است. آیا کاگیاما شیگئو با آن ذهن قدرتمندش، میتواند نسبت به کوچکترین کارهایش بیتفاوت باشد؟ معلوم است که خیر. در واقع شیگئو، شخصیتی بوده که علاقه دارد ریزترین فعالیتهای خود را به نحو احسنت انجام دهد. او با تفکر زیاد و مسئولیتپذیری بالا، ارزش کارهایش را به خوبی نشان میدهد. موردی که خیلی از نوجوانان امروزی، در انجام درست آن ضعیف عمل میکنند. موضوع بعدی به جوگیری مربوط میشود. در نوجوانی، محال است که جوگیر نشده باشیم. این قضیه ابعاد و اشکال مختلفی دارد که مورد محبوبیت بالا، در خصوص کاگیاما شیگئو در فصل سوم دیده میشود. انسان وقتی زیادی ارزش خود را نسبت به دیگران، زیاد بداند، طبیعتا دل برخی از نزدیکانش را میشکند. کاری که شیگئو در طول جوگیری خود با اکوبو میکند، نمونهی بارز این مورد است. نکتهی جالب این بوده که سرانجام این حس برای شیگئوی باهوش و نوجوان، بد نبوده و مسیرش را از بین نمیبرد. در واقع خود او توانست این قضیه را به خوبی تجزیه و تحلیل کند و راه درستی را نسبت به آن در پیش بگیرد.
مورد بعدی به حس دوستی و درک بالا مربوط میشود. درون گرا بودن شیگئو، شخصیت منزویش را در فصل اول نشان داد اما دیگران وقتی با قلب پاک این شخصیت آشنا شدند، ارتباط دوستی خود را با شیگئو آغاز کردند. به عبارتی، دیگر در فصل سوم، حس تنهایی را به اندازهی قبل در وجود شیگئو نمیبینیم. این شخصیت بسیار عالی در این فصل ارتباط دوستی خود را با دیگران به تصویر کشیده و زمینههای اساسی این قضیه را به شکل جذابی به نمایش گذاشته است. همچنین قدرت درک خوبی که از جانب احساسات شیگئو مشاهده میکردیم، در فصل سوم انگار ارتقا پیدا کرده و نسبت به تمامی موضوعها، دو برابر شده است.
قبل از اینکه به بزرگترین و آخرین مورد تحلیل شخصیتی کاگیاما شیگئو بپردازیم، باید به موضوع عشق این شخص و خودباوری او اشاره بکنیم. شخصیت اصلی حس عاشقی خود نسبت به سوبومی چان (شخصیت دختری که شیگئو در طول کل انیمه عاشقش است.) را خیلی مناسب در طول تمامی فصلها مخصوصا فصل سوم نشان میدهد. عشق و عاشقی، اکنون در جامعهی امروزی در خصوص نوجوانان شکل جدیدی پیدا کرده که در خوب یا بد بودن این موضوع، کسی نمیتواند نظر یا قضاوت درستی انجام دهد. کاگیاما شیگو با توجه به درون گرا بودنش، نسبت به شخصیت سوبومی، یک عشق بی سر و صدا را درون خود ساخته است. در واقع او دوست دارد یک طرفه بودن این قضیه با توجه به خاطرات کودکی، به همین شکل باقی بماند اما در فصل سوم تلنگر بزرگی بر این موضوع وارد میشود. در واقع با جابه جا شدن محل تحصیل سوبومی، شیگئو تصمیم میگیرد احساساتش را به زبان بیاورد اما توانایی خودباوری ضعیفی دارد. وقتی که شما خودباوری ضعیفی داشته باشید، طبیعتا یا قید عاشقی را میزنید یا برای کمک به سراغ دوستانتان میروید. شیگئو با توجه به عشق چندین سالهاش به سوبومی، برای کمک به سراغ دوستانش میرود اما ذهن قوی او با توجه به صحبتهای قبل، در خصوص این موضوع نیز خیلی زود خود را ارتقا میدهد. در واقع قویترین و با ارادهترین نسخه کاگیاما شیگئو در فصل سوم دیده میشود که به شدت نسبت به فصلهای قبل در تمامی موارد احساسی خودش بهتر است. مسیری که شیگئو برای به تصویر کشیدن احساساتش طی میکند، اگر به بیراهه ختم شود، به واسطه افرادی ارزشمندی که در کنار خود دارد، به حالت قبل بر میگردد. در خصوص عشق و خودباوری، این شخصیت با اینکه در ظاهر، خود را نسبت به این موارد ضعیف نشان میدهد ولی با قلب درخشانی که دارد، از پس این دو موضوع نیز به خوبی بر آمده است.
مورد آخر و مهمی که در رابطه با شخصیت شیگئو دیده میشود، بحث روان وی است. روایت به واسطه این قضیه، بلاخره توانست درون وجود شخصیت اصلی را به تصویر بکشد. در واقع داستان موفق شد، شفافسازی مناسبی نسبت به منشا قدرت شیگئو داشته باشد. اول مطلب به اسمی که ریگن (استاد شیگئو) شخصیت اصلی را صدا میزد، اشاره کردم. پس از اولین دیدار شیگئو و ریگن، شخصیت جدیدی در روایت به نام موب شکل گرفت. در حقیقت، موب همان کاگیاما شیگئو خودمان است و تفاوتی در ظاهر این اسمها دیده نمیشود اما در باطن، همه چیز متفاوت است. موب کسی بوده که پس از اولین ملاقات با ریگن، به واسطه افکار مثبت به قدرتهای ذهنی خلق شده. در واقع در طول تمامی فصلها، شخصیت اصلی ماجرا نامش موب بوده نه کاگیاما شیگئو. یعنی چی؟ مگر میشود؟ پس کاگیاما شیگئو کیست؟ کاگیاما شیگئو پسر بچهای است که از قدرتهایش در ظاهر متنفر است اما در باطن برای شرایط خاص از آنها استفاده میکند. پسری که همهی مردم شهر ادویهجات به شکل متفاوتی به آن نگاه میکردند. انگار که او عجیب الخلقه بوده است. در واقع این بچه، سرشار از نفرت، خشم، طمع و خواسته بوده که به هیچ وجه این موارد را نشان نداده و در درون خود پنهان کرده. اکنون این پسر همانند موب، در تاریکی وجود او بزرگ شده اما به خاطر مسیر جدیدی که در زندگی این شخصیت ایجاد شده، جای اصلی خود را به موب داده است. به عبارتی فردی که سکان دار قدرت ذهنی و انفجار احساسی شخصیت اصلی بوده، کاگیاما شیگئو است ولی مسئولیت ارتباط با دوستان و خانواده در خصوص این شخص را موب برعهده دارد. اگر بخواهیم در خصوص این قضیه، مثالی بزنیم که کاملا متوجه بشوید، به اوایل ماجرا فصل اول برمیگردیم. در قسمت 5 پس از اینکه شخصیت هانازاوا با شیگئو درگیر شد و انفجار موب صورت گرفت، دبیرستان هانازاوا تکه تکه شد. پس از اتمام حالت انفجار احساسی، شیگئو وقتی به خودش آمد، شروع به گریه کرد. در واقع کسی که کنترل حالت وحشیانه شخصیت اصلی را برعهده داشت، کاگیاما شیگئو بود و فردی که پس از فهم موضوع تخریب دبیرستان، شروع به گریه کرد، موب بود. روایت به خوبی توانسته معمای جالبی را در طول فصلهای قبلی در رابطه با درون شیگئو به نمایش بگذارد. این معما را نیز به درستترین حالت ممکن، در 4 قسمت پایانی فصل سوم حل کرده و شخصیت اصلی را در پایان بدون هیچ گونه ایرادی نشان داده است.
در کنار جزئیات زیادی که از کاگیاما شیگئو در داستان مشاهده میشود، سایر شخصیتها نیز بسیار خوش میدرخشند و اهمیت خود را در تمامی قسمتها به مخاطب نشان میدهند. بزرگترین تغییر در ساختار شخصیتپردازی انیمه، حضور شخصیت سریزاوا به دامنه اصلی روایت است. ورود سریزاوا به داستان، علاوه بر جذابیت، یک مثلث شگفتانگیزی را در ماجرا ایجاد کرده که اعضای آن، خودش، ریگن و شیگئو است. در دو قسمت ابتدایی، وقتی که این سه نفر به سراغ کارهای روحگیری خود میروند، ترکیب آنها در ماموریتشان به شدت عالی به نمایش در میآید. در واقع سریزاوا هم معرفی مناسبی در فصل سوم دارد و هم مکان خوبی را در ساختار شخصیتپردازی انیمه برای خود پیدا کرده است. از مثلث طلایی روایت که بگذریم، به ارتباط ریگن و سریزاوا میرسیم. داستان با ترکیب این دو شخص، علاوه بر اینکه کمدی خوب و پختهای را به تصویر کشیده، جذابیت روایت را دو چندان کرده است. البته بالغ بودن این دو شخصیت و ذهنیت نزدیک آنها در نمایش این جذابیت موثر بوده. شخصیت اکوبو که با لحن صحبتش در خصوص کمدی روایت، خیلی به چشم میآمد، در فصل سوم آنقدر بهتر از دو فصل قبل خود به نمایش گذاشته شده که حد ندارد. در واقع ارتباط پر فراز و نشیب اکوبو و شیگئو به خوبی اهمیت و درخشش این روح سبز بانمک را به تصویر کشیده است. همچنین جذابیت این شخصیت از نظر باطنی نیز به درستی نشان داده شده. آخرین مورد در رابطه با شخصیتپردازی عالی فصل سوم، نمایش جالب ارتباط شیگئو با برادرش و دوستانش است. شخصیت اصلی به شکل جذابی دوباره توانسته رابطهی برادرانهی خود را با ریتسو به تصویر بکشد و حتی فهم ارزش این ارتباط را از فصلهای قبلی بهتر به مخاطب بفهماند. در واقع نمایش پایانی رابطهی شیگئو با خانوادهاش مخصوصا برادرش، فاز جدیدی نسبت به قبل دارد که همین مورد جذابیت این قضیه را به خوبی نشان داده است. البته ارتباط شیگئو و دوستانش کمی متفاوتتر از این نکته بوده. در حقیقت ظاهر دوستی شخصیت اصلی تنها تغییر دیده شده در فصل سوم است. به عبارتی ارتباط دوستی شیگئو از لحاظ درونی همان شکل سابق را دارد و چیز جدیدی به آن اضافه نشده است. البته با نمایش جذاب همین قضیه، اصلا حس کسلکننده بودن این ارتباط را در طول قسمتها پیدا نمیکنید. آنقدر شکل دوستی شیگئو جذاب بوده که با اینکه تغییر بزرگی در فصل سوم نداشته، شما را با اتفاقهای حول این ارتباط، شگفتزده میکند.
در فصلهای اخیر، شاهد شخصیتهای منفی مختلفی بودیم. به طور کلی داستان در هر فصل در بین این شخصیتها، یک فرد مهمی را نشان میداد. به دلیل نمایش دو آرک در فصل سوم، روایت دو شخصیت منفی بزرگ را به نمایش گذاشته که کمی در این زمینه زیادهروی کرده است. در واقع، اکثرا شاید شخصیت منفی دوم این فصل که کاگیاما شیگئو باشد را به این شکل نبینند ولی در حقیقت او نیز در ساختار شخصیتپردازی فصل سوم، در اواخر داستان به دامنهی منفی ماجرا میپیوندد. به عبارتی قضیهی اکوبو و درخت الهی در کنار مشکلات درونی شیگئو، نقطهی مهم سوی منفی روایت بوده که جذابیت بالایی دارد اما بیش از حد شلوغ است. نمایش دو شخصیت منفی درخت الهی و کاگیاما شیگئو به خاطر دو آرک بودن داستان، کمی چهرهی طرف منفی روایت را زیاد از حد پر، به تصویر کشیده است. البته در خوب بودن این دو شخصیت منفی شکی نیست اما قضیهی شلوغ شدن زیادی ماجرا، کمی نمایش آنها را در داستان به سمت نامناسبی سوق داده. ماجرا میتوانست با زودتر به تصویر کشیدن این دو شخصیت و تغییر در روند قسمتی 2-4-2-4، پتانسیل آنها را بیش از حد به نمایش نگذارد.
مورد دیگری که فراز و نشیبهایی از خودش در طول فصل سوم به تصویر کشیده، کیفیت انیمه بوده است. کیفیت بصری انیمه Mob Psycho 100 شاید تنها نقطه ضعفی باشد که از این اثر از قبل دیده میشود. کیفیت انیمه در فصل سوم متوسط رو به بالا بوده و به نسبت فصل دوم بهتر عمل کرده اما در قسمتهایی، این عملکرد پایینتر از انتظار به نمایش گذاشته میشود. به عنوان مثال، در طول قسمتهای 7 و 8 کیفیت محیط جنگل خیلی بهتر از کیفیت شخصیتها بوده است. در واقع در این قسمتها و برخی قسمتهای دیگر، انیمه نتوانسته به خوبی کیفیت شخصیتهای خود را با محیطها تطابق دهد. موضوع کیفیت اما در نمایش اکشنکاریها و اتمسفر محیطهای داستانی خیلی مناسب عمل میکند. همچنین انیمه در این فصل خلاقیت جالبی را نیز از خود نشان داده است. در اواسط هر قسمت، توقفهایی صورت میگیرد که فرصت تنفس را به مخاطب بدهد. این موضوع با نشان داده شدن تصاویر بامزه و اعجابانگیزی صورت گرفته که به شدت عالی هستند. موسیقی و صداگذاری مسئلهی دیگری بوده که فصل سوم انیمه توانسته عملکردش در این موضوع را یک پله بالاتر از فصلهای قبل مخصوصا فصل دوم به نمایش بگذارد. موسیقی اثر به حدی با رخدادهای روایت ترکیب شده که موی تنتان را در آن هنگام سیخ میکند. اوپنینگ و اندینگ فصل سوم نیز خیلی جذاب است. اوپنینگ اثر، موسیقی زیبایی دارد و ارزش تکرار تماشا را در خود به خوبی ایجاد کرده است.