بازی Marvel’s Guardians of the Galaxy یکی دیگر از آن تلاشهایی است که صنعت بازیهای رایانهای به تبعیت از موفقیت یونیورس سینمایی Marvel صورت داده و در نگاه اول احتمالا به خاطر فضاسازی زیبا و جهان خوش رنگ و لعابش چشمان بسیاری را معطوف خود کرده است. اما آیا تجربهی این عنوان همان چیزی هست که علاقمندان به کتابهای مصور و به طور مشخص، محافظان کهکشان، انتظارش را داشتند؟ با نقد و بررسی Guardians of the Galaxy همراه گیمینگرویتی باشید.
درس عبرت بزرگ
سال 2020 میلادی، اسکوئر انیکس عنوان پرخرج Marvel’s Avengers را منتشر کرد که مطلقا نتیجهی کار آن چیزی نبود که طرفدران و خود سازندگان انتظارش را داشتند. یک شکست تجاری بسیار بزرگ که شک و تردیدها را پیرامون اقتباسهای ویدئوگیمی از عناوین مارول افزایش داد. بهطور خلاصه میتوان گفت مشکل ساختار کلی بازی و انتخاب اشتباه ژانر، دلیل اصلی عدم موفقیت عنوان اونجرز بود. اما اسکوئر انیکس تسلیم نشد و بار دیگر شانس خود را این بار با گاردینز آو د گلکسی امتحان کرد. در GotG دیگر خبری از یک عنوان چندنفره و آنلاین، لابی، مچمیکینگ و مکانیزمهای شبیه به شوتر چندنفرهی سرویسمحور بانجی یعنی Destiny نیست! دقیقا پارامترهایی که باعث شکست Avengers شد تماما توسط Eidos-Montréal دور ریخته و با عنوانی تکنفره، خطی، و به شدت داستانمحور طرف هستیم. این، دقیقا همان چیزی است که طرفداران شخصیتهای ابرقهرمانی -چه سینما و چه کتاب- خواستار آن هستند: تاکید بر قصهگویی به جای مکانیزمهای چندنفره؛ این تغییر نگرش که در فاز یک تولید Marvel’s Guardians of the Galaxy صورت گرفته سنگبنای موفقیت این عنوان است.
پیتر کوئیل، بیدار شو!
همانطور که پیشتر اشاره شد Guardians of the Galaxy عنوانی است در ژانر اکشن ماجراجویی که شما در آن کنترل پیتر کوئیل (یا همان استارلُرد) را در اختیار دارید. بازی با یک فلشبک به روز تولد 13 سالگی پیتر کوئیل آغاز میشود که مادرش اسلحهی Element Gun که میراث پدر پیتر است را به او هدیه میدهد. بلافاصله بازی به زمان حال فلشفوروارد میزند که اعضای گروه «محافظان کهکشان» در حال صدا کردن استارلرد هستند و داستان اصلی بازی از همین نقطه پیگیری میشود.
این فلشبک ها و پیگیری گذشتهی داستان پیتر کوئیل در طول داستان چندین بار دیگر نیز اتفاق میافتد که به قصه، تنوع و جذابیت خوبی بخشیده است. گاردینها برای به دست آوردن پول به طور اتفاقی وارد منطقهی ممنوعه سپاه Nova میشوند که فرماندهی گارد آن بر عهدهی Ko-Rel (نامزد سابق پیتر کوئیل) است. طی حادثهای گاردینها در آنجا دستگیر میشوند؛ پیتر شک میکند که دختر باهوش و بانمک کو-رل فرزند او نیز هست. نهایتا کو-رل برای گاردینها مهلت تعیین میکند تا جریمه ناشی از ورود غیرقانونی و خسارت به پایگاه Nova را جور کنند. گاردینها نیز سفر خود را برای جستجوی پول ادامه میدهند و در طی مسیر با ماجراهای جالب و پرشماری مواجه میشوند که به نوعی به هر یک از اعضای تیم و گذشتهشان مربوط میشود.
خود قصهی بازی نکتهی خیلی خاص و منحصر به فردی ندارد و یک داستان صرفا باحال پاپکُرنی و مناسب این ژانر است، اما آنچه قصه و پیگیری آن را بسیار لذتبخش کرده -صرفنظر از مباحث تکنیکی و فضاسازی که در ادامه بیشتر در مورد آن صحبت خواهم کرد- شیوهی روایت عالی و جذاب آن است. در زمینهی Narrative Design (شیوهی روایت داستان) به جرات میتوان گفت Guardians of the Galaxy یک دستاورد بسیار بزرگ است. روایت داستان در دل گیمپلی بازی کاملا جاری است و هر لحظه پویایی آن را حس میکنید. چیزی که در عناوین استودیوهای خانگی سونی و به خصوص ناتی داگ به یک استاندارد تبدیل شده است و بهترین نمونههای آن را شاهد هستیم. تعامل شخصیتها با یکدیگر چه از طریق دیالوگ و چه کنش و واکنشهای آنها بر محیط یا از محیط، واقعا خیره کننده است. علاوه بر کیفیت بسیار بالا، این تعاملات دارای مقدار (کمیّت) بسیار بالایی نیز هست که میتوان گفت در اکثر لحظات بازی شاهد آنها هستید. تکهپرانیهای و متلک گوییها، اظهارنظر کردنها، ارائهی راهکار و پیشنهادات و البته تمام آن I Am Groot های لعنتی (!)، همه و همه در خدمت یک روایت بسیار درجه یک درآمده است تا شاید یک تجربهی داستانی تکنفره (Single Player) بسیار ناب در Guardians of the Galaxy باشیم.
یکی برای همه، همه برای یکی
Guardians of the Galaxy یک تجربهی تکنفره خالص است که تنها کنترل یک شخصیت (استارلرد یا همان پیتر کوئیل) را بر عهده دارید. سایر اعضای تیم در طول داستان شما را همراهی میکنند و چه در میدان نبرد و چه در عبور از مراحل و حل پازلها یاریرسان شما خواهند بود. گیمپلی بازی بسیار سرراست و به دور از پیچیدگیهای بیمرود است و بیشتر تلاش میکند تا شما را مجذوب فضاسازی عالی، دیالوگهای معرکه و مبارزات خود کند. عموم پازلها در Guardians of the Galaxy بسیار ساده و دمدستی هستند و اگر با شلیک تفنگ شما مسیرتان باز نشود قطعا با کمک قابلیتهای یکی از همتیمیهایتان این اتفاق خواهد افتاد. چیدمان آنها نیز بسیار خوب و درست انجام شده است و دائم در حال استفاده از مکانیزمها و قابلیتهای محتلف اعضای گروهتان هستید؛ چه در پیشروی و گشتوگذار در محیط و چه در میدان نبرد. انجام تمامی آنها به وسیله صدور دستور توسط شما، به راحتی انجام میپذیرد که این مورد نتیجه چیدمان بسیار خوب کلیدها و خوش سلیقگی Eidos است. نبردها عموما شلوغ و پر از جزئیات فراوان هستند که در مراحل بالاتر قطعا بایستی از قابلیتهای تمامی افراد گروهتان استفاده کنید تا به موفقیت برسید؛ زیرا دشمنان هر یک دارای نقاط ضعف و قدرت مختص خود هستند که همانند قطب مثبت و منفی آهنربا، با قابلیتهای افراد گروه و پیتر کوئیل رابطه دارند. این مورد در نبرد با غولآخرها بیشتر خودش را نشان میدهد که استراتژی مشخصتر و دقت بیشتری را طلب میکند. وجود همین غولآخرها نیز تنوع بسیار خوبی به مبارزات بخشیده که میتوان گفت گل سرسبد این قسمت به شمار میرود.
در مبارزاتی که تعداد دشمنان و تنوع آنها بالا است دائما در حال استفاده از قابلیتهای مختلف افراد گروه و خود استارلرد هستید که این، نیاز به تمرکز بالایی دارد. از طرفی افکتها و حجم برخوردها به قدری بالا است که سخت بتوان تمرکز لازم را در مبارزات حفظ کرد و این مورد از یک جایی به بعد باعث فشردن تصادفی، بدون فکر و سریع کلیدهای Attack، استفاده از قدرتهای اشتباهی روی دشمنان اشتباهی و از بین رفتن آن حس تاکتیکی و تیمی مبازرات میشود. این نقیصه بیشتر خود را در درجات سختی بالا بروز میدهد که باعث مرگ شما خواهد شد و نیازمند استفاده درستتر قابلیتها و آپگریدهای بهتر شخصیتها است. چند واحد مالی و متریال در بازی وجود دارد که با استفاده از آنها میتوانید قابلیتهای خود و افراد گروه را ارتقا دهید. این تعدادِ کمِ واحدهای مالی و متریال و طراحی مینیمالیستی آن، کاملا درس عبرتی است که سازندگان از واحدهای پرشمار و گیجکننده Avengers گرفته اند که امری بسیار تحسین برانگیز است.
مجموعا عناصر مختلف گیمپلی به خوبی در گاردینز آو د گلکسی چفت و بست شده اند و تجربهی مفرح و جذابی را در خاطر علاقمندان به خود باقی میگذارد.
رنگ، موسیقی، رقص
از همان تریلر معرفی، مشخص بود با یک عنوان بسیار خوشرنگ و زیبا مواجه هستیم. تنوع محیط در گاردیز آو د گلکسی فوقالعاده است. این حجم بالای استفاده از رنگها و رنگبندی بسیار زیبا و متنوع که به هیچ عنوان توی ذوق نمیزند، نتیجه کار بسیار ماهرانهی آرت دیزاینرهای بازی است. استفاده از تکنولوژی HDR نیز به این موضوع کمک بسیار خوبی کرده است و رنگهای عمیق و فوقالعادهای را پیش روی چشمان شما قرار میدهد. مدلینگ شخصیتها و محیط نیز عالی و بینقص است. مقایسهی شخصیتهای تیم با همتای دنیای سینمایی مارولی آنها، یکی از دغدغههای طرفداران بود، که سازندگان کاملا از آن سربلند بیرون آمدهاند. گروت، راکت، و به خصوص گامورا طراحی شخصیت فوقالعاده عالی و جذابی دارند و میتوان گفت اگر از مدل MCU خود بهتر نباشند، پایینتر نیستند. تنها در این میان Drax شاید جذابیت کرکتر دیو باتیستا را نداشته باشد که آن هم با دیالوگها و پردااخت مناسب، جبران شده است. صداگذاری و تکنیکهای صوتی نیز در GotG محشر است. اساسا دنیای Guardians of the Galaxy دنیایی پر از موسیقی و رقص و آواز است. از این تمِ نیمهموزیکال، تا حد امکان در بطن بازی و گیمپلی نیز استفاده شده است. وجود قطعات لایسنس شده و البته ارجینال در بازی و در لحظات مخصوص به خود، روح فوقالعاده به آن بخشیده و تجربه Guardians of the Galaxy را بسیار نزدیک به فضای دو فیلم ساخته شده توسط جیمز گان کرده است.