با تغییر و تصرف
تاثیر بازیهای ویدیویی بر روی خشونت و خشن شدن بازیکنان، همیشه یکی از جنجالیترین بحثها در جوامع گیمینگ بوده است. امروز اما از این کلیشه فاصله گرفتهایم و میخواهیم تاثیری که بازیهای ویدیویی بر روی افراد جنگ زده میگذارند را بررسی کنیم. به یاد داشته باشید که تمامی صحبت های زیر با افراد حقیقی صورت گرفته و همگی یا جنگ زده بودهاند، یا خود در میدان نبرد حاضر شده و سلاح به دست داشتهاند. قبل از شروع ماجرا، لازم میدانم که پیش زمینهای درمورد اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) که در ادامه با آن برخورد خواهید کرد ارائه دهم:
“PTSD وضعیتی روانی است که شخص ترومای خود را بازتجربه میکند. این امر میتواند به دشواری در خوابیدن، استرس، یادآوری خاطرات تلخ گذشته و امثالهم منجر شود. اتفاقات متعددی همچون آتش گرفتن خانه، به دنیا آوردن فرزند، قرار گرفتن در محیط جنگی و… میتوانند منجر به PTSD شوند.”
– سرویس سلامت همگانی بریتانیا (NHS)
الکس میلر، که خود در نیروی دریایی آمریکا خدمت کرده است، در این خصوص میگوید:
“پی بردن به اینکه بازیهای ویدیویی چه تاثیر شگرفی بر کهنه سربازان دارد بسیار سخت است. این تنها یک تفریح نیست که برای اوقات فراغت درنظر گرفته شده، بلکه راه نجات و راه فراری است که شاید نوعی درمان روانی هم به شمار آید، مخصوصا برای افرادی که در خط مقدم جنگیدهاند. حداقل برای خود منی که زمانی در نیروی دریایی خدمت میکردم اینگونه است، و دنیای Mass Effect 2 و Resident Evil 4 را بسیار بیشتر از دنیای حقیقی دوست دارم و مواجهه با این جهان برایم آسانتر است، و در این راه تنها هم نیستم. دوستانِ بازنشسته شدهام و محققان و کادر درمان، سعی دارند با بازیهای ویدیویی، مواردی مثل افسردگی، PTSD و… رابهبود دهند، و اتفاقا جواب هم گرفتهاند.
با توجه به اینکه جانباز هستم و شرایط جسمی مناسبی ندارم، بیماری کرونا و همه گیری آن نیز باعث شده وضعیت روحیام از همیشه بدتر باشد. چند روز پیش مادرم به من زنگ زد و گفت “ای کاش میتوانستم به خانهات بیایم و برایت سوپ بپزم.” خندیدم و با سرفه به او گفتم “اگه بیای مریض میشی.” در حالی که اشک در چشمانم جمع شده بود، به یاد دوستم دَن افتادم که هفتهی پیش به علت کرونا جانش را از دست داده بود. اشک در چشمانم جمع شد، و آرزوی مرگ داشتم، اما به دروغ به مادرم گفتم که حالم خوب است. در حالی که سومین هفتهی ابتلایم به کرونا بود و سومین بار در این مدت به خودکشی فکر میکردم.
خوشبختانه حالم بقدری خوب بود که لااقل بتوانم Mass Effect 2 بازی کنم. تنها چیزی که نیاز داشتم دسته و بالش بود. درست است که نمیتوانم سرم را تکان دهم، اما میتوانم بازی کنم. اینگونه بود که از خودکشی خودم جلوگیری کردم. در غیر اینصورت PTSD و تاثیرات بسیار قرنطینه میتوانستند منجر به مرگم شوند. برای بسیاری از ما کهنه سربازان، گیمینگ به معنای تلف کردن وقت نیست، بلکه هدیهای از جانب خداست.”
فرد دومی که میخواهد درمورد بازیهای ویدویی حرف بزند، نوئل نِرو گرگوریو، سرباز فیلیپینی الاصل است که در سال ۱۹۹۱، همزمان با انتشار Super Nintendo به آمریکا مهاجرت کرده. او هماکنون ۴۲ ساله است و در سال ۲۰۰۳ به ارتش آمریکا ملحق شده است. طبق تعاریفی که نوئل از خودش میکند، هرچه از Mario, Metroid و Castlevania بپرسید، نوئل جوابش را میداند!
“بازی مورد علاقهام Chrono Trigger است. وقتی که منتشر شد ۸۰ دلار قیمت داشت و برای تهیه کردنش باید کلی جان میکندم. سال ۲۰۰۳ وارد ارتش شدم و چند بار به عراق رفتیم. در یکی از روزها، شخصی به صورت انتحاری به ما حمله کرد که زنده ماندم. سپس کامیونی پر از مواد انفجاری به سمت پایگاه آمد که جوانی ۱۹ ساله در عین ناباوری جلوی آنها را گرفت، خودش کشته شد اما نگذاشت کامیون به ورودی پایگاه برسد. از همانجا بود که PTSD من شروع شد. تا مدتها اذیتم نمیکرد، اما در ۲۰۰۸ خودش را نشان داد. هیچ کمکی به من نمیشد. سازمان حمایت از جانبازان تا ۴ سال فقط به ثبت نام کردنم گیر میداد و این همه مدت اسم من را داخل لیست هم نگذاشتند. در این مدت، به سراغ Animal Crossing رفتهام. هر وقت نیازی به آرامش و فراموش کردن PTSD داشته باشم، این بازی را تجربه میکنم.”
دیوید کروز ۳۵ ساله نیز یکی از همین جانبازهاست، که علاقهی بسیاری نینتندو دارد:
“سال ۱۹۸۹ یا ۹۰ بود که پدرم یک NES به خانه آورد و مرا با Mario and Duck Hunt آشنا سخت. همان روز تبدیل به یک گیمر شدم، برای تمام عمر.”
کروز در جنگ زخمی شده و هماکنون معلول است، اما توانسته در محل زندگی خود سازمانی راه اندازی کند که بدون سود مالی، به کهنه سربازان کمک میکند تا با استفاده از بازیهای ویدیویی، با مشکلاتی همچون خودکشی یا PTSD مبارزه کنند. بهبود سلامت روان از طریق ویدیو گیم، هدف اصلی دیوید است، که از سال ۲۰۱۴ شروع به کار کده و موفق هم بوده.
“یک بار وارد میدان مینی شده بودیم که ناگهان یکی از افراد به اشتباه کار خطرناکی انجام داد و متوجه شدیم که تا چند لحظهی دیگر انفجاری رخ میدهد. با عصبانیت به بقیه دستور دادم که عقب نشینند و خودم را مقابل مین انداختم. فکر میکردم ته خط است اما نمردم، به جای آن، دست چپم از جا کنده شد، چشم چپم نیز همینطور، و یک چهارم دندانهایم نیز نابود شدند. پس از این ماجرا PTSD باعث کابوسهای همیشگیم بود. صبحها از خواب بیدار میشدم و ساعتها به خورشید زل میزدم، تا اینکه سراغ کنترلر میرفتم و مشغول بازی میدم، این اوقات، تنها زمان در روز بودند که حس یک انسان عادی و معمولی به خود میگیرم.”
سوژهی بعدی به یکی دیگر از همین سازمانها برمیگردد. سازمانی که در ابتدا برای راحتی کار جانبازان جنگی تشکیل شد و در تلاش بود بازیهای ویدیویی و تجربهی آنها را برای کهنه سربازانِ معلول، راحت سازد. موسس این سازمان یعنی کِن جونز، میگوید اولین جانبازی که با او همکاری کردم، هر ۲ پایش را از دست داده بود، اکثر آنها فکر میکنند دیگر هرگز قادر به تجربهی ویدیو گیم نخواهند بود.، حسی که میتواند تمام امیدشان و خوشیهایشان را خاموش کند.
جونز میگوید در طی سفری، با یکی از کارمندان مایکروسافت برخوردی داشته که منجر به اتفاقاتی غیرمنتظره و جذاب برای هر ۲ طرف بوده. شخصی که در مایکروسافت کار میکرده از جونز میپرسد آیا پیشنهادی برای طراحی کنترلر اکس باکس برای افراد معلول داری یا نه؟ در ابتدا او راهنماییهایی به آنان میکند و چند دکمهی اضافه به کنترلر افزوده میشوند. سپس مایکروسافت علاقهی بیشتری به این موضوع نشان میدهد و کمک بیشتری از جونز دریافت میکند. همین همکاری ها در آخر منجر به خلق Xbox Adaptive Controller مخصوص معلولان میشود. جونز میگوید:
“بعد از این اتفاق، و بعد از ارائهی کنترلر مخصوص معلولان از جانب مایکروسافت، خیلی از کهنه سربازان دوباره به گیمینگ روی آوردند، روحیهی آنان بسیار بهتر شده بود و از همین راه، جان چندین نفر نجات داده شد، چرا که در بررسیهایمان متوجه شده بودیم چند تن به فکر خودکشی هستند اما دیگر چنین تصمیمی ندارند.”
جان پِک نیز یکی از همین افراد است. او از ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۱۲ در ارتش مشغول به خدمت بوده:
“در هلمند افغانستان بودیم و همراه با گروهی در حال عبور از یکی از مناطق خطرناک که با مین پوشانده شده بود. به اشتباه پایم را روی یکی از مینها گذاشتم و انفجار رخ داد. دست راستم، از آرنج به پایین کنده شد، هر دو پایم از زانو به پایین منفجر شدند، و ترکشهایی نیز به ران چپم وارد شدند. تبعا آسیب مغزی نیز دیدم. دوران سختی بود و در بیمارستان بستری بودم. در همین حین با کن جونز ملاقات کردم و او برایم جویستیکی ساخت که بتوانم بازی کنم. اوایل سخت بود اما با تلاش خود من و پیشرفت فعالیت آنها، دوباره به حوزهی بازیهای ویدیویی بازگشتم و مشاعرم را از دست ندادم!” جان پک که عاشق Assassin’s Creed است حال میتواند با استفاده از کنترلرهای مخصوص، از همان گیمپلی مشابهی که بقیهی مردم هم از آن لذت میبرند، لذت ببرد.
همانطور که خواندید، بازیهای ویدیویی برخلاف آنچه که عموم فکر میکنند، یک امر عادی و اصطلاحا Just for Fun نیستند، جانها و زندگیهایی نیز در این میان هستند که با کمک ویدیو گیم نجات داده میشوند، سربازانی که راه فرارشان از کابوسهای شبانه، افسردگی و لحظات چرکین جنگ، چیزی جز بازیهای ویدیویی نیست. طبق آماری که به دست آمده، حدود ۱۸ درصد از افرادی که از جنگ بازمیگردند یا در برخورد مستقیم با جنگ بودهاند، اقدام به خودکشی میکنند، و این آمار در میان کهنه سربازان، یک و نیم برابر مردم عادی است. در جهانی که جنگ و قتل و غارت و خشونت بی داد میکند، قدر دنیایی که بازیهای ویدیویی برایمان ساختهاند را بدانیم!
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
0 پاسخ به “بازیهای ویدیویی چگونه به افراد جنگزده و مخصوصا بازگشتگان از جنگ کمک میکنند”
ممنون برای ترجمه و چیزی فکر میکنم اینه سیمای ملی این برمیداره علیه صنعت بازی استفاده میکنه:|
نمیدونم چرا بنیاد ما این کارو نمیکنه
متاسفانه توی کشور ما این ذهنیت وجود نداره، و هنوز هم که هنوزه فکر میکنن بازی مختص “بچهها”ست. برای رسیدن به این درک و این زاویهی دید هنوز خیلی باید راه بریم?
ممنون برای ترجمه و چیزی فکر میکنم اینه سیمای ملی این برمیداره علیه صنعت بازی استفاده میکنه:|
نمیدونم چرا بنیاد ما این کارو نمیکنه
متاسفانه توی کشور ما این ذهنیت وجود نداره، و هنوز هم که هنوزه فکر میکنن بازی مختص “بچهها”ست. برای رسیدن به این درک و این زاویهی دید هنوز خیلی باید راه بریم?
واقعا گیم یکی از بهترین روشهای مقابله با افسردگی و استرسه
حتی اگه بتونه یکم کمک کنه که کمتر به مشکلاتمون فکر کنیم هم غنیمته
ممنون رضا جان بابت ترجمه. خسته نباشی!
کاملا. و وقتی که این کمک نه فقط افراد عادی بلکه افراد دچار بیماریهای مختلف رو در بر میگیره، باارزشتر هم میشه!
قربانت شیما جان، امیدوارم لذت برده باشی.
واقعا گیم یکی از بهترین روشهای مقابله با افسردگی و استرسه
حتی اگه بتونه یکم کمک کنه که کمتر به مشکلاتمون فکر کنیم هم غنیمته
ممنون رضا جان بابت ترجمه. خسته نباشی!
کاملا. و وقتی که این کمک نه فقط افراد عادی بلکه افراد دچار بیماریهای مختلف رو در بر میگیره، باارزشتر هم میشه!
قربانت شیما جان، امیدوارم لذت برده باشی.