این نقد بر اساس نسخهی ارسالی سازندگان برای سایت گیمینگرویتی نوشته شده است.
Everhood که توسط دو جوان خلاق به نامهای Chris Nordgren و Jordi Roca ساخته شده است، دقیقا همان چیزی است که از تصاویر منتشر شده آن میتوان انتظار داشت: فرزند خَلف Undertale.
بازیکن بازی را در نقش یک عروسک چوبی آغاز میکند که دزدی آبیرنگ یکی از دستهای او را دزدیده است و حال باید به این عروسک چوبی که قرمز نامیده میشود کمک کنیم و دست او را پس بگیریم. شروع داستان بازی بسیار خوب و قابل قبول است و به خوبی شما را وارد جهان بازی میکند. در همان دقایق ابتدایی و روبرو شدن با اولین شخصیتهای بازی، جهان Everhood شما را تسخیر خواهد کرد و جادوی شخصیتها شما را درگیر میکند. داستان بازی در مجموع بسیار خوب و فکر شده است و مفاهیم بزرگی چون مرگ را به خوبی واکاوی میکند. نکتهی خوب داستان این است که بازی آن را به صورت تکهتکه و بخشهایی از یک پازلِ بزرگ به خوبی در دیالوگها، طراحی جهان بازی و همچنین حس برخاسته از موسیقیها قرار داده است و بازیکن در هر لحظه در حال برداشت بخشی از قصه است. دیالوگها هم بسیار خوب نوشته شدهاند و لحن مخصوص برای هر کاراکتر نیز بسیار خوب در آنها رعایت شده است. البته برخی دیالوگها که قصد اضافه کردن بار طنز به قصه را دارند میتوانستند بهتر باشند. نکتهی دیگری که در بازی آن را تحسین میکنم داشتن یک پایان ایدئولوژیک است. البته من ایدئولوژی بازی را تائید نمیکنم و اتفاقا چندان با آن همراه نیستم اما شجاعت اینکه سازندگان به صورت مستقیم حرف خود را زدهاند و از این فضای آزاردهندهي حاکم بر آثار نترسیدهاند، قابل تحسین است. تنها نکته منفی داستان بازی را میتوان در یک سوم ابتدایی بازی مشاهده کرد. داستان بازی در یک سوم ابتدایی بازی، گویا بیش از حد خود را جدی میگیرد و این به دلیل هضم نشدن قصه در شخصیتها و دیالوگهاست که خوشبختانه در ادامهي بازی رفع میشود.
حرف زدن در رابطه با با داستان Everhood و مفاهیمی که سعی در انتقال آن را دارد بدون اسپویل ممکن نیست، بنابراین خیلی سر بسته بگویم که داستان بازی از چیزی که به نظر میآید عمیقتر است و این عمق بهدور از هرگونه تظاهر و خود بزرگبینی منتقل میشود(به جز یک سوم ابتدایی). در کل Everhood یک بازی با داستان بسیار خوب است و شخصیتها، دیالوگها و چانکهای داستانی همه و همه در سطحی بسیار خوب ظاهر میشوند.
اما اینگونه نیست که بگوییم Everhood تنها در داستان حرفی برای گفتن دارد و گیمپلی درخشانی ندارد. مبارزات بازی که یادآور بازیهای ریتمیک(Rhythm games) است به حدی جذاب است که باعث میشود گذر زمان را فراموش کنید. در مبارزات، بازیکن در پایین صفحه قرار میگیرد و باید با حرکت در ۵ لاین موجود و جاخالی دادن، از برخورد با موانعی که به سمتش میآیند امتناع کند. همچنین میتوان از روی برخی موانع پرید. همین! مبارزات تا همین اندازه ساده است اما سازندگان کاری میکنند که همین چند مکانیک محدود تا مدتها در ذهنتان باقی بمانند.
حقیقت این است که انتقال حس مبارزات این بازی در کلمات کمی دشوارتر از حد معمول است، زیرا علاوه بر این که حرکات بازیکن واکنشی است نسبت به کنشهای بازی، بلکه کنش بازی نیز خود واکنشی است نسبت به موسیقی آن! یعنی گیمپلی بازی تماما با موسیقی گره خورده است و این مبارزات ریتمیک به دلیل انتخاب بسیار هوشمندانهی موسیقی و چینش درست و متناسب موانع با توجه به موسیقی، باعث خلق تجربهي شگفتانگیزی شده است که توصیف آن به وسیلهي واژگان میسر نیست. در کنار مبارزات، بازی شامل تعداد محدودی پازل نیز میشود که در مجموع کیفیت قابل قبولی دارند هرچند میشد تعداد بیشتری از آنها را در بازی شاهد باشیم.
از دیگر نکات مثبت بازی تنوع گیمپلی است. بازی به لطف سیری که در داستان طی میشود ویژگیهای جذابی را به گیمپلی تزریق میکند که باعث میشود تجربهي حدودا ۶ ساعت بازی هرگز تکراری نشود. بسیاری از این نکات قابل بیان نیستند زیرا بخشهای جذابی از داستان بازی را لو میدهند اما به عنوان مثال در بازی مینیگیمهایی نیز وجود دارند که برای چند دقیقه شما را روند اصلی گیمپلی جدا میکنند.
بازی در جایگاه یک تجربهي بصری بسیار موفق ظاهر میشود و در عین سادگی و بلاهت به شدت جذاب و پر جزئیات است! شاید بتوان گفت ویژگیهای بصری بازی، بیشترین نزدیکی را با منبع الهام اصلی اثر یعنی Undertale داشته باشند. در کنار تجربهی بصری، همانگونه که بالاتر اشاره شد بازی از حیث صوتی نیز یک تجربهی به شدت به یاد ماندنی و گوشنواز است که حتی ارزش این را دارد که موسیقیهای آن را در لیستپخش خود داشته باشید!
از لحاظ فنی نیز بازی پایداری خوبی دارد و افت فریم و همچنین باگ خاصی در طول تجربهی من مشاهده نشد. البته به ندرت پیش میآمد که برخی از دکمههای بازی اگر به سرعت و پشت سر هم زده میشدند اعمال نشده و این تاثیر بسیار بدی بر روی مبارزات بازی، به خصوص مبارزات پایانی میگذاشت.
پس از پایان بازی علاوه بر حال New Game +، میتوانید در بخش Custom Battle به ساخت مبارزهی خاصِ مدنظر خود بپردازید یا از تجربههای دیوانه کنندهای که دیگر بازیکنان خلق کردهاند بهرهمند شوید. و اگر همهی اینها کافی نیست، بازی یک “راهرو بینهایت” نیز دارد!