گیمینگرویتی

ثبت نام

بررسی بازی Evergate | اسرار خاطرات آن دو نفر

این نقد بر اساس نسخه ارسالی سازندگان برای سایت گیمین‌گرویتی نوشته شده است

همیشه برخورد اولیه با یک محصول یا First Impressionتان، یکی از مهم‌ترین دلایل شما برای پسندیدن یک بازی است. ظهور ناگهانی کریتوس پیر از میان سایه‌ها در تریلر اول God of War 2018 یا پریدن ماریو از دریچه فاضلاب یک شهر مملو از آسمان خراش و رو کردن کلاه سخنگویش در تریلر اول Super Mario Odyssey از نمونه برخورد اولیه هایی هستند که بدون رو کردن هیچ چیز از گیم پلی، داستان یا ستینگ بازی، تاثیر قدرتمندی روی مخاطب خود می‌گذارند.

رک بگویم، برخورد اولیه من با Evergate در Indie Showcase ای که در آن نمایش داشت واقعا منفی بود. بازی و شخصیت اصلی سفید رنگش مرا دقیقا یاد Ori می‌انداخت و قویترین حسی که به بازی داشتم این بود که بازی احتمال زیاد یک کپی درجه سه برای سوار شدن روی موج موفقیت دو عنوان سری Ori است.

برای نقد Evergate با گیمین‌گرویتی همراه باشید تا ببینیم آیا برخورد اولیه من با این عنوان دقیقا همان چیزی بود که بازی برای ارائه داشته یا این که من اشتباه می‌کردم.

ساختار Evergate واقعا ساده است. بازی شما را در نقش شبح کوچکی قرار می‌دهد که در آرشیو بزرگ خاطرات مردگان پرسه زده و به واسطه کتاب‌های مختلف و از طریق دروازه‌‌ای که Evergate نام دارد وارد خاطرات مردگان می‌شود. هر کتاب خاطره، شامل هشت مرحله است و هر کدام از این مراحل کوچک، در حقیقت استیج هایی با سبک Puzzle Platforming هستند که شما باید با حل کردن معمای آن به دروازه انتهایی رسیده و به مرحله بعد بروید. بعد از رد کردن هر هشت مرحله، کتاب بعدی و هشت مرحله‌ی  دیگر بازی آزاد می‌شود و شما می‌توانید به سراغ آن‌ها بروید. ساختار داستانی بازی نیز ساده است. هر سه کتاب بازی در یک دوره تاریخی و مکان خاص اتفاق می‌افتد. به طور مثال سه کتاب اول بازی در اوایل هزاره دوم امپراطوری چین رخ می‌دهد و سه کتاب بعدی در آلاسکای قرن ۱۹ میلادی. با حل معماهای هر مرحله شما برگی از خاطرات دو نفری که در این کتاب داستان‌‌شان ثبت شده را مشاهده می‌کنید. آن چنان داستان بازی پیچیده، پر رمز و راز یا پرکشش نیست که بتوان آن را جزو نقاط قوت بازی حساب آورد؛ ولی با این وجود کار خود را به نحو احسن انجام می‌دهد و اهرم خوبی برای معنادار کردن مراحل داستانی بازی هستند. منتهی قهرمان اصلی Evergate گیم پلی و طراحی مراحل آن است و این جاست که بازی درخشش خود را نشان می‌دهد.

با تعریفی که از ساختار بازی کردم باید تا الان روشن شده باشد که بازی اساسا با یک کلون درجه سه از Ori خیلی تفاوت دارد. برخلاف Ori که یک بازی اکشن ادونچر با المان‌های مترویدوانیا و ساختار یکپارچه است؛ Evergate کاملا یک بازی پلتفرمر معمایی با ساختار مرحله‌‌ای است. بیشترین شباهت بین این دو بازی به ظاهر شخصیت اصلی و محیط دو بعدی آن ختم می‌شود و فراتر از آن همه چیز در مورد Evergate کاملا نمایانگر بازی مستقلی است که می‌تواند روی پای خود بایستد. در حقیقت بازی‌‌ای که Evergate به نظر می‌رسد بیشتر از آن الهام گرفته  Braid است تا Ori. مانند Braid، هر مرحله به وضوح شامل یک نقطه ابتدایی و نقطه انتهایی می‌شود که می‌توان با فشار دادن یک دکمه، مرحله را ریست کرده و به نقطه ابتدایی بازگردید. اگر بخواهید صرفا به انتهای هر مرحله رسیده و داستان را جلو ببرید، ۸۰ مرحله بازی چیزی حدود ۴ الی ۵ ساعت بیشتر از شما وقت نخواهد گرفت.

شخصیت اصلی بازی تنها دو توانایی پریدن و تابش پرتوهای نازک نوری را داراست. که به خودی خود هیچ قدرت خاصی به حساب‌‌ نمی‌آید. اما اگر این پرتوهای نور از کریستال‌های پخش شده در هر مرحله عبور کرده و به سطح‌های سفید رنگ خاصی که بازی تعریف کرده برخورد کنند، شکسته شده و موجب پدید آمدن عکس العمل خاصی می‌شوند که اساس معمای هر مرحله را تشکیل می‌دهند. کمی پیچیده شد؛ بگذارید با مثال بیشتر توضیح دهم. در اولین کتاب بازی شما با کریستال‌های زرد رنگی روبرو می‌شوید که در صورت عبور پرتوی شما از آن و برخورد به یک سطح سفید، شکسته شده و شما را در خلاف جهتی که پرتوی خود را هدف گرفته بودید پرتاب می‌کند. این واکنش اساس معماهای کتاب اول بازی را تشکیل می‌دهد. در کتاب دوم، کریستال‌های جدیدی معرفی می‌شوند که در صورت شکسته شدن یک سکو زیرپای شما سبز می‌کند. کتاب بعدی کریستال‌های خاکستری رنگی را معرفی می‌کند که در صورت شکسته شدن، شما را به نقطه انتهایی پرتویتان تلپورت می‌کند. به همین منوال هر کتاب، یک کریستال و مکانیک جدید معرفی می‌کند و در چهار مرحله ابتدایی خود آن را به مخاطب خود معرفی می‌کند. چهار مرحله بعدی هر کتاب نیز به ترکیب این مکانیک جدید با کریستال‌های کتاب‌های قبل‌تر اختصاص پیدا می‌کند. این مراحل که اکثر مکانیک‌های بازی را مانند چرخ‌دنده به هم قفل می‌کنند بخش‌هایی هستند که اوج خلاقیت تیم سازنده در طراحی مراحل را نشان می‌دهد و به هیچ وجه مراحل ساده‌‌ای نیستند؛ ولی به علت طراحی فوق العاده روند پیشروی بازی، هیچ‌گاه فکر‌‌ نمی‌کنید که بیش از حد گیج شده‌اید یا چیزی که برای حل معما باید بدانید، به شما گفته نشده. البته بازی هیچ گاه به سطح پیچیدگی معماهایی نظیر Braid یا Witness حتی نزدیک هم نمی‌شود و تمام کردنش آن چنان مشکل‌ نیست. به نوعی، اگر بخواهید تنها از نقطه ابتدا به انتهای هر مرحله بروید کف سطح مهارتی بازی برای رسیدن به پایان بازی آن چنان بالا نخواهد بود.

 

البته که کف سطح مهارتی پایین دلیل نمی‌شود تا سقف مهارتی بازی نیز پایین باشد. شما در هر مرحله به غیر از رسیدن به انتهای آن می‌توانید سه هدف دیگر را نیز تکمیل کنید. یکی شکاندن همه کریستال‌ها و سپس رسیدن به انتهای مرحله، و دیگری گرفتن سه گوی درخشنده‌‌ای است که در هر مرحله پخش شده و آخری نیز رسیدن به آخر مرحله طی یک زمان مشخص است. تکمیل هر کدام از این اهداف به شما یک گوی می‌دهد که با جمع آوری آن‌ها قابلیت‌های خاصی را تحت عنوان Articfact آزاد می‌کنید که کار شما را در مراحل بعد کمی آسان‌تر می‌کنند. هر چند معمای رسیدن به انتهای هر مرحله در Evergate واقعا ساده است، حل هدف‌های فرعی بازی چالش برانگیز و به شدت جذاب هستند. تلاش برای پیدا کردن راه حلی که شما را در بهترین مسیر برای شکستن همه کریستال‌ها قرار دهد و یا جستجو برای پیدا کردن کوتاه‌ترین مسیر برای رد کردن مرحله ، فوق العاده بازی را جذاب‌تر می‌کند. از آن جا که تمام کردن بازی به خودی خود مطلقا کار دشواری نیست، بار جذاب کردن مراحل بازی به دوش کامل کردن آن می‌افتد و بازی کاملا در آن موفق است. پاداش تلاش شما برای کامل کردن اهداف فرعی هر مرحله کامل به زحمت آن می‌ارزد. سیستم سرراست بازی برای انتخاب مراحل نیز دست شما را برای تجربه چندین و چند باره‌ی  هر مرحله باز می‌گذارد. به صورت کلی این سیستم باعث می‌شود یک تجربه معمولی ۴ ساعته در سبک پازل پلتفرمر به یک تجربه ۸ الی ۱۰ ساعته‌ی  واقعا مفرح تبدیل شود.

در مورد موسیقی و ارائه‌ی  بصری، حقیقتا Evergate کار معمولی‌‌ای است. هیچ کدام از المان‌های صوتی بصری آن نافرم یا روی مخ نیستند، ولی هیچ کدام‌‌شان نیز تاثیر آن چنان مثبتی روی ذهن مخاطب‌‌ نمی‌توانند بگذارند. البته، این موضوع که مکانیک‌های طراحی مراحل و کریستال‌های مراحل بعضا ارتباط تنگاتنگ و استعاره‌‌ای با زمان و مکان آن کتاب و خاطرات مرتبط با آن دارند از نکات اثربخش بازی است که خیلی راحت می‌توان آن را نادیده گرفت، ولی کاملا روی حس درگیر کننده بودن بازی تاثیرگذار هستند و از نقاط قوت بازی به حساب می‌آیند. این که هنوز استایل طراحی هنری بازی و مخصوصا طراحی شخصیت اصلی شباهت‌های زیادی به Ori دارد چیزی نیست که بخواهم نقض کنم. این موضوع به صورت نهایی هر چند روی کیفیت اثر تاثیر خاصی‌‌ نمی‌گذارد، هنوز نیز پاشنه آشیل بازی برای جذب مخاطب خود است. مخصوصا این که نسخه اولش نیز آن چنان سر و صدای زیادی به پا نکرده که هویت خود را در ذهن مخاطبان ثبت کرده باشد.

Evergate در نهایت واقعا مرا غافلگیر کرد. نه آن طور که بخواهم بلند شوم و بگویم این یک شاهکار بود! بازی در نهایت پتانسیل خود یک بازی «خوب» است. اما چیزی که می‌خواهم بگویم این است که بازی خیلی با تصور من از آن فاصله داشت. همان گونه که در مقدمه مطلب گفتم، من به شخصه انتظار یک تقلید ناشیانه از موفقیت Ori را داشتم و در عوض با بازی‌‌ای روبرو شدم که واقعا یک پلتفرمر معمایی چفت و بست دار بود. درسی که می‌شد از کل این قضیه گرفت، همان قضیه First Impression ی است که ابتدای متن گفتم. Evergate در نهایت بازی خاصی برای من به حساب می‌آید؛ نه به خاطر محتوای خاصش بلکه به خاطر این که بازی واقعا خوبی است که یکی از بدترین برداشت‌های اولیه‌ی ممکن را از آن داشتم.

بازبینی تصویری

تصاویر پس‌زمینه در خلق یک اتمسفر ناب واقعا موفق هستند و ترکیب اعجاب‌انگیزی با عناصر پلتفرمینگ بازی به وجود می‌آورند.

خاطرات هر کتاب در قالب کات‌سین‌های صامتی پخش می‌شوند که در چند بخش یک روایت کوتاه و کمی تلخ و شیرین از قصه دو نفر را به نمایش می‌گذارند.

با انجام اهداف فرعی مراحل، قابلیت‌هایی را آزاد می‌کنید که artifact نام دارند. در هر مرحله تنها می‌توانید از یکی از این قابلیت‌ها استفاده کنید، بنابراین سعی کنید قابلیتی را انتخاب کنید که کار شما در آن مرحله را آسان‌تر می‌کند.

بسیاری از مراحل بازی مانند تصویر پیش رو به گونه‌‌ای هستند که راه رسیدن به انتهای آن بسیار ساده است، اما دستیابی به تمامی اهداف فرعی است که بخش چالش‌برانگیز، جذاب و فکری آن را تشکیل می‌دهد.

بازی یک هاب کوچک نیز دارد که گوشه کنار آن نکات جالبی مخفی شده است. مثل این لیست از افرادی که به صورت مردمی به توسعه بازی کمک مالی کرده‌اند.

سخن پایانی

گول ظاهر کم‌ارزش بازی را نخورید، Evergate یک پازل پلتفرمر واقعا جذاب است که با بیش از 80 مرحله و تنوع بالایی از مکانیک‌های معروف این ژانر، تجربه مفرحی در این زمینه برای شما به ارمغان می‌آورد. هر چند، اگر نخواهید موارد فرعی هر مرحله را تکمیل کنید، بازی بیش از چیزی که شاید و باید، ساده می‌شود.

نکات مثبت

نکات منفی

آدرس شبکه های اجتماعی :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *