این نقد بر اساس نسخهی ارسالی سازندگان برای وبسایت گیمینگ گرویتی نوشته شده است
چند وقتی است که شاهد معرفی بازیهای بسیار زیبا و بزرگی از سوی سازندگان چینی هستیم. بازیهایی همانند Monkey King و یا Bright Memory، با نمایشهای خیرهکننده خود قند در دل طرفداران آب کردند و نشان دادند که چین آیندهی درخشانی در صنعت گیمینگ دارد. اما تمام بازیهای چینی به بزرگی دو پروژه یادشده نیستند و در این میان بازیهای کوچکتری نیز به چشم میخورند. یکی از این بازیها Ever Forward نام دارد که توسط استودیو مستقل Pathea Games ساخته و عرضه شده است. این بازی کوچک در سبک پازل-ماجراجویی قرار گرفته و برچسب قیمت ۱۵ دلاری را یدک میکشد. حال باید دید کیفیت این بازی چگونه است و آیا توانسته در اوج بدون آوازه بودن یک بازی با کیفیت باشد؟ برای پاسخ این دست از سوالات با نقد Ever Forward همراه ما باشید.
داستان بازی Ever Forward حول دختر بچهای به نام مایا روایت میشود که با مادر دانشمند خود زندگی میکند. مادر مایا مدام مشغول کار کردن است و همین باعث میشود که او احساس تنهایی بسیاری کند. علاوه بر این مایا اجازهی بیرون رفتن از خانه را هم ندارد. روزی او تصمیم میگیرد این قاعده را بشکند و دنیای بیرون را ببیند. به زودی آشکار میشود که دلیل سختگیری مادر مایا برای خارج شدن از خانه سنگدلی او نبوده، بلکه پیامدهای ناخوشایند این اتفاق بوده است. روایت بازی به گونهایست که نقاط بدون پاسخ بسیاری در آن وجود دارد و برداشت خیلی از چیزها را به خود مخاطب میسپارد. این مدل روایت میتواند زیباییهای بسیاری را به بازی اضافه کند اما متاسفانه حداقل برای من کمی اذیت کننده بود. دلیل این مورد به عدم پیادهسازی نقاط بدون پاسخ در جاهای مناسب برمیگردد. در واقع از همان ابتدای بازی، سوالاتی ایجاد میشود که تمام مدت فکر میکنید قرار است به آنها پاسخ داده شود. در واقع این سوالات پاسخ داده میشوند ولی به صورت بسیار گنگ و ناقص. مایا در دنیایی خیالی شروع به کاوش میکند و با پیشروی و حل معماها تعدادی فلشبک از گذشته خود میبیند.
در این بخش از داستان علت این که چرا مادرش به او اجازه خروج نمیداد معلوم میشود. در واقع علت، خطرناک بودن محیط بیرون از خانه است ولی اینکه چه عاملی باعث شده تا این بیرون رفتن خطرناک شود به درستی نمایش داده نمیشود. در واقع برجستهترین دلیل ممکن میتواند سرمای زیاد باشد چرا که بیرون از خانه آنها مدام در حال برف آمدن است و در ادامه نیز اشارههای کوچک دیگری میشود که شباهتی به عصر یخبدان دارد ولی حقیقت این است که یا احتمالاً این برداشت من اشتباه بوده و برف علت آن نیست و یا اینکه داستان بازی بسیار احمقانه است. در جریان بازی شاهد دنیایی بسیار مدرن با تکنولوژی قوی هستیم و این که صرفاً سرد بودن هوا باعث شود بیرون از خانه مرگبار شود بسیار احمقانه است. در هر صورت این موارد باعث شد تا داستان بازی کوچکترین تاثیرگذاری بر روی احساساتم نداشته باشد و در تمام طول بازی سعی میکردم خودم را خیلی درگیر داستان آن نکنم.
قسمت مهم بازی پازلهای آن است. رک و راست بگویم پازلها به جز تعداد اندکی بسیار بد از آب در آمدهاند. پازلهای بازی به این صورت هستند که باید از یک سری موانع مانند دوربینهایی که به صدا و تصویر حساس هستند، سکوهای مختلف، پورتالهایی که شما را به مکانی دیگر تلپورت میکنند عبور کنید و یک مکعب را به نقطه انتهایی برسانید. علت اینکه این پازلها به شدت بد از آب در آمدهاند به چند بخش مهم تقسیم میشوند. مشکل اساسی اول مربوط به نحوه معرفی کردن المانهای مختلف در مورد پازلها برمیگردد. به عنوان مثال قسمتهایی وجود دارد که باید با صدا دوربینها را منحرف کنید و روشهای گونانی برای این کار وجود دارد. یکی از این روش ها شکستن مکعب در خارج از محدوده شنوایی معمول دوربینهاست و نحوه معرفی این کار، بسیار بد پیاده شده است. اولین باری که این مکانیک معرفی میشود، مکعب مورد نظر در فاصله بسیار دوری از شما قرار دارد و با افتادن در قسمتی خاص میشکند. به علت دور بودن مکعب و آن محدوده خاص، به احتمال زیاد اصلاً متوجه نخواهید شد که مکعب باید روی آن محدوده بیوفتد تا بشکند و این مورد باعث فرسایشی شدن روند حل پازلها در ادامه بازی میشود. به دلایلی خاص ابتدای بازی را دو بار انجام دادم و در دفعه دوم بود که این موضوع را متوجه شدم و با خود گفتم اگر تنها مقداری این قسمت نزدیکتر بود، پی به تفاوت آن محدوده میبردم و در ادامه دچار گنگی بیش از حد نمیشدم.
مشکل بعدی پازلها به جواب تعدادی از آنها بر میگردد. در بعضی از پازلها جوابهای بسیار مسخره را شاهد هستیم که در صورت حل کردنشان هیچ حس خوبی به آدم دست نمیدهد. این جوابها بسیار غیرمنطقی به نظر میرسند و به همین علت حل کردنشان لذت بخش نخواهد بود و تنها حسی که منتقل میکنند این است که شانس تنها عامل پیروزی من بود. نکته عذاب آور دیگری که از اواسط بازی به صورت مکرر پیش میآید، عدم دخیل بودن استراتژی در حل پازلهاست و تنها باید با آزمون و خطا کاری انجام دهید که بیشتر پلتفرمر است تا پازل. این موارد حتی در بخش پلتفرم ماجرا نیز عملکردی جالب ندارند و باز هم حل کردنشان حس شانسی بودن میدهد تا پیروزی به علت مهارت. در نهایت باید بگویم که تعداد کمی از پازلها نیز رضایت بخش هستند و حس هوشمند بودن را به خوبی القا میکنند. در نهایت مشکل اصلی دیگر به کوتاه بودن بیش از حد آن باز میگردد و برای تمام کردن این بازی تنها به یک و نیم تا دو ساعت زمان نیاز دارید. این مدت کوتاه در مقابل برچسب ۱۵ دلاری بازی قابل قبول نیست.
در زمینه گرافیک یک عنوان به شدت ضعیف را شاهد هستیم. گرافیک فنی عنوان بسیار بد بوده و افت فریم هر چند بسیار اذیت کننده نیست اما وجود دارد. Draw Distance عنوان بسیار بد بوده و به وضوح ظاهر شدن چمنها را میبینید. سایه پردازی بازی مشکلات عجیبی دارد که اگر کمی دقت کنید متوجه آن میشوید. مشکلات سایه پردازی به مکان اشتباه سایهها مربوط میشود و کیفیت سایهها را نابود کرده است. حتی گرافیک هنری قربانی بعد فنی آن شده است. در فلش بکها به جای استفاده از مدل شخصیتها از نور استفاده شده که حسی جالب نمیدهند. حدس من این است که علت این کار پایین بودن کیفیت مدلهاست. صداپیشگی بازی در زبان انگلیسی بسیار بی کیفیت است و دیالوگها همانند دوبلههای انگلیسی انیمهها، بی کیفیت و بسیار خشک و مصنوعی ادا میشوند. البته در زبان چینی این مشکل وجود ندارد و احساسات بهتر منتقل میشوند. موسیقیهای بازی نیز از کیفیت کافی برخوردار نیستند و نمیتوانند احساسات و عواطف مایا را بازگو کنند.
بازبینی تصویری
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114