دنیا در خطر تباهی است، موجودی دهشتناک در حال نابود ساختن جهان است، و یک شخص «برگزیده» که خودش هم از ماهیت اصلیاش خبر ندارد، تنها کسی است که میتواند بقای حیات را از چنگ آن دیو جهان خوار بیرون کشد. شاید چند جملهای که خواندید تکراریترین، کلیشهایترین، و سادهانگارانهترین قصهای باشد که در تمام مدیومها و حوزههای سرگرمی موجود است. Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age هم دقیقا همین داستان را روایت میکند و همانطور که میشد انتظار داشت، در ورطه تکراری بودن میافتد، اما مواردی هم در بازی وجود دارد که باعث منحصر بفرد شدنش میشوند و تجربه بازی را برای شما لذت بخش میسازند. با نقد و بررسی بازی و کنکاش آن، همراه گیمینگرویتی باشید.
همانطور که بالاتر گفته شد، داستان اصلی بازی حول محور قهرمانی است که قابلیت نجات دنیا از چنگال هیولایی مهیب را دارد و برای به سرانجام رساندن این هدف، باید ماجراجویی پر فراز و نشیب و به شدت طولانیای را پشت سر بگذارد. کاراکتر اصلی که نام بهخصوصی هم ندارد و صرفا Hero نامگذاری شده، هیچ پیش زمینهی خاصی ندارد و تمام چیزی که از او میدانیم به همین ختم میشود که وی فرزند پادشاهی بوده و به شکل موروثی قدرت ماورائی آنها را به دست آورده. این نهایت شخصیت پردازی کاراکتر اصلی است و مطمئنا از آن جهت که بازیکن در تمام طول ماجراجویی خود با همین کاراکتر درگیر است، وجود چنین چاله بزرگی جالب نیست و از لذت کلی بازی میکاهد. این قهرمان پوشالی اما روزی به شکل کاملا اتفاقی متوجه قدرت خود میشود و هیولایی را شکست میدهد. مادر خواندهاش بعد از پی بردن به این ماجرا، تمام قصه را برای فرزندش تعریف میکند و گوشزد میکند که فقط تو قادر به نجات دنیا هستی. قهرمان داستان هم طی اقدامی عجیب و غریب و به شدت عجولانه فردای همان روز عازم ماجراجویی میشود و سفر خود برای نجات دنیا را آغاز میکند.
بعدتر مشخص میشود که شخص Luminary که همان کاراکتر اصلی است، برای نجات جهان و شکست هیولای بزرگ، به ۶ گوی اژدها نیاز دارد؛ اینجاست که تازه داستان اصلی شروع میشود و شما میفهمید که تمام مدت به دنبال سراب بودهاید و حال باید جهت رسیدن به هدف اصلی تلاش کنید.
داستان اصلی واقعا چیز خاصی برای ارائه ندارد، شما میتوانید این قصه را در همه فیلمها، سریالها، کتاب ها و بازیها پیدا کنید. اگر برای تجربه داستان Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age قصد تجربهاش را دارید باید بگویم که موارد مشابه خیلی بهتری از این بازی هم وجود دارند که صد در صد به Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age ارجحیت نیز دارند. اما تکراری بودن قصه یک طرف، روایت پرت و آزاردهنده بازی در طرف دیگر!
اگر با آثار شرقی و علی الخصوص JRPGها آشنا باشید، باید بدانید که سازندگان این عناوین علاقه بسیاری به طولانی ساختن بازیهای خود دارند، بهگونهای که اگر طرفدار سبک نباشید، بعد از مدتی حالتان از بازی بههم میخورد و در اولین حرکت اقدام به حذف آن خواهید کرد. Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age در سطح دیگری از این ماجرا قرار دارد. فیلرهای بسیار زیاد بازی، شما را یاد انیمههایی خواهد انداخت که حدود ۵۰ درصد قسمتهای آن صرفا جهت پر کردن خلا طراحی شدهاند و هیچگونه تاثیری روی پیشروی شما در داستان اصلی ندارند. دیالوگهای زائد که چیزی به دانش شما از بازی یا حتی جهان آن نمیافزایند و همانطور که گفتم، فقط برای طولانیتر ساختن بازی نوشته شدهاند. همه گفتهها در کنار هم، داستان Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age را تشکیل میدهند و معجونی نهچندان جذاب برای عوام به ارمغان میاورند. اما این یک روی سکه است و در روی دیگر، اگر از دید یک شرقی باز به داستان Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age نگاه کنیم، با دنیایی کاملا متفاوت رو به رو میشویم.
برای اینکه حق مطلب درباره بازی ادا شود، به روی دیگر سکه میپردازیم: داستان بازی برای شمایی که JRPG دوست دارید فوق العاده است. اگر انیمه دوست دارید و سریالهای در حال و هوای Shonen برای شما جذاب است، یا اگر عاشق داستانهای طولانی هستید و نمیخواهید ماجراجویی با قهرمان داستان و یاران دوستداشتنیاش تمام شوند، Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age همان چیزی است که تمام این مدت دنبالش بودید. نویسندگان جامعه مخاطبین خود را میشاختهاند و بازی را به شکلی نوشتهاند که در راضی ساختن طرفداران قدیمی، کاملا موفق عمل میکند و حتی هواداران جدیدی نیز کسب میکند، اما حیف که بالانس مورد نیاز رعایت نشده و کسانی که با این سبک بازیها ناآشنا هستند، نمیتوانند چندان از بازی لذت ببرند.
حال اما فارغ از داستان و قصهای که Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age برای گفتن دارد، بهتر است به دیگر ابعاد بازی بپردازیم، ابعادی که تقریبا بینقص طراحی شدهاند و تمام لازمهها جهت سرگرم ساختن مخاطب را در خود جای دادهاند. یکی از برجستهترینِ این ابعاد هم چیزی نیست جز گیمپلی.
بالاتر ذکر شد که Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age بسیار طولانی است. شاید حدود ۴۰ ساعت برای تکمیل داستان اصلی لازم داشته باشید و با ۲ یا ۳ برابر این مدت زمان، موفق به تکمیل کل بازی شوید. طراحان بازی مکانیزمهای گیمپلی را با این طولانی بودن همسو ساختهاند و بقدری همه چیز ساده و روان است، که اگر حتی یک ماه از بازی دور باشید و پس از آن مدت به سراغ Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age برگردید، هیچ مشکلی در بازی نخواهید داشت و مثل روز اول، حرفهآی خواهید بود. شاید برخی ایراد وارد کرده و اعتراض کنند که خب ساده ساختن گیمپلی که خوب نیست! در جواب این اعتراض میتوان گفت ساده بودن مکانیزم ها برای چنین عنوان عظیمی به شدت مفید است، چرا که پیوسته بازی کردن Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age بسیار دشوار است و حتی بهتر است که هر چند وقت به خود استراحت دهید و از فضای بازی دورشوید. اینجاست که به ارزش و اهمیت روان بودن مکانیزمهای بازی پی میبرید، مکانیزمهایی که در مبارزات نیز به همین شکل طراحی شدهاند و در عین چالش برانگیز بودن، به شدت user friendly میباشند.
مبارزات Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age تماما نوبتی هستند. شما در یک گروه چهار نفره به مقابله با دشمنان خود میپردازید و در کنار حملات نزدیک با سلاح سرد، میتوانید از جادو هم بهره ببرید. تنوع حملات و افسونها زیاد است و میتواند هر یک از مبارزات را تبدیل به تجربهای جدید کند. اما متاسفانه این حملات روی همه، به شکل یکسان اعمال میشوند. برای شفافتر ساختن این ماجرا مثالی میزنم: در Persona هر حمله، تاثیر خاص و متفاوتی روی انواع متفوات دشمنان میگذاشت. وقتی با آتش به یک موجود سردمزاج حمله بکنید، مقدار بسیار زیادی از سلامتیاش کاسته میشود و بالعکس؛ Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age از این قاعده مستثنی است و حتی اگر با باران یخ، به هیولایی ساخته شده از جنس آتش هجوم ببرید، دقیقا همان تاثیری را دارد که گویی با یخ، به هیولای یخی حمله کرده باشید.
جدای از حملات متنوع و خاصیتهای غیر متنوع! طراحی دشمنان بازی بهگونهای است که هوش از سرتان میپراند. شاید بتوان همین مسئله را بزرگترین نقطه قوت بازی هم نامید، چرا که نقشه گسترده بازی شامل دهها منطقه مختلف است و هر یک از این منطقهها، میزبان انواع بسیار زیادی از هیولاها هستند که خلاقیت در آنها موج میزند و در کنار گرافیک چشم نواز بازی، چشمان شما را نوازش میدهند و از تکراری شدن تجربهتان جلوگیری میکنند.
حرف از جلوههای بصری شد، خالی از لطف نخواهد بود که به مقوله گرافیک نیز در Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age بپردازیم، گرافیکی که شاید AAA نباشد یا برای کسانی که مناظر فوتورئالستیک را دوست دارند چندان جلب توجه نکند، اما مطمئنا برای افرادی که دوستدار سبک JRPG و در کل آثار شرقی هستند موهبتی الهی است که در بازیهای دیگر به سختی پیدا میشود.
رنگ و لعاب بازی در هر یک از مناطق متغییر است و نکته جالب اینکه در تمامی این شرایط، جذابیت خود را حفظ میکند. چه سرمزینهای برفی، چه دریا، چه شب و چه روز؛ همه و همه بقدری زیبا هستند که بازیکن تصور خواهد کرد که در حال قدم زدن داخل یکی از زیباترین نقاشیهای ژاپنی است که هر لحظه رنگ و قالبش عوض میشود تا نشان دهد که سازنده برای چشمان مخاطب احترام زیادی قائل بوده.
بازی از لحاظ فنی هم خوب عمل میکند و عملا باگ یا گلیچ در آن دیده نمیشود. فریم ریت روی ۳۰ قفل شده و نه کاهش پیدا میکند و نه افزایش، اما در کل ترکیب خوبی برای بازیکن بهوجود میآورد و از خستگی او پیشگیری میکند. اما هر چه که بازی از لحاظ بصری خوب عمل کرده، موسیقی متن ضعیفی دارد که قول میدهم اگر بخواهید ۴۰ ساعت به تجربهاش بنشینید، حوصلهتان سر خواهد رفت و هدفون را کنار خواهید گذاشت تا بیش از این گوشتان آزرده نشود. وجود چنین نقصی در بازی بسیار عجیب است، چرا که مجموعه Dragon Quest همیشه به داشتن یکی از بهترین آلبومهای موسیقی در میان بازیهای ویدیویی مشهور بوده. در طول تجربه خود از Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age، یک قطعه موسیقی صدها بار پخش میشود، در هنگام مبارزات فقط یک قطعه تکراری خواهید شنید و به موقع گشت و گذار، فقط و فقط ۲ قطعه موسیقی اجرا میشود. ای کاش چنین نبود!
یکی دیگر از ایرادات عمده Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age که میتواند بلای جان هر عنوان نقش آفرینی هم باشد، نیاز به گرایند است، آن هم نه به شکل پیوسته، بلکه کاملا ناگهانی! شما در نیمه ابتدایی بازی بدون مشکل خاصی به ماجراجویی میپردازید و با دشمنان هم سطح خود میجنگید، تا اینکه نیمه اول به اتمام میرسد و وارد نصفه منحوس دوم میشوید، جایی که بازی در ناعادلانهترین شکل ممکن شما را مقابل باس فایتی قرار میدهد که به جرئت بدترین، سختترین، و اعصاب خوردکنترین باس فایتی است که یک بازیساز میتوانست ایده طراحی آن را در ذهن بپروراند. باس فایت مذکور تمام معادلات را به هم میریزد و باعث میشود که فقط و فقط برای شکست دادن او، مجبور به ساعتها گرایند کردن شوید و حتی داستان و ماجرای اصلی را از یاد ببرید! در کلامی خلاصهتر میتوانم بگویم که Dragon Quest XI: Echoes of an Elusive Age در همین نقطه از بازی، سقوط آزاد بسیار بدی میکند که میتواند حتی باعث زده شدن مخاطب از این عنوان، و نتیجتا کنار گذاشتنش شود.