گیمینگرویتی

ثبت نام

نقد و بررسی فیلم Doctor Strange: in the Multiverse of Madness | جنگ جادو و خون

حدود پنج سال قبل بود که فیلم دکتر استرنج، توانست هیجانی جدید و روحیه‌ای تازه را وارد دنیای سینمایی مارول کند. فیلمی که در زمان خود با نظرات خوبی از جانب طرفداران و منتقدین روبرو شد. حال و پس از گشت و گذارهایی در این دنیای وسیع، او برای نسخه دوم فیلم اختصاصی خود بازگشته است. فیلمی که هرچند برای برخی جذاب و پر از نکات به یاد ماندنی است، اما در حفظ مسیر این فیلم و راضی کردن تماشاچیان کم‌توقع مارول، عملکرد درخشانی از خود نشان نمی‌دهد.

با گیمین‌گرویتی در ادامه این مقاله همراه باشید.

نقد و بررسی فیلم Doctor Strange: in the Multiverse of Madness | جنگ جادو و خون

سم ریمی (Sam Raimi) کارگردانی است که بیشتر افراد نام او را با سه‌گانه اسپایدرمن به یاد می‌آورند، اما این نام برای علاقه‌مندان به ژانر اسلشر و به خصوص اسلشرهای معروف دهه هشتاد آمریکا، معنای کاملا متفاوتی پیدا می‌کند.

سم ریمی خالق مجموعه بزرگ و پرطرفدار (Evil Dead) است. دنیایی که آنتاگونیست اصلی آن یک کتاب شیطانی است و در جای جای آن مردگان متحرک، اشباح خبیث و مقدار بسیار بسیار زیادی خون مشاهده می‌شود.  عناصری که اغلب آن‌ها به زیرکی تمام در فیلم آخر به شکلی جدید و البته مناسب با سنت‌ها و قواعد مارول، گنجانده شده است.

داستان این فیلم، از ملاقات استرنج با دختری با قابلیتی استثنائی آغاز می‌شود. این دختر، ابزار سفر به جهان‌های موازی است و دست بر قضا، واندا (Wanda) با جدیت تمام به دنبال دستیابی به این قدرت است. تمامی اتفاقات این فیلم به جدال میان واندا و استرنج بر سر جان این دختر (که بازهم دست بر قضا نامش آمریکا است) خلاصه می‌شود. جنگی که شکست در آن می‌تواند تمامی جهان‌های موازی را به نابودی محکوم نماید و استرنج این را وظیفه خود می‌داند تا علاوه بر نجات جان آمریکا، از نابود شدن جهان‌های موازی نیز جلوگیری نماید.

نقد و بررسی فیلم Doctor Strange: in the Multiverse of Madness | جنگ جادو و خون

شروع و مبارزه ابتدایی فیلم از طراحی و کارگردانی جذابی بهره می‌برد، هرچند که صد حیف این شروع سریع و هیجانی، رفته رفته باعث سست شدن پایه‌های شخصیت‌های فیلم شده و افتتاحیه‌ای ضعیف را برای فیلم رقم می‌زند. ریمی با تصور بر اینکه بینندگان و طرفداران، به اندازه کافی با شخصیت دکتر استرنج آشنا هستند، از ارائه هرگونه پیش‌زمینه‌ای درباره او و یا حتی درباره زندگی او پس از اتفاقات آخرین فیلم، خودداری کرده و صرفا به اشاراتی درباره ناراحتی او از ازدواج معشوقه‌اش، بسنده می‌کند. به دنبال این اتفاق، شیمی درست و قابل دفاعی بین آمریکا و استرنج شکل نمی‌گیرد و تلاش‌های او برای نجات جانش، از تلاش برای نجات یک دختر غریبه فراتر نمی‌رود. خوشبختانه فیلمنامه، این اشتباه را در قبال شخصیت منفی خود تکرار نمی‌کند و با ترتیب دادن مبارزه‌ای بزرگ و البته پر از قربانی، قدرت و جدیت این شخصیت را در رسیدن به اهداف نه چندان شیطانی‌اش، به بینندگان ثابت می‌کند.

نقد و بررسی فیلم Doctor Strange: in the Multiverse of Madness | جنگ جادو و خون

با پیشروی داستان، استرنج سفر کوتاه خود به دنیاهای دیگر را آغاز می‌کند و به دنبال راه حلی برای مقابله با واندا می‌گردد.

طبیعتا فرمول ثابت آثار مارول و قالب همیشگی این نوع آثار، در آخرین اثر منتشر شده از آنان نیز دیده می‌شود. در اینجا قرار نیست نقدی بر مارول و یا چگونگی ساخت فیلم در این فرمول داشته باشیم. بحث اصلی در این مقاله پیرامون تاثیر این قراردادها در فیلم‌سازی سم ریمی خواهد بود.

ریمی از آن دسته کارگردان‌هایی است که علایق خاص و مشخصی را در آثار مختلفش به کار می‌گیرد. دکتر استرنج، مملو از رفرنس‌ها و اشارات مختلف به جهان سم‌ریمی است و مولفه‌های زیادی، مرتبط با آن جهان را در خود حمل می‌کند. دو قطب مثبت و منفی این فیلم را دو کتاب تشکیل می‌دهند. مرده متحرک یا به اصطلاح «undead» نقش مهمی در فیلم ایفا می‌کند و ارواح خبیث در انتهای داستان به کمک شخصیت اصلی داستان می‌آیند. سم ریمی دکتر استرنج را به فیلمی با علایق قلبی خود تبدیل کرده و این اتفاق تبدیل به تیغی دو لبه می‌شود. تیغی که از یک سو گردن طرفداران مارول و از سمت دیگر گردن خود سم و علاقه‌مندان به فیلم‌های او را مورد هدف قرار می‌دهد.

نقد و بررسی فیلم Doctor Strange: in the Multiverse of Madness | جنگ جادو و خون

وجود تعداد زیادی از این عناصر در فیلم و پرداختن به آن‌ها، نیازمند زمان زیادی خواهد بود و از آنجایی که طرفداران مارول، با اینگونه عناصرآشنایی کاملی ندارند، این ویژگی کارتی سوخته در دستان سم ریمی به شمار می‌آید. افزایش نمادها و عناصر این چنینی، فضای فیلم را برای المان‌های اصلی آن مانند جادوگری و البته، دنیاهای موازی به شدت تنگ کرده است. دکتر استرنج در این فیلم قابلیت سفرهایی بی‌نهایت را به دنیاهای مختلف موازی دارد و در نهایت، به بازدید از دو جهان بسنده می‌کند که یکی از آن‌ها نیز راهی تا نابود شدن، ندارد. در سمت دیگر این داستان نیز، طرفداران سم ریمی حضور دارند؛ کسانی که بعد از گذشت زمان کوتاهی از فیلم متوجه وجود روحیه قدیمی سم ریمی در این فیلم شدند، اما انتظار آن‌ها برای به وقوع پیوستن این مهم، به طور کامل ارضا نمی‌شود. شرایط کاری مارول، به فیلم اجازه نمایش دادن مقدار زیادی از خشونت را نمی‌دهد و اینگونه برخی از سکانس‌های مهم و جذاب فیلم که می‌توانستند با مقدار کمی خون، بیننده را مجاب به پسندیدن فیلم کنند، به طور کلی پوچ شده و تاثیر خود را از دست می‌دهند.

نقد و بررسی فیلم Doctor Strange: in the Multiverse of Madness | جنگ جادو و خون

پایان‌بندی این اثر نیز مانند دیگر بخش‌های آن، خالی از ایراد نیست و بزرگترین ایراد آن هم در همین اصل نهفته است. پایان فیلم هیچ نکته جدید، جذاب و یا متفاوتی برای بینندگان به ارمغان نمی‌آورد و با برخی ایرادات که در طراحی شخصیت‌ها و پرداخت به روابط بین آن‌ها وجود دارد، در ارائه یک پایان متوسط نیز، شکست سختی می‌خورد.

واندا در انتهای داستان با مشاهده ترس کودکانش، به اشتباهات خود پی برده و از رفتارهای گذشته خود از جمله قتل عام جادوگران، به نابودی کشاندن جهان‌های موازی و سلاخی جمعی از قهرمانان دنیاهای دیگر، ابراز پشیمانی می‌کند. آمریکا به طرزی شگفت‌انگیز موفق به کنترل کردن قدرت خود می‌شود و رابطه استرنج با او بدون هیچ پیش‌پرداخت درستی، به مراحل والا می‌رسد. هیچکدام از اتفاقات ذکر شده نتوانسته‌اند خود را به طرز شایسته در بستر فیلمنامه و فیلم، پرورش دهند که اگر هم این اتفاق به درستی انجام می‌گرفت، بازهم حاصل کار به قدر کافی برای راضی کردن بینندگان، جذاب نبود. و در انتها، این فیلم که با بیهودگی تمام شروع شده بود، با پوچی مطلق نیز به پایان راه خود می‌‎رسد.

نقد و بررسی فیلم Doctor Strange: in the Multiverse of Madness | جنگ جادو و خون

فیلمبرداری، مونتاژ و اکثر مسائل فنی در این فیلم، به روشی مناسب در بستر داستان پیاده شده و سم ریمی را حداقل در این بخش، سربلند از استودیو فیلمسازی خارج می‌کند. سبک فیلمبرداری خاص او توانسته تاثیر مثبتی را در فیلم و خصوصا در بخشیدن ابهتی خداگونه به شخصیت واندا داشته باشد. سکانس‌‌های مبارزه فیلم در عین سرعت بالا، با ظرافتی دیدنی به تصویر کشیده شده‌اند و کمتر ایرادی را می‌توان در این بخش‌ها به این فیلم وارد کرد.

یکی دیگر از نکات فرعی اما جذاب فیلم ابتدایی دکتر استرنج، ایستراگ‌ها و رفرنس‌های زیاد آن بود که این امر در دکتر استرنج دو نیز به خوبی تکرار شده است. از موتیف‌های مرتبط با کتاب انجیل (ظاهر هیولاها، تبدیل آب به شراب و غیره) تا حضور کوتاه بروس کمپبل (Bruce Campbell) و باقی اتفاقات که هرچند نمی‌توانند مرهم مناسبی بر پیکره پاره پاره این فیلم باشند، اما به هر شکلی که شده چاشنی ریزی را برای مخاطبان در فیلم قرار می‌دهد.

با تمام این تفاسیر، بازهم پاسخ دادن به سوال «آیا این دنباله توانسته پا جای پای اثر قبلی گذاشته و یا حداقل چیزی به آن بیافزاید؟» کاری دشوار است. واضح است که فیلم اول، فیلمی بهتر و مفیدتر در دنیای مارول به شمار می‌رود و این نیز امری بدیهی است که طرفداران و منتقدین، نگاه بهتر و با ملایمت‌تری به فیلم ابتدایی داشته و دنباله آن را اثری شایسته (حتی در استانداردهای درجه چندمی مارول) نمی‌دانند. اگر کمی دقیق‌تر به این موضوع بنگریم، متوجه تفاوت زیاد بین این دو فیلم می‌شویم. سم ریمی تمام تلاش خود را به کار بسته تا با استفاده از ابزار و المان‌هایی که در سینمای او حضور پررنگی دارند، فیلم را از قواعد و اصول همیشگی مارول مقداری جدا کرده و بتواند اثری خاص و به یاد ماندنی در این دنیا خلق کند.

در نبرد بین مارول و سم ریمی؛ این مارول است که در نهایت به خواسته خود و فروش فیلم‌هایش می‌رسد. مهم نیست که سم تا چه اندازه در این جنگ زرگری سینمای خود را به رخ مارول کشیده و یا این سیستم فیلم‌سازی تا چه حد توانسته قواعد خود را به این کارگردان دیکته کند، بازنده اصلی طرفداران، و سپس شخص کارگردان است. پس سوال بهتر این است که از خود بپرسیم «آیا سم ریمی در به عمل رساندن این مهم موفق بوده؟» که جواب این سوال یک نه کاملا قاطع و سرراست است.

امتیاز به پست :

سخن پایانی

مارول یک شرکت بزرگ سرگرمی است و فیلم‌ها، ابزار اصلی آن‌ها برای رسیدن به هدفشان محسوب می‌شوند. فیلم‌هایی که در اینجا خود، بازیچه دست کارگردان شده‌اند. سم ریمی مانند کودکی پرشور، رنگ‌های مورد علاقه خود را بر بوم می‌پاشد؛ برای او مهم نیست که در این قرارداد، درخت چه رنگی است و یا از چه شکلی باید برای کشیدن ابرها استفاده کند، او المان‌ها و عناصر محبوب خود را به کار می‌گیرد و اینگونه به دنبال خلق اثری تازه و جدید است. چنین عملکردی در برخی مواقع به عنوان هنر و خلاقیت محض به شمار می‌رود و می‌تواند نتیجه‌ای خارق‌العاده را به عمل آورد، البته به شرطی که قواعد و ضوابط مشخصی برای او تعیین نشده باشد. دکتر استرنج دو از برخی جهات مثالی استثنائی به شمار می‌رود که با دیدن آن، به راحتی می‌توانیم درسی بزرگ را فرا گیریم. این فیلم به ما ثابت می‌کند که چگونه تلاش برای به دست آوردن دو چیز به صورت همزمان، باعث از بین رفتن هر دو آن‌ها می‌شود.

نکات مثبت

کارگردانی ظریف و خاص سم ریمی

پرداخت مناسب آنتاگونیست فیلم

نکات منفی

دوگانگی ریمی _ مارول

شعارزدگی بیش‌ از حد در شخصیت آمریکا

فیلمنامه ناقص و غیرمنسجم

پایان‌بندی بد و پر از حفره

آدرس شبکه های اجتماعی :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *