سال گذشته، زمانی که انیمهی سینمایی Bubble معرفی شد اولین نکتهای که توجهام را جلب کرد نویسندهی کار آقای اورابوچی بود. با توجه به رزومهای که این نویسنده در کنار دیگر کادر بنام Bubble دارند امیدوار بودم که در زمان اکران با تجربهای لذتبخش و درخور مواجه شوم. برای پی بردن به پاسخ این سوال که انیمهی سینمایی Bubble انتظارات را برآورده کرده یا خیر، در ادامه با گیمینگرویتی همراه باشید.
یکی از بیانیههایی که آقای اورابوچی در زمان انتشار اولین تریلر انیمه منتشر کردند از این قرار بود که سعی داشتند دیدگاه متفاوتی نسبت به کلیشهی پری دریایی بدست بدهند و به جای اینکه پری دریاییای متصور شوند که بعد از عاشق شدن تبدیل به حباب شود، حبابی متصور شد که بعد از عاشق شدن تبدیل به دختری شود. با توجه به انتظاری که از آقای اورابوچی داشته و دارم اولین موضوعی که بعد از این بیانیه توجهام را جلب کرد، رابطهی علت-معلولی این موضوع بود؛ به عبارت دیگر دلیل معکوس کردن این کلیشه از کجا نشات میگیرد. قبل از اینکه بیمهابا بند دلم را باز کنم و دربارهی نکات ریز و درشت انیمه سخن به میان آورم، لازم میدانم خلاصهای از روایت کلی برایتان نقل کنم.
یک روز عادی در توکیو، بارانی از حباب شروع به بارش میکند اما به دلیل اتفاقی تا به اینجا نامعلوم، از نقطهای بالای برج مخابراتی توکیو انفجاری رخ میدهد و حبابها میترکند و کف خیابانهای ویران شدهی این شهر بزرگ را آب فرا میگیرد و لایهای عجیب باز هم از جنس حباب توکیو را از بقیهی ژاپن جدا میکند. زمانی نمیگذرد که شهر منطقهی ممنوعه میشود و بعد از تلاشهای نافرجام محققان در راستای در واقعه، شهر کاملاً متروکه میماند. تا اینکه جوانانی که از بقیهی جامعه دور افتاده و غریب ماندهاند وارد حباب بزرگ میشوند و ویرانههای شهر را تبدیل به زمین بازی پارکور خود میکنند. حال پنج سال از انفجار گذشته و در توکیو قوانینی جدید و خاص حاکم است. جوانان برای بدست آوردن مایحتاج خود باید در مسابقات خطرناک پارکور با هم رقابت کنند.
حال برای اینکه راحتتر به موضوعات ریز و درشت Bubble بپردازیم در قسمتهای مختلف سوژه به سوژه به ادامهی متن نقد و بررسی میپردازیم تا با هم این انیمهی سینماییِ به ظاهر ساده را زیر تیغ ببریم:
آوای آزاردهندهی شهر:
نمادگرایی، همانطور که در ابتدای بحث مطرح کردم در Bubble موج میزند. به عنوان مثال وقتی سخن از حباب به میان میآید چیزِ ترسناکی نیست چرا که حتی با یک انگشت از بین میرود اما اینجا نه تنها اسم انیمه است بلکه نماد خرابی و آشوب است و این تضاد بی هدف نمیتواند باشد. به این موضوع در ادامه بیشتر خواهم پرداخت. قصدم در این بخش معرفی و تحلیل قهرمان روایت است. Hibiki با مشکلی از بدو تولد مواجه است، او همهی صداها را به شکلی آزاردهنده میشنود، صدای مترو، مکالمههای تلفنی آدمهای مختلف در خیابان، صدای کلاغهای روی تیر برق، صدای بوق ماشینها و مجبور است برای کنترل این مریضی عجیب هدفون خاصی به گوش بگذارد تا کمی در آرامش باشد. نماد گرایی از اسم شخصیت شروع میشود چرا که Hibiki در زبان ژاپنی به معنای «اکو» یا «صدا» است. میشود Hibiki را نمونهی مبالغه شدهی کودک قرن ۲۱ در نظر گرفت که زیر بمبارانی از اطلاعات است. لحظهی انفجار، زمانی که هنوز Hibiki کودکی است و در حالی از بالای برج مخابراتی توکیو به شهر خیره شده است. این تقابلِ کنار هم بودن Hibiki و برج مخابراتی میتواند سندی برای برداشت من از نمادگرایی موجود باشد. حالا اما ۵ سال از واقعه گذشته و او جان سالم به در برده و به عنوان یکی از پارکور بازها داخل حباب زندگی میکند و از قضا پارکور کاری با توانایی بالا است. همچنان اما صداها برایش آزاردهنده است و در اکثر مواقع هدفون به گوش دارد. در نظر داشته باشید که تا انتهای روایت برج مخابراتی توکیو منشا این طغیان غیر طبیعی است و در طول انیمه به شکلهای مختلفی با قاببندیهای خاصی که تاکیدی است، به نمایش در میآید. چنان که گویی راز روایت و کلید رهایی در این برج مخفی است. جدا از صداهای آزاردهنده و روزمرهای که Hibiki میشنود، از سمت برج نوای دیگری نیز بعضی اوقات میشنود که برعکس همه صداها آوازی است ساده، ملودیک و زیبا و زمانی که او این آواز مرموز را میشنود از خود بی خود میشود و به مثال مجنونی به دنبال صدا میرود. که خود میتواند درونمایهی عمیقی میتواند داشته باشد که در بخش بعدی به آن خواهم پرداخت. اما قبل از آن لازم میدانم ذکر کنم، معرفی گذشته و شخصیت کاراکتر اصلی و قهرمان روایت و سیر دراماتیکی که طی میکند خیلی بیآلایش و مانند پروژههای دانشجویی انجام میشود اما به نظرم اینجا نمیشود به عنوان نکتهی منفی از آن یاد کرد، برعکس صداقت روایت امر مثبتی است که سازندگان انیمه مدنظر داشتهاند و مورد پسند من نیز است. چرا که گسترهی وسیعتری را با این روش میشود، مخاطب قرار داد.
پارکور و موسیقی، نمادهایی از آزادگی:
در وهلهی نخست اگر صرفاً تیزر ویدیویی از Bubble ببینید یا که جستجویی ساده داشته باشید، ژانر انیمه ورزشی معرفی میشود. اما در مدت تماشای انیمه، لحظاتی که با انیماتوری زیبا و جذاب، صحنههای هیجانانگیز پارکور جوانان را میدیدم، درون قلبم ناقوس آزادی به صدا در میآمد. اگر از نقطهی دید کلیتر به ماجرا بنگریم، ویرانی که به واسطهی برج مخابراتی ایجاد شده، خرابههایی ایجاد کرده که جوانانی سرزنده در آن برای بقا جست و خیز میکنند. درونمایهی خود پارکور و فرهنگی که با خود به دنبال میکشد از ایدهی فرار از قانون نشأت میگیرد و حال ورزشی است پرطرفدار. به تصویر کشیده شدن این جوانان در حالی که بدون هیچ قیدی حتی در گسترهی تخریب شدهی توکیو جان خود را به خطر میاندازند آن هم بدون اینکه ترس به دل خود راه دهند، کاملاً حسی که سازندهها و آقای اورابوچی مدنظر داشتهاند منتقل میکند. در کنار این امر مشاهدهی همدلی و کارگروهی که این قشر از جوانان آزاده، حتی در فضای رقابتی مسابقهها نسبت به هم دارند گویای مطلب است. این مسائل با ورود یکی دیگر از شخصیتهای اصلی روایت، دوچندان میشود، Uta. که باز هم خیلی نمادین در ژاپنی به معنای «آواز» یا «موسیقی» است. Uta در روایت حکم پیدریایی روایت است که در بخشی جدا به آن خواهم پرداخت. حضور Uta و Hibiki در کنار هم، موسیقی و پارکور را همداستان میکند و تاکید بیشتر بر این جنبهی روایت که همان آزادگیای است که از آن سخن به میان آوردهام. حال دیگر برای بدست آوردن مایحتاج اولیهی زندگی جست و خیز نمیکنند بلکه به دنبال صدا و آوازی که حکم غایتی ورای غذا و بنزین است. دیگر نه پارکور بلکه رقصی را شروع میکنند که دوست دارم از آن تحت عنوان رقص زندگانی یاد کنم. این تغییر جدا از روایت زیر پوستی به و کمال در سکانسهای مختلف انیمه نیز مشاهده میشود. و روایت تصویری و کارگردانی به خاص در انتقال این حس به خوبی انجام وظیفه میکنند. جا دارد تا اشارهای به موسیقی مناسب انیمه نیز داشته باشیم، موسیقی که تداعی سیر تعال به سمت آسمان است. موسیقیای که جدا از تاثیرگذاری لحظهای امری تنیده در روایت کلی انیمه است. صداگذاری و آهنگسازی کار را مدیون Musafumi Miama و Hiroyuki Sawano هستیم.
پریدریایی پرسید: «قلب آدمی چیست؟»
همانطور که ابتدای مبحث به آن اشاره کردم، آقای اورابوچی ذکر کردند که دنبال بهرهگیری از کلیشهی پری دریایی به نحوی دیگر هستند. علت این موضوع را میتوان در وهلهی نخست، جهان شمولی روایت در نظر گرفت. در سکانسهای مختلف بعد از تبدیل حباب به دخترک که بعدها توسط Hibiki نام Uta برایش برگزیده میشود، میتوان دید که پریِ داستان ما در حال تورق و کتابخوانی است، کتابهایی دربارهی کهکشان، طبیعت زمین و انسانها. حتی با تاکید تصویری در سکانسهایی میبینیم که طراحیهای داوینچی از فیگور و آناتومی انسان، برای Uta جذابیت بالایی دارد. این سیر شناخت از طرف Uta به صرف شخصِ خودش نیست و دوئت Uta و Hibiki روی هم تاثیر دارند و سیر شناخت را در کنار هم در مسیرهای خاص خودشان طی میکنند و هرکدام در راستای چیزی که هستند درک بهتری از خویشتنِ خویش پیدا میکنند. برای باز کردن بیشتر این موضوع مجبورم از انتهای روایت سخن به میان بیاورم که ممکن است داستان را تا حدی برایتان به اصطلاح اسپویل کند اما دیالوگ آخری که Uta به Hibiki میگوید در حالی که تصویری از فرو ریختن برج مخابراتی میبینیم، از این قرار است:
«من با در کنار تو بودن به راز قلب انسانها پیبردم، قلبی که میفهمد… از دست دادن را، قلبی که حس میکند… عشق و شادی را…»
احساسی که من از کلیت روایت میگیرم و از قضا مورد پسندم نیز هست، داستانی از آزادی و آزادگی است. اینکه برای رسیدن به یک امر والاتر از دست دادن چیزهایی که در وهلهی اول مهم بر میشماریمشان، آنقدرها هم حائز اهمیت نیست. و همانطور که به زیرکی در سکانسی میبینیم که Uta سر لانهی مرغها رفته و شروع به شکستن تخم مرغها میکند، آن هم با لبخند، هدفمند بودن متن انیمه و کارگردانی مشهود میشود. سکانسهای زیادی میبینیم که ساختمانهای بلند با نوای دلنشین موسیقی خراب میشوند و از بین میروند.
جدا از نمرهای که آخر مطلب به Bubble اختصاص میدهم این انیمه، محتوایی است که درک ریشههای آن واجب و آموزنده است. با اینکه کارگردانی انیمه در حد کارهای آقای Makoto یا Miyazaki نیست اما محصول نهایی در حد خودش به بهترین شکل عرضه شده. نکات ریز و درشت دیگری نیز هست که بتوان به آن پرداخت ولی لذت تجربه و کشف انیمه را از شما نمیگیرم.
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6085