بعد از ساخت عناوین Surge و Lords of Fallen استدیوی Deck 13 با بازی Atlas Fallen سعی دارد تا سبک نسبتا متفاوتی را تجربه کند. هرچند هنوز هم رگههایی از این دو بازی نسبتا موفق در بازی جدیدشان یافت میشود اما کلیت Atlas Fallen بیشتر شبیه عناوین قدیمی مانند سری Darksiders است. همین مورد ممکن است باعث شود بازی به سلیقهی گیمرهای قدیمی بیشتر خوش بیاید تا جوانترها. اکنون با گیمینگرویتی همراه باشید تا ببینیم Deck 13 تا چه حد در ساخت Atlas Fallen و سبکی که تجربهای در ساخت آن ندارد، موفق بوده است.
Atlas Fallen یک بازی اکشنادونچر در دنیایی نیمه باز که تمرکز اصلی آن مبارزات و تا حدودی بخش پلتفرمینگ است. به همین دلیل داستان در این بازی در اولیت دوم قرار گرفته است. داستان بازی در دنیایی اتفاق میافتد که تقریبا تمامی آن را صحراهای بزرگ و موجودات عظیمالجثه شنی فرا گرفته و اکثر انسانهایی که در این دنیا زندگی میکنند به بردگی خدای خورشید، Thelos، درآمده و باید تا پای جان برای بدست آوردن مادهای به نام Essence و جلب رضایت Thelos کار کنند. شخص اول بازی نیز یکی از همین بردههاست که ناگهان با پیدا کردن دستکشی جادویی مسیر زندگیش عوض شده و اکنون با کمک این دستکش به مقابله با Thelos بر میخیزد. کلیت داستان و دنیای ساخته شده در Atlas Fallen بسیار خوب بوده اما مشکل اساسی آن نحوه روایت و اتفاقات داستانی است. بیشتر داستان حال و اتفاقات گذشته در فایلهایی که در گوشه کنار دنیای بازی یافت میشود، روایت شده و دیالوگها در بازی نقش بسیار کمی در روایت داستان دارند؛ به طوریکه اکثر مواقع صحبت با شخصیتهای مختلف طی ماموریتها بیهوده بوده و بیشتر برای گذران وقت است. به همین دلیل اگر گیمر تنها به انجام ماموریتها بسنده کرده و چندان در دنیای بازی به گشت و گذار نپردازد بعید است از داستان بازی چندان رضایت داشته باشد؛ اما روی دیگر سکه، اگر وی به اصطلاح به دنیای بازی دل داده و با دقت مکانهای مختلف را جست و جو کند اطلاعات بسیار جالبی مانند شورشی که در گذشته علیه Thelos شکل گرفته اما شکست خورده یا حقایق عحیبی از ماهیت دستکش شخص اول بازی، از دنیای شنی Atlas Fallen پیدا کرده که در نهایت میتواند از داستان بازی تا حدودی لذت ببرد. موردی که ممکن است از خارج از حوصله بسیاری از گیمرها بوده و از نیمه دوم بازی داستان را کاملا فراموش کرده و تنها سعی کنند از مبارزات لذت ببرند.
اما داستان هرچه که باشد بدون شک تمرکز اصلی Atlas Fallen نبوده و از همان ابتدای معرفی بازی، این مبارزات بود سعی در جلب توجه مخاطبین داشت. مبارازت در Atlas Fallen حول قابلیت جدیدی به نام Momentum چرخیده، قابلیتی که مانند شمشیر دو لبه در بازی عمل میکند. حین مبارزه با دشمنان و انجام حرکات ترکیبی متنوع، نوار Momentum شما در بازی پر میشود. هرچه بیشتر در مبارزات، Momentum کسب کنید قدرت بیشتری در ضربات شما حس شده و همچنین بازی نیز به شما اجازه انجام حرکات قدرتمند جدیدی میدهد اما از طرف دیگر ضربات دشمنان به شما نیز قویتر شده و به اصطلاح نوار سلامتی شخص اصلی زودتر خالی میشود. همین مورد باعث شده مبارزات بازی مخصوصا روی درجه سختی بالا نیاز به دقت زیاد داشته باشد و در اکثر مواقع زدن کلیدها با چشم بسته راه به جایی نخواهد برد. غیر از بحث Momentum که به تنهایی مبارزات را بسیار جذاب کرده، سلاحها و حرکات ترکیبی بازی نیز بسیار عالی است. حس پیشرفت در Atlas Fallen به خوبی پرداخته شده و هرچه در بازی جلو بروید سلاحهایی بهتر و به دنبال آن حرکات بهتری به دست میآورید. انجام حرکات ترکیبی بسیار چشمنواز و راضیکننده بوده و اگر کنترلر در دستان یک گیمر حرفهای باشد میتوان حتی از دیدن مبارزات نیز بسیار لذت برد مخصوصا اینکه بسیاری از دشمنان بازی در مقابل کمبوهای و ضرباتی که دریافت میکنند گاها رفتاری متفاوت نشان میدهند. برای مثال با قطع چنگکهای یک سری از دشمنان (موردی که بازی به وضوح از سری Surge الهام گرفته)، رفتار آن موجود عوض شده و شروع به انجام حرکات جدید و حملات مرگبارتری میکند. غیر از بحث کمبوها سیستم دفاع بازی نیز طراحی بسیار خوبی داشته و در صورت دفاع به موقع، دشمنان برای لحظاتی از حرکت متوقف میشوند، چند ثانیه ارزشمند که به گیمر اجازه انجام حرکات ویژه را میدهد. با وجود تنوع نسبتا کم دشمنان بازی، تقریبا تمامی آنها طراحی خوبی دارند. تمامی دشمنان در بازی هیولاهای بزرگ شنی هستند که ظاهری عجیب با ترکیبی از حیوانات مختلف دارند. دشمنان پرنده نیز در بازی وجود داشته که باعث شده مبارزات هوایی در بازی نقش نسبتا مهمی داشته باشد. در کل مبارزات بازی همانگونه که انتظار میرفت نقطه قوت اصلی بازی است و بعید است کسی از آن ناراضی باشد. قابلیت Co-Op نیز در بازی قرار داده شده که البته با وجود اینکه تنها به صورت آنلاین قابل دسترسی است اما میتواند لذت مبارزات را در بازی دو چندان کند.
یکی از مشکلات اساسی Atlas Fallen خالی بودن محیطهای بازی است. با وجود اینکه بخش پلتفرمینگ بازی طراحی خوبی داشته و قابلیت اسکی رفتن روی شن برای جابجایی در بازی، بسیار لذتبخش است اما در نهایت محیطهای خالی و پیرو آن ماموریتهای فرعی ضعیف، بخش گشت و گذار بازی را تا حدودی خراب کرده است. شخص اول بازی علاوه بر قابلیت اسکی رفتن روی شن، به کمک دستکش جادوییش میتواند پرشهای بسیار بلند و یا جابجاییهای افقی حین پریدن را انجام دهد. مواردی که پلتفرمینگ بازی را بسیار جذاب میکند اما همانگونه که اشاره شد محیطهای خالی و ماموریتهای ضعیف بازی، کار را برای لذت بردن از پلتفرمینگ بازی دشوار کرده است. با رفتن به بسیاری از مکانهای بازی غیر از وجود دشمنان و مبارزه با آنها چیز دیگری نصیبتان نمیشود؛ همین مورد هم با توجه به تنوع نه چندان زیاد دشمنان، در نهایت تکراری و آزاردهنده میشود. هرچند که در ابتدای متن اشاره شد برای پی بردن به داستان و دنیای بازی نیاز به گشت و گذار وجود دارد اما تنها زمینه داستانی دلیل کافی برای سر زدن به همه این محیطهای خالی نیست. موردی که Deck 13 میتوانست با ایجاد ماموریت فرعیهای جذاب و قراردادن زمینههای داستانی در این ماموریتها، از ایجاد این ضعف بزرگ در بازی جلوگیری کند که متاسفانه انجام نشده است.
در بعد موسیقی Atlas Fallen بسیار خوب عمل کرده و موسیقی در بازی توانسته به خوبی حس و حال فضای بازی را به مخاطب القا کند اما باز مشکلی که وجود دارد عدم تناسب مناسب بین موسیقی و افکتهای صوتی است. حجم صدای افکتها در بازی خلاف موسیقی آن بسیار بالا بوده و اکثر مواقع موسیقی بازی در زیر خروارها صدای دیگر محو میشود. موردی که البته با تنظیم دستی حجم صداها در بازی تا حدودی قابل حل است. اما نکته عجیب بازی صداگذاری شخصیتها است. علاوه بر اینکه اکثر شخصیتهای بازی صداهای آزاردهندهای دارند صدای آنها نیز تناسبی با فاصله از شخصیت اصلی ندارد. یعنی صدای کسانی که در نزدیکی شما در حال صحبت هستند با صدای افرادی که فاصله زیادی از شما دارند هیچ تفاوتی ندارد به طوری که انگار بعد مسافت برای تیم صداپردازی تعریف نشده است. غیر از صداپیشگی ضعیف در شخصیتها اکثرا از طراحی ضعیفی نیز برخوردارند و چهرهها در بازی نسبتا غیر قابل تحمل است. در زمینه گرافیکی نیز با اینکه تیم هنری کار خود را به نحو خوبی انجام داده اکثر زحمات آنها توسط تیم گرافیک فنی به باد رفته است. هم شهرها و هم فضاهای باز در بازی بسیار زیبا بوده و حس و حال زندگی در صحرا را کاملا منتقل میکنند، اما مشکل ظاهر شدن اجسام در بازی حس و حال محیطی را به شدت خراب میکند. حتی غیر از محیطها خیلی از مواقع بخشهایی از زره شخصیت اصلی نیز غیب شده و پس از چند ثانیه دوباره ظاهر میشود. البته سازندگان بازی قول حل این مشکلات را در آیندهای نزدیک دادند اما هرچه باشد در حال حاضر این موارد، آسیب جدی به تجربه بازی وارد میکند. با وجود این مشکلات گرافیکی Atlas Fallen بسیار روان اجرا شده و حتی در شلوغترین محیطها هم افت فریم محسوسی حس نمیشود.