گیمینگرویتی

ثبت نام

بررسی اولیه بازی Assassin’s Creed Valhalla | پنجاه ساعت با وایکینگ‌ها

این بررسی اولیه بر اساس نسخه‌ی ارسالی ناشر برای وبسایت گیمینگ‌گرویتی نوشته شده است

آخرین عنوان از سه گانه جدید سری Assassin’s Creed به نام Valhalla با دو سال فاصله از عنوان قبلی خود یعنی Odyssey منتشر شده است و با وجود حفظ پایه اصلی از دو بازی قبل، تحولات زیادی داشته است.

فرصتی مهیا شد تا پیش از انتشار رسمی بازی را تجربه کنم اما محتوای آن فراتر از حد انتظاراتم بود. بنابراین تصمیم دارم تا نظر نهایی خودم را پس از به اتمام رساندن تمام موارد کلیدی بازی به اشتراک بگذارم. اما اکنون پس از تجربه ۵۰ ساعته از بازی، موارد زیادی را تجربه کرده‌ام که بهتر است تا پیش از بررسی نهایی نگاهی بر این موارد داشته باشیم.

پس از تجربه Odyssey با وجود علاقه‌ای که به گیمپلی نقش آفرینی آن پیدا کردم؛ خیلی زود این علاقه از بین رفت. چرا که بازی بیش از حد تکراری می‌شد و موارد آزاردهنده زیادی در آن وجود داشت. و مهم‌تر از همه، چندان حس Assassin’s Creed بودن نداشت. بنابراین به طور کلی از بازی بعدی مجموعه قطع امید کردم و سعی کردم به شروع جدید سری پس از پایان این سه گانه امیدوار باشم. اما والهالا کمی اوضاع را تغییر داد. درست پس از معرفی بازی،‌ اخبار زیادی از تغییرات گسترده آن در روایت بازی، سیستم نقش آفرینی، بازگشت مخفی کاری به حالت سابق و چندین موارد دیگر منتشر شد که برایم خوشحال کننده و امیدوار کننده بود. اما پس از نمایش گیمپلی، با یک بازی مشابه Odyssey مواجه شدم که باعث نگرانی من شد. بنابراین شروع کردم تمام مصاحبه‌هایی که با سازندگان انجام شده و تمام گیمپلی‌هایی که از نسخه‌های اولیه بازی توسط یوتیوبرها به طور رسمی پخش شده است را تماشا کنم تا شاید دوباره امیدم را به بازی به دست آورم. مواردی که تماشا کردم تا حدودی اشتیاق را به من بازگرداند. اما حس دوگانگی و دو دل بودن به طور کامل از بین نرفت.

بنابراین خودم را برای یک بازی نسبتا خوب آماده کردم و وارد بازی شدم. در منو بازی مانند ویچر ۳ صدای آتش و سوختن چوب‌ها به گوش‌تان میخورد در حالی که در پایین تصویر، افکت آتش مشاهده می‌شود. همزمان موسیقی تم اصلی بازی نیز شروع به پخش شدن می‌کند که نمی‌دانم چرا در منو بازی زیباتر از همیشه جلوه می‌کند. قبل از شروع تجربه خود، تعدادی گزینه در اختیار شما قرار می‌گیرد که بازی را مطابق سلیقه خودتان تنظیم کنید. به طور مثال درجه سختی بازی اکنون در ۳ بخش متفاوت تقسیم شده است. مخفی کاری، مبارزات و گشت و گذار. شما به دلخواه خودتان می‌توانید هر یک را آسان‌تر و دشوارتر کنید تا بیشترین لذت را از تجربه خود ببرید. مواردی مانند خاموش کردن انیمیشن‌های پر خشونت و یا غیر فعال کردن حالت Quick Time برای Assassinate کردن دشمنان قوی‌تر هم وجود دارد که من ترجیح دادم این موارد را دستکاری نکنم و مطابق سلیقه سازندگان پیش روم.

پس از شروع بازی تا حدود دو ساعت، بدون اغراق، شگفت زده شدم و نمی‌توانستم اشتیاق خود را کنترل کنم. آخرین باری که چنین حسی داشتم در TLOU2 بود که بیشتر از هرچیز بابت گرافیک خارق‌العاده آن شگفت زده بودم. اما این بار از بابت اتسفر و داستان سرایی بود که اشتیاق داشتم. به جرئت می‌توان گفت بخش آغازین یا اصطلاحا Opening بازی، بهترین آغازی است که تا به حال در کل سری وجود داشته است. دفعات زیادی سازندگان سعی کرده‌اند تا یک شروع خاص و منحصر به فرد برای بازی داشته باشند. اما هیچکدام تا به حال موفق نشده بودند مانند والهالا جذابیت و زیبایی خود را به بهترین شکل حفظ کنند. والهالا یک شروع طوفانی، حماسی و غافلگیر کننده دارد که مرحله آغازین بازی به خوبی این حس را در بازیکن نگه می‌دارد و از همان لحظات نخست به بازیکن می‌فهماند که این یک بازی داستان محور و اتمسفریک است که شخصیت‌ها و دنیاسازی آن اهمیت زیادی در تجربه بازی دارند.

بازی در نروژ در حالی شروع می‌شود که ایور باید افراد قبلیه خودش را از دشمن دیرینه‌اش نجات دهد. ایور در این راستا با مسائلی شخصی رو به رو می‌شود که اتفاقات پس از آن زندگی‌اش را به طور کلی تغییر می‌دهند. از همان ابتدای بازی، Hidden One‌ها (همان اساسین‌های امروزی) وارد داستان می‌شوند و هدیه‌ای به نام Hidden Blade برای او می‌آورند که ایور با مخفی کردن آن مخالفت می‌کند و این سلاح را روی مچ خود می‌بندد. در بخش نروژ، بازی سعی می‌کند علاوه بر داستان سرایی جذاب، سیستم جدید گشت و گذار را نیز آموزش دهد و با رسیدن به انگلستان، این بخش را به اوج خود برساند. سیستم نقش آفرینی بازی این بار خیلی منظم‌تر و شفاف‌تر شده است. در هر بخش از نقشه بازی، تعدادی آیتم با رنگ‌های مختلف نمایان می‌شوند که هریک نشان دهنده یک چیز می‌باشند.

موارد زرد رنگ مربوط به قسمت Wealth می‌شود که شامل صندوقچه‌ها، کتاب‌های دانش و البته زره‌ها می‌شوند. در صندوقچه‌ها می‌توان آیتم‌های مختلفی مانند آهن و پوست حیوانات پیدا کرد که برای ارتقا سلاح‌ها و زره‌هایتان نیاز است. کتاب‌های دانش یک بخش کاملا جدید هستند که پیدا کردن آن‌ها باعث می‌شود که ایور قابلیت‌های جدیدی را در مبارزه با سلاح اصلی و مبارزه با تیر و کمان یاد بگیرد. مواردی که می‌توانند مبارزات را هیجان‌ انگیز تر کنند. بنابراین ارزش دارد که در محیط بازی بگردید و این موارد را پیدا کنید. زره‌ها نیز این بار نظم بیشتری دارند. به طوری که هر بخش از زره جزوی از یک ست کامل محسوب می‌شود که با پیدا کردن هر پنج قطعه از آن، می‌توانید از قابلیت‌های کامل زره بهره ببرید و با پیدا کردن و پوشیدن ۲ بخش از آن، می‌توانید از نصف قابلیت‌های آن استفاده کنید.

هر سلاح و زره در این بازی منحصر به فرد است و امکان ندارد بتوانید نسخه ارتقا یافته آن را در جای دیگر از بازی پیدا کنید. اگر علاقه داشته باشید می‌توانید به دنبال مواد لازم برای ارتقا آن بگرید تا آهنگر قبیله‌‌تان، آن‌ها را با ظاهری زیباتر و عملکردی بهتر تحویل شما دهد. در این بازی دو نوع ارتقا برای سلاح‌ها و زره‌ها وجود دارد. نوع اول از طریق منو با مواد اولیه رایج مانند پوست حیوانات انجام می‌شود و نوع دیگر که به مواد خاص‌تری احتیاج دارد حتما باید توسط آهنگر قبلیه انجام شود. می‌توانید روی هر سلاح یا زره یک Rune هم نصب کنید. Runeها نیز موارد خاصی هستند که پیدا کردن آن‌ها چندان آسان نیست. هر کدام قابلیت‌ منحصر به فردی مانند افزایش دفاع در برابر آتش یا افزایش سرعت تیر و کمان و … دارند. پس از هر بار ارتقا زره و سلاح توسط آهنگر، یک مکان جدید برای نصب Rune نیز به آن زره یا سلاح اضافه می‌شود که می‌تواند قدرت شما را تا حد زیادی افزایش دهد.

دو نوع دیگر از آیتم‌هایی که در نقشه وجود دارند، Mysteryها و Artifactها هستند که به ترتیب به رنگ‌های آبی روشن و سفید در نقشه یافت می‌شوند. موارد آبی شامل بیشترین تنوع می‌شوند و نمی‌توان تک تک آن‌ها را نام برد. جایگزین جدید ماموریت‌های فرعی که این بار World Event نام گرفته‌اند نیز در این بخش حضور دارند. این موارد چندان ماموریت حساب نمی‌شوند و بیشتر مانند یک فعالیت کوتاه مدت هستند که دنیای بازی و فرهنگ مردم آن دوران را برای بازیکن جا بیندازند. بسیاری از آن‌ها شوخ طبعی زیادی دارند که انجام دادن‌شان در کنار مبارزات خشن بازی، تعادل را در تجربه بازی برقرار می‌کند. این فعالیت‌ها به لیست ماموریت‌ها اضافه نمی‌شوند و بازی راهنمایی مشخصی برای انجام دادن‌شان به شما نمی‌کند. تعدادی از آن‌ها با گوش دادن به حرف NPC واضح می‌شود و به دلخواه می‌توانید آن را انجام دهید. برخی هم توسط نامه‌ای که اطراف آن مکان وجود دارد به بازیکن راهنمایی می‌شود تا بتواند آن را به اتمام برساند. به طور کلی این فعالیت‌ها کوتاه مدت هستند و نهایتا هر کدام ۵ دقیقه از وقت بازیکن را بگیرند. تعدادی دیگر از این موارد آبی رنگ شامل مینی گیم‌ها و پازل‌های کوچکی می‌شود که در سرتاسر نقشه وجود دارند و تعدادی هم شما را به باس فایت‌های بسیار دشوار بازی می‌رسانند.

موارد سفید رنگ، شامل آیتم‌هایی می‌شوند که جمع‌ آوری کردن‌شان بیشتر جنبه ظاهری دارد. مانند برگه‌های تتو که در محیط پرواز می‌کنند و شما باید با انجام حرکات پارکور آن‌ها را دنبال کنید. بخشی که شدیدا یادآور دوران Black Flag می‌باشد. در کنار این، تعدادی قطعه از مجسمه‌های رومی در محیط بازی یافت می‌شود که پس از پیدا کردن آن‌ها می‌توانید به مسئول موزه رومی که در پایگاه قبیله‌تان وجود دارد تحویل دهید. به طور کلی گشت و گذار به یکی از مهم‌ترین و لذت بخش‌ترین بخش‌های بازی تبدیل شده است که بدون شک ارزش وقت گذاشتن را دارد و با توجه به منظم‌تر شدن آن، می‌توانید خیلی بهتر و آسان‌تر موارد مورد نیاز خود را در نقشه پیدا کنید.

آخرین موردی که لازم است تا پیش از بررسی نهایی به آن اشاره کنم، بخش مبارزات بازی است. در نگاه اول شاید این بخش دچار تغییر و تحویل چندانی نشده باشد. اما پس از تجربه بازی (خصوصا روی درجه سختی‌های بالا) می‌توان به سادگی فهمید که مبارازت عمیق‌تر شده‌اند. دلیل عمده این عمق، تنوع نوع دشمن‌هاست. برخلاف Odyssey این بار Level بالای دشمن‌ها نیست که مبارزه با آن‌ها را دشوار می‌کند. بلکه نوع خود دشمن است. در محیط‌های آغازین بازی، با سربازهایی مواجه می‌شوید که حملات ساده‌تری دارند. حملاتی که به سادگی می‌توان تایمینگ مناسب آن‌ها را یاد گرفت و به موقع با سپر آن‌ها را بلاک کرد یا جاخالی داد. هرچند بلاک کردن با سپر بیشتر توصیه می‌شود، چرا که باعث می‌شود تا نوار دوم دشمن، که بالای نوار سلامتی قرار گرفته است، به سادگی پایین بیاید و فرصتی برای انجام Stun Attack ایجاد کند. این نوع حملات انیمیشن‌های فوق‌العاده جذابی دارند که تقریبا در تمامی موارد بدون نقص و بدون باگ اجرا می‌شوند. چیزی که قطعا از یوبیسافت انتظار نمی‌رود. از طرفی، بازیکن نیز یک نوار استامینا در کنار نوار سلامتی دارد که بسته به مهارت‌هایی که به دست آورده‌اید و یا زره‌ای که بر تن کردید این نوار زودتر یا دیرتر خالی می‌شود. این موضوع باعث می‌شود تا دقت بیشتری در مبارزات داشته باشید و از ترکیب هر نوع حمله‌ای روی هر دشمنی استفاده نکنید. چرا که خالی شدن نوار استامینا می‌تواند شرایط را برای شما خطرناک کند. هرچه در بازی جلوتر روید و وارد مناطق خطرناک‌تر بازی شوید. دشمن‌های قوی‌تر و باهوش‌تری با شما درگیر می‌شوند. دشمن‌هایی که آنقدر سریع هستند که جاخالی دادن از حملات آن‌ها بسیار دشوار است. دشمن‌هایی که با یک ضربه می‌توانند تقریبا تمام جان شما را بگیرند. دو نوع حمله از طرف این دشمن‌ها انجام می‌شود. حملاتی که با رنگ نارنجی نشان داده می‌شوند قابلیت بلاک کردن با سپر یا سلاح دوم را دارند. اما حملات قرمز رنگ خطرناک‌تر هستند و به محض شنیدن صدای مخصوص‌شان بهتر است فورا از آن دشمن دور شوید. اضافه شدن این موراد لذت مبارزات را خصوصا در باس فایت‌‌ها دو چندان می‌کند. طراحی باس فایت‌ها نیز بدون شک بهترین در کل سری هستند و تا جایی که به یاد دارم هیچگاه در مجموعه Assassin’s Creed باس‌ها برایم لذت بخش و چالش بر انگیز نبودند.

البته والهالا بدون مشکل نیست که ترجیح می‌دهم سایر موارد را برای بررسی نهایی و پس از انتشار پچ Day one بازی نگه دارم. دنیای والهالا بسیار عظیم است و پر از موارد مختلف برای انجام دادن که پس از ۵۰ ساعت هنوز حس تکراری شدن را القا نکرده است. تغییراتی که در گیمپلی و سیستم نقش آفرینی ایجاد شده همگی مثبت بوده و ارزش آن بالاتر از دو عنوان قبلی می‌برد.

ما همچنین یک ویدیو مقایسه‌ای از دو بازی Odyssey و Valhalla آماده کرده‌ایم که برای بخش والهالا از نسخه ارسالی سازندگان استفاده شده است. در ادامه می‌توانید این ویدیو را نیز تماشا کنید:

امتیاز به پست :

سخن

نکات مثبت

نکات منفی

آدرس شبکه های اجتماعی :

0 پاسخ به “بررسی اولیه بازی Assassin’s Creed Valhalla | پنجاه ساعت با وایکینگ‌ها”

  1. محمد سلیمان پور گفت:

    تجربه ای فراتر و بهتر از ac اودیسی اراعه میده و به ریشه هاش نزدیک شده خیلی بهتر شده اما…
    در کل من با سیستم مبارزات و زاویه دوربین این سگانه حال نکردم واقعا
    امیدوارم پاتلت قدیمی رو با ایده های جدید به علاوه سیستم مبارزه ای مثل سکیرو یا استار وارز رو تو نسخه های بعدی پیاده کنند تا همه چیز تموم شه

    • مبارازت والهالا یکم حس سکیرو داره. یکم البته. ولی کاملا موافقم باهات. زاویه دوربین و سیستم مبارزه تو بعدی باید خیلی بهتر بشه
      این سه گانه با اینکه خوب بود ولی زیاد دلچسب نبود. همین والهالا هم تو مبارزات شلوغ مسخره میشه تا حدودی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *