این نقد بر اساس نسخهی ارسالی سازندگان برای وبسایت گیمینگرویتی نوشته شده است
حدود ۸ سال پیش بود که یوبیسافت با یک نمایش خیرهکننده، بازی جدیدی به نام Watch Dogs را به جهان معرفی کرد، عنوانی که نوید سبکی جدید و گرافیکی خارق العاده را میداد؛ اما به دلایل مختلفی که میدانیم موفقیت چشمگیری نصیب آن نشد؛ ولی اغلب گیمرها یوبیسافت را میشناسند، شرکتی که با یک شکست دست از ماجراجویی نمیکشد، بلکه با ارائه ایدههای جدید سعی در رفع مشکلات و خلق تجربهای کاملتر را دارد. به همین دلیل نسخه دوم این بازی که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد توانست با فضایی متفاوت مشکلات نسخه قبل را تا حد زیادی حل کرده و نام Watch Dogs را بار دیگر به عنوان یک مجموعهی آیندهدار مطرح کند؛ حالا بعد از ۴ سال از انتشار نسخهی دوم، شاهد نسخهی جدید این سری با نام لژیون (Legion) هستیم که بار دیگر ایدههای جدید، بزرگ و نابی را همراه خود آورده که همان قدر که احتمال کسب موفقیت و ایجاد تحولی بزرگ در بازیها را دارد، احتمال کسب یک شکست سخت و سنگین را هم دارد. در این مقاله قصد داریم به نقد و بررسی این عنوان بپردازیم تا ببینیم این عنوان جاه طلبانه میتواند موفقیتی دیگ را رقم بزند یا خیر، پس با گیمینگرویتی همراه باشید.
پیشرفت تکنولوژی در دهه اخیر به قدری سریع و عجیب بوده که کیفیت و نحوه زندگیهای امروز ما حتی با ۴-۵ سال اخیر هم قابل مقایسه نیست، اما اجازه دهید کمی از زمان فعلی نیز جلوتر برویم؛ جایی که بخش زیادی از رویاهایی امروزی ما نظیر اتوموبیلهای خودران، هولوگرافیکهای واقعیت افزوده، رباتها، پهپادها و … به واقعیت پیوستهاند اما در ظاهر یک مشکلی وجود دارد؛ آن هم این است که سرعت رشد فرهنگ و سبک زندگی ما از پیشرفت تکنولوژی جا مانده و بخش زیادی از رفتارها همچنان به سبک امروزی در حال انجام است. حال در این بین میخواهیم به سراغ یکی از شهرهای مهم قاره سبز رفته و ماجرا را از آنجا ادامه دهیم. لندن! شهر زیبای تاریخی و کهن که اکنون به ناچار باید تغییرات حاصل از پیشرفت تکنولوژی را پذیرفته و حال و هوای خود را مطابق با پیشرفتهای حاصل شده در حوزه تکنولوژی وفق دهد. دنیای Watch_Dogs: Legion دقیقا در لندنی با این مشخصات در جریان است، یعنی مرزی بین امروز و آینده رویایی یا به اصطلاح سایبرپانکی در حالی که شهر هنوز خواهان حفظ ظاهر کلاسیک و کهن خود است. این فضا یکی از جالبترین و جذابترین اتمسفرهایی است که تا کنون تجربه کردهام و بعد از سپری کردن حدود ۲۵ الی ۳۰ ساعت در این شهر احساس میکنم که نمیتوانم به سادگی از آن دل بکنم.
البته این دنیای کلاسیک-مدرن جذاب چندان هم ساکت و بدون اتفاق نیست! اولین اتفاقی که در بازی شاهد آن هستیم یک حمله بمب گذاری در زیر ساختمان پارلمان انگلستان است که توسط گروهی به نام روز صفرم (Zero-Day) انجام گرفته و گروه هکرهای DeadSec آن را شناسایی و مأموری به نام دالتون وُلف (Dalton Wolf) را موظف به خنثی سازی آن کردهاند. خوشبختانه دالتون با راهنماییهای سابین (Sabine)، سر دسته گروه DeadSec در لندن، و بَگلی (Bagley)، دستیار کامپیوتری باهوش و بامزه گروه، موفق به خنثی سازی این بمب میشود اما دیری نمیکشد که برنامهریزی گستردهتری از این حمله در ۳ نقطه دیگر شهر نمایان میگردد؛ و با وجود اینکه دالتون و گروه جهت خنثی سازی آنها تلاشهای زیادی کردند اما متاسفانه موفقیتی حاصل نشد و در نهایت این ۳ بمب منفجر شدند که در نتیجه آن هزاران فرد بیگناه قربانی شدند. بلافاصله دولت انگلستان طی یک قرار داد، یک شرکت نظامی خصوصی به نام اَلبیون (Albion) را موظف به برقراری امنیت و شناسایی تروریستها میکند. این شرکت نیز با معرفی گروه DeadSec به عنوان عاملان این حملات تمامی افراد این گروه را دستگیر و حکومت نظامی را در شهر وضع میکنند. بعد از چند ماه از این قضایا سابین که پیش از این موفق به فرار شده بود تصمیم به احیای مجدد گروه گرفته تا بتواند بیگناهی DeadSec را ثابت و عاملان اصلی را معرفی و انتقام قربانیان را بگیرد. سابین با هک کردن سیستم کنترل شهری که همان CtOS حاضر در نسخههای اول و دوم است شما را به عنوان آخرین بازمانده گروه شناسایی کرده و میخواهد تا در روند احیای مجدد گروه همراه او تلاش کنید. همانطور که اشاره شد CtOS و شرکت مادر آن یعنی BLUM که اکنون یک شرکت خدمات جهانی شده در بازی حضور دارند اما با این حال دخالت زیادی در روند داستانی ندارد؛ در واقع CtOS این بار به عنوان یک ابزار برای پیشبرد و ارتباطهای داستانی در نظر گرفته شده و هدف اصلی اینبار Zero-Day است.
اما پس از این اتفاقات ماجراهای جدیدی نیز به وقوع میپیوند که از جمله آنها میتوان به افزایش نفوذ و فعالیت گروههای خلافکار به خصوص گروه مری کِلی (Mary Kelly)، سوء استفادههای شرکت البیون از قدرت و اتفاقات عجیب دیگر اشاره کرد. هر چند داستان بازی یک هدف نهایی یعنی شناسایی و انتقام از گروه Zero-Day را دنبال میکند اما این وقایع باعث ایجاد رشتههای داستانی نیمه مجزایی در بازی شده که هر کدام روایتی منحصر به فرد و جذاب را به همراه دارد. موضوعات مطرح شده در روایتهای مختلف WD: Legion قدری با سایر بازیهای مطرح متفاوت به نظر میرسد؛ برخی از آنها موضوعاتی با اهمیت بسیار زیادی هستند که علاوه بر بازی، دغدغه جوامع انسانی امروز هم میباشد اما بنا به دلایل مختلف کمتر به آنها پرداخته میشود. موضوعاتی مانند خرید و فروش برده، قاچاق اعضای بدن انسان، زندگی پس از مرگ و … که هر یک از این مباحث در داستان بازیهای رایانهای مختلف و مطرح سهمی اندک و در بعضی موارد، هیچ را دارند. درباره هر یک از رشتههای داستانی این بازی میتوان ساعتها صحبت کرد و یا صفحههای زیادی مقاله نوشت اما برای جلوگیری از اسپویل شدن ترجیح میدهم وارد این بخش نشویم تا صدمهای به تجربهای که میتوانید از داستان داشته باشید وارد نشود؛ اما به طور کلی بر خلاف انتظاری که شخصاً داشتم داستان بازی WD: Legion بسیار موفق عمل کرده و شگفتیهای فراوانی در طول روایت و حتی در دیالوگهای آن اتفاق میافتد. خوشبختانه بازی با یک روند مناسب و از پیش تعیین شده موضوعات را مرحله به مرحله مطرح میکند و با وجود آزادی عمل بازیکن، نحوه روایت باعث شده تا رشتههای مختلف داستان به طور نامحسوسی به هم گره خورده و از تمرکز گرایی به یک رشته خاص جلوگیری شود. به نظر میرسد همین امر از افت و خیزهای ناگهانی که در اغلب اوقات ضربه بدی به بازی وارد میکنند، جلوگیری کرده است و باعث شده تا بخش داستانی به عنوان یکی از نقاط قوت مهم بازی شناخته شود.
البته در کنار این موارد نباید از شخصیتپردازیهای جذاب و عمیق بخش داستانی چشمپوشی کرد؛ شخصیتهایی که بدون آنها بعید بود بین اتمسفر قوی و داستان زیبای عنوان ارتباطی ایجاد شود. بخش زیادی از جذابیت این شخصیتها و حتی شخصیتهای قابل بازی وابسته به صداگذاران و بازیگران این نقشها هستند که به نحو احسن توانستهاند وظیفه خود را انجام داده و تعامل و تعادلی بین نقاط قوتی که به آن پرداختیم ایجاد کنند.
WD: Legion نسبت به نسخههای قبل تغییرات گستردهای را به خود دیده که به طور مستقیم بر تجربه کسب شده شما تأثیر گذار است. به طور قطع بزرگترین و کلیدیترین تغییر ایجاد شده امکان انتخاب شخصیت قابل بازی از بین تمامی افراد حاضر در شهر لندن است. این ویژگی در نگاه اول بسیار هیجان انگیز به نظر میرسد، ولی بعد از چند ساعت از انجام بازی نقاط قوت و ضعف آن کمکم خود را نمایان میکنند. در این بازی تمامی افراد حاضر در شهر لندن، بجز شخصتهای اصلی که در روایت داستان نقش دارد، قابلیت جذب به گروه DeadSec و عملیاتی شدن به عنوان یک شخصت قابل بازی را دارند. نکته جالب توجه این است که تمامی این افراد علاوه بر شخصیتی مستقل، ویژگیها و رفتارهای منحصر به فرد خود را نیز دارا هستند. از این رو شما آزاد هستید تا از بین هزاران شخصیت متفاوت حاضر در بازی، شخصیت مورد علاقه خود را انتخاب کرده و داستان را با او ادامه دهید. طیف شخصیتهای حاضر در بازی به طور باورنکردنی زیاد و با جزئیات فراوان است. این شخصیتها از یک فرد بیخانمان یا اخراج شده تا مدیر عامل یا حتی عضو پارلمان را شامل میشود. دقت در ویژگیهای شخصیتی و رفتاری این افراد مثالزدنی است به طوری که حتی دید کلی آنها به گروه DeadSec در جذب آنها مؤثر است، از این رو ممکن است جهت جلب اعتماد و جذب فرد مورد نظرتان، مأموریتهایی اضافی را انجام دهید و یا حتی اگر فرد رفتار نامناسبی از شما ببینید ممکن است جذب بسیار سختتر یا حتی غیر ممکن شود. این برای اولین بار است که در یک بازی باید دید متفاوتی به NPCها داشته باشید و جان آنها را همانند جان شخصیت در حال بازی خود مهم و ارزشمند بشمارید.
همچنین در کنار این موضوع سعی شده تا جای ممکن روند بازی به زندگی واقعی نزدیک شود به همین دلیل اگر شخصیتی که انتخاب کردید به هر دلیلی کشته شود در واقع برای همیشه حذف شده و دیگر در دسترس نخواهد بود. البته بازی برای افراد دل رحم هم روشی را ارائه کرده که پیش از شروع بخش داستانی با انتخاب آن، مرگ دائمی حذف شده و بجای آنکه شخصیت جان خود را از دست بدهد، به حالت بازداشت یا آسیب دیده درآمده و بعد از چند دقیقه مجدد به روند بازی باز خواهد گشت. بنظرم این ایدههای جدید و خلاقانه بسیار موفق عمل کرده به طوری که میتواند رفتار و دید بازیکنان را به محیط و شخصیت بازیها تغییر داده، به واقعیت نزدیک کند و حتی تأثیراتی عمیقتر را داشته باشد به طوری که شاید دید فرد را به محیط و افراد واقعی پیرامون خود تغییر دهد. به همین دلیل احتمال اینکه در آینده شاهد بازیهایی که چنین ایدهای را دنبال میکنند زیاد است.
اما با تمام این مزایا باید بگویم این موضوع چندان هم بدون مشکل و ایراد نیست؛ بنابراین بهتر هست تا نگاهی هم به این مشکلات داشته باشیم. در درجه اول اگر شخصیتهای حاضر در شهر را مدام بررسی کنید به سرعت متوجه خواهید شد که برخی شخصیتها از نظر ظاهری تفاوتهای بسیار ناچیزی با یک دیگر دارند و اگر کمی با دقت بیشتری این موضوع را دنبال کنید به راحتی روش کار سیستم ساخت شخصیت در بازی مشخص خواهد شد. این سیستم با استفاده از ترکیب موارد پایهای از پیش تعیین شده اقدام به ساخت یک شخصیت جدید میکند برای مثال شما اگر ۵ پایه چهره مختلف و ۱۰ مدل موی متفاوت داشته باشید به راحتی امکان تولید ۵۰ ظاهر جدید را خواهید داشت حال اینکه بجز چهره و مو موارد متعدد دیگری برای هر شخصیت وجود دارد که ترکیب آنها میتواند میلیونها شخصیت جدید و مستقل را خلق کند اما بدون شک استفاده از این روش خواه یا ناخواه باعث ایجاد تشابههایی هر چند جزئی بین شخصیتها خواهد شد و همانطور که اشاره شد چنین نیز هست و در حین بررسی افراد متوجه تشابههای چهرهای خواهید شد.
یکی دیگر از مشکلات مطرح این است که هر یک از افراد برای جذب به گروه یک ماموریت ساده و اتفاقی را به شما محول میکنند اما با توجه به تعداد بالای شخصتهای این بازی به طور طبیعی امکان ساخت این تعداد مأموریت مجزا وجود ندارد و بعد از مدتی تکرار در این مراحل اتفاقی شروع خواهد شد و اثرات منفی خود را در تجربه شما خواهد گذاشت.
موضوع تغییرات ایجاد شده در بازی به بحث شخصیتها خلاصه نمیشود و ابعاد و تعداد آنها بسیار گستردهتر است که اگر بخواهیم به همه آنها بپردازیم خود یک مقاله مفصل خواهد بود. اما به طور خلاصه باید بگویم که اغلب عناصر گیمپلی دچار تغییراتی شدهاند که برخی مثبت و برخی منفی هستند که اگر بخواهیم برآیندگیری داشته باشیم به طور کلی تغییرات به سمت بهبود و آزادی عمل گسترده در گیمپلی رفتهاند. برای اینکه دید بهتری از این بهبودها و آزادیهای عمل داشته باشیم به بررسی چند نمونه مهمتر میپردازیم. در نسخههای قبلی تلفن همراه شما مملو از ویژگیهای جالب و عجیب نظیر هک کردن چراغهای راهنمایی، انفجار لولههای بخار و حتی هک کردن سیستم برق شهر بود در مقابل برای انجام مأموریتها روشهای محدودی در برابر شما قرار داشت. حالا اغلب این موارد در Legion حذف شدند و جای خود را به تواناییهای فردی و امکانات مشترک بین شخصیتها دادهاند و همچنین شما آزاد هستید مراحل را با هر روشی که علاقه دارید انجام دهید. برای مثال اگر میخواهید مأموریتی را در یک نقطه حفاظت شده توسط گروه Albion انجام بدهید میتوانید با جذب یکی از سربازها به عنوان عضو گروه DeadSec بدون دغدغه و با مجوز رسمی وارد این مناطق شوید اما باید مراقب رفتارهای خود باشید تا شناسایی نشوید. در روشی دیگر میتوانید با استفاده از ربات عنکبوتی بدون اینکه شخصیت قابل بازی را وارد منطقه کنید، مأموریت خود را انجام دهید و یا اینکه از روش سنتی مخفی کاری جهت پیشبرد مأموریت استفاده کنید. در مجموع شما آزادی عمل بسیار گستردهتری نسبت به گذشته دارید و اکنون راههای مختلفی برای انجام مراحل وجود دارد. در بخش رانندگی نیز شاهد بهبودهای زیادی در هندلینگ اتومبیلها هستیم، البته در نگاه اول کمی کنترل ماشینها دشوار بنظر میرسد اما در واقع این کنترل به سمت واقعگرایی رفته و با کمی تمرین میتوان تسلط خوبی را بدست آورید. همچنین در این نسخه شاهد حذف دید اول شخص در هنگام رانندگی نیز هستیم. و درنهایت درباره بخش پازلها که یکی از جذابترین بخشهای این سری محسوب میشود باید بگویم که این بخش همچنان در بازی هست و ما شاهد تغییری به خصوصی در ماهیت و روش حل آنها نیستیم اما این پازلها به طور چشمگیری افزایش پیدا کردند و حل آنها نیز نسبت به قبل چالش برانگیزتر شده است.
اما متاسفانه با وجود تمام این بهبودهایی که در هسته گیمپلی بازی اتفاق افتاده، شاهد یک مشکل قابل توجه و اساسی دیگری به نام هوش مصنوعی هستیم. اگر نسخه قبل این عنوان یعنی WD2 را به عنوان مرجع در نظر بگیریم، هوش مصنوعی دشمنان و NPC ها در سطح بسیار خوبی قرار داشت تا حدی که میتوان گفت نیویورک WD2 یکی از پویاترین شهرها در بین بازیهای جهان آزاد است. متاسفانه باید بگویم که در Legion ما با افت شدیدی در هوش مصنوعی مواجه هستیم و در کنار این موضوع، باگهای متعدد هم باعث شده تا علاوه بر کاهش کیفیت کلی بازی اثرات منفی نیز بر تجربه شما داشته باشد. در سادهترین حالت کافی است تا در خیابانها به رانندگی بپردازید و بازخورد عابران پیاده و همینطور اتومبیلهای دیگر را ببینید. این ضعف هوش مصنوعی باعث شده تا انجام مأموریتها و همچنین تعقیب و گریزها بسیار ساده به نظر برسند. تعقیب و گریز پلیسها در نسخه قبل یک کابوس به تمام معنا بود اما در Legion با وجود اینکه اغلب پلیسها تبدیل به پهپادها شدهاند و عملاً مانعی برایشان وجود ندارد، میتوان با یک رانندگی ناشیانه به سادگی و به سرعت از دستشان فرار کرد و مخفی شد. البته این توضیحات به معنای هوش مصنوعی افتضاح نیست و حداقل استانداردها رعایت شده اما برای چنین اثری این سطح کیفی در هوش مصنوعی قابل قبول نیست و یک افت آشکار است.
مشکل دیگری که آزاردهنده است باگهای فراوان و عجیب در بازی است. باگهایی نظیر غیب شدن کارکترهای حاضر در محیط، رد شدن ماشینها از داخل یکدیگر، گیر کردن کارکتر و … که متاسفانه فراوان به آنها برمیخوریم.
پیش از این از فضاسازی و اتمسفر جذاب WD: Legion صحبت کردیم اما برای کسب موفقیت در این حوزه پیشزمینههایی نیاز است. یکی از این پیش زمینهها بحث گرافیک است. Legion یک عنوان میان نسلی است که ظاهرا با موتور گرافیکی Dunia توسعه پیدا کرده و از تکنولوژیهای ری تریسینگ (Ray Tracing) و DLSS هم پشتیبانی میکند به همین دلیل توقعاتی که از گرافیک این بازی داریم در سطح بالایی قرار دارد. به محض ورود به بازی به خصوص محیط شهری اولین چیزی که بیش از همه خودنمایی میکند بازتابش فوق العاده محیط در سطوح سیقلی و یا با خاصیت آینهای است. این ویژگی که به لطف تکنولوژی ریتریسینگ حاصل شده، علاوه بر اینکه حس و حالی از نسل جدید را به بازیکن منتقل کرده، صحنههایی دیدنی و کمنظیر را نیز به نمایش میگذارد. کافی است تا زمان بارش باران به سطح شهر آمده و در خیابانها مشغول رانندگی شوید مطمئن باشید با صحنهای شگفت انگیز مواجه خواهید شد که نمونه آن را ندیدهاید. در کنار این موضوع خوشبختانه گرافیک محیطی، نورپردازی و بافتها هم در سطح بسیار خوبی قرار دارند و در تجربه بصری اثری مثبت را بجای خواهند گذاشت. اما در کنار گرافیک محیطی باید به سراغ طراحی و گرافیک شخصیتها نیز برویم و اینجاست که مشکلات خود را نشان میدهند! بر خلاف محیط زیبایی که شاهد هستیم متاسفانه طراحی شخصیتها به خصوص در بخش مو دچار مشکلات بسیار شدیدی است. این مشکل که ظاهرا مربوط به بخش فنی است باعث شده تا کیفیت کلی کارکترها پایین باشد و در مواردی شاهد لبههای ارهای شدیدی در موی شخصیتها باشیم. با وجود اینکه این بازی از تکنولوژی DLSS هم پشتیبانی میکند اما در کمال تعجب استفاده از این روش باعث بدتر شدن شرایط میگردد. همچنین با توجه به اینکه کاربرد اصلی این تکنولوژی علاوه بر بهبود کیفیت، بهبود فریمدهی هم هست اما در کمال تعجب بهبود مطلوبی نیز در بخش فریمدهی شاهد نیستیم. به نوعی ظاهرا این تکنولوژی به درستی پیادهسازی نشده و نیاز به بهینهسازی زیادی دارد؛ در حال حاضر متاسفانه استفاده از آن منجر به بدتر شدن اوضاع گرافیکی میشود بنابراین پیشنهاد این است که تا زمان ارائه آپدیتهای بهبوددهنده استفاده از آن را کنار بگذاریم. اغلب مشکلات گرافیکی و گیمپلی جنبه فنی دارند و احتمال زیاد در آینده رفع خواهند شد اما در حال حاضر این مشکلات قابل چشمپوشی نیستند و به طور مستقیم بر تجربه شما اثرگذار خواهند بود. برای جلوگیری از این مشکلات یوبیسافت میتوانست به راحتی با یک تاخیری جزئی علاوه بر حل این مشکلات، بخش آنلاین را نیز در دسترس بازیکنان بگذارد که نتیجه این کار تقویت کلی بازی میگشت.
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
0 پاسخ به “بررسی بازی Watch Dogs: Legion | برخاسته از صفر”
دیگه حالا مطمئن نمره متا تو بازی های یوبیسافت راحت ۶ ۷ نمره کمتر از حقشونه اون از اساسین اینم از این
به قول عرفان عزیز
کم کم یوبیسافت داره دوباره دوست داشتنی میشه
خسته نباشید آقای دمیرچی نقد عالی بود?
راستش یوبی اگر مشکلات فنی رو قبل از عرضه حل کنه نمرات بازیاش به مراتب بهتر میشه.
این نسخه واچ داگز هم اوسط بازی نظرم رو ۷٫۵ بود. تو یه خبر هم متا رو روی همین مقدار پیش بینی میکردم اما خوب بخش داستانی واقعا خوب از کار در اومده و میشه گفت فراتر از انتظاری که شخصا ازش داشتم رفت برای همین کمی مشکلاتش رو جبران کرد و میشد نمره ۷٫۸ بهش داد که رند شدش شد ۸ 😀
شخصا انتظار دارم تغییراتی که یوبیسافت به خودش داره میبینه تو یکی دو سال آینده خودش رو به خوبی نشون بده و با یک نقشه راه جدید و عناوینی با کیفیت بهتر از قبل طرف باشیم.
ممنونم از شما که نقد رو مطالعه کردید :X
دقیقا
یوبیسافت چند سال بود که بازی تکراری میداد کاملا و ریسک نمیکرد اما امسال دو تا بازی داد که واقعا عالی ان و امیدوارم همین روند خلاقش رو پیش بگیره فقط این پولیش و رفع باگ میمونه تا بازی هایش عالی بشن ?