مثل همه عاشقانههای تاریخ ادبیات، The Tunnel to Summer نیز با یک دیدار ساده در ایستگاه قطار شروع میشود و از آن جا راه خود را به سمت گذشته و آینده پر پیچ و خم شخصیتهایش پیدا میکند. ولی باید دید آیا این مسیر ارزش دنبال کردن دارد؟ آیا در اشباع انیمههای سینمایی ژانر رومنس The Tunnel to Summer حرف جدیدی برای زدن دارد یا خیر؟ با گیمینگرویتی همراه باشید تا نقدی بر روی داغترین انیمه سینمایی این روزهای ژاپن داشته باشیم.
داستان The Tunnel to Summer با شخصیتی به نام کائورو تونو (Kaoru Tohno) شروع میشود. پسری که خواهرش را در یک حادثه در بچگی از دست داده، مادرش خانه را ترک کرده و پدرش نیز مردی دائمالخمر است که مدام با وی دعوا دارد. به همین علت کائورو پسری درهم رفته و تا حد زیادی محزون و غمگین است که به ندرت میتوان خنده او را دید. یک روز بهاری زیر موج شدید باران او با دومین شخصیت داستان آشنا میشود؛ هاناشیرو آنزو (Hanashiro Anzu)، دختری کم حرف، به شدت جدی و مصمم که در راه خود به خانه جدیدش در این شهر، زیر سقف ایستگاه قطار گیر کرده. قصه ما با قرض دادن چتر کائورو به هاناشیرو شروع میشود.
این البته تنها شروع داستان عاشقانه فیلم مورد نظر است. در حقیقت The Tunnel to Summer یک وجهه ماوراءالطبیعه نیز دارد. در همان اوایل داستان، بعد از یکی دیگر از دعواهای کائورو با پدرش، او از خانه بیرون میزند و حین دویدن به طور بی هدف سر از تونل مرموزی درمیآورد که درونش درختان بی انتهایی با برگهای درخشنده رشد میکنند. کائورو که کنجکاو شده، چند دقیقهای در این تونل میچرخد و در آن جا طوطی فوت شده قدیمیاش و کفش خواهر کوچکترش را پیدا میکند. بعد از بیرون آمدن از تونل کائورو متوجه دو مورد میشود: مورد اول این که این تونل همان تونل معروف شایعههاست که آرزوی افراد را در صورت ورود به آن برآورده میکند و مورد دوم این که گذر زمان در این تونل از دنیای بیرون متفاوت است و چند دقیقه ای که کائورو در این تونل بوده، در دنیای بیرون یک هفته گذشته. کائورو که از این حقایق متعجب است روز بعد دوباره برای بررسی به تونل میآید اما غافل از همه چیز، پشت سر او دختر اصلی داستان ما، هاناشیرو او را تعقیب کرده و راز غار را متوجه میشود. کائورو که این بار چاره ای نمیبیند تصمیم میگیرد تا با هاناشیرو پیمان دوستی ببندد تا با هم راز این تونل را کشف کرده و آرزوهای خود را حقیقی کنند.
تا جایی که به کارهای عاشقانه و رومنس مربوط میشود The Tunnel to Summer کار خوبی به حساب میآید. شروع رابطه بین کائورو و هاناشیرو کمی ساده و در عین حال مصنوعی است ولی داستان طی جریان یک ساعت و ربعی خود به خوبی این دو شخصیت را به هم نزدیک میکند و تعامل این دو با هم شیرینی و تلخیهای خودش را دارد. البته داستان از حیث عاشقانه بودن خود هیچ رابطه باورنکردنی یا جذاب و ویژهای ارائه نمیدهد و از کلیشههای رایج این ژانر توانایی خارج شدن ندارد. لذا برای همین میگویم از این حیث The Tunnel to Summer اثر خوبی به شمار میآید. نه بهتر نه بدتر. صرفاً یک اثر خوب.
جایی که نویسندگی داستان میلنگد در بخش ماوراءالطبیعه داستان است. تونل مرموز شهر و تفاوت زمانی که ایجاد میکند، محرکه فوقالعادهای برای بخشهای مختلف داستان است اما وقتی که نوبت به نتیجهگیری و نقطه اوج داستان میرسد The Tunnel to Summer حرفی برای گفتن در مقابل آثار میازاکی یا حتی ماکوتو شینکای ندارد. قرض از مقایسه میکنم چرا که در این فیلمها نیز جنبه عاشقانه داستان با عناصر ماوراءالطبیعه در آمیخته شدهاند و نتیجه بسیار شگفتانگیزتر از پایان معمولی و قابل پیش بینی The Tunnel to Summer ظاهر میشود. البته شاید از این حیث داستان و در حد انتظار ظاهر نشود ولی خوشبختانه تمرکز کامل یک ساعت و ربع فیلم روی شخصیتهای اصلی و عدم توجه به شخصیتهای فرعی یا حتی پرداختن به آنها باعث شده تمرکز فیلم و داستان به خوبی روی جنبههای مهمتر و جذابتر داستان حفظ شود. این فیلم میتوانست خیلی ضعیفتر باشد اگر وسط آن مجبور میشدیم با مجموعهای از شخصیتهای فرعی نیز سر و کله بزنیم. در عوض الان فیلمی داریم که حتی پدر شخصیت اصلی در آن اسمش آورده نمیشود ولی نقش کلیدیاش را به خوبی بازی میکند.
مورد دیگری که لازم است به آن اشاره شود، پایان داستان یا اگر بهتر بخواهیم بگوییم پیام پایانی داستان است. کمی اسپویل میشود ولی پیام انتهایی داستان عملاً میگوید که به جای گذشته به آینده باید نگاه کرد و باید از آبی که درون جوی ریخته شده گذشت. پیام زیبایی است و به نظرم شخصیتها و برخوردشان با این پیام کاملاً در داستان درست ارزیابی شده. منتها نحوه پایانبندی به شدت زوری و ناگهانی به نظر میرسد. انگار که در انتهای یک قسمت از سریال کلید اسرار نشستهایم و ناگهان مردی برای ما پیام داستان را بازگو میکند. نه این بدی که گفتم ولی یکی از سکانسهای نهایی داستان تقریباً به چنین فرآیندی خیلی نزدیک است. هر چند به نظر من پایان داستان تمام امتیازات احساسی خود را کسب میکند، ولی وقتی که نوبت به رساندن پیام داستان میشود حسابی رنگ باخته و از انتظار مخاطب پایینتر ظاهر میشود.
در زمینه موسیقی و انیمیشن نیز The Tunnel to Summer دوباره اثری «خوب» است. نه بهتر نه بدتر. در خلق اتمسفر این انیمه چیزی کم نمیگذارد. بارانهای بهاری، تونل بی انتها و پر رمز و راز و آفتاب تابستانی؛ همه این موارد در پسزمینه، صداگذاری و انیمیشنها نقش بسته و مخاطب را به خوبی در دل داستان فرو میبرد. نکتهای که این جا مطرح است دو چیز است. اول این که با تمامی تعاریفی که کردهام، دوباره اگر بخواهم باب مقایسه را باز کنم The Tunnel to Summer حرف زیادی برای گفتن ندارد. انیمیشنها و پس زمینهها واقعاً عالی هستند ولی هیچ چیزی آن جنبه استثنایی بودن را ندارد. نه که نکته خیلی مهمی باشد و حتی نقطه ضعف نیز به شمار نمیآید. فقط این جاست تا یادآوری کنم به لحاظ بصری خیلی با نقطه قوت بزرگی روبرو نیستیم.
نکته دوم ولی به طراحی شخصیتها بازمیگردد که اگر روراست باشم، کمی بیش از حد معمولی است. از طرفی میتوان رویکرد واقعگرایانه بودن شخصیتها را دید و این را پای آن نوشت. از طرف وقتی نگاه میکنیم همه شخصیتها خیلی معمولی و به نوعی جنریک هستند و بین کوهی از شخصیتهای انیمهای دیگر از فرط سادگی گم میشوند، نمیتوان از این موضوع ساده گذشت. و این به این خاطر نیست که مثلاً موی رنگی یا لباس خفنی ندارند. نه همه چیز خیلی سادهتر است. استایل طراحی شخصیتهاست که هیچ نقطه متمایزکنندهای به این شخصیتها نمیدهد. لازم نیست چیز خیلی خاصی باشد. یک نوع ژاکت خاص، یک مدل موی عادی ولی قابل تشخیصتر، یک گل سر یا حتی طراحی خاصتر چشمها میتوانست خیلی به این امر کمک کند. چیزی که هم اکنون میبینیم دو شخصیت کاملاً معمولی هستند که حتی حفظ کردن اسمشان نیز کمی مشکل است، چه برسد به یاد آوردن قیافهشان.
The Tunnel to Summer کار عاشقانهای زیبایی است. نمیگویم ویژه است و نمیگویم استثنایی است. از طرفی نمیگویم کار بد یا معمولی و خستهکنندهای است، چون به هیچ وجه این نیز درست نیست. زمان یک ساعت و ربع فیلم به خوبی استفاده شده تا مخاطب را با خود به درستی از ابتدا تا انتهای داستان برساند و شاید هر قدم به کیفیت یکدیگر نباشند و بعضی نقاط در ابتدا و انتها آن گیرایی خاص خودش را نداشته باشد اما نتیجه یک داستان زیباست که احساسات شما را درگیر خود میکند. یک کار واقعاً خوب.
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114