یکی از ویژگیهای جالب دنیای خون آشامها این است که نویسندهها به نحوههای مختلفی از آن بهره گیری میکنند؛ بعضی از آن برای روایت عاشقانه، بعضی برای روایت داستانی مخوف و ترسناک و بعضی برای طنز استفاده میکنند. اما در این میان افرادی هستند که سبکهای خاص خود را دارند و زمانی که به سراغ این دنیای جذاب میروند، خروجی کار میتواند جالب باشد. استدیو Arkane یکی از همین افراد خاص است که معمولا بازیهایی با سبک و سیاق خاص خود را تولید میکند. این بار این استدیو با بازی Redfall به سراغ دنیای خون آشامها رفته تا دین خود را به طرفداران خون آشامها ادا کند. اما باید دید که این استدیو میتواند مانند ساختههای قبلی خود از پس این دنیا هم بر بیاید یا خیر. در این مقاله قصد داریم به بررسی این بازی بپردازیم و پاسخ این سوال را پیدا کنیم. با ما در گیمینگرویتی همراه باشید.
بازی Redfall در سبک اول شخص با محوریت بقا است که توسط استدیو خوش نام آرکین توسعه پیدا کرده و بتصدا نیز وظیفه نشر آن را بر عهده دارد. معمولا بازیهای ساخته استدیو آرکین معماری و چهارچوب خاص خود را دارند که تا به اینجای کار خروجی خوبی هم داشته و طرفداران بسیاری را جذب کرده است؛ اما اینبار توسعه دهندگان به سراغ فضایی متفاوت، یعنی دنیای خون آشامها رفتهاند. داستان از جایی شروع میشود که طی یک آزمایش به ظاهر اشتباه افرادی به خوش آشام تبدیل میشوند و کنترل شهر ردفال که در ایالت ماساچوست ایالات متحده قرار دارد را به دست میگرند و قتل عامی وحشیانه را به راه میاندازند. قهرمانهای داستان که شامل جیکوب، رمی، دویندر و لیلا هستند، سوار بر کشتی قصد خروج از ردفال را دارند که ناگهان به دام خون آشامها میافتند؛ اما با کمی شانس قهرمانی که شما برای ادامه داستان انتخاب کردید از مهلکه جان سالم به در میبرد و به ساحل ردفال بر میگردد. در ایستگاه آتشنشانی ردفال که نزدیک ساحل قرار دارد افرادی را که گیر افتادهاند پیدا میکند و بعد از پاکسازی ایستگاه آتشنشانی و ایجاد مقر در آن بخش اصلی داستان طی یک میان پرده شروع میشود. داستان در دو بخش که شامل مناطق مختلفی از ردفال است روایت میشود و طی آن تکههای پازلی که منجر به این اتفاق وحشتناک شده است به مرور در جای خود قرار میگیرند. مراحل اصلی داستان روندی نسبتا سینوسی با قلههای سطح پایینی دارند به طوری که بعضی مراحل روایت کمی صعودی شده و سعی در جذب مخاطب دارد اما مشکل اینجاست که به جای ادامه همین روند بلافاصله بازی در مراحل بعدی یک مأموریت کاملا آبکی را ارائه میکند که همان تلاش ناقص مراحل قبل برای جذب بازیکن را هم از بین میبرد.
نکته دیگری که در طول بازی به وضوح حس میشود شخصیت پردازیهای بسیار بد و نچسب داستان است؛ این شخصیتها به طور اتفاقی میآیند و به طور اتفاقی هم از روند داستان خارج میشوند. آنها عملا مترسکهایی برای پر کردن مقر اصلی یا نقش منفی هستند که نه تلاشی برای ورود به دل مخاطب دارند و نه در داستان و روایت دخالت به خصوصی میکنند؛ اغلب اتفاقات داستان یا از طریق جست و جو در محیط منتقل میشود یا از زبان قهرمان اصلی باید شنیده شود! حتی شخصیتهای منفی هم در زمان روایت به صورت ارواحی مرده هستند که هیچ چهرهای ندارند. علاوه بر این سازندگان حتی به شخصیتهای فرعی هم توجهی نداشتهاند به طوری که افرادی که در مقرهای اصلی حضور دارند به جز چند مورد خاص هیچ دیالوگی ندارند و اگر بخواهید با آنها صحبت کنید صرفا با حرف “همم” به شما پاسخ خواهند داد! تنها شاید برخی از دیالوگهای خون آشامها که در نقاط مختلف Redfall حضور دارند کمی جالب به نظر برسند؛ در غیر این صورت به هیچ کدام از شخصیتهای داستانی نباید دل خوش کرد؛ شما از طریق قهرمان اصلی در شهر ردفال تنها هستید. در کل بخش داستانی بازی Redfall در ابتدای امر سعی دارد که چیزی برای ارائه داشته باشد اما به سرعت این تلاش شکست میخورد و بعد از گذر حدود یک چهارم داستان، عملا چیزی در چنته نخواهد داشت؛ در نتیجه مخاطب در شهر ردفال رها میشود.
اما با وجود مشکلات در بخش داستانی استدیو آرکین همیشه با گیمپلی خاص خود توانایی این را دارد که قاعده بازی را تغییر دهد. در همان دقایق اولیه بازی میتوان قالب اصلی گیمپلی آرکینی را در بازی حس کرد. طراحیهای محیطی خاص در کنار گیمپلی مخفی کاری خاصی که پیش از این در ساختههای این استدیو مانند Dishonored دیده بودیم در بازی وجود دارد؛ اما باز هم بعد از گذر از مراحل اولیه مشکلات جدیدی خود را به صحنه میرسانند تا مانع از لذت بردن شما از بازی شوند. پیش از هر چیزی این مورد را ذکر کنم که بازی با درجه سختی متوسط (در این بازی، Dusk) تجربه شده است و طبق انتظار بازی باید تا حدی چالش برانگیز باشد اما اولین موردی که قبل از هر چیزی نمایان میشود مشکل هوش مصنوعی بازی است. دشمنان شما معمولا دو دسته هستند؛ دسته اول خون آشامها و دسته دوم انسانهایی که در دستههای خلافکاران قرار گرفتهاند. به جرأت میتوان گفت که هر دو دسته جزو احمقترین دشمنانی هستند که میتوانند در یک بازی ویدئویی حضور داشته باشند اما مسئله اصلی این است که دسته خلافکاران با اختلاف قابل توجهی جایگاه اول احمقترین دشمنان را میتوانند از آن خود کنند. حتی باس فایتهای این بازی هم از این مشکل در امان نماندهاند و شما میتوانید به راحتی در عرض چند دقیقه همه آنها را نابود کنید. اما این موارد اول زنجیره است؛ مشکل ابله بودن دشمنان باعث شده تا با بازی فوق العاده راحت و بدون چالش طرف باشیم که در نهایت بعد از چند ساعت باعث حس تکراری شدن بازی خواهد شد. از سمتی دیگر تنوع دشمنان هم چندان زیاد نیست؛ دسته خلافکاران که فقط انسانهای معمولی هستند و در بخش خون آشامها هم 6 نوع دشمن وجود دارد که عملا کمک چندانی برای بهبود وضع تکراری شدن نخواهند داشت. هر چند برای این تعداد از دشمنان سلاحهای موجود در بازی متنوع هستند اما اگر بخواهیم به عنوان یک بازی نسل نهمی به قضیه نگاه کنیم این بخش هم تنوع کافی را ندارد. اما با تمام این تفاسیر گان پلی بازی نسبتا خوب از کار در آمده و تا حدی مشابه با ساختههای قبلی آرکین است و میتواند طرفداران خود را راضی کند.
همانطور که قبلا اشاره شد بازی Redfall چهار شخصیت اصلی قابل بازی دارد که هر یک پیشینه داستانی و قدرتهای منحصر به فرد خود را دارد؛ علاوه بر این میتوان آنها را به وسیله درخت مهارت هم ارتقاء داد اما نکته اینجاست که با توجه به مواردی که در بخش قبلی ذکر شد عملا این مهارتها و ویژگیها کاربرد چندانی در طول بازی ندارند. به شخصه تا انتهای بازی از قابلیتهای ویژه جیکوب که شامل نامرئی شدن و یک سلاح ویژه است تنها حدود 4-5 بار استفاده کردم که آن هم صرفا جهت تست بود. تنها برخی از قابلیتهای ویژه درخت مهارت مانند حمل تعداد بیشتر تیر یا ارتقاء نوار سلامتی کمی کاربردی است و به دلیل سادگی بیش از حد بازی میتوان از سایر موارد کاملا چشم پوشی کرد. این نکته را هم اضافه کنم که بازی به صورت همکاری تیمی (Co-Op) هم قابل انجام است اما با توجه به مشکلات و سادگی بیش از حد آن توصیه چندانی به این کار ندارم و انجام آن به صورت تکی (انفرادی) را ترجیح میدهم.
اما مشکلات به همینجا ختم نمیشود! یکی دیگر از موارد آزاردهنده بازی خود شهر ردفال است؛ این شهر عملا مرده محسوب میشود! با وجود محیطهای وسیع و طراحیهای گسترده داخلی برای ساختمانها اما تقریبا اغلب مکانها کاملا خالی هستند. شخصیتهای انسانی که به طور کلی در هیچ نقطهای از شهر وجود ندارند و تنها در بعضی موارد به صورت گروگان در دست خلافکاران هستند که بعد از آزاد سازی آنها معلوم نیست به کجا میروند. خلافکاران و خون آشامها هم هر چند در نقاط مختلفی از شهر حاضر هستند اما به نسبت محیط حضور بسیار ضعیفی دارند و درجه حماقت آنها هم باعث شده تا حس یک شهر خالی از سکنه را برای مخاطب ایجاد کند. نکته عجیب بعدی دو قسمت شدن شهر است. نیمه اول داستان در شهر ردفال جریان دارد اما نیمه دوم در منطقهای به نام محل دفن ردفال (Redfall burial point) جریان دارد. البته از نظر ظاهری شهر اصلی بیشتر شبیه به محل دفن است تا منطقه دوم اما به طور کلی این دو قسمت شدن با توجه به ماهیت جهان آزاد بودن آن هم در نسل نهم کمی عجیب به نظر میرسد. علاوه بر این هر منطقه شامل چندین محله است؛ هر محله یک خانه امن دارد که شما میتوانید از طریق آن اقدام به باز پسگیری محله از دست دشمنان کنید. هر چند این کار هم تا حدی تکراری خواهد شد اما برای تنوع انجام آن بد نیست.
بازی Redfall به وسیله موتور گرافیکی Unreal Engine 4 توسعه داده شده است که نسبت به ساختههای قبلی این استدیو متفاوت است. طراحیهای محیطی به خوبی انجام شده و ما با شهری نسبتا وسیع و با جزئیات داخلی زیادی طرف هستیم که البته سوت و کور مانده است. شهر نقاط دیدنی بسیاری دارد که اگر قدرت تحمل مشکلات بازی را داشته باشید میتوانید آنها را پیدا کرده و به تماشا بنشینید. جزيات گرافیکی این بازی مانند دیگر عناوین استدیو آرکین به صورت خاص و تا حدودی فانتزی است و در کل ما شاهد گرافیک با جزئیات بالایی نیستیم؛ البته به نظرم این موضوع میتوانست کمی متفاوتتر باشد. ما در نسل نهم قرار داریم و توسعه دهنده با هر سبکی که دارند باید تغییراتی در جهت بهبود و ارتقاء گرافیک داشته باشد و این موضوع زمانی که بخواهیم بازی Redfall را با ساخته اخیر همین استدیو یعنی Deathloop مقایسه کنیم بیشتر به چشم خواهد آمد. بازی Deathloop با وجود تشابه سبک گرافیکی اما جزئیات کیفی به مراتب بالاتری را ارائه میکند. شاید برای توجیه این موضوع تفاوت موتورهای بازی سازی مطرح شود اما نباید فراموش کرد که Unreal Engine 4 هم یک موتور گرافیکی بسیار قدرتمند است که نمونهای از قدرت کیفی آن را در بازی Dead Island 2 که طی ماههای اخیر منتشر شد دیدیم. در طراحی و انیمیشن شخصیتهای بازی Redfall هم مشکلات عجیبی به چشم میخورد. به عنوان مثال خون آشامهای معمولی طراحی بسیار مزحکی دارند که در کنار انیمیشنهای بسیار پیش پا افتاده نسل هفتمی عملا چیزی برای از دست دادن ندارند. یا در گروههای خلافکاران طراحها بسیار محدود است و برای ایجاد تفاوت تنها ماسک بر روی صورت آنها تغییر میکند. به طور خلاصه در بخش گرافیکی این بازی هم متأسفانه مشکلات و ضعفهای متعدد باعث شده تا طراحی زیبای شهر ردفال دفن شود.
همچنین باید این نکته را هم اضافه کنم که با وجود گرافیک سادهای که شاهد هستیم بهینه سازی (حداقل در پلتفرم PC) به صورت افتضاح است و ما عملا با یک بازی نسبتا سنگین طرف هستیم که حتی از تکنولوژی رهگیری پرتو نور (ری تریسینگ) هم پشتیبانی نمیکند هر چند توسعه دهندگان تکنیکهای ارتقاع تصویر (Upscaling) مختلف مانند DLSS، FSR و XESS را در بازی قرار دادهاند تا به این وسیله شاهد فریم دهی بهتری باشیم اما آنها هم در نهایت به دلیل مشکلات فنی کاربرد چندانی برای بهبود وضعیت فریم دهی ندارند. صحبت از مشکلات فنی شد؛ باید بگویم که این مشکلات بسیار زیاد هستند و افت ناگهانی فریم گاه و بیگاه، کرش کردنها، باگهای فراوان و مشکلات اتصال به سرور نمونهای از آنها است. این مشکلات حتی با عرضه چند آپدیت باز هم بهبود پیدا نکرده است و آثار منفی زیادی در تجربه این بازی ایجاد میکند.
اما در بخش موسیقی متن اوضاع کمی بهتر است و ما شاهد موسیقیهای متنوعی هستیم که متناسب با شرایط تغییر کرده و حس و حال محیط را منتقل میکنند. در بخش صداگذاری هم با توجه به مشکلاتی که در بخش شخصیت پردازی ذکر شد؛ بار اصلی بر دوش شخصیت اصلی است که انصافا هم نقش خود را به خوبی ایفا کرده است. صداگذاری سایر شخصیتها هم چندان حرفهای نیست و توان انتقال حس و حال لحظهای را ندارند.
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114