پلیس در محفظه(Police in a pod) انیمهی جدید استودیو مدهاوس(Madhouse) اثری است با انتخابهای عجیب در هر زمینه. عنوانی که در ژانر پلیسی قرار دارد اما در عین حال خود را در ژانر برشی از زندگی مییابد و نمیداند با خودش چند چند است. بیایید ببینیم پلیس در محفظه چگونه عنوانی است و این حس گنگ و عجیب از کجا میآید. با گیمینگرویتی همراه باشید.
میخواهم متمایز باشم ولی نیستم!
انیمه «پلیس در محفظه» خود آش شلهقلمکاری در تمام ابعاد است که کار را برای نوشتن یک نقد و بررسی اصولی سخت میکند. از موسیقی بگیرید تا ساختار شِبه آنتالوژی و شخصیت هایی که درنهایت آنچنان که باید عمیق پرداخت نمیشوند. در میان دو ژانر پلیسی و برشی از زندگی دست و پا میزند و مخاطب نیز با حس گیجی خاصی به تماشای انیمه مینشیند. حتی عنوان این انیمه نیز انتخاب عجیبی است با توجه به محتوایی که داستان ارائه میکند. شاید تنها جایی که به هیچعنوان این اثر عجیب نیست بخش گرافیکش باشد که در ادامه به تک تک اینها خواهیم پرداخت.
تمایز وجهای است که تمام انیمهها با همتایان دیگرشان دارند. از آثار شاهکاربزرگانی همچون میازاکی و ساتوشی کن بگیرید تا انیمههایی نسبتا عام مانند ناروتو و حتی آثاری بیش از حد معمولی مانند دیجیمون، همه اینها در یک وجه مشترکاند و آن تمایز است. مشکل بزرگ پلیس در محفظه نیز همینجا نمایان میشود. میخواهد متمایز باشد اما نیست. در بهترین حالت اثری نسبتا شناختی بر پلیس ژاپن و نحوه عملکرد آنها با دیدگاهی غیر مستند وارانه است و در بدترین حالت اثری است که نه خود را در ژانر پلیسی خود را تعریف میکند و نه در ژانر برشی از زندگی.
خطر اسپویل داستان
بیایید مطابق هر نقد و بررسی خوبی از داستان شروع کنیم:
داستان ما از جایی آغاز میشود که دختری به نام مای کاوایی (Mai Kawai) که یک افسر تازه فارغ التحصیل شده از آکادمی پلیس است. از سر اجبار شغل پلیس را انتخاب کرده و حال سردرگم است و در شرف استعفاست تا اینکه در روز استعفا افسری جدید مسئولیت مای را برعهده میگیرد. افسری به نام سیکو فوجی(Seiko Fuji) وارد میشود و آموزش او را برعهده میگیرد. تا اینجا داستان معمولی است و همچنان معمولی میماند. گرفتن دزدان و یا بازداشت افراد منحرف جنسی و یا حتی رفتن بر سر صحنه تصادف مرگبار و یا حتی گشتن به دنبال پیرمردی گمشده در کوهستان همه و همه داستانی معمولی هستند، هیچگونه پیچش و نه جذابیت خاصی وجود ندارد. در روند داستان با دو شخصیت اصلی دیگر مجموعه آشنا میشویم سیجی میناموتو(Seiji Minamoto) و تاکشی یامادا(Takeshi Yamada) که اکثر قسمت ها با حضور و همراهی این چهار نفر دنبال میشود. اما هنوز هم متفاوت نیست!
تک به تک قسمت های این مجموعه جز سه قسمت پایانی حالت آنتالوژی دارند تا فضای داستان یکسان و یکنواخت نمانند، اما متاسفانه حتی این مورد نیز مانع از آن نشده که داستان حالت معمولی و حوصله سربر به خود نگیرند. روابط میان شخصیتها نیز به شدت معمولی است. بعضی جاها واقعا بامزه و یا جذاب نیز میشود ولی به معنای واقعی کلمه حوصله سربر است! از آن بدتر تیتراژ آغازین انیمه است. آهنگی که خوانده میشود با آن ریتم تند و معنای کاملا متفاوت با انیمه اصلا سنخیتی با وقایع داستان ندارد.
در یک کلام داستان این اثر بیشتر شبیه سبک برش از زندگی است که درون مایه جنایی دارد. کلیت اثر ساختار شعاری و آموزشی و انتقادی دارد. شعاری از آن نظر که پلیس همواره پاک و صادق و درست است درحالی که در واقعیت پلیس های نابکار و فاسد را داریم و آموزشی از جهت این که از چه خطراتی باید دوری کرد(تم کلی اثر بیشتر برای آموزش قوانین و شرایط برای سنین 7 تا 12 ساله است) و انتقادی از آن جهت که انتقادهای مداومی نیز به شیوه کار پلیس ژاپن از چندین و چند منظر میشود. در سه قسمت پایانی اثر نیز بالاخره یک پیوستگی داستانی به خود میگیرد که در سه قسمت مسئله تجاوز توسط یک باند مطرح میشود. شاید این سه قسمت تنها زمانی است که شخصیتهای این مجموعه واقعا بالغ میشوند و به جلو میروند. بحث دیگر روند پیشروی شخصیت مای در ضمن انیمه است. مای شخصیتی است تنبل و بعضا منفینگر که فقط با فشار دیگران به جلو پیش میرود اما در پایان و به خصوص در سه قسمت پایانی بلوغی را از مای شاهد میشویم که در نهایت باعث بهتر شدن خود داستان نیز میشود. بزرگ ترین نقطه قوت این انیمه گرافیک بالا و زیبای آن است. طراحی شخصیتها و نوع انیمیشنها و طراحی محیطی واقعا زیباست. جز این هرگونه تعریفی اضافه است.
پایان خطر اسپویل
درنهایت این صداست که میماند
وقتی که میخواهیم صدا را بررسی کنیم باید دو مورد را کاوش کنیم: اول صداپیشهها و دوم موسیقی با کلام و بیکلام.
نخست به صداپیشههای شخصیت های اصلی میپردازیم: اولین صداپیشه خانم شیون واکایاما(Shion Wakayama) صداپیشهای نسبتا تازهکار و جویای نام که در مدت کوتاه صداپیشگیاش(سه سال سابقه صداپیشگی) نقش های نسبتا خوبی را داشته است. شاخصترین اثری که تا به حال در آن صداپیشگی کردهاند، انیمه آسمان آبی او(Her Blue Sky) است.
صدای شخصیت مای(که خانم شیون واکایاما آن را انجام داده است) صدای عجیبی است. در عین بی حوصلگی سرزنده است و بعضا احساسات متفاوتی را به بیننده منتقل میکند. ولی گنگ بودن انیمه نیز به صدای مای راه یافته است، بعضا حس و حالی بامزه را دریافت میکنید و بعضا بابت گنگ بودن کلی انیمه احساس دلزدگی میکنید.
دومین صداپیشه خانم یوآی ایشیکاوا(Yui Ishikawa) است که صدایی است آشنا برای اهالی انیمه است. از شخصیت میکاسا آکرمن بگیرید تا وایولت اورگاردن و حتی 2B در بازی Nier: Automata را ایشان صداگذاری کردهاند و طبیعتا در اینجا نیز با وجود حس و حال گنگ انیمه نیز عملکردی قابل توجه داشتند.
خانم ایشیکاوا صداپیشه شخصیت سیکو فوجی را عهده دار شده اند که با مهارت تمام احساسات را به بیننده منتقل میکند. شخصیت مای شخصیتی است سرکش و بعضا کمی بی اعصاب و بسیار رک و شسته رفته. تمام اینها به سادگی هرچه تمامتر صداگذاری شدهاند تا بیشتر شخصیت فوجی را درک کنید.
دیگر صداپیشه ما نیز دست کمی از نفر قبلی ندارد. آقای ریوتا سوزوکی(Ryota Suzuki) صداپیشه ای است خبره، که در نقش های متعددی بازی کردهاند. شاخص ترین صدای شخصیت یو ایشیگامی در انیمه کاگویا ساما است که عملکرد بسیار خوبی را در آن انیمه به نمایش گذاشتند. اما درباره این انیمه چه؟
واقعیت آن است با وجود آن که عملکرد فنی ایشان بسیارعالی است و نمیتوان ایراد خاصی از آن گرفت، با این حال این حس گنگ ومبهم بودن تاثیر خود را در اجرا و صداپیشگی گذاشته است. در نهایت نمایشنامه است که حس و حالات یک شخصیت را تعیین میکند و با توجه به ضعف کلی این انیمه در این موارد چندان نیز عجیب نیست که صدای این شخصیت با وجود صداپیشهی هنرمندش دچارآن حس گنگی عجیب شده باشد.و اما آخرین صداپیشه مهم داستان ما آقای شیمبا تسوچیا(Shimba Tsuchya) است که شناخته شده اثر ایشان صداگذاری شخصیت تسومو گوشیکی و تاتارا فوجیتا در انیمه های هایکیو! و به اتاق باله خوش آمدید است.
صداپیشه جوان ما یکی از بهترین عملکردهای خود را به نمایش میگذارد! با صدایی نیمه بم و نیمه جوان و حالت نسبتا سر به هوای صدا کاری میکند که صدای یامادا کاملا به شخصیت او بنشیند. در کل انیمه بیشتر خوشحال میشدم صدای یامادا را بشنوم تا صدای دیگر شخصیت ها.
میخواهم متمایز باشم اما نیستم! حتی در موسیقی!
این بیماری متفاوت بودن به هر قیمتی به موسیقی نیز سرایت کرده است. آهنگساز جناب نوبوآکی نوبوساوا(Nobusaki Nobosaea) به طرز عجیبی ریتم موسیقی تند و پر از ضرب و گام را در انیمه پیاده کرده است که اصلا با فضای آن جور در نمیآید! شاید اگر انیمه دیگری بود این ریتم تند در تیتراژ آغازین و تیتراژ پایانی واقعا به فضای این اثر نمیآیند. شاید اگر اثر یک عنوان ورزشی بود قطعا این موسیقی برای آن انتخاب عالیای میبود اما متاسفانه موسیقی انتخابی را فقط یک فاجعه در انتخاب میدانم.
از دید فنی موسیقی هیچ عیبی وارد نیست جز متن عجیب موسیقی تیتراژ! به معنای واقعی کلمه بیربط به اثری پلیسی و جنایی است. حتی موسیقی نیز به دیگر آثار ژانر برشی از زندگی نیز شباهتی ندارد. در باقی موارد واقعا خوب است. هرچند درنهایت موسیقی امری است سلیقه ای، ممکن است با من موافق باشید و یا مخالف.
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114