ما گیمرها همیشه در ازای داستانهای چندشاخه و انتخابهای سرنوشتساز، به عناوین تعاملی و داستانمحور اجازه میدهیم که تمرکز خود را روی روایت بگذارند و چندان به فقدان سیستمهای گیمپلی خرده نمیگیریم. از دل این آزادیعمل عناوین درخشانی مانند Tales From The Borderlands جوانه زدند که با ارائه گروهی از شخصیتهای جذاب و قصه درگیرکنندهای که در یک دنیای آشنا رخ میداد و همینطور تاثیر شما به عنوان کنترلکننده بازی، تجربههای منحصربفردی خلق کردند. حالا پس از سالها، New Tales From The Borderlands در تلاش برای تکرار موفقیت قبلی، با شخصیتهای جدیدی پا به میدان گذاشته است. با نقد و بررسی این عنوان همراه گیمینگرویتی باشید.
داستان جدیدی که در دنیای Borderlands رخ میدهد، روند آشنایی و ماجراجویی سه شخصیت را روایت میکند. دکتر Anu دانشمندی تیزهوش و پرتکاپو است که هر لحظه ممکن است دچار اضطراب شدید شود. Octavio برادر سربههوای او است که رویای شهرت در سر دارد. Fran نیز زن میانسالی است که مشکل کنترل خشم دارد و در فروشگاه ماست بستنی خود مشغول است. البته نباید LOU13 را فراموش کنیم که جای خالی یک ربات همراه شوخطبع را که از یک عنوان Borderlands انتظار داریم، پر میکند.
ماجرا با قدرت شروع میشود و با اینکه با شخصیتهای جدیدی روبهرو هستیم، آن شادابیِ پرخطرِ سری Borderlands قابل لمس است. بهترین لحظات بازی را میتوانیم در همان ابتدا تجربه کنیم که هر شخصیت در دنیای خود مشغول است و با شخصیتهای فرعی بیشتری در تعامل هستیم. اما از زمانی که سه شخصیت در کنار هم قرار میگیرند، بازی در یک سراشیبی غیرقابل بازگشت میافتد. به راحتی میتوان گفت درصد بزرگی از لحظات بازی صرفا به گفتگو میان این سه یا چهار شخصیت خلاصه میشود. گفتگوهایی که منجر به تصمیمات بزرگی نمیشوند و در اکثر مواقع حتی به شخصیتپردازی نیز چیزی اضافه نمیشود و صرفا پرت و پلاهایی درمانده است تا حداقل یک لبخند نصفه و نیمه در مخاطب ایجاد کند.
به طور ذاتی Borderlands سری پرحرفی است و ما چیزی غیر از این را انتظار نداریم. اما با گفتگوهای طولانی و عاری از خلاقیت در این عنوان، شاهد سطح جدیدی از حجم کلمات هستیم که لحظات ملالآور بسیاری را رقم میزند. هر زمان که یک شخصیت فرعی به طور جزئی وارد ماجرا میشود، دوباره یادمان میافتد که در دنیای سرزنده Borderlands هستیم اما بازی به سرعت به روند خستهکننده اصلی خود بازمیگردد. از این رو میتوان نتیجه گرفت، با اینکه شخصیتهای اصلی میتوانند به طور انفرادی سرگرمکننده باشند اما رابطه و تعاملهای آنها با یکدیگر اصلا جذابیتی ندارد. نویسندگان بازی از این نکته مهم غافل شدهاند که شخصیتهای عنوان Tales From The Borderlands در تعامل با هم به پتانسیل واقعی خود دست پیدا میکردند.
مورد دیگری که باعث میشود بازی نتواند به هدف سرگرم کردن مخاطب برسد و اغلب مانند یک دورهمی چندنفره برای گفتگو باشد، اتفاقات بسیاری است که در خارج از کادر دوربین رخ میدهد. در واقع اگر با یک لحظه حماسی روبهرو باشیم، تمرکز بازی دوباره روی چهره شخصیتها و بحث طولانی آنها است؛ حتی اگر هیولایی بزرگ روبهروتان در حال نعره زدن باشد! این مورد برای موارد کوچک مانند انیمیشنهای جزئی مانند دست شخصیتها نیز صحت دارد که بازی از نشان دادن آنها طفره میرود. این ممکن است به دلیل عدم بودجه کافی برای ساخت انیمیشن یا Assetهای مناسب انجام شده باشد یا اینکه تصمیم اشتباهی برای تمرکز بیش از حد روی عکسالعمل شخصیتها باشد. در هر صورت همین ضربه بزرگی به دنیای بازی میزند و باعث میشود شخصیتها مانند عروسکهای خیمه شب بازی در یک محیط محدود به نظر برسند، تا حدی که میتوانید خود صداپیشهها را در استدیوی Gearbox تصور کنید که در حال خواندن دیالوگها هستند!
به طور کلی دیالوگها به طور مبتدیانهای در درگیر کردن مخاطب شکست میخورد و در حیطه شوخطبعی نیز در اکثر مواقع موفق نمیشود. شاید عجیب به نظر برسد که قهرمانهای اصلی بازی و شخصیتهایی که هم میتوانند بخندانند و هم شما را با خود همراه کنند در واقع فرعیترین شخصیتهای بازی هستند. مثلا دیالوگهای رد و بدل شده بین دو مامور بینام و نشان شرکت Tediore خندهدارتر از کل دیالوگهایی است که بین سه شخصیت اصلی گفته میشود. یا اینکه حضور یک اسلحه سخنگو به نام Brock در بازی از اکثر موقعیتهایی که شخصیتهای اصلی در آن قرار میگیرند، جذابتر است.
متاسفانه LOU13 که قرار است این بار ربات محبوب طرفداران باشد و از همان ابتدا با شوخطبعی رباتیک خود دلها را میرباید نیز در ادامه قربانی نویسندگی شلخته بازی میشود. در واقع تلاشهای بیهوده برای انسانی کردن رفتار او و استخراج جوکهای بیمزه بیشتر، کاملا نتیجه عکس میدهد و با پیشروی در بازی منطق شخصیت او زیر سوال رفته و به سرنوشت شخصیتهای اصلی خستهکننده بازی دچار شود.
خوشبختانه اکثر صداپیشگیها به صورت حرفهای انجام شدهاند و با وجود نویسندگی ضعیف بازی، کمی طراوت را به تجربه تزریق میکند. البته به جز شخصیت Fran که نسبت به ظاهر متفاوتش، صداپیشگی خیلی خشک و بیذوقی دارد و هیچوقت شوخیهایش به هدف نمیخورد.
مورد بعدی ظاهر بازی است که همانطور که انتظار داشتیم از نظر محیطها و جزئیات، ارتقا یافته است و به طور کلی با اجرای روان 60 فریم بر ثانیه و عدم وجود باگ و همینطور لودینگهای سریع، کاملا از استاندارد فنی بازیهای Telltale فاصله گرفته است. اما با وجود جزئیات بیشتر، چهرهها به طور قابلتوجهی بیروحتر شدهاند و با اینکه احساسات بیشتری را میتوان در آنها تشخیص داد اما از نظر هنری مخصوصا چشمها مصنوعیتر از گذشته به نظر میرسند.
قلب تپنده عناوین این سبک، انتخابها و دیدن نتیجه آنها و تعیین سرنوشت شخصیتها است که بازی از این نظر وضعیت اسفناکی دارد. تعداد انتخابها و دیالوگهایی که در آن میتوانید شرکت کنید به حداقل رسیده است و همان موارد نیز اصلا منجر به تغییر بزرگی در بازی نمیشوند. برای مثال میتوان به پایانهای بازی اشاره کرد که هیچ تغییر معناداری در آن صورت نمیگیرد و صرفا انتخابهای شما با توجه به درصد Skateboard که به طور مبهمی محاسبه میشود، تعداد شخصیتهای نجات یافته در آخرین لحظات بازی را تحتتاثیر قرار میدهد. حتی ساختار اپیزودهای پنجگانه نیز صرفا برای شباهت به نسخه قبلی در بازی گنجانده شده است، در حالی که برای این اپیزودها هیچ مقدمه یا سرانجام مشخصی تعیین نشده است و با یک روایت بدون افت و خیر روبهرو هستیم که بدون دلیل خاصی به پنج قسمت تقسیم شده است.
از آنجایی که میتوان تنها با تکرار اپیزود پنجم تمام پایانها را مشاهده کرد، ثابت میشود که انتخابهای شما در اپیزودهای گذشته، تاثیری بر روند بازی ندارد. این باعث میشود بازی ارزش تکراری نیز نداشته باشد و اگر بتوانید با نویسندگی و شوخیهای بیمزه در آن کنار بیایید و به سراغ دور دوم بروید، محتوای جدیدی روبهوری شما قرار ندارد. تنها مورد شخصیسازی شخصیتها و انتخاب لباس و گجتهای مختلف است که فقط به صورت ظاهری است و تنوع چندان زیادی نیز ندارد.
علاوه بر انتخابها، در طول بازی به صورت جزئی باید دکمهزنیهای بدون چالشی را انجام دهید که به قدری ساده و عاری از خلاقیت هستند که تا انتهای بازی بعید است حتی یک مورد را هم اشتباه بزنید. همینطور فعالیتهای خیلی کوتاهی با نام مینیگیم در بازی وجود دارد که اختصاص این نام به آنها مناسب نیست چون به اندازهای سطحی هستند که صرفا به فشار دادن یک دکمه خلاصه میشود. تنها مینیگیم قابلتوجه Vaultlanders است که با اکشنفیگورهای شخصیتهای محبوب دنیای Borderlands انجام میشود. با اینکه این اکشنفیگورها از طراحی جذابی بهرهمند هستند و شاهد ارائه آن به سبک بازیهای مبارزهای هستیم اما این بخش نیز از همان سادهسازی بیش از حد و ضربات تکدکمهای رنج میبرد و خیلی بعید است در مبارزهها شکست بخورید.
حتما آهنگهای شنیدنی Tales From The Borderlands را یادتان میآید که با خوشذوقی انتخاب شده بودند و لحظاتی فوقالعاده از آن تجربه را در ذهن مخاطب برای همیشه حک میکردند. در این نسخه نیز سعی شده است در موقعیتهای مختلفی از آهنگهایی استفاده شود اما اصلا انتخابهای بهیادماندنی و هوشمندانهای نیستند. از طرف دیگر از آنجایی که اپیزودها شامل مقدمه و پایان مشخصی نیستند، موقعیتهایی که برای این آهنگها استفاده شده است مناسب نیست و به ریتم بازی صدمه میزند.
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114