حتی بعد از گذشت چیزی نزدیک به 5 سال از معرفی و عرضه Mario + Rabbids: Kingdom Battle هنوز هم هضم این که دنیای ماریوی نینتندو و دنیای خرگوشهای شیطون بلای یوبیسافت با هم یک بازی کراس اور داشتهاند غیر قابل هضم است. در مورد نینتندویی صحبت میکنیم که بیشتر از هر کمپانی دیگری روی خلوص عناوین خود وسواس دارد. با این وجود نه تنها این اتفاق رخ داد بلکه یک کراس اور دیگر بین ربیدزها و دانکی کونگ به عنوان DLC برای بازی اول عرضه شد و حالا بعد از پنج سال دومین بازی از این سری تحت عنوان Mario + Rabbids: Sparks of Hope منتشر شده و باید دید بدون المان غافلگیری نسخه اول، Sparks of Hope چگونه میتواند رو پاهای خود بایستد . با نقد و بررسی این عنوان همراه گیمینگرویتی باشید.
برای شروع بهتر است کمی بازی را معرفی کرده سپس به سراغ بزرگترین نقطه ضعف آن رفته و بعد ایدههای نوین و نقاط قوت آن را بررسی کنیم. ماریو طی این سالها در سبکهای به شدت متنوعی از بازیهای ویدیویی هنرنمایی کرده است. از سبک پلتفرمر که زادگاهش است، تا بازیهای نقش آفرینی و داستانی، بازیهای خانوادگی و مسابقات ریسینگ و حتی بازیهای ورزشی. این بار اما Mario + Rabbids بود که ماریو را برای دفعه اول وارد ژانر تاکتیکال کرد. پیش از این پرچمدار این ژانر در کاتالوگ گسترده نینتندو سری فایر امبلم بود ولی یوبیسافت با هر جادو و جنبلی که شد توانست ماریو و ربیدزها را وارد دنیایی کند که هیچ کدام پیش از این تجربه حضور در آن را نداشتهاند. البته هر دوی نینتندو و یوبیسافت برای این که محصول نهایی اثر به خصوصی از آب دربیاید روی یک قاعده اتفاق نظر داشتند: «ماریو نباید در این بازی بپرد!»
و این قاعده ای شد که اساس گیم پلی این سری بازیهای تاکتیکال را تشکیل داد. بازیهایی که اساس آن روی قابلیتهای موثر شخصیتها و حرکت زنجیروارشان بنا شده بود. سری Mario + Rabbids تنها یک کراس اور بامزه بین خرگوشهای یوبیسافت و شخصیت مسکات تکرار شدنی نینتندو نبود، بلکه یک تلاش ویژه برای ساخت یکی از بهترین سری بازیهای مدرن یوبیسافت و یکی از بازیهای شاخص ژانر تاکتیکال بود که نتیجهاش هر چند مشکلاتی در مسائل طراحی و روند پیشروی مراحل داشت ولی روی هم به شدت موفق بود و حالا ما نسخه دوم را داریم.
برای نسخه دومی که به ما قول همچین ترکیب عجیب و غریبی را میدهد اولین چیزی که ذهن مخاطب برای آن آماده میشود یک کمدی نان و آب دار حسابی است که در آن بتوان به عجیب و غریب بودن این سناریوها و شخصیتهای آن خندید. متاسفانه این همان نقطهای است که Sparks of Hope با سر به زمین برخورد میکند؛ آن هم در همان دقایق ابتدایی. کمدی بازی واقعاً ابتدایی و بد است. در وهله اول بازی به Beep-O ،روبات راهنمای شما که در نسخه اول نیز حضور داشت صداگذاری کامل داده. او و همکار جدیدش تنها شخصیتهایی هستند که در بازی صداگذاری کامل دارند و هر چند کیفیت صداپیشهها و اجرای آنها عالی است ولی در اثر نویسندگی بد و جوکهای بی مزه، هرگاه Beep-O شروع به صحبت کردن میکند واقعاً میخواهید در خود پیچیده و کهیر بزنید. جوکها و سبک و سیاق کمدی بازی به خاطر بچگانه بودن خود حسابی آسیب میبینند در حال که در جنبههای دیگر اینقدر بازی بالغانه عمل کرده که به عنوان مخاطب در بهت میمانید.
به عنوان مثال هر چند نویسندگی بازی ضعیف است ولی المانهای بصری به شدت بامزه و دوست داشتنی هستند. مسخره بازی ربیدزها در پس زمینه تک تک محوطههای بازی به وضوح قابل دید هستند از اژدهایی که به چنگال یک ماهیگیر از خدا بیخبر افتاده تا شاعری که از بس بدشانس است، یک ابر همیشه گریان به دنبال اوست. این المانهای واقعاً جالب و بامزه هستند اما به محض این که به دنبال هرکدامشان یک دیالوگ میآید تمام مزه و جذابیت آن میپرد و باعث میشود نه تنها آرزو کنید بازی صامت بود بلکه تا حد ممکن نیز عاری از دیالوگهای توضیحی میشد.
برخلاف کمدی بچگانه و مبتدیانه بازی، Sparks of Hope در زمینه گیم پلی به شدت بالغانه ظاهر شده و مطمئن میشود برای هر قشر و مخاطبی لذت بخش است. گیم پلی بازی اساساً به دو بخش تقسیم میشود. اولی بخش گشت و گذار است که طی آن در یکی از 5 سیاره اصلی بازی به ماجراجویی پرداخته، معماهای عجیب و غریب بازی را حل میکنید، کمک به مردم شهر میکنید و چالشهای مختلف را امتحان میکنید تا در نهایت به بخش مبارزات بازی برسید. در این بخش به سبک بازی اول در یک محیط جدا و ایزوله شما وارد یک نبرد تاکتیکال علیه دشمنهای مختلف از دنیای ربیدزها و ماریو میشوید. درست است، بر خلاف بازی اول این جا شما با دشمنان عادی دنیای ماریو مثل گومباها و بوب اومب ها نیز جدا از ربیدزهای شرور باید سر و کله بزنید که جریان مبارزات را بسیار متنوعتر میکند. اما چیزی که این بار در مورد مبارزات خیلی فرق کرده تبدیل حرکات خانه خانه به حرکات شعاعی است. بگذارید توضیح دهم؛ در بازی اول با سبک بازیهای کلاسیک ژانر، نقشه به خانههای مربعی شکل تقسیم میشد و هر شخصیت به تعداد مشخصی مربع میتوانست حرکت کند. حال در Sparks of Hope این سیستم به کل برچیده شده و دیگر همه چی حالت بلوکی ندارد و در عوض شما در یک شعاع به خصوص از شخصیتتان میتوانید حرکت کنید. همین تغییر کوچک باعث شده چه به لحاظ بصری چه به لحاظ راحتی کنترل شخصیتها بازی دچار یک دگرگونی شدید شود و بسیار دلانگیزتر به نظر برسد.
تغییرات سیستم مبارزات بازی فقط به این جا ختم نمیشوند. تقریباً تمام سلاح و قابلیتهای تمام شخصیتها دچار تغییرات بزرگی شده و نقش هر کاراکتر بیش از پیش معین و روشنتر است و هر نه شخصیت قابل بازی (که سه تای آنها طی پیشروی داستان آزاد میشوند) بسیار نسبت به هم دیگر تمایز دارند و بسته به نوع مراحل احتمالاً مجبور شوید مدام تیمتان را دچار تغییر کنید. البته بالانس شخصیتها این قدرها نیز بی نقص نیست. به طور مثال Rabbid Peach به خاطر قابلیت پر کردن جان خود و اطرافیانش طی نبرد همیشه در ترکیب من حضور داشت ولی از طرف دیگر Rabbid Luigi هیچ استفادهای در ترکیب تیم من نداشت. البته این موضوع میتواند به سبک و سیاق بازیکنان بستگی داشته باشد ولی گردش مداوم بین 6 شخصیت دیگر نشان میدهد که تنوع قابلیتهای این شخصیتها فوق العاده بالاست و تعداد متعادلشان باعث میشود به سرعت با آنها خوی بگیرید و بخواهید به صورت عمیقتر از قابلیت هر کدوم استفاده کنید. از نشانهگیریهای تعقیبی ماریو و لوییجی گرفته تا کانتراتک ربیدر ماریو و قابلیت خواباندن ربید روسالینا.
مورد بعدی که در مورد شخصیتها تغییر کرده. طراحی اسلحه آنهاست. حالا این بار هر اسلحه خیلی هویت بیشتری داشته و با شخصیت مورد نظر خیلی هم خوانی دارد. از لوییجی که با تیر و کمان خود میتواند از فواصل دور دمیج زیادی وارد کند تا باوزر و بازوکای قدرتمندش که سنگرها را با خاک یکسان میکند. تفاوت اسلحهها و کاراییشان لایه دیگری از عمق گیم پلی Sparks of Hope است. بخشی که در بازی اول نیز بود و این جا بیش از پیش قوت یافته.
آخرین لایه از گیم پلی بخش مبارزات بازی و نمادینترین بخش این بازی بدون شک اسپارکها هستند. موجوداتی که از ترکیب لوماها و ربیدزها به وجود آمده اند و هر کدام یک قابلیت به خصوص دارند. در ابتدای بازی شما میتوانید قبل از هر مبارزه به هر شخصیت یک اسپارک داده و از قابلیتهای آن استفاده کنید که در ادامه به دو عدد افزایش پیدا میکند. اسپارکها دامنه گستردهای قابلیتها را شامل میشوند. از حملات عنصردار گرفته تا قوی کردن یاران و ضعیف کردن دشمنان تا حتی احضار یک دشمن برای خود و جمع کردن همه دشمنان نزدیک در یک نقطه. همه این قابلیتها جالب هستند ولی به تنهایی نمیتوانند عمق زیادی به سیستم مبارزه اضافه کنند این تنوع دشمنان و ساختار نقشه هاست که شما را وادار میکند تا مدام ترکیب اسپارکهایتان را عوض کنید. به طور خلاصه ترکیب همه چیز در بخش مبارزات واقعاً کم نقص است. گاهی اوقات بعضی نبردها بیش از حد طولانی میشود و بعضی باگها باعث اختلال در روند بازی میشوند ولی به صورت کلی بخش مبارزات بخشی نیست که بتوانیم از آن ایراد چندانی بگیریم.
در بخش ماجراجویی و گشت و گذار هر چند موضوع کمی متفاوت است. بخش ماجراجویی در نسخه اول Mario + Rabbids یکی از ضعیفترین المانهای آن به شمار میرفت. حال این بخش سعی کرده خود را زیر و رو کرده و به یکی از بخشهای قدرتمند این بازی تبدیل کند. امری که در آن تا حد زیادی موفق بوده. دو تغییر مهمی که رخ داده مشابه بخش مبارزات یکی فاصله گرفتن از ساختار بلوک بلوک طراحی دنیا در نسخه اول بوده که باعث شده خود محیط و گشت و گذار در آن یکنواخت به نظر نرسد و دیگری نیز ایجاد تنوع در چالشها و موانعی است که بازیکن در آن قرار میگیرد. هر چند بعد از عبور از سیاره سوم بازی فرمول آن دستتان میآید ولی کماکان بازی خود را سرگرم کننده نگه میدارد. یکی از بهترین مواردی که این بازی به نسبت بازی اول در آن پیشرفت داشته کیفیت معماهای محیطی آن و چگونگی برخورد بازیکن با آنهاست. موردی که بار دیگر یکی از نقاط ضعف نسخه اول بود اما سازندگان با گوش دادن به انتقادات آن را به یکی از نقاط قوت این نسخه تبدیل کردهاند. معماها کماکان روی عنصر هل دادن اشیاء مختلف میچرخد اما نوع طراحی و تنوع ظاهری و مکانیکی آنها واقعاً فوق العاده است و خوشبختانه معماهای پیچیده بازی جزو محتواهای جانبی بازی هستند. محتواهای جانبی ای که پاداشهای فوق العاده ای نظیر یک اسپارک خاص و نادر برای بازیکن دارند.
مشخصاً این بخش عاری از مشکل نیست. ولی مشکلات آن بیشتر از این که در طراحی آن نهفته باشد ناشی از کم و کاستیها فنی بازی است. بازی تا حد زیادی بی مشکل اجرا میشود ولی گاه و بی گاه باگهای مختلفی هستند که میتوانند شما را اذیت کنند به غیر از این مورد، در نسخه دوم طراحی گرافیکی و کارتونی بازی جهش ویژهای نسبت به نسخه اول داشته ولی سخت افزار سوییچ به نظر میآید نمیتواند در بخش گشت و گذار با این پیچیدگی بصری دست و پنجه نرم کند و دچار افت فریمهای متعددی در این بخش میشوید. خوشبختانه بخش اصلی بازی که بخش نبردهای آن است به نرم و روان اجرا میشود اما کنترل شخصیتها در بخش ماجراجویی خشک و سفت و سخت است و این افت فریمها باعث میشود این موضوع بیشتر به چشم بیاید. این ها مواردی نیستند که بازی را به صورت ساختاری به هم بریزند. ولی به وضوح قابل لمس بوده و آن را از اثری بی بدیل فاصله میدهد.
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114