شاید در تاریخ بازیهای ویدیویی کمتر عنوانی را بتوان مانند سری هیتمن پیدا کرد. این سری با گیمپلی خاص خود از همان سال 2000 که اولین نسخه آن عرضه شد مخاطب مخصوص خود را پیدا کرد. حالا بعد از گذشت این همه سال و به لطف سازنده آن یعنی IOI، نه تنها از تعداد طرفداران این سری کم نشده بلکه هربار با عرضه یک نسخه جدید، افراد بیشتری مجذوب هیتمن و شخص اول آن 47 میشوند. پس با گیمینگرویتی همراه باشید تا ببینیم آخرین نسخههای این سری تا چه میزان میتواند این مخاطبها را راضی نگه دارد.
مجموعه Hitman World Of Assassination شامل هر سه نسخه آخر این سری میشود که اکنون به صورت یک پکیج عرضه شده است. بنابراین برای نقد دقیق این عنوان باید هرسه نسخه را با هم و با دید یک بازی بررسی کرد. همانند هیتمنهای قبلی، در این نسخه نیز هر مرحله شامل یک نقشه بزرگ، یک یا چند هدف برای قتل و البته راههای زیاد برای انجام این قتلها است. اما نکتهای که این نسخه را از شمارههای پیشین تا حد زیادی مجزا میکند طراحی مرحله خارقالعاده آن است. تقریبا همه مراحل بازی از یک نقشه بسیار غنی بهره برده که هیچ گوشه و کناری از آن بلااستفاده نیست. حتی در بعضی از مراحل بازی، بخشهای مخفی وجود دارد که به راحتی قابل دسترس نبوده و ممکن است بعضی از گیمرها اصلا متوجه این بخشها نشوند. این طراحی مراحل در خدمت گیمپلی بازی نیز بوده به طوری که بسیاری از روشهای خلاقانه قتلها به راحتی قابل انجام نیست و نیاز به مقدمات فراوانی دارد که این مقدمات در گوشه و کنار مرحله پراکنده است. همیشه اساس گیمپلی سری هیتمن نحوه انجام قتلها بوده و در این مورد نیز، این نسخه به لطف همین طراحی خوب مراحل که اشاره شد، عالی عمل میکند. تقریبا همه قتلها با روشهای متنوعی قابل انجام است. بعضی از این روشها به قدری خلاقانه است که مخاطب را انگشت به دهان نگه میدارد. برای مثال در یکی از مراحل بازی گیمر میتواند با پیدا کردن اسنادی از خانواده و گذشته هدف و صحبت با وی و ساخت یک دروغ بزرگ، عذاب وجدانی شدید به هدف خود وارد کند که همین مورد باعث خودکشی او میشود. یا در موردی دیگر میتوان با اثبات خیانت، مرگ هدف را به دست همسر خودش رقم زد. همین تنوع زیاد در روش قتلها باعث میشود ارزش تکرار مراحل بسیار بالا بوده و هرمرحله را بتوان بارها تکرار کرد و از آن لذت برد. به همین دلیل برای بدست آوردن بهترین تجربه از بازی بهتر است بر روی درجه سختی Master آن را به پایان برد زیرا در این درجه سختی، بازی کمترین راهنمایی را به گیمر میکند. همین مورد باعث میشود لذت گشت و گذار و کشف انواع روشها تجربهای باشد که مانندش در هیچ بازی دیگری پیدا نمیشود.
در بعد گیمپلی، در ابتدای هر مرحله چیزی که به مخاطب القا میشود، دستنیافتنی بودن هدفش با وجود تعداد بیشمار محافظان و مردم است اما گیمر هرچه بیشتر در محیط چرخیده و اطلاعات کسب کند متوجه میشود با طرحریزی یک نقشه مناسب هدفش چندان هم دستنیافتنی نیست. چیز دیگری که این نسخه را بالاتر از هیتمنهای قبلی قرار میدهد جزییات کوچیکی است که سازندگان برای بهبود گیمپلی در بازی قرار دادند و همین نکات ریز و به ظاهر ساده است که به بازی عمق خوبی میدهد. برای مثال 47 تقریبا در هر موردی که نیاز داشته باشید خبره است و در انجام هیچکاری در نمیماند. برای جابجایی هدف و رفتنش به یک اتاق مخصوص نیاز به حل یک معما دشوار در شطرنج دارید، مشکلی نیست چون 47 یک شطرنجباز قهار است یا در جای دیگر نیاز است جای یک دیجی را پر کنید، باز هم 47 از عهده کار یک دیجی بر میآید. همین مورد شاید در بعد عقلانی چندان منطقی نباشد اما در بعد گیمپلی باعث شده در هیچ کاری درنمانید و اگر نقشهای در سر دارید تنها خلاقیت خودتان است که مانع راه است نه تواناییهای 47. اما همه این ابعاد گیمپلی بدون یک هوش مصنوعی خوب، هدر خواهد رفت. موردی که خوشبختانه IOI به خوبی از آن آگاه بوده و با طراحی یک هوش مصنوعی قابلقبول لذت گیمپلی را حفظ کرده است. البته هوش مصنوعی بازی در موارد نادری باعث رقم خوردن اتفاقات خندهداری میشود اما در کل قابلقبول بوده و لذت بازی را حفظ میکند. نکته جالب توجه دیگر بازی، بخش شوتر قوی آن است. البته کسی که هیتمن را به صورت شوتر بازی کند مسلما درک درستی از این سری ندارد اما به هرحال این مورد باعث نشده که سازندگان بازی این بخش را فراموش کنند. کاورگیری، تنوع سلاحها و قدرتهای 47 در نبرد تنبهتن همگی طراحی مناسبی دارند. البته نباید از بازی توقع یک شوتینگ درجه یک را داشت اما اگر مخاطب برای تنوع هرازگاهی دلش خواست همه را در یک نقشه قتلعام کند، بازی ابزار مناسب را در اختیارش قرار داده و در کوتاه مدت او را راضی نگه میدارد.
مسلما داستان در سری هیتمن از اولویتهای چندم بوده و همیشه اساس بازی گیمپلی آن است. اما در بعد داستان نیز این نسخه عالی عمل میکند. داستان بازی اینبار بسیار شخصیتر از قبل بوده و مخاطب با جزییات زیادی از گذشته مامور 47 آشنا میشود. هرچند در ابتدای بازی و مراحل اولیه ، داستان بسیار کند و گیجکننده است اما با گذشتن یک سوم اول بازی و مشخص شدن یک سری حقایق، داستان به یکباره عوض شده و مخاطب را شدیدا مجذوب خود میکند. بیشتر داستان توسط کاتسینهایی در ابتدا و انتهای هر مرحله روایت شده که غیر از مامور 47 و رابطش با سازمان یعنی دایانا، شخصیتهای جدید دیگری نیز در آنها حضور دارند. با اینکه تمامی این شخصیتهای جدید طراحی بسیار خوبی دارند اما در نهایت همه آنها زیر سایه این دو نفر، یعنی 47 و دیانا قرار میگیرند. به طوری که اغراق نیست اگر بگوییم رابطه پیچیده بین 47 و دیانا است که داستان را پیش میبرد. البته در بین تمامی این شخصیتهای جدید، شخصیتپردازی کاراکتر Constant میتواند تا حدودی به 47 و دیانا نزدیک شده و از دیگر شخصیتهای جدید، یک سر و گردن بالاتر باشد. به طور کلی داستان این نسخه با وجود شروع بسیار کند و تا حدودی گیجکننده به یکباره تغییر میکند و در نهایت بسیار عالی پیش رفته و در اوج به اتمام میرسد. همین داستان جذاب در بعد گیمپلی هم وارد شده و بهانهای است که تنوع محیطی کمنظیری را نسبت به بازیهای قبلی سری در World Of Assassination مشاهده کنیم. از تاکستانهای وسیعی در آرژانتین گرفته تا کلابهای زیرزمینی و شبانه برلین، یا از منطقه نظامی در مراکش تا مراکز تولید مواد مخدر در کلمبیا، 47 به تمام این مناطق سفر کرده تا اهدافش را از بین ببرد. مراحلی که کاملا هم در خدمت داستان است. در بین این همه مناطق متنوع، مسلما Dartmoor بهترین مرحلهایست که تاکنون در سری هیتمن وجود داشته و بعید است مخاطب به این زودیها این مرحله را فراموش کند.
گرافیک فنی این نسخه با این که نسبتا قابلقبول است اما آن گیرایی که بازی قبلی سری یعنی Absolution در زمان خود داشت را ندارد و شاید بتوان گفت IOI در گذر زمان و در بعد گرافیک فنی پیشرفت چندانی نداشته است. اما از سوی دیگر گرافیک هنری بازی به قدری قدرتمند ظاهر میشود که مخاطب به طور کلی بعد فنی را فراموش کرده و مجذوب ظاهر بازی میشود. همه محیطهای متنوع بازی همان حس و حالی که باید را داشته و در انتقال همین حس نیز به گیمر موفق عمل میکند. اما موردی که شاید در حد دیگر قسمتهای بازی نباشد، طراحی چهرههای فرعی در مراحل است. البته با توجه به شلوغی خیلی زیاد بعضی قسمتها نباید توقع طراحی با جزییات همه چهرهها را داشت. اما وقتی عنوانی در همه موارد دیگر تا این اندازه با کیفیت ظاهر میشود، همچین مواردی بیشتر به چشم آمده و مخاطب را بیشتر آزردهخاطر میکند. در مورد صداگذاری شخصیتها هم که سری هیتمن همیشه سرآمد بوده و این مورد همچنان ادامه دارد. David Bateson و Jabe Perry همانند گذشته به بهترین نحو صداپیشگی 47 و دیانا را انجام داده و تقریبا هیچگونه ایرادی به کارشان وارد نیست. همانند شخصیتپردازی، صداپیشه شخصیت Constant نیز با هنر خود پا به پای 47 و دیانا آمده و در بعد صداپیشگی چیزی از این دو کم ندارد. موسیقی بازی نیز درخور شرایط بازی و گیمپلی عوض شده و فضاسازی بسیار خوبی را برای مخاطب رقم میزند. به طوری که در صورت مشکوک شدن سربازان به 47 و احتمال لو رفتن وی، موسیقی بازی به خوبی تغییر کرده و حس اضطراب مناسبی را به گیمر القا میکند و از طرف دیگر هم در لحظات آرامش، موسیقی ملایم و آرامی پخش میشود.
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114