از تابستان دو سال پیش که در E3 2019 بازی Cris Tales معرفی شد، نظر بسیاری از مخاطبان بازیهای مستقل و RPG مثل من به استایل و ایدههای جالب آن جذب شد و با توجه به جوایزی که بازی در جشنوارههای مختلف بر اساس نمایشهایش برده بود، برای همگی خیلی هیجان انگیز بود تا ببینیم محصول نهایی چه خواهد شد. حالا بعد از دو سال Cris Tales روی تمام پلتفرمهای نسل هشتمی در دسترس قرار گرفته و باید دید واقعا هیجان ما در این دو سال به نتیجه قابل قبولی قرار است برسد یا این بازی نیز یکی از موارد ناامید کننده امسال است؟ با گیمینگرویتی همراه باشید تا بررسی جامعی بر نخستین عنوان برجسته کلمبیایی صنعت ویدیو گیم داشته باشیم.
ایده Cris Tales ایده ساده ولی به شدت گیرا و جذابی است. جریان بازی در قالب یک بازی RPG کلاسیک است منتها با این فرق که شما، در نقش کریسبل (Crisbel) شخصیت اصلی بازی، توانایی مشاهده گذشته و آینده را به صورت همزمان دارید. این قابلیت استفادههای خاص خود را در بخش گشت و گذار و مبارزات به صورت جدا دارد. در بخش گشت و گذار شما میتوانید در یک گذار تفاوتهای بین گذشته و آینده شهرها و مردمش را ببینید. برخی صندوقچههای گنج در گذشته و آینده این محیطهای مخفی شدهاند یا برخی آیتمها را باید از دو بازه زمانی دیگر بردارید تا بتوانید داستان را ادامه دهید. برای این کار باید از غورباقه سخنگوی همراه خود، ماتیاس (Matias) کمک بگیرید و وی را به گذشته و آینده بفرستید تا این موارد را پیدا کرده و به زمان حال بازگردد. هر بار که در داستان کار تاثیرگذاری انجام دهید، بازی بلافاصله تاثیرش را در آینده مکانهایی که تحت تاثیر آن موضوع قرار میگیرند، نشان میدهد. هر چند سطح تعامل با این نقاط از گذشته و آینده واقعا پایین است. تقریبا هیچ مکانی از بازی نیست که تنها از طریق گذشته و آینده قابل دسترسی باشد. تنها ماتیاس است که میتواند به گذشته و آینده بپرد و کریسبل، خود توانایی جابجایی بین این زمانها را ندارد. اما به نظر من بزرگترین پتانسیلی که این بین از دست رفته، تعامل بیشتر با شخصیتها و NPCها در گذشته و آینده است. چرا که بازی حالت گذشته و آینده آنها را نشان میدهد ولی شما در 90 درصد حالات هیچ تعاملی با آنها نمیتوانید داشته باشید. حتی از آنها دیالوگی نیز در بازی نیست. وجود این موارد میتوانست ایده دید دو جانبه به گذشته و آینده را بسیار جذابتر کند.
از طرف دیگر سیستم مبارزات بازی واقعا غنی، جذاب و در نوع خود به خصوص است. در این بخش نیز قدرتهای شما به عنوان یک ساحرهی زمان به کمک شما میآیند. برخلاف سیستم عادی مبارزات RPG که شما یک طرف صفحهاید و دشمنان در طرف دیگر، در Cris Tales شما و گروهتان در وسط صفحه و دشمنانتان در سمت چپ و راست شما آرایش میگیرند. این مهم است چرا که شما میتوانید دشمنان سمت چپ خود را با قدرت هایتان به گذشته پرتاب کنید و دشمنان سمت راستتان را به آینده. فرق این دو موضوع زیاد است، چرا که هر نوع دشمن در آینده و گذشته خود Statها، تکنیکها و حتی بعضا ضعف و قدرتهای مخصوص به خود را دارند. اگه نگهبانان را به گذشته بفرستید جانشان کمتر شده و تکنیکها کمتری در آستین خودشان دارند اما چابک تراند و سریعتر به نوبتشان خواهید رسید. اما Slimeها را اگر به گذشته برگردانید بزرگتر، قویتر و با جان بیشتر ظاهر میشوند اما به خاطر هیکل گنده ترشان کندتر شده و نوبتشان دیرتر فرا میرسد. این قاعده تغییر زمان روی حرکات شما نیز موثر است. اگر به طور مثال دشمنی را مسموم کنید، با پرتاب او در زمان به جلو، به جای اثر ذره ذره مسمومیت در هر نوبت، صدمه وارده به صورت ناگهانی جمع شده و یک جا روی وی اعمال میشود. در نمونه دیگری نیز افکت خیس شدن روی دشمنان طی تغییر ناگهانی زمان موجب کاهش Armor و مقاومت آنها میشود. این گونه ترکیبهای متفاوت بعلاوه تنوع خیلی خوب دشمنان و حرکات و تکنیکهایشان باعث میشوند سیستم مبارزات بازی به جرئت یکی از متنوع ترین سیستمهای مبارزات نوبتیای باشد که در بازیهای ایندی بتوان تجربه کرد.
هر چند گاهی اوقات بازی روی سوییچ دچار افت فریمهای موضعی میشود، ولی روی هم کیفیت ارائه بازی از لحاظ صوتی بصری واقعا چشم نواز است. استایل وکتور گونه، کارتونی و بدون استفاده از لاین آرت ها، در ترکیب با رنگ پردازی بی نهایت فکر شده و الهام گیری از معماری کلمبیایی و عناصر فرهنگی بومی اما دوست داشتنی چنان ترکیب جادوییای خلق کردهاند که واقعا لحظه به لحظه بازی را دیدنی کرده. موسیقی بازی متاسفانه در حد همراهی با این گرافیک هنری خیره کننده نیست ولی روی هم رفته کار خود را در حد قابل قبولی انجام میدهد. داستان نیز روایتش با این که پیرو کلیشههای این ژانر بوده ولی با شخصیت پردازیهای برجسته و دیالوگ نویسی خوب و صداگذاری پر شور و حال از پس وظیفه خود به خوبی بر میآید ادای احترام خوبی به عناوین کلاسیک این ژانر به شمار میرود.
اکنون سوال این جاست؛ اگر این بازی از حیث گشت و گذار، گیم پلی بخش مبارزات و گرافیک هنری و فنی همچین عنوان برجسته و ممتازی است پس محصول نهایی بدون شک یکی از آن جواهرات دنیای بازیهای ایندی است، نه؟ متاسفانه جواب به طرز دردناکی «منفی» است.
بازی یک مشکل بزرگ دارد و آن هم قوس سختی به شدت نامتوازنش حین جریان بازی است. Cris Tales ابتدا عادلانه شروع شده، سپس در بخش اول خود چنان سخت و چالش برانگیز ظاهر میشود تا اگر شما اصول مبارزات را نفهمیده باشید نتوانید از سد باس دوم بازی عبور کنید و بعد از آن کاملا قافیه را باخته و جوری شما به لحاظ عددی در تمامی Statها نسبت به دشمنان و حتی باسهای بازی برتری پیدا میکنید که با وجود عمق و تنوع سیستم مبارزه و تکنیکهای جدید دشمنان به ندرت شما دچار مشکل میشوید. تا جایی که وقتی اعضای جدید پارتی خود را پیدا میکنید، هیچ ذوقی نخواهید داشت، چرا که ترکیب فعلیتان عملا هیچ گاه دچار مشکل نمیشود.
از این جاست که جریان این نقد قرار است کمی عجیب شود. این بازی یک مشکل بزرگ دارد، درست. منتها ما چیزی در مورد مشکلات کوچک این بازی نگفتیم. Cris Tales ملغمهای از دهها مشکل کوچک است که گریبانگیر تک تک بخشهای بازی میشود. بخشی از آنها را قطاری این جا لیست میکنم: لودینگهای طولانی بین هر بخش، نداشتن هیچ افکت تصویری یا صوتی خاص موقع رویاروییهای اتفاقی با دشمنان (Random Encounter)، صفحههای لودینگ طولانی موقع انتقال به صحنه مبارزه و هنگام بیرون آمدن از آن، عدم وجود نقشه، کش دار بودن انیمیشن ماتیاس موقع پرش بین دو زمان، سرعت حرکت به شدت کند و عذاب آور ماتیاس در گذشته و آینده، نبود دکمه دویدن در بازی، کلیدی بودن QTEها در اکثر انیمیشنهای حمله و دفاع هر چند درگیر کننده است ولی در طولانی مدت تنها روند مبارزات را بیش از حد کند کرده و خسته کنندهتر میکند. قیمت بیش از حد عجیب چادرها که در مقابل هزینه ناچیز مسافرخانهها هیچ منطقی ندارد. عدم وجود Auto-Save، کارگردانی ضعیف کات سینها که برخی اتفاقات را گیج کننده میکند، عدم وجود هیچ گونه فست تراول بین محیطهای مختلف بازی، مخصوصا وقتی که در نقشه کلی بازی هیچ اتفاق خاصی نمیافتد؛ افت فریم در محیطهای شلوغ، باگهای عجیب، قطع نشدن موسیقی پس زمینه حین کات سینها و روی هم افتادن دو قطعه موسیقی روی هم که تمام جریان کات سین را به هم میریزد و موارد ریزتر دیگری که از حوصله این مطلب خارج هستند. نکته این جاست که این مشکلات ریز هیچ کدام به تنهایی نمیتواند شما را اذیت یا دچار مشکل کند، مخصوصا وقتی نقاط قوت بازی را مد نظر قرار میدهیم. ولی ترکیب تمامی این مشکلات ریز با هم بهعلاوه مشکل اصلی بازی که قوس سختی نامتوازن آن است باعث میشود چیزی نزدیک به ده ساعت که از بازی جلو رفتید زوار بازی برایتان از هم در رفته و تجربه اثر رفته رفته خسته کننده شود.
حقیقتا Cris Tales عنوانی است که به شدت نیازمند یک دنباله بهتر است. همزمان با این که نمیتوان از مشکلات ریز و درشت بازی چشمپوشی کرد از طرف دیگر نمیتوان از این حقیقت که این بازی نه تنها عنوان اول یک استدیو بلکه اولین عنوان تجاری یک ملیت و کشور است، گذشت. تنها با نگاه به این اثر به عنوان اولین بازی کلمبیایی، دنیایی از پتانسیل نهفته در بازی را میتوان پیدا کرد. Cris Tales و سازندگانش شاید در اولین محصول مهم خود دچار اشتباهات زیادی شده باشند، اما روح کار هنوز آن جا است، باید یک بار دیگر امتحان کنند و این بار مطمئنا به نتیجه شگفت آورتری خواهند رسید.
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114