این نقد بر اساس نسخهی ارسالی سازندگان برای وبسایت گیمینگ گرویتی نوشته شده است
دیگر وقت آن رسیده است که پس از بازسازیهای پر تب و تاب چند سال اخیر از عناوین کلاسیکِ سری Crash Bandicoot، به معنای واقعی کلمه شاهد سفر در زمانِ شخصیتهای دوستداشتنی دوران PS1 به نسل فعلی باشیم. حال که تیم سازنده در استدیوی Toys For Bob توسط ساختار و طراحی مراحل آن نسخههای خاطرهانگیز، محدود نشده است و میتواند از نو تعریفی برای این پلتفرمر خوش رنگ و لعاب ارائه دهد، سرنوشت Crash و Coco بیشتر از همیشه غیرمنتظره به نظر میرسد.
Dr. Neo Cortex دشمن شمارهی یک Crash، پس از سه بار شکست مداوم در سه عنوان گذشته، با کمک یک دشمن کلاسیک دیگر یعنی N. Tropy دوباره فرصت عملی کردن نقشههای پلید خود را پیدا کرده است و با استفاده از پورتالهای زمانی ایجاد شده در سرتاسر دنیا، میخواهد تمام جهانهای موازی را تحت سلطه خود دربیاورد.
در دنیایِ دانشمندان دیوانه، موجودات جهشیافته و مسیرهای مملو از جعبههای TNT، مطمئنا دوستی با ماسکهای سخنگو که دارای قدرتهای ماورایی هستند، نعمتی بزرگ است و حالا Crash علاوه بر Aku Aku، با ۴ ماسک دیگرِ دارای قابلیتهای منحصربفرد همراه شده است تا دوباره به رویارویی با دشمنهای همیشگی خود برود.
بازی کردن با زمان و تلهپورت شدن بین لوکیشنها و دورههای زمانی مختلف، رویکرد جدیدی در سری Crash Bandicoot محسوب نمیشود اما چیزی که It’s About Time را به تجربهای خاص تبدیل میکند، به کارگیری جذابیتهای کنترل زمان و جهانهای موازی در داخل مکانیکهای گیمپلی است. به لطف قدرتهای آهسته کردن زمان، جابهجایی بین بُعدهای موازی، وارونه کردن جاذبه و همینطور امکان پرشهای بلند و قدرتمند، آن گیمپلی آشنا و سادهای که از Crash Bandicoot میشناسیم، دچار تغییر و تحول قابلتوجهی شده است.
با این حال، استدیوی Toys For Bob در طول بازی به خوبی نشان میدهد که با DNA این سری کاملا آشناست و این تحولات را نمیخواهد به ازای از بین رفتن هویت این سری، بر روی بازی تعبیه کند. این استدیو نشان میدهد شکستن جعبهها و پرش بر روی TNTها و جمعآوری Wumpa یا همان میوهی نوستالژیک و نمادین این فرنچایز، میتواند در قالب پیچیده و متنوعتری ارائه شود. بدین ترتیب، با دقت و احترام، لایهای از جنس زمان بر روی گیمپلی نشسته است که دلربایی جدیدی به فرمول آن اضافه نموده و در عین حال باعث میشود گرد و خاک نشسته شده بر روی مکانیکهای قدیمی سری، به چشم نیاید.
در واقع اگر بخواهیم کمی سختگیری کنیم و ریزتر به مکانیکها توجه کنیم، در کنار نقاط قوت سری، همان نقاط ضعف که حالا به بخشی از هویت این پلتفرمر سه بعدی تبدیل شده است، هنوز هم در این نسخه قابل تشخیص است. کنترلی که بعضا غیرمنتظره رفتار میکند، مراحل دو بعدی که هنوز هم تجربهاش با D-pad بسیار بهتر و موثرتر از آنالوگ استیک است و Hitboxهایی که مرزبندی مطمئنی برای ضربات ارائه نمیکنند. این موارد هنوز هم بعضا آزاردهنده بودن خود را نشان میدهند، مخصوصا اگر بخواهید به سراغ ۱۰۰ درصد کردن بازی و دریافت تمام Gemهای هر مرحله بروید.
اما بیانصافی است اگر به این حقیقت بیاعتنا باشیم که استدیوی Toys For Bob سیستم پرش و مانور در محیط و همینطور پلتفرمهایی که بیشتر از همیشه میتوان به آنها اطمینان کرد را در حین وفاداری به خصیصههای خوب و بدِ موجود در DNA این سری، با دقت بهبود داده است. علاوه بر این، تقریبا تمام قابلیتهای جدید این نسخه، با هماهنگی کامل با مکانیکهای همیشگی سری و بدون عقب راندن تجربهی مفرحی که میشناسیم، در بازی پیادهسازی شدهاند و بدین ترتیب نهایتا Crash Bandicoot 4 را میتوان گامی موفق و رو به جلو از نظر گیمپلی دانست.
با این حال، دستاوردهای این نسخه به همین محدود نمیشود و شاهد قابل کنترل بودن شخصیتهای نمادین این سری در مراحلی که کاملا برای آنها طراحی شده است، هستیم. شخصیتهای Tawna، Dingodile و Dr. Neo Cortex هر کدام دارای چند مرحلهی مجزا نسبت به Crash و Coco هستند و نکتهی جذابتر این است که شاهد تقاطع اتفاقات مراحلِ این شخصیتها با یکدیگر هستیم که به طور مرموز و کنجکاوکنندهای در بازی تعبیه شده است و باعث شده است دنیای بازی انسجام بیشتری داشته باشد.
هر کدام از شخصیتها دارای قابلیتهای متفاوتی هستند. شخصیت Tawna که ممکن است او را از نسخه اول سری به یاد داشته باشید، با مهارتهای فوقالعاده خود در استفاده از قلاب و طناب، میتواند مانور هوایی شگفتانگیزی را به معرض نمایش بگذارد و حتی از راه دور نیز جعبهها را هدف قرار دهد. با مراحلی خوشنقشه که سرتاسر هیجان، تحرک و اتفاقات غیرمنتظره است، Tawna به راحتی برندهی بهترین شخصیت قابل بازی جدید در این نسخه است که در برخی مواقع لذت کنترل او حتی از Crash و Coco نیز فراتر میرود.
مراحل مربوط به تمساح دوستداشتنی سری یعنی Dingodile نیز از نظر مفرح بودن، فاصلهی چندانی با Tawna ندارد. او با دستگاه مکندهی خود و پرتاب جعبهها به سمت دشمنان، متفاوتترین و بیشک پر سر و صداترین مراحل بازی را به مخاطب ارائه میکند که به مقدار قابل توجهی روی متنوع بودن بازی و نگه داشتن حس طراوت و تازگی، تاثیر مثبت گذاشته است.
در سمت ناامیدکنندهی ماجرا، مراحل مربوط به Neo Cortex قرار دارد که در مقایسه با بقیه مراحل، هم از نظر ریتم و هم مکانیکهای سرگرمکننده، نتوانسته راضیکننده عمل کند. تفنگ دستی Neo Cortex قابلیت تبدیل کردن دشمنان به پلتفرم را دارد و بدین ترتیب میتوانید راهتان را در مراحل بسازید و پیشروی کنید. ایدهای جالب اما در عمل هیچ قابلیت مناسبی برای نشانهگیری وجود ندارد و اکثر مواقع ناگزیر به شلیک کورکورانه خواهید پرداخت تا گلولهتان به اهداف متحرک برخورد کند. همینطور این دانشمند دیوانه میتواند حرکت افقی بلندی را برای عبور از پرتگاهها انجام دهد و با توجه به پلتفرمهایی که خودتان با فواصل مختلف در راهتان ساختهاید، تلاش برای فرود آمدن روی آنها جذابیتی ندارد و مخصوصا اگر در حال انجام یک Time Trial باشید، میتواند آزاردهنده باشد.
با در نظر گرفتن تمام این موارد، تنوعی که Crash Bandicoot 4 از نظر گیمپلی ارائه میکند، در تاریخ این سری بیسابقه میباشد و حتی در ضعیفترین مراحل نیز خبری از حس بیحوصلی و تکرار نخواهد بود. از نظر اتصال مراحل به یکدیگر، این نسخه با الهامگیری از نسخه اول، مسیری خطی را برخلاف نسخههای دوم و سوم در نظر گرفته است. تصمیمی درست که به استدیو اجازه داده است تا داستانی منسجم و با گیرایی بیشتری ارائه کند که حتی به شخصیتهای کمتر شناخته شده نیز فرصت عرض اندام میدهد و شخصیتهای قابل بازی را در مسیری مشخص شده، با هم روبهرو کرده و باعث خلق موقعیتهای دیدنی شود که اکثرا از طریق کاتسینها در پایان مراحل به تصویر کشیده میشوند.
از نظر ارزش تکرار، بازی موقعیتهای فراوانی را فراهم کرده است تا مراحل را بارها و بارها تکرار کنید تا تمام Gemهای ممکن را دریافت کرده، اسکینهای جدید برای Crash و Coco کسب کنید و همینطور چالشهای زمانی را پشت سر بگذارید. قابلیت تجربهی مراحل N.verted یا وارونه نیز کمک میکند مراحل را از دید جدیدی تجربه کنید. با تمام این موارد، اگر باز هم از تجربهی بازی سیر نشده باشید، میتوانید به سراغ مراحل Flashback بروید که به ریشههای سری بازمیگردد و شما را به چالشی از جنس شکستن جعبهها دعوت میکند. بنابراین از نظر میزان محتوا و تنوع، Crash Bandicoot 4 سنگ تمام گذاشته است و دهها ساعت پس از اتمام بازی نیز میتوانید به جست و خیز در دنیای آن ادامه دهید.
از نظر بصری، همانطور که در تصاویر مشاهده میکنید این نسخه با سبک هنری متفاوتی نسبت به بازسازیهای نسخههای کلاسیک وارد میدان شده است. امتحان کردن رویکرد هنری جدید توسط استدیوی Toys For Bob مطمئنا قابل درک است اما اگر بازسازی سهگانه و همینطور Crash Team Racing را تجربه کرده باشید، از نظر بصری و جزئیاتی که در طول مراحل و همینطور در مدل شخصیتها میتوان مشاهده کرد، مطمئنا شاهد افتی قابل ملاحظه خواهید بود که در حین ساعات اولیه و قبل از عادت کردن به آن، میتواند تجربه را تحت تاثیر خود قرار دهد و به عنوان نسخهای ۶۰ دلاری و ادامهای شمارهدار از این سری، تا حدودی ناامیدکننده باشد.
اما اگر بخواهیم به نیمهی پر لیوان نیز نگاه کنیم، خوشبختانه این نسخه از نظر تنوع و مقیاس محیطها و همینطور موسیقی پیرامون هر مرحله، پیشرفتی قابل ملاحظه در این فرنچایز محسوب میشود و اگر صداپیشگیهای حرفهای و همینطور صداگذاریهای دقیق و نوستالژیک را در نظر بگیریم، به راحتی میتوان گفت که شاهد شنیدنیترین نسخه از سری Crash Bandicoot هستیم که در عین وفادار ماندن، توانسته پتانسیل آینده این سری را نشان دهد و با ارائهی تجربهی تکنیکی کمنقص و عاری از باگهای قابلتوجه، نهایتا محصولی قابل احترام باشد.
بازبینی تصویری
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
0 پاسخ به “بررسی بازی Crash Bandicoot 4: It’s About Time | مدرنسازی ۴ جانبه”
تا قبل از عرضه ی بازی ، فکر میکردم بازی داره ساخته میشه که فقط اسم crash رو یدک میکشه ولی با نقد ها و نمایش هایی که از بازی دیدم نظرم درموردش برگشت
اینجور که معلومه بازی ارزش تهیه و تجربه رو داره
تا قبل از عرضه ی بازی ، فکر میکردم بازی داره ساخته میشه که فقط اسم crash رو یدک میکشه ولی با نقد ها و نمایش هایی که از بازی دیدم نظرم درموردش برگشت
اینجور که معلومه بازی ارزش تهیه و تجربه رو داره
بهترین پلتفرمر این نسل
Super Mario Odyssey رو صدا کردی؟
ممنون اصلا حواسم به ماریو نبود.
بهترین پلتفرمر این نسل
Super Mario Odyssey رو صدا کردی؟
ممنون اصلا حواسم به ماریو نبود.
خیلی دوست دارم این کراش رو:)
خیلی دوست دارم این کراش رو:)