سالهای پایانی قرن 20—زمانی که عصر اطلاعات به لطف کامپیوتر و اینترنت به اوج خود رسیده بود— با کنجکاوی و اضطراب خاصی همراه بود که در آیندهی غیرقابل پیشبینی انسانیت در هزارهی جدید ریشه داشت. این گونه احساسات در قالب آثار علمی تخیلی تجسم یافتند و موجب خلق فیلمها و کتابهایی شدند که امروزه در شمار کلاسیکهای این سبک قرار دارند. شاید RoboCop یا «پلیس آهنی» که نخستین بار در سال 1987 اکران شد، عمیقترین یا خوشساختترین این آثار نباشد اما به لطف ارائهی سرگرم کننده، دیالوگهای بیادماندی و اکشن پرخشونت خود توانسته پس از چندین دهه همچنان در ذهن خیلیها باقی بماند.
طی سالها، بازگشتهای متعددی به داستان پلیس آهنی داشتهایم—چه در سینما و چه در بازیهای ویدیوئی. این بازگشتها همیشه موفق نبودهاند اما بازی RoboCop: Rogue City، سازهی استودیوی لهستانی Teyon، به عنوان شوتری خوشساخت در آنریل انجین 5 و با وفاداری به حس و حال نسخهی اصلی، یکی از بلندپروازانهترین این بازگشتهاست. در این بازی شوتر اول شخص که بین فیلم دوم و سوم واقع است، شما کنترل «الکس مورفی» یا پلیس آهنی را در دست میگیرید و ضمن مقابله با مجرمان کوچک و بزرگ، طی انتخابهایتان به دسیسههای مربوط به شهر دیترویت و شرکت بزرگ OCP میپردازید.
از نظر بازهی زمانی، «روگ سیتی» بین فیلمهای روبوکاپ 2 و 3 قرار دارد: پلیس آهنی و رباتها غیرقابل اعتماد ED-209 به چهرههای شناخته شدهای در شهر دیترویت تبدیل شدهاند و شرکت OCP همچنان در تلاش است تا بر خرابههای دیترویت، آرمانشهری بنام «دلتا سیتی» بنا کند. وقایع روگ سیتی با ورود تبهکار مرموزی که تنها با عنوان «تازه وارد» خطاب میشود، رقم میخورد. تازه وارد میخواهد کسب و کار تازهای در دیترویت شروع کند و آماده است تا با جیب پر از پولش پستترین گانگسترهای شهر را به خدمت بگیرد. در مقابل این گانگسترها نیز تمام سعی خود را میکنند تا چشم تازه وارد را به خود جلب کرده و در غنیمتهایی که در انتظار اوست، سهیم باشند.
داستان روگ سیتی بسیاری از المانهای روایی موجود در فیلمهای روبوکاپ را تکرار میکند. کمبودهای متعدد نیروی پلیس دیترویت همچنان زمزمههای اعتصاب را در میان افسران آزردهخاطر زنده نگهداشته است، پلیس آهنی بازهم درگیر جدال میان انسان و ماشین بوده و قدرت هنوز در اختیار اشخاص طمعکار و خودخواه است. علاوه بر این، روگ سیتی از احیای جنبههای بدیهیتر فیلمهای روبوکاپ نیز دریغ نکرده است. اشارههای بزرگ و کوچک به این فیلمها مثل تک جملههای بیادماندی پلیس آهنی، خودروهای پرافادهی SUX 6000 و شخصیتهای آشنا، در سراسر بازی یافت میشوند. واضح است که مخاطبان اصلی روگ سیتی کسانی هستند که با روبوکاپ آشنا هستند و حس نوستالژی به این سری دارند. در واقع عملکرد روایی بازی به تنهایی چندان خاص یا جذاب نیست اما با زنده کردن خاطرات شما در یکایک لحظاتش، توانسته تجربهی ارزشمندی باشد.
درست است که پلیس آهنی با بدن مقاوم و سلاح کشندهاش قابلیت مقابله با خشنترین مجرمان دیترویت را دارد اما مقابله با این گونه تهدیدها تنها وظیفهی او نیست. به لطف مکانیکهای دیالوگی که شاید مشابه آن را در بازیهای Telltale تجربه کرده باشید، پلس آهنی میتواند به انجام وظایف روزمرهی یک افسر پلیس مثل رسیدگی به شکایات مردم یا جریمه کردن خودروها نیز رسیدگی کند. چنین لحظات پیشپا افتاده در قالب مأموریتهای فرعی و انتخابی در هر یک از مراحل بازی وجود دارند و کمک زیادی به تثبیت کردن شخصیتهای مختلف در دنیای بازی میکنند. خصوصاً شنیدن گفتار پلیس آهنی در طی این مأموریتها لطف خاصی دارد، چراکه دیالوگهای او درست مثل فیلم رک و مستقیم و بعضاً پر ذکاوت و طعنهآمیز هستند.
برخی از مکالمات رویکرد شما را به عنوان یک افسر پلیس تحت شعاع قرار میدهد: آیا با چشمپوشی از یک جرم جزئی اعتماد عمومی را جلب میکنید یا برای حفظ قانون میکوشید؟ دستهی دیگری از این مکالمات میتوانند تأثیر مستقیمتری بر آیندهی دیترویت داشته باشند. در واقع روگ سیتی شما را با تصمیمات متعددی روبرو میکند که میتواند سرنوشت برخی شخصیتها را تغییر داده و پایانی که در انتظار شماست را تغییر دهد. این المانهای نقشآفرینی عمق چندانی ندارند و روند کلی داستان را تغییر نمیدهند اما بدون شک ابزار بسیاری خوبی برای پرداختن به دنیا و شخصیتهای بازی هستند. مشکل اینجاست که بعضاً عواقب تصمیمات شما با آن چه انتظارش را داشتید متفاوت از آب در میآید و دیالوگهای فرعی تنها یکبار ارزش تجربه دارند.
اغلب مأموریتهای فرعی روگ سیتی از نظر گیمپلی چیزی برای ارائه ندارند و پس از تجربهی محتوای روایی آنها، به خردهکاریهای کسل کننده تبدیل میشوند. وصل کردن مجدد کنتور برق پاسگاه که بخاطر شارژ ادوات پلیس پریده است به شما اجازه میدهد عواقب بودجهی پایین این اداره را از نزدیک تجربه کنید اما بالا و پایین رفتن از پلهها به منظور فشار یک دکمه، به خودی خود اصلاً سرگرم کننده نیست. از آن جا که ساختار مراحل بازی با سیستم امتیاز دهی خود برای تکرار طراحی شدهاند، این مأموریتهای فرعی—که بخش مهمی از امتیازتان را تشکیل میدهند—بسیار مشکلساز هستند.
مراحل روگ سیتی از یک هاب اصلی و چندین محیط باز تشکیل شده است. شما به نقاط مختلف شهر اعزام میشوید و ضمن دنبال کردن داستان اصلی، در مناطق سکونی و صنعتی به فعالیتهای جانبی مثل رسیدگی به جرایم و جمعآوری آیتمهای مخفی میپردازید. پس از اتمام کار به هاب اصلی بازی واقع در پاسگاه پلیس دیترویت باز میگردید و عملکردتان «ارزیابی» میشود تا بسته به میزان موفقیتتان در فعالیتهای جانبی، امتیاز مربوطه دریافت کنید. گشت و گذار در محیطهای باز روگ سیتی از یکنواخت شدن بخشهای اکشن میکاهد و به شما اجازه میدهد بسته به سلیقه خود، ارتباط نزدیکتری با دنیای بازی برقرار کنید.
متأسفانه گشت و گذار در این محیطهای باز کمی طاقتفرساست، چراکه انیمیشنهایی که در حین مبارزات مؤثر هستند در خارج از درگیریها مشکلساز میشوند. در واقع حرکات رباتی پلیس آهنی به خوبی طراحی شده تا از همه نظر انعکاسی از نسخهی سینمایی باشد. قدمهای سنگین و قامت مستحکم او به خوبی در نمای اول شخص القا میشوند؛ گویی که یک تانک زرهی چند تُنی را هدایت میکنید. در مبارزات این انیمیشنها شما را به یک سایبورگ قدرتمند تبدیل میکنند که به پناهگیری نیاز ندارد و لگد اسلحهها نمیتواند بر زور بازویش چیره شود. در عوض خارج از مبارزات حرکات سنگین پلیس آهنی، آهسته و زمانبر هستند؛ خصوصاً که خارج از مبارزات به توانایی Dash—که شما را به جلو پرتاب میکند—نیز دسترسی ندارید.
این مسئله از رقبت تجربهی محتوای اضافهی روگ سیتی میکاهد و موجب ضعف ساختار باز آن میگردد. جالب اینجاست که این مشکل در پاسگاه پلیس بسیار جزییتر است. در واقع سرعت حرکت کاراکتر شما تغییری نمیکند اما چیدمان محتوای اضافه به گونهایست که به ندرت مجبور هستید به بیراهه بروید. مأموریتهای فرعی همیشه در مسیر رسیدن به مأموریت اصلی قرار داده شدهاند و لازم نیست برای یافتنشان پاسگاه را زیر و رو کنید. علاوه بر این، این شیوهی طراحی باعث شده تا تصور کنید مثل دنیای واقعی تصادفاً درگیر یک ماجرا شدهاید.
درست است که روگ سیتی از محیطهای باز استفاده میکند اما این بازی عموماً یک تجربهی خطی است. شما مسیری از قبل تعیین شده را برای رسیدن به هدفی مشخص طی میکنید و در عین حال دشمنان موجود را از میان بر میدارید. ممکن است برای رسیدن به هدف مجبور باشید یک بخش بازرسی ساده که شاید مشابهش در سریهای Arkham و Witcher تجربه کرده باشید، را نیز بگذرانید. همچنین برخی هدفهای انتخابی، آیتمهای مخفی و مدارک جرم قابل جمعآوری در طول هر مرحله پراکنده شدهاند تا کمی به این روند تنوع ببخشند. چرخهی گیمپلی روگ سیتی به خودی خود چشمگیر نیست اما مانند مابقی بخشهای بازی، بازسازی وفادارانهی حس و حال فیلمهای روبوکاپ آن را به تجربهای بیادماندنی و نوستالژی تبدیل کرده است.
سیستم هدفگیری خاص و رِترو پلیس آهنی در قالب مکانیک اسکن و هایلایت دشمنان به خوبی پیاده شده و سلاح نمادین Auto9 او از نظر شکل، قدرت و حس تیراندازی بینقص است. متلاشی کردن دهها خلافکار با رگبارهای دقیق این اسلحه هیجان و خشونت رضایتبخشی دارد که به خوبی با حس و حال روبوکاپ تطابق دارد. علاوهبر طراحی عالی این سلاح، سازندگان مکانیک ارتقای بسیار جالبی نیز مکمل آن قرار دادهاند.
در طول بازی قادر هستید بوردهای PCB متعددی برای Auto9 خود پیدا کنید که از شبکهای از بافها، دیبافها و قابلیتها تشکیل شدهاند. شما میتوانید با چیپهای بخصوصی که از جعبههای شرکت OCP حاصل میشوند، مسیر حرکت انرژی را در این بوردها مشخص کنید تا سلاحتان بیشترین بافها و کمترین دیبافها را داشته باشد. این مکانیک ارتقا سرگرم کننده و انعطافپذیر است و سلاح نمادین پلیس آهنی را به کشندهترین اسلحهی بازی تبدیل میکند.
مانند اکثر بازیهای شوتر اول شخص، پلیس آهنی میتواند از اسلحههای دشمنان نیز استفاده کند اما کارایی بالای سلاح Auto9 با قابلیت ارتقای بالا و مهمات نامحدود خود، دلیل چندانی برای تعویض سلاح باقی نمیگذارد. از مسلسلهای اتوماتیک گرفته تا اسنایپرهای کالیبر بالا، دشمنان به کلکسیون متنوعی از سلاحها دسترسی دارند که توسط شما نیز قابل استفادهاند. با این حال، جز در موارد خاص مانند هدفگیری تکتیراندازان یا مقابله با دشمنان زرهی، عدم استفاده از اسلحهی نمادین پلیس آهنی یک ضعف تاکتیکی تلقی میشود.
البته خود مبارزات روگ سیتی بیشتر آرکید-مانند هستند تا تاکتیکی. پلیس آهنی نیازی به کاورگیری ندارد و تنها با تواناییهای سادهای نظیر صحنه آهسته و افزایش زره که با مصرف اسکیل پوینت در یک منوی پیشپا افتاده به دست میآیند، یکی یکی دشمنان مستفر در محیط را از میان بر میدارد. این دشمنان نیز هوش مصنوعی پیچیدهای ندارند و بدون نمایش هیچگونه آگاهی محیطی، مستقیماً به شما حملهور میشوند. علاوه بر این، امکان برداشتن و پرتاب اشیاء و دشمنان نیز در این بازی وجود دارد که باوجود بامزگی، باز هم دلایل زیادی برای تعامل با آن وجود ندارد.
تنوع دشمنان در روگ سیتی شاید در مقایسه با عناوین برتر بازار چندان شگفتانگیز نباشد اما باید اعتراف کنم که عملکرد این بازی فراتر از انتظارم بود. هر کدام از گروههای مختلفی که در طول بازی مقابل شما میایستند، ظاهر و رویکرد خاص خود را دارند. بایکرهای گانگستر گروه «والچر» سوار بر موتورهای خود شما را دور میزنند و برخی از آنها میتوانند نیروی کمکی خبر کنند؛ در عوض مزدوران خبرهای که در نیمهی انتهایی بازی حضور دارند، با نارنجکهای دودزا و زرههای ضدانفجار، رقیب سرسختی هستند. با این حال، به استثنای دشمنان ذکر شده، اکثر اوقات با مجرمان سادهای مواجه هستید که مشابه به نظر میآیند و دشوارترین آنها صرفاً با گلولههای بیشتر کشته میشوند.
روگ سیتی عملکرد مشابهی در بخشهای مختلفش دارد: رویکردی استاندارد که به لطف طراحی هوشمندانه و استفادهی مؤثر از عنصر نوستالژی، فراتر از انتظار ظاهر شده است. در مقابل عملکرد فنی روگ سیتی نسبتاً پرفراز و نشیب است. این بازی در محبوبترین موتور نسل حاضر یعنی آنریل انجین 5 بنا شده و این مسئله به خوبی در محیطهای خوشساخت بازی دیده میشود. به لطف تکنولوژیهایی مثل Lumen، این محیطها پرجزییات هستند و با اینکه از RT استفاده نشده، نورپردازی بسیار با کیفیتی دارند. با این وجود، اکثر محیطها از ساختمانهای بتنی و سازههای صنعتی تشکیل شده که باعث شده مراحل مختلف یکنواختتر از آنچه هستند به نظر بیایند.
با وجود کیفیت گرافیکی بالا، انیمیشن و صداگذازی بازی نسبتاً ضعیف حاضر شدهاند. NPCهای روگ سیتی از مدلهای خوبی برخوردار هستند اما به شدت مصنوعی حرکت و صحبت میکنند. این مسئله خصوصاً در کاتسینها به چشم میآید و همیشه از تأثیرگذاری آنها میکاهد. به همین شکل صداگذاری این کاراکترها نیز کمکی به این کاتسینها نمیکند. با اینکه صداپیشگی بازی راضی کننده است، اکثر اوقات صدای کاراکترها با انیمیشن لبهای آنها همخوانی ندارد و بلندی صدای برخی از آنها بسیار پایین است.
روگ سیتی، تجلیل آثار علمی تخیلی اواخر قرن 20 میلادی است. واضح است که سازندگان با علاقه و احترام سری روبوکاپ را بررسی کردهاند و توانستهاند بدون تحت شعاع قرار دادن گیمپلی، بسیاری از ویژگیهای نمادین این سری را در بازی اعمال کنند. روگ سیتی یک بازی بودجه بالا نیست اما به لطف این الهامات وفادارانه، گیمپلی استاندارد و معدود نوآوریهایی، توانسته تجربهای ارزشمند و سرگرم کننده باشد.
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114