در دنیای بازیهای ویدیویی، سبکهای زیادی برای سلیقههای مختلف وجود دارند. در دل تمامی این سبکها، سبک نقشآفرینی (RPG) در بین بازیکنها بسیار محبوب است. البته خود سبک نقشآفرینی به چند زیرشاخه دستهبندی میشود. از نظر سبک شناسی، بازی های نقش آفرینی به سه دسته تقسیم شدهاند. نقش آفرینیهای کلاسیک و قدیمی(cRPG)، نقش آفرینیهای غربی(Western RPG) و درنهایت نقشآفرینیهای ژاپنی(jRPG) در این سبک وجود دارند. درحال حاضر محبوبترین نوع از این بازیها، نقشآفرینی های غربی (Western RPG) هستند. در زیرشاخه نقشآفرینیهای غربی میتوان به عنوانهایی مثل سریThe Elder Scrolls، Fallout و The Witcher اشاره کرد. ویژگی مشترک تمامی این بازیهای این است؛ که میخواهند بازیکن احساس کند، که دارد نقش خودش را در بازیایفا میکند. یا دقیقا آنطوری که دوست دارد بازی کند. برای مثال انتخاب دیالوگهای مختلف، میتوانند به صورت مستقیم روی پایان بازی تاثیر داشته باشند. یا برای ارتقای شخصیت خود باید آرمورهای مختالف را امتحان کنید تا به Stat دلخواه خودتان برسید. اما بازیهای jRPG یک تفاوت اساسی، با نقشآفرینیهای دیگر دارند و آنهم نوبتیبودن گیمپلی آنها است. در این سبک میتوانیم به دو سری Final Fantasy و Dragon Quest اشاره کنیم. ما در این نقد و بررسی میخواهیم به یک بازی jRPG با نام Edge of Eternity بپردازیم. این بازی توسط یک استودیو فرانسوی به نام Midgar Studio ساخته شده است. شاید برایتان جالب باشد که اسم این استودیو بازیسازی از شهر Midgar در بازی Final Fantasy 7 برداشته شدهاست. اما چند موضوع وجود دارد، این استودیو یک استودیو فرانسوی است که در سبک jRPG بازی ساخته است. آیا توانسته کارش را به خوبی انجام دهد؟ آیا Edge of Eternity میتواند طرفدارن این سبک را راضی کند؟ آیا یک استودیو فرانسوی اجازه اینرا دارد که یک نقشآفرینی ژاپنی بسازد؟ برای دریافت تمامی اسن سوالها با نقد و بررسی این بازی از گیمینگرویتی همراه باشید.
داستانی کم نظیر با روایتی خاص
اصولا آثار نقشآفرینی به داستانسرایی و روایت خوبی که دارند معروف هستند، بازیEdge of Eternity هم از این قاعده مستثنی نیست. داستان بازی حول محور دو شخصیت با نامهای Daryon و Selene جریان دارد، این دو شخصیت خواهر و برادر هستند. در اوایل داستان شاید انتظار داشته باشید، که با یک فضاسازی قرون وسطایی مثل فاینال فانتزیهای قدیمی مواجه بشوید. اما اینگونه نیست. داستان در زمان آینده جریان دارد و یک نژاد از موجودات فضایی، دراوایل بازی به سیاره شما حمله کرده میکنند. شما در نقش شخصیت Daryon به همراه دوستان خود باید جلوی این اتفاق را بگیرید. یک نکتهای که در مورد شروع بازی وجود دارد این است که، مثل بسیاری از بازیهای AAA میخکوبکننده شروع میشود. شاید شروع بازی شمارا کمی یاد Final Fantasy 7 بیاندازد، که بدون مقدمه شروع میشود و شما در ابتدا شخصیتها را نمیشناسید. به مرور شخصیتها برای شما شناخته میشوند و داستان بازیرا بیشتر متوجه میشوید. یکی از نقاط قوت داستان Edge of Eternity شخصیت پردازی آن است. به نظر من داستان بازیهای jRPG را میتوان به دودسته تقیسیم کرد. دسته اول داستانهایی است؛ که روی یک قبیله و تمدن خاص تمرکز دارند و دسته دوم، به داستانهای شخصی میپردازند، Edge of Eternity در دسته دوم قرار میگیرد. شخصیتهایی که در این بازی میبینید، در کمتر عنوانی به چشم میخورند و میتوانید به راحتی با آنها ارتباط برقرار کنید. درکل روایت کلی بازی بسیار جذاب و یکنواخت است و اصلا خسته کننده نمیشود. شاید بهتر باشد درمورد داستان بازی زیاد صحبت نکنم؛ که خودتان آنرا تجربه کنید. اما به طور کلی، داستان بازی بسیار عمیق و شنیدنی است و حرفهای بسیار زیادی برای گفتن دارد.
دیالوگها، مبهوتکننده همراه یک ایراد اساسی!
یکی از اجزای جداییناپذیر عناوین jRPG دیالوگهای شخصیتها است. اگر آنها وجود نداشته باشند، نه داستانی برای به شما وجود دارد نه میتوانید دنیای بازی را درک کنید. در زمان های بسیار دور، به دلیل محدودیتهای سختافزاری بازیسازان نمیتوانستند میانپردههای سینمایی بازیها را با گرافیک خود بازی نمایش دهند. به همین دلیل در دوران کنسول Playstation 1 بازیهای jRPG به دو صورت داستان خود را تعریف میکردند. روش اول استفاده از میانپردههای از پیش پردازششده بود که فقط عناوین بزرگ و پرخرج مثل سری Final Fantasy میتوانستند اینکار را انجام دهند. اما رایجترین روش روایت داستان، برای این نوع بازیها اینگه بود؛ که شخصیتها وقتی به یکدیگر میرسیدند شروع به گفتن دیالوگ میکردند. این دیالوگها به صورت متن جلوی بازیکن ظاهر میشد و هیچ صداگذاری خاصی، برای شخصیتها درکار نبود، اما در Edge of Eternity اینگونه نیست. در این بازی شما هم میانپرده سینمایی میبینید هم دیالوگهای متنی صامت وجود دارد، که نکته عجیب این است که برخی از این دیالوگها صداگذاری شدهاست. اما فقط برای برخی از شخصیتهای فرعی چنین چیزی صادق است. یکی دیگر از نقات قوت Edge of Eternity دیالوگهای قوی شخصیتها است که باعث میشود سر جایتان خشک شوید! نویسنده بازی در این بخش سنگ تمام گذاشته است؛ و باید بگویم دست در بخش دیالوگهای بازی شاهکار کرده است. این دیالوگها که بین شخصیتهای بازی رد و بدل میشوند، واقعا باورنکردنی هستند. در بعضی از صحنهها ممکن است شخصیت اصلی یک جملهای بگوید، که شما اصلا انتظارش را ندارید. اما بزرگترین پاشنه آشیل دیالوگها که به آن ضربه میزند، میانپردههای بازی است. بزرگترین مشکل این میانپردهها این است؛ که انیمیشن صورت و چهره شخصیتها بسیار خشک و مصنوعی به نظر میرسد. برای مثال در اوایل بازی، شخصیت اصلی درحال گریه کردن است و آن صحنه آنقدر بد طراحی شده، که نمیتوانید باور کنید شخصیت اصلی بازی ناراحت است. مورد عجیب آن است که تعداد میانپردهها بسیار کمتر از دیالوگهای متنی است، طوری که ممکن است با خودتان بگویید: این بازی چه نیازی به میانپرده دارد؟ البته این مورد میتواند به دلیل درست بودن Lip sync شخصیتهای در زبانهای مختلفباشد، که در عمل حس واقعی بودن را از شخصیتها میگیرد و آنها را به ربات تبدیل میکند! این شاید یکی از بزرگترین ایرادات بازی باشد. اما به جز این ایراد نمیتوان از این بخش مشکل دیگری گرفت و به نظر من باید به نویسنده جملات شخصیتها آفرین گفت و ایستاده تشویقش کرد!
فاینال فانتزی قدیمی، برای بازیکنهای نسل جدید!
یکی از مهمترین اجزای تشکیلدهده بازیهای ویدیویی گیمپلی آنها است. مگر میشود شما یک بازی بسازید و گیمپلی نداشته باشد؟ همانطور که در مقدمه نقد گفتم، گیمپلی بازیهای jRPG اصولا باید به صورت نوبتی دنبال شود. درگذشته این سبک که در ژاپن متولد شدهبود، هم در شرق زمین محبوب بود هم بازیکنهای غربی این سبکرا بازی میکردند. اما با گذشت زمان ذائقه بازیکنها تغییر کرد و به همین دلیل، محبوبیت این سبک بین بازیکنهای غربی به خطر افتاد. به همین علت سری Final Fantasy یک مدل جدید از jRPG را در قسمت دوازدهم سری به وجود آورد؛ که مبارزات آن به صورت همزمان (Real time) دنبال میشد. همین رویه برای Final Fantasy 15، بازسازی نسخه هفتم و Final Fantasy 16 تکرار شد و کاملا آن سبک قدیمی نوبتی را کنارگذاشتند. اما Edge of Eternity میخواهد شانس خودش را امتحان کند و ببیند سبک نوبتی هنوز بین بازیکنها جایگاهی دارد یا ندارد. اگر به باب مقایسه باشد Edge of Eternity را باید با Final Fantasy 13 مقایسه کرد که جفتآنها هم jRPG و هم نوبتی هستند. اما من نمیخواهم چیزی را در اینجا با دیگری مقایسه کنم. بگذارید گیمپلی Edge of Eternity به دو قسمت جدا تقسیم کنم، بخش خارج از مبارزات که در دنیای جهانباز بازی قرار دارد و بخش مبارزات که کاملا نوبتی طراحی شدهاست. در بخش جهانباز دوربین بازی سوم شخص است، شما کنترل شخصیت اصلی را برعهده دارید و میتوانید نقشه را بگردید.
اما زمانی که وارد مبارزات بازی میشوید تازه وارد بخش نوبتی شدهاید. در این بخش که مشابه با دیگر عناوین jRPG است، شما با یک صفحه طرف هستید که تمامی قابلیتها و وسایل قابل استفاده شخصیت شما را نشان میدهد. دو صفحه Ability و Spells از یک دیگر جدا شدهاند تا آنها را با یکدیگر قاطی نکنید. برای شروع حرکت ابتدا باید دقت کنید که نوار ATB شخصیت شما پر است یا نه، اگر پر باشد و ATB دشمن شما پر نشود، شما اجازه حرکت دارید. در غیر این صورت دشمن شما به شما حمله خواهد کرد. تعدادی جادو در بازی وجود دارد که میتواند دشمن رو Stun، یا نوار ATB آنرا قفل کند، البته ممکن است برای اجرا کردن آن Spell چند حرکت منتظر بمانید. همچنین شما میتوانید شخصیت خود را، در صفحه جابهجا کنید و فقط در یکجای ثابت به حال خودش رها نکنید.
در اصل باید این کار را انجام دهید، چراکه ممکن است دشمن شما، در آن قسمتی که شخصیت شما قرار دارد حملهای از نوع AoE انجام دهد. اگر شخصیت خود را حرکت ندهید Damage میخورید و از HP شما کم میشود، شما مثل دیگر بازیهای این سبک دو نوار HP و MP دارید. در هنگام مبارزه و استفاده کردن از جادوها باید حواستان باشد که این دو نوار تمام نشوند. همچنین برای اجرا کردن بعضی از حرکتها، باید نزدیک دشمن باشید و از راه دور نمیتوانید آن حرکت را اجراع کنید. اما در حال کلی سیستم مبارزات بازی، اصلا پیچیده نیست و بازیکن را گیج نمیکند. علاوه بر آن برای هر ویژگی که در بازی وجود دارد، یک آموزش هم به شما داده میشود تا کاملا آنرا درک کنید. سیستم ارتقای بازی هم بسیار جمع وجور و ساده است. شما برای به دست آوردن جادوهای خاص باید یکسری کریستالهای خاص را در بازی جمعآوری کنید. همچین میتوانید برای هر شحصیتی که در تیم شما وجود دارد آرمور و اسلحه جدید بگذارید. اگر طرفدار سبک نوبتی باشید Edge of Eternity به هیچ عنوان شما را ناامید نمیکند و از قطعا از گیمپلی آن لذت میبرید. البته در نظر داشته باشید که بازی چند درجه سختی دارد. این درجات سختی عبارت اند از: Story Time, Easy, Normal, Hard, Path of the Damned که بنا به سلیقه و حوصبه خودتان میتوانید انتخاب کنید.
گرافیک، نقطهی عطفی برای موتور Unity
گیمپلی و داستان تنها بخشی نیست که Edge of Eternity در آن خوش میدرخشد؛ بلکه از نظر گرافیکی هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد. این بازی از موتور بازیسازی Unity استفاده کردهاست. شاید باورش برایتان سخت باشد اما Edge of Eternity یکی از زیباترینبازیهایی است که با Unity ساخته شدهاست. شاید کمتر عنوانی را بتوان پیدا کرد، که توانسته باشد با این موتور بازیسازی چنین گرافیکی را اراعه دهد. محیط های بازی حکم یک تابلوی نقاشی را دارند و کاملا باورپذیر هستند. همچنین بازی کاملا از چرخه شب و روز استفاده میکند و اگر در بازی مدتزمان مشخصی بچرخید، میتوانید شب را دربازی مشاهده کنید.
محیطهای بازی به یک نقشه محدود نمیشوند و چندین محیط متنوع و بزرگ دربازی وجود دارد. از مناطق کاملا سرسبز گرفته، تا یک کوهستان برفی و جنگلهایی با رنگ بنفش در بازیوجود دارند، که زیبایی بازی را دو چندان کردهاند.
این بازی نه تنها در بعد بصری و هنری خوش میدرخشد، در بخش فنی هم خیلی مشکل قابل توجه خاصی ندارد. بازی برای کنسولهای PS5 وXbox Series X/S بهینه سازی شده است و در دوحالت Quality و Performance اجراع میشود. من پیشنهاد میکنم بازیرا در حالت Performance اجراع کنید و 60 فریم بر ثانیه را فدای کیفیت بالاتر نکنید. همچنین بازی از امکان تغییر FoV هم استفاده میکند که با زیاد کردن آن، میتوانید جزئیات خیلی زیادی را در صفحه مشاهده کنید. شاید تنها مشکل بازی در بخش فنی، وجود تعداد کمی باگ باشد که میتوانند کمی تجربه بازی شمارا خدشهدار کن کند. برای مثل من در زمان تجربه بازی، به یک باگ برخورد کردم که امکان توقف کردن بازی را از من گرفت و hud بازی هم در آن لحظه حذف شد. به همین دلیل نتوانستم در یک ساعت ابتدایی بازی، پروسهای که رفته بودم را ذخیره کنم و مجبور شدم بازی را از اول انجام دهم. این موضوع را در نظر داشته باشید که سیستم Save در بازی به صورت دستی است و خبری از Auto Save نیست. چنین چیزی در سال 2022 که بازی آمدهاست فقط شمارا آزار میدهد، مخصوصا برای این بازی که Open world ساخته شده است. به جز این موارد، مشکل خاص دیگری در بخش فنی وجود ندارد.
موسیقی، شاهکاری از Yasunori Mitsuda
آخرین موردی که باید به آن بپردازم، موسیقی بازی است. شاید اولین چیزی که در لحظه ورود به بازی توجه منرا جلب کرد، یک موسیقی حماسی شاهکار بود. کمی در بازی پیشروی کردم این موسیقی بود که میتوانست حس دنیای اطرافم را به من منتقل کند. ریتم موسیقی در زمان مبارزات حماسی میشود و در خارج از مبارزات، یک موسیقی آرام بخش برای شما پخش میشود. فکر میکنید آهنگساز بازی چه کسی است؟ آقای Yasunori Mitsuda که آهنگهای Edge of Eternity را ساخته است، آهنگساز سری Xenoblade Chronicles بازی انحصاری نینتندو است. به شخصه برایم جالب بود که چنین شخص معروفی آهنگهای این بازی را ساخته است! بازی در مجموع 74 آهنگ مختلف دارد که تمامی آنها شنیدنی و جذاب هستند. آهنگهای این بازی به راحتی میتوانند باعناوینی مثل Fianl Fantasy یا Dragon Quest رقابت کنند. فراموش نکنیم که آهنگساز سری Final Fantasy، شخص افسانهای و دوستداشتنیای به نام Nobuo Uematsu است. کافی است موسیقیهای این دو عنوان را با یک دیگر مقایسه کنید تا به سطح بالای موسیقیهای Edge of Eternity پی ببرید. پیشنهاد من این است که موسیقیهای بازی را خارج از بازی نیز گوش دهید.
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114