مجموعه عناوین Ratchet and Clank، در کنار God of War و چند بازی دیگر، از معدود عناوین سونی محسوب میشوند که از زمان PS2 همچنان به حیات خود ادامه میدهند. هرچند در نسل هشتم تنها یک نسخهی ریمیک از آن منتشر شد که آن هم وابسته به یک انیمیشن سینمایی بود، اما طرفداران این سری پس از گذشت 8 سال میتوانند شاهد دنبالهی داستان Into the Nexus باشند. Ratchet and Clank: Rift Apart به مانند نسخههای پیشین سری، یک بازی پلتفرمر و شوتر است که همواره دارای حس شوخ طبعی خاصی است و از این حیث آن را به انیمیشنهای دیزنی و پیکسار شبیه میکند. Rift Apart نه تنها فرصت خوبی برای بازگرداندن سری به دوران اوج خود است، بلکه با عرضه در سال اول انتشار کنسول پلیاستیشن 5 میتواند به خوبی قدرتهای این کنسول را به رخ بکشد و به مخاطبان نشان دهد که تجربه بازی با این کنسول میتواند تا چه اندازه متفاوت و هیجانانگیز باشد. برای اینکه ببینیم در هر بخش تا چه اندازه موفق بوده است، در ادامه با گیمینگرویتی همراه باشید.
بهتر از یک ریبوت
همانطور که در مقدمه اشاره شد، Rift Apart ریبوت یا ریمیک نیست و بلکه دنباله آخرین بازی مجموعه از دوران PS3 میباشد. اما وقتی یک دنباله با فاصله 8 سال منتشر میشود، طبیعتا قرار است مخاطبان جدیدی داشته باشد که تا به حال هیچکدام از عناوین قبلی را تجربه نکردهاند. خوشبختانه داستان این بازی با آگاهی کامل از این موضوع نوشته شده است. ابتدای داستان با یک جشن قهرمانی برای رچت و کلنک آغاز میشود که در همان مدت کوتاه صمیمیت بین رچت و کلنک را بهتر از ریمیک قبلی توصیف میکند. داستان بازی همچنان بدون نقص نیست و اگر با بهترین بازیهای مجموعه آن را مقایسه کنیم، نمیتوان Rift Apart را در جایگاه اول قرار داد، اما با این حال میتوان گفت این بازی یکی از بهترین داستانها و شخصیت پردازیهای مجموعه را در چند سال اخیر دارد.
در ابتدا شاهد یک مقدمه کوتاه از یک دنیای موازی هستیم که اتمسفر متفاوت آن با دنیای رچت و کلنک به خوبی به تصویر کشیده شده است. در این دنیا، نیرویی ظالم موفق شده تا حکومت را به دست گیرد و قهرمانها به صورت مخفیانه و تحت عنوان Resistance فعال هستند که تا حدودی یادآور فضای فیلمهای جنگ ستارگان در دوران قدرت داشتن امپراتوری است.
در طی داستان و بعد از برهم ریختن جهانهای مختلف، رچت از کلنک جدا میشود و با یک همراه جدید آشنا میشود. از آنطرف کلنک با Rivet همراه میشود که آن هم به مانند رچت، آخرین Lombax دنیای خودش محسوب میشود. این جابجایی شخصیتها که در نیمه اول بازی رخ میدهد، به مخاطب این فرصت را میدهد تا همزمان با آشنا شدن با شخصیتهای جدید، مجددا با رچت و کلنک نیز آشنا شوند. در واقع بدون اینکه با یک ریبوت همراه باشیم، همه چیز طوری طراحی شده که حتی بدون هیچگونه اطلاعات قبلی از این مجموعه بازی، بتوانید ارتباط خوبی با تمام شخصیتهای قدیمی و جدید بگیرید.
از یک شهر سایبرپانکی تا مقر دزدان دریایی
تنوع محیطها در این بازی، بدون شک یکی از نکات قوت آن است. هر سیاره، فضا و اتمسفر متفاوتی را ارائه میدهد که بیشتر آنها در این مجموعه تازگی دارند. سازندگان وقت زیادی برای طراحی هر محیط گذاشتهاند و برای اولین بار در سری، شاهد تعداد زیادی از شهروندان و اهالی آن سیاره هستیم که حس زنده بودن محیط را بیشتر از قبل القا میکند. یکی از این سیارات که فضایی Wasteland مانند دارد، تا حدودی حس و حال یک بازی Open World را میرساند و شما میتوانید در جستجوی آیتمهای مخفی، در این محیط بسیار بزرگ به گشت و گذار بپردازید. به لطف چکمههای جدید رچت، سفر به دورترین نقاط این سیاره هم بسیار سریع و لذت بخش خواهد بود. بنابراین هیچگاه حس کسالت آوری به شما منتقل نمیشود.
برخی از این سیارات یک ویژگی منحصر به فرد نیز دارند و تغییرات آنها صرفا ظاهری نیست. به طور مثال در یک سیاره قابلیت اژدها سواری وجود دارد و در سیارهای دیگر، کریستالهایی برای سفر به دنیای موازی دیگر وجود دارد که در طول مرحله باید چندین بار بین این دنیاهای مختلف جا به جا شوید تا بتوانید به هدف خود برسید. با فشردن این کریستالها در کسری از ثانیه وارد یک محیط کاملا جدید میشوید. این مورد صرفا برای خودنمایی قدرت پلیاستیشن 5 نیست و کاملا فکر شده در مراحل جا گرفته است. استفاده از آنها، احتمالا لذت بخشترین چیزی است که تا کنون در نسل نهم کنسولها میتوان تجربه کرد. بسیاری از مواقع که سوار بر یک حلزون هستید و یا به وسیله چکمههای رچت با سرعت در حال حرکت هستید، از طریق دریچههای مختلف وارد دنیاهای متفاوتی میشوید که همگی با جزئیات کامل بارگذاری شدهاند و سرعت فوقالعاده SSD این کنسول، به خوبی خودش را در این بازی نشان میدهد.
یکی دیگر از مواردی که این تنوع محیطها را جذابتر میکند، تنوع دشمانی است در این محیطها وجود دارند. هرچند بسیاری از آنها از طریق دریچههای مختلف از سیارات و دنیاهای دیگر وارد آن محیط میشوند، اما همیشه موجوداتی مختص آن سیاره نیز وجود دارند که به القای اتمسفر آن محیط به بهترین شکل کمک کنند. بهترین نمونه آن احتمالا در سیارهای باشد که در هنگام سفر به بعد دیگرِ آن محیط، با کارخانهای متروکه مواجه خواهید شد که فضای ترسناکتری نسبت به بعد اصلی آن دارد و در آنجا موجودی وحشی به دنبالتان به راه خواهد افتاد. سیارهای دیگر نیز با رباتهای دزد دریایی و موسیقی مشابه مجموعه فیلمهای دزدان دریایی کارائیب، به یکی از جذابترین، بامزهترین و سرگرمکنندهترین بخشهای بازی تبدیل شده است.
به لطف قابلیتهای DualSense، راه رفتن بر روی سطوح مختلف نیز حس متفاوتی دارد و میتوان گفت بعد از بازی رایگان Astro’s Playroom، این اولین بازی پلیاستیشن 5 است که تا حد ممکن از تمامی قابلیتهای کنترلر دوالسنس پشتیبانی میکند. هنگامی که بر روی میلهها در حال سر خوردن هستید، حس کشیده شدن چکمههای رچت بر روی میله، به دستانتان منتقل میشود و در مراحلی که نقش یک ربات چند دست و پا را بر عهده میگیرید، فشرده شدن تمام پاهای او بر روی سطوح به خوبی در دوالسنس احساس میشود.
پلتفرمر، معمایی یا شوتر؟
هر بازی ویدیویی، هرچقدر هم که ایدههای خلاقانه و با کیفیت در بخشهای مختلف داشته باشد، تا زمانی که طراحی گیمپلی مناسبی نداشته باشد، نمیتواند یک تجربه لذت بخش برای مخاطبش به ارمغان آورد. گیمپلی Rift Apart شامل چند بخش مختلف است و با این حال تمرکز عمده آن، بر بخش اکشن و شوتر است. اقدامات زیادی برای جذابتر شدن این بخش صورت گرفته است. هنگام ورود به هر سیاره جدید، تعدادی سلاح جدید نیز برای خرید در اختیارتان قرار میگیرد. استفاده از هر یک از این سلاحها، به واسطه کنترلر دوالسنس حس متفاوتی خواهد داشت و خوشبختانه تمامی آنها در مبارزات کاربردی خواهند بود. در طول مبارزات سریع و هیجانانگیز بازی، لازم است تا بارها بین سلاحهای مختلف جا به جا شوید تا بتوانید دشمنان را از پا درآوردید. با وجود اینکه تعدادی از سلاحهای قدیمی مجموعه در این بازی غایب هستند، اما سلاحهای جدید به قدری خوب هستند که نبود آنها را جبران کنند. سلاحی که دشمنان را تبدیل به گیاه میکند، سلاحی که همه را در قالبهای یخ قرار میدهد و یک اسنایپر پر قدرت، از جذابترین این موارد هستند. متاسفانه مبارزات بازی، یک نقطه ضعف بزرگ نیز دارند و آن هم مربوط به باس فایتها میشود. تعداد باس فایتهای اصلی و فرعی در این بازی بسیار زیاد است، اما اکثر مواقع شاهد همان باس تکراری، بدون هیچگونه عملکرد متفاوت و شیوه مبارزه جدید هستیم. تنها تفاوت در تعداد این باسها یا ظاهرشان هست که چندان کمکی به بهتر شدن این موضوع نمیکند.
از سوی دیگر، بخش معمایی در این بازی بسیار میدرخشد. با وجود اینکه تعداد معماهای بازی بسیار کم است، اما از کیفیت بسیار بالایی برخوردار هستند. در این بخش، به مانند بازیهای قبل، کنترل کلنک را به دست میگیرید و به وسیله دستگاههای مختلف به حل معما میپردازید. موسیقی فضایی و آرامبخش این بخش، اجازه میدهد در آن فضا غرق شوید و برای حل معماهای بازی تمرکز کنید. ساختار کلی این مراحل یکسان است؛ کلنک باید تمام احتمالات خودش از دنیاهای موازی دیگر را به مسیر درست هدایت کند تا جلوی ناهنجاریهای ایجاد شده را بگیرد. در این بخش، تا حدودی با قوانین فیزیک دست و پنجه نرم میکنید و باید سعی کنید با استفادههای گویهای سرعت، سنگینی و غیره، مسیر درستی را برای احتمالات کلنک ایجاد کنید.
به جز این مراحل، تقریبا هیچ معمای دیگری در بازی وجود ندارد، اما به واسطه بزرگتر شدن محیطها، بخشهای مخفی زیادی در هر سیاره وجود دارد. تعدادی از آنها Pocket Dimension نام دارند که پس از انجام یک سری چالشهای پلتفرمینگ شما را به قطعهای از یک زره جدید میرسانند. هر ست از زرههایی که در طول بازی پیدا میکنید، قابلیتهای مانند افزایش میزان XP دریافتی و یا مقاومت بالاتر در برابر برخی از دشمنان خواهد داشت. اما بیش از همه جنبه ظاهری آنها مهم است و حتی میتوانید انواع رنگهای مختلف را برای هر کدام انتخاب کنید. آیتمهای دیگری نیز برای جمعآوری وجود دارد؛ پس از جمعآوری تمامی Spybotها، میتوانید قدرتمند ترین سلاح بازی را به دست آورید و پس از یافتن هر Gold Bolt میتوانید ویژگیهای مختلفی را به بازی اضافه کنید. به طور مثال آچارِ رچت را به شمشیر دزدان دریایی تبدیل کنید، فیلتر متفاوتی روی دوربین بازی بیاندازید و چندین موارد دیگر که میتواند تجربه بامزهتری برای شما ایجاد کند. بنابراین میتوان گفت که تقریبا تمام بخشهای فرعی و گشت و گذار کردن در محیط، ارزشمند خواهد بود و برای دریافت هر کدام از آنها، یک جایزه هرچند کوچک به شما تعلق خواهد گرفت.
یادآور انیمیشنهای قدیمی، به کیفیت انیمیشنهای امروزی
Rift Apart جهان زیبا و پرجزئیاتی دارد که قدم زدن در محیطهای بازی را لذت بخش میکند. اما آنچه که بیشتر خودش را نشان میدهد، انیمیشنهای با کیفیت در میانپردههای بازی است. حالات صورت شخصیتها، جزئیات خارقالعاده مدلسازی آنها، نورپردازیها و حتی صداگذاریها، همه در بالاترین کیفیت ممکن قرار دارند که تا کنون چنین چیزی در هیچ بازی ویدیویی با گرافیک فانتزی وجود نداشته است. گاهی اوقات احساس میکنید در حال تماشای یکی از جدیدترین انیمیشنهای سینمایی هستید. شوخیهای به جا در کنار داستان و شخصیت پردازیهای عمیق نیز به دریافت این حس به بهترین شکل کمک میکند. هرچند فضای کلی داستان و خصوصا شخصیت منفی آن، کاملا یادآور انیمیشنهای قدیمی دیزنی هستند و از این بابت حس نوستالژی برای طرفداران انیمیشنهای کلاسیک هم خواهد داشت.
شخصیت قابل بازی دوم، یعنی ریوِت، تفاوتی در گیمپلی بازی ایجاد نمیکند، اما شخصیت بسیار متفاوتی نسبت به رچت دارد. در ابتدا او صرفا ظاهر متفاوت و دلفریبتری دارد، اما به مرور و پس از رویارویی با شخصیتهای جدید، عمق بیشتری در شخصیت او نیز احساس میشود. در واقع ریوت آنقدر در بازی جذابتر میشود که تا حدودی صحنه را از رچت میگیرد و فرصت زیادی برای پرداختن به او نمیگذارد. این موضوع شاید تنها نقطه ضعف داستان باشد، اما چندان صدمه بزرگی به بازی وارد نمیکند.
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114