این نقد بر اساس نسخهی ارسالی سازندگان برای وبسایت گیمینگ گرویتی نوشته شده است
وقتی میخواهیم درمورد فرانتس کافکا بنویسیم، خودِ قلم نیز افسرده میشود. حس و حال عجیبی که در تمامی آثار او مشاهده و فراتر از آن، “حس” میشود، مخاطب را غرق در تصوراتی مینماید که پیش از آن به چنین چیزهایی حتی فکر هم نکرده بود. با این اوصاف، اقتباس از کارهای همچون نویسندهای جرئت و مهارت بسیار بالایی میطلبد چرا که هواداران و متخصصان هر دو حوزهی بازی و نویسندگی، بر روی اثر اقتباسی نگاه ویژهای خواهند داشت و با موشکافی آن را بررسی خواهند نمود. Ovid Works در جدیدترین بازی خود که با نام Metamorphosis یا همان مسخ شناخته میشود، سراغ (شاید) بزرگترین شاهکار کافکا رفته و دست به اقتباسی ریسکآور زده است. اما آیا این عمل، به هدف نیز رسیده است؟ آیا کافکا توانسته دنیای بازیهای ویدیویی را نیز مسخ کند؟
بازی از اتاقی که گریگور سامسا (یا به قول صادق هدایت گره گوار!) در آن بیهوش شده شروع میشود. او خود را در خانهی دوستش، جوزف مییابد و پس از یادآوری جشن و مراسم دیشب، اطمینان حاصل میکند که از شدت نوشیدن، به خواب عمیقی فرو رفته است. حال به دنبال یافتن دوستش از اتاق خارج میشود و خانه را زیر و رو میکند. بازی در همان لحظات آغازین زیبایی انعطاف پذیر خود را به مخاطب ثابت میکند. گرافیکِ چشم نواز، صداگذاری به شدت حرفهای، در کنار صداپیشهی بسیار ماهرِ شخصیت گریگور، دست به دست هم میدهند تا آغاز بازی برایتان به حق، لذت بخش شود.
در طول راهرو قدم میگذارید و پورترههای مختلفی را میبینید که هر چه بیشتر میگذرد، شمایل حشرهوار به خود میگیرند و فضا را عجیبتر میکنند. گریگور پس از مدتی کاوش در خانه به اتاقی میرسد که همه چیز در آن بزرگ و عظیم هستند. صندلیهایی با اندازهی غیر عادی، دیوارهایی بلند و در کل، خانهای مناسب یک هیولای بزرگ جثه (این هیولا کسی جز انسان نیست!). گریگور آنجا متوجه میشود که تغییر شمایل داده است. قد و اندازهاش کوچک شده و دیگر نمیتواند از دستهایش استفاده کند. اما نکتهی جالب اینجاست که او هیچ واکنش خاصی به این واقعه نشان نمیدهد! خودتان تصور کنید، اگر تبدیل به حشره میشدید و هنوز هم هشیار بودید، دچار ترس و التهاب نمیشدید؟! ولی گریگور اینگونه نمیشود. او در کمال خونسردی با مسئله مواجه شده و در پی حل آن است. اگر بازی دیگری دست به چنین روایتی میزد، میشد خرده گرفت، اما وقتی میبینیم که Ovid Works تماما به کافکا متعهد ماندهاند و خونسردی او به هنگام مسخ را نیز به بهترین شکل در بازی نشان دادهاند، نه ایراد، بلکه میتوان تحسین و آفرین نثارشان کرد.
اما گریگور دست روی دست نمیگذارد و به دنبال راه نجات خود میرود. او نامهای پیدا میکند که حاوی چنین متنی است: برای بازگشت به شکل انسانی خود، باید به “برج” سر بزنید.” داستان اصلی بازی از همینجا آغاز میشود. برج هدف است و گریگور نیز باید هر چه سریعتر به آنجا برسد. در طول این ماجراجویی حشرهای، موجودات متنوعی را ملاقات خواهید کرد که هر یک شخصیت خاص خود را دارند و از تفکرات خاصی پیروی میکنند. مثلا یکی از حشرات در حال سخنرانی علیه نظام حاکمِ “برج” است و عدهای نیز دورِ او را گرفتهاند. یا حشرهی دیگری همراه با دوستش در حال مصرف مواد مخدر هستند تا رویای انسان بودن ببینند! دقتِ بازی به جزئیات ستودنی است؛ چرا که نه فقط در حکم یک بازی، که حتی در حکم یک اثر اجتماعی و آگاه کننده عمل میکند و خود را در قید و بندهای ویدیو گیم بودن محدود نمیکند.
ایفای نقش به عنوان یک حشره، شاید از نظرتان جالب نباشد، شاید حتی از حشرات موذی بدتان میآید، اما Metamorphosis تجربهای است که انسان با خود میگوید کاش چند ساعتی مسخ میشدم و حشره میبودم. این موفقیت با گیمپلی ساده و روانِ بازی حاصل شده است، زمانی که با پاهای خود از اشیا ظریف و نازک بالا میروید، یا با سرعتی بالا مسافتی دراز را طی میکنید، به وجد خواهید آمد. طراحی مراحل بازی اما در نقطهی مقابل گیمپلی و مکانیزمهای خوب آن است. اکثر مراحل تکراری و مشابه به هم هستند. بازی پر است از Platforming و بالا و پایین شدن از انواع و اقسام موارد. پس از بالا رفتن نیز با حشرهای حرف میزنید و او هم میگوید که باید به نقطهی دیگری بروی و مرحله به همین شکل، چندین بار شما را پاس میدهد تا خسته شوید. در کل میتوان گفت که مراحل بازی، رفتن از A به B و برگشتن از B به A است.
محیطهای بازی به شدت متنوع هستند و در طول ماجراجوییِ تقریبا ۶ ساعتهی خود، پا به بندرِ حشرات نیز خواهید گذاشت، یا در کافهای به نمایشِ کمدین مورچهای جذب خواهید شد و یا همراه با کودکان، در کلاس درس شرکت خواهید کرد. موسیقی بازی نیز در مواقع لازم اوج میگیرد و به خوبی وظیفهی خود را میشناسد، گاهی وقتها هم که در حال حل پازل هستید آرام و مرموز است تا هر چه بیشتر حسِ حضور در اتمسفر را به بازیکن القا کند.
گرافیک و طراحی بصری بازی هم در سطح قابل قبولی قرار دارد و برای یک عنوانِ تقریبا مستقل، خوب و راضی کننده است. بهینه سازیِ بازی نیز خوب است و بجز در بخش پایانی که محیط کمی شلوغتر از پیش میشود، با افت فریم روبرو نمیشوید و تجربهی روانی از Metamorphosis خواهید داشت.
بخش پایانی Metamorphosis شوکه کننده است. همانطور که “مسخ” نیز شوکه کننده بود. مخاطب با اتفاقاتی روبرو میشود و در ۱۰ دقیقهی پایانی چیزهایی را میبیند که مطمئنا تا مدت زیادی آنها را به یاد خواهد سپرد و در ذهن خود به حلِ معما خواهد پرداخت. پایان Metamorphosis کاملا کافکائی است و برخلاف طول بازی که یک اقتباس کلی از ایدهی “مسخ” بود، پایان کاملا به اثرِ اصلی وفادار است و یادآور میشود که بازی یک ادای دین به Metamorphosis است.
بازبینی تصویری
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114