گیمینگرویتی

ثبت نام

نقد و بررسی انیمه‌ی Koroshi Ai | پارادوکس بی‌معنی

مفاهیم عشق و خشونت، زمانی که در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند، دریای وسیعی از روایت‌های متفاوت در اختیار می‌گذارند. از سوالات ساده مانند چگونگی حضور عشق در صحنه‌ی خشونت‌بار روایت، تا چگونگی تقابل این دو مفهومِ نه چندان ساده در کنار یکدیگر، در عین وجود تفاوت‌های موجود در دو مفهوم عشق و خشونت، این‌ موارد انگیزه‌ی اولیه‌ی من برای انتخاب و تماشای انیمه‌ی Koroshi Ai بود. به زبانی ساده‌تر کنجکاو بودم تا ببینم در این انیمه این پارادوکس چگونه به تصویر روایت درآمده است. با من و گیمین‌گرویتی همراه باشید تا با هم بررسی کنیم، Koroshi Ai تا چه حد انتظارات را برآورده کرده است.

 

 

 

داستان از جایی شروع می‌شود که دختری به نام Cheatu  در نقش محافظ  در یک شرکت حفاظتی کار می‌کند و ماموریت دارد تا قاتلی به نام Song Ryang Ha را حذف کند. اما در اولین تقابل این دو نفر، در حالی که Cheatu شکست خورده و خلع سلاح شده بر خلاف انتظار، Ryang Ha به جای کشتن، او را به قرار دعوت می‌کند. به زبان ساده‌تر ابراز علاقه می‌کند. این رویداد همین قدر  که در چند سطر توضیح دادم بدون مقدمه و سریع رخ می‌دهد و دلیل این رخداد برای مخاطب سوال، و تبدیل به معما می‌شود. نکته‌ی دیگری نیز در شخصیت Cheatu وجود دارد و آن به یاد نداشتن دوران کودکی‌اش به واسطه‌ی حادثه‌ی رانندگی است و توسط زن و مرد دیگری به عنوان فرزند‌خوانده بزرگ می‌شود. 

 

 

برخلاف رفتار سرد Cheatu با مرد قاتل، Song Ryang Ha به شکلی عجیب همچنان به دنبال دختر راه می‌افتد و رفتاری پیگیرانه از خود نشان می‌دهد. این فضای غیر منطقی و معماگونه تا قسمت‌های پایانی ادامه دارد که از طرفی انگیزه‌ برای مخاطب کنجکاو ایجاد می‌کند تا با تحمل روایت کُند، به پاسخ معما برسد و از طرف دیگر  می‌تواند برای خیلی از مخاطبین کسل کننده شود و انیمه را نیمه‌ی راه رها کنند. قبل ازاینکه کلیت نظرم را نسبت به Koroshi Ai مطرح کنم، لازم می‌دانم دلیل کسل‌کننده شدن انیمه را در چند بخش توضیح بدهم. 

 

 

زن‌سالاری به صرف سخن:

در طول روایت انیمه Cheatu به ظاهر نقش اصلی را دارد، زنی ماهر در شغلش، تفنگ به دست با رزومه‌ی خوب در زمینه‌ی کاری‌اش. اما در طول فصل اول انیمه در تمام تقابل‌های مبارزاتی در حالی که تلاش نافرجام‌اش برای پیروزی نشان داده می‌شود به سادگی شکست می‌خورد. نمونه‌ی این موضوع را می‌توان در قسمت اول انیمه مشاهده کرد که Ryang Ha  در چند حرکت ساده او را خلع سلاح می‌کند.

تضاد عجیبی بین روایت داستانی و تصویری که می‌بینیم وجود دارد.از منظر داستانی Cheatu زنی قوی معرفی می‌شود، حتی به این موضوع تاکید می‌شود. اما تصویر خبر از موضوع دیگری می‌دهد. نکته‌ی رفتاری خاص دیگری که در شخصیت Cheatu وجود دارد، عادت به عذر‌خواهی به شکلی زننده است. در بعضی سکانس‌ها چنان عذرخواهی می‌کند که رییس شرکت معذب می‌شود و اصل خراب‌کاری که در وهله‌ی اول به عذرخواهی منجر شده فراموش می‌شود. Cheatu عذرخواهی را نه برای طلب بخشش بلکه راهی آسان برای فرار از ماجرا می‌بیند. این مبحث را از آن جهت مطرح کردم، چرا که Ryang Ha در طول انیمه به شیوه‌های مختلف به Cheatu گوشزد می‌کند که تشکر را به عذرخواهی ترجیح می‌دهد. حتی در سکانسی با خشونت زیاد این امر را به Cheatu منتقل می‌کند. با اینکه Cheatu قوی و ماهر معرفی می‌شود اما در طول روایت این Ryang Ha است که چندین و چند بار دختر را از مخمصه‌های متفاوت نجات می‌دهد. لازم به ذکر است در انتها‌ی روایت کلاً متوجه می‌شویم که همه‌ی رویداد‌ها توسط Ryang Ha طرح‌ریزی شده، نه Cheatu به عنوان شخصیت اصلی انیمه. وجود این تضاد درون روایت برای شخص من در طول تماشای انیمه آزار‌دهنده بود.

 

 

 

 

شخصیت‌های فرعی به مثابه‌ی مترسک:

جدا از شخصیت‌های اصلی یعنی Ryang Ha و Cheatu که بیشتر در  ادامه به آن‌ها می‌پردازم در انیمه کاراکتر‌های فرعی نیز وجود دارند که هویت و نقششان در انیمه کم‌رنگ و بی‌اثر است. به بیان دیگر شخصیت‌پردازی ضعیفی برای این دست از کاراکتر‌ها در انیمه انجام شده است. نکته‌ی جالب و استعاری این موضوع را می‌شود در کاراکتر Jim که به عنوان منشی دفتر کار Cheatu است، ببینیم. برای Jim کلاً دهانی طراحی نشده و زمانی که او حرف می‌زند مشخص نیست که صدا از کجا در می‌آید. این‌ که چه قصد خاصی از این مدل طراحی کاراکتر برای Jim وجود دارد برایم مشخص نشد. اما نکته‌ای که می‌دانیم خارجی و غیر ژاپنی بودن او است.

شخصیت‌های فرعی مثل باد می‌آیند و می‌روند. مثال‌هایی از این قضیه در بعضی قسمت‌های انیمه به شکل حقیقی وجود دارد: کاراکتری در قسمتی وارد می‌شود. گذشته‌ای سرسری از او در اختیار مخاطب داده می‌شود و همین که تماشاچی می‌خواهد به درک درستی از شخصیت تازه وارد برسد، می‌میرد و تمام. کلیت این موضوع باعث می‌شود کشش و جذابیت انیمه برای مخاطب کم و دلسرد از ادامه‌ی تماشا شود.

 

 

سمفونی بی‌ربط: 

نکات منفی زیادی در انیمه وجود دارد اما شاید عجیب‌ترین آن‌ها مبحث موسیقی باشد. اصولاً زمانی که مطلب به  بحث موسیقی می‌رسد، صحبت از آن می‌شود که موسیقی ضعیف بوده یا نه برعکس به شدت گیرا و جذاب  و در خدمت روایت. اما در Koroshi Ai نکته‌ای که در مدت تماشای انیمه مانند پتک بر سرم می‌خورد، جدا بودن موسیقی از روایت کلی انیمه بود. موسیقی در Koroshi Ai چنان می‌تازد که انیمه به کلی جا می‌ماند. در کلیت شیوه‌ی روایت، یک دوگانگی تا حدی جذاب وجود دارد  که در ادامه کمی به آن می‌پردازم و به کمک موسیقی، کاملاً احساس مدنظر به مخاطب منتقل می‌شود. اما لازم به ذکر است، موسیقی تا حدی در بعضی از بخش‌ها خوب جلوه می‌کند که از روایت به کلی جدا می‌شود و این امری شایسته برای هویت موسیقی متن، هر چقدر هم خوب، به حساب نمی‌آید. در این دست از سکانس‌ها تصویر را به کلی فراموش و موسیقی را در جای دیگری مانند صحنه‌ی تئاتری تصور می‌کنید. جابجایی صحنه‌های کمدی و لوس مختص به این ژانر به لحظه‌های حساس و جدی یکی از معدود نکات خوب Koroshi Ai است که البته شاید تا حد زیادی بتوان این امر را مدیون موسیقی متن خوب انیمه متصور شد. 

 

 

 

 

انتقادی که از روایت رمانتیک وعاشقانه‌ی داستان دارم، عدم دستیابی مخاطب به موتیف مناسب برای ارزش نهادن به تحقق رابطه‌ی این زن و مرد در روایت است. از آنجایی که فصل اول انیمه در موقعیت مناسبی تمام نمی‌شود و بخش زیادی از روایت برای فصل بعدی می‌ماند، رسیدن به نتیجه گیری مناسب دشوار است. اما با این حال در طول فصل اول انیمه احساس همدردی و درک برای تحقق رابطه‌ی عاشقانه‌ی درون روایت برای شخص من محقق نشد.

از ابتدای ماجرا تا انتهای فصل اول انیمه، همیشه انتظار یک واقعه‌ی مهم از روایت داشتم و هر قسمت‌ را به دنبال حادثه‌ی مدنظر می‌گذراندم. به امید آنکه به امری که حس می‌کردم ممکن است اتفاق بیفتد، برسم. اما متاسفانه حتی با اتمام فصل اول به نکته‌ای که از آن به عنوان جرقه‌ی فکری یاد کنم، دست نیافتم. به زبان ساده تر مطمئن شدم انیمه‌ی خوبی تماشا نمی‌کنم.  

ضعف انیمه صرفاً به داستان و شیوه‌ی روایت محدود نمی‌شود و در «Sequence» یا بازه‌های انیمیشنی انیمه نیز دیده می‌شود و کم کاری کاملاً مشهود است. انیمه در ژانر اکشن عاشقانه است اما در بازه‌ها و سکانس‌های اکشن، ضعف انیماتوری دیده می‌شود. سازنده به تصویر‌های ثابت یا Slow Motion بسنده می‌کند و در این دوره که تکنولوژی برای این قبیل از کار‌ها در دسترس است همچنان ضعف انیماتوری قابل رویت است.  این موضوع در حالی است که کلیت انیمه بازه‌های اکشن پرهیجان می‌طلبد. کم‌کاری در انیماتوری در سکانس‌های غیر اکشن هم به همین منوال است، تصاویر ثابت و بدون روح هستند.

 

 

 

 

Koroshi Ai توسط استودیو Platinum Vision و به کارگردانی Hideaki Ooba ساخته شده است. Platinum Vision کلاً پرونده‌ی درخشانی ندارد در حالی که کارگردان در کارنامه‌اش آثار خوبی مانند Hellsing Ultimate, D.Gray-man دارد. 

شاید نکاتی که از منظر روایت مطرح کردم در فصل دوم انیمه برطرف شود و مخاطب به نتیجه‌گیری منطقی‌تری برسد، اما تا آن موقع تیغ منتقد روی پوست فصل اول انیمه قرار دارد.

غیر قابل قبول

Koroshi Ai نوید یک ماجرای جالب، جذاب، عاشقانه و اکشن را می‌دهد آن هم با کنار هم قرار دادن دو مفهوم عشق و خشونت در کنار یکدیگر اما محصول نهایی و نتیجه آن چیزی نشد که انتظار می‌رفت. حداقل تا به اینجای کار، یعنی فصل اول Koroshi Ai انیمه‌ای نیست که به کسی پیشنهاد بدهم.

نکات مثبت

موسیقی خوب

کانسپت جذاب

نکات منفی

موسیقی، جدا از روایت

انیماتوری ضعیف

شخصیت‌پردازی ضعیف

روایت ضعیف و کسل کننده

آدرس شبکه های اجتماعی :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *