در سالهای اخیر استودیوی دیزنی از فرم قابل پیش بینیای در ساخت انیمیشنهای خود استفاده کرده است. آثاری که فروششان تضمین شده است و حتی احتمال دنبالهسازی از آنها بالاست. سیاستهای کنونی دیزنی بیشتر شبیه یک نوع رویکرد سرمایهداری خشن و خشک شده است. اما دیزنی خوب میداند که چگونه مخاطبان خود را راضی نگه دارد. Raya and The Last Dragon همچنان همان المانهای مسحور کننده و مشهور این استودیو را همراه خود دارد. خلق جهانی زیبا، رنگارنگ و مهیج و دیگر عناصر جذابی که ما را مشتاق میکند که به تماشای هر اثر جدیدی از این استودیوی کهنهکار بنشینیم.
دیزنی این بار داستان خود را در جهانی با پسزمینه، المانها و عناصر فرهنگی آسیا ( به خصوص ملل جنوب آسیا ) به تصویر میکشد. در فیلم هیچ رابطه عاشقانهای روایت نمیشود، هیچ شخصیت شروری وجود ندارد و باید گفت آنقدرها هم آلبوم موسیقی متنوعی ندارد. داستان رایا و آخرین اژدها روایتی از ضرورت اتحاد، اعتماد و همدلی است. در روزگاری که جوامع انسانی دچار سستی و ضعفهای بیشماری شدهاند، شاید پیام این فیلم برای عده زیادی به خصوص کودکان و نوجوانانی که به تماشای این اثر می نشینند الهام بخش باشد.
دیزنی با رایا بر مفهوم خاص و البته تاریکی دست میگذارد. این که انسانها خود بزرگترین دشمن خودشان هستند. کوماندرا، روزگاری سرزمینی متحد و یکپارچه بود. یک بهشت واقعی. اما حرص، طمع و شرارت انسانها موجوداتی فراطبیعی به نام « درونها» را آزاد کرد که مردم را میبلعیدند و تبدیل به سنگ میکردند. یک اژدها جادوی خود را جمع کرد و بشریت را نجات داد، اما این مانع از همپاشیدن مردم نشد. پنج قبیله شکل گرفت، و هر کدام بر اساس بخشی از بدن اژدها نامگذاری شدند. « دندان/fang »،« قلب/heart»،« دُم/tail»،« پنجه/talon»،« ستون فقرات/spine».
۵۰۰ سال بعد، رایا شاهزادهی هارت/heart متولد میشود و همچون اجداد خود وظیفه نگهبانی از جواهر اژدهای بزرگ را به عهده میگیرد. جواهری که انسانها را از گزند خودشان محافظت میکند. در جریان رویدادی با حضور هر ۵ قبیله، شخصی از فنگ میکوشد تا جواهر را به سرقت ببرد، و در این حین جواهر میشکند و خرد میشود. درونها آزاد میشوند و پدر رایا تبدیل به سنگ میشود. رایا که گمان میکرد دوستی تازه پیدا کرده، میبیند که به او خیانت شده است. تکههای جواهر در میان هر پادشاهی پراکنده شده و دنیا مبدل به مکانی خطرناک و ویران میشود.
مولفه نام آشنای شاهزادگان دیزنی در عصر جدید بر پایه آن چیزی که در گذشته فروزن و موانا ساختهاند، این بار به سبک متفاوتی از گذشته روایت میشود. دخترانی جسور و مستقل که عاشق پیشه نیستند و در تکاپوی نجات مردم و سرزمین خود بی مهابا دست به هر خطری میزنند. همچون السا و موآنا، رایا نیز در طول فیلم شخصیت و قدرتهای خود را رشد و گسترش میدهد و متعاقبا آزادی عمل بیشتری به دست میآورد. او میآموزد که به دیگران اعتماد کند، دوست پیدا کند و بر آنها تکیه کند و در نهایت در نقطه عطف داستان سیر شخصیتی او به تکامل میرسد و صحنهای تاثیرگذار میآفریند. حتی ناماری، شاهزادهی فنگ که در نقش آنتاگونیست داستان ظاهر میشود هم مشخصههای مشابهی را در خود دارد و او نیز همچون رایا هوشمندانه نشان فمینیسم مدرن را به بازو بسته است.
رایا و آخرین اژدها نمادی از گسترش تفکر جدید دیزنی است. بله، دوران شاهزادگانی که در قصرهای بلندبالای خود در انتظار عشق واقعی مینشستند به سر آمده است. اکنون قهرمانهای زن ( heroine ) دیزنی، شجاعانه برمیخیزند و به دل مشکلات و ناهنجاریها هجوم میبرند.
رایا خود انتخاب کرده که منجی مردم خويش باشد. در حالی که سرنوشت به سختی به رویاهای پدر ایده آل گرای او پاسخ رد داده، او در طول ماجراجویی خود برای نجات پدر بار دیگر به همان باورها باز میگردد. باور به این که کوماندرا میتواند بار دیگر یک سرزمین متحد و زیبا باشد، و این مهم جز با اتکا به حسننیت و اعتماد شکل نخواهد گرفت. در نهایت نیز خود او بزرگترین و تاثيرگذارترين قدم را برای رسیدن به این آرمانشهر رویایی برمیدارد.
رایا و آخرین اژدها فرم کلیشهای و قابل پیشبینی دارد. قهرمان داستان تحت تاثیر یک واقعهی تراژیک، انگیزهای بیرونی برای آغاز سفری پیدا میکند تا به مقابلهی ناهنجاریای که باعث و مقصر بهوجود آمدن آن تراژدی در زندگی وی شده برود، که در انتها به پیروزی و موفقیت قهرمان ختم میشود. این سیر روایی چیز ناآشنایی در آثار دیزنی نیست و بهوفور در دیگر انیمیشنهای این استودیو تکرار شده است.
داستان در طی هر تلاش رایا برای به دست آوردن جواهر اژدها در هر سرزمین شدت میگیرد ولی در عمق پیدا کردن ناتوان است. ریتم فیلم در بخشهای اولیه به طرز نامتناسبی سرعت میگیرد اما به یکباره در بخش نهایی داستان ترمزش کشیده میشود؛ یعنی در آنجا که بایستی تمپو بالا برود و نسبت به بقیه داستان طولانیتر باشد تا تاثیر خود را کامل بگذارد، که در اینجا این کار به نحو احسنت انجام میشود و درنهايت تاثیر مضاعفی بر بینندهی خود میگذارد. اما به هر رويه ریتم کلی داستان کمی نامیزان از آب درآمده است.
میتوان گفت شخصیتپردازی رایا میتوانست بهتر و قویتر باشد. نه فقط او بلکه حتی دیگر کاراکترهایی که در طول داستان به او اضافه میشوند، اما باید گفت که رابطه رایا و ناماری به خوبی شکل داده شده است. عاری از هرگونه تنش رمانتیک یا مانند آن، تحتتاثیر آموزههایی که سیسو به آنها یادآوری میکند، آنها میآموزند حتی با اینکه در گذشته خیانت رابطهشان را جریحهدار کرده بایستی به یکدیگر اعتماد کنند. باید گفت که سیر تغییر و تحول این دو شخصیت زن اصلی داستان برجستهترین رهاورد این انیمیشن است.
رایا و آخرین اژدها میکوشد تا پیام تاثیرگذارتر و متفاوتتری به نسبت دیگر ساختههای دیزنی به ما بدهد. در انتها نه رایا و نه اژدها ، هیچکدام منجی این دنیا نیستند. در این داستان هم شرور و هم قهرمان اصلی خود بشریت است و آنچه که دنیا را از چنگال نابودی نجات میدهد تکیه بر اعتماد، حسن نیت و بالاتر از همه اتحاد است. پیامی دلگرم کننده که کمابیش ایده آل به نظر میرسد، اما شاید تاثیر خود را بر روی کسانی که در جستوجوی تغییر هستند بگذارد و به آنان انگیزهای جدید بدهد. با این تفاسیر، باید اذعان کرد که تماشای رایا و آخرین اژدها به همراه خانواده تجربهای است که قطعا خالی از لطف نخواهد بود.
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114