این نقد بر اساس نسخهی ارسالی سازندگان برای سایت گیمینگرویتی نوشته شده است.
بعضی مواقع، فردی تک و تنها دست به ساخت بازی میزند و نتیجه آن بسیار خوب از آب درمیآید. برای مثال Minecraft و یا Axiom Verge تنها توسط یک نفر ساخته شدهاند و هر دو کیفیت بالایی دارند. نکته مشترک بین هر دو عنوان گرافیک پیکسلی آنهاست؛ این نشان میدهد که برای یک نفر بسیار دشوار است تا هم گیمپلی بسیار با کیفیت تحویل دهد و هم گرافیک سطح بالا. در این میان افراد جسوری نیز پیدا میشوند که هر دو مورد را هدف قرار میدهند و میخواهند نقش ارتش یک نفره را ایفا کنند. یکی از این افراد جسور آقای Mirko Scarici است که با الهامگیری از دو سری RE و Outlast دست به ساخت بازی Follia – Dear father زده و سعی داشته یک عنوان با گرافیک بالا و همچنین بسیار ترسناک بسازند. اما آیا او موفق به این کار شده است؟ برای یافتن پاسخ این سوال همراه گیمینگرویتی باشید.
داستان بازی Follia در مورد پسری به نام مارکوس است که به صورت مستقل زندگی میکند. شبی ناگهان یکی از دوستانش با او تماس میگیرد و به او خبر میدهد که در دانشگاه محل کار والدینش اتفاقی ناگوار افتاده و بهتر است به آنها سر بزند. این دوست زرنگ و با معرفت به سرعت دنبال مارکوس میآید و او را به دانشگاه میرساند. حال مارکوس باید به دنبال والدین خود بگردد و از ماجرا سر دربیاورد اما با گذشت اندک زمانی متوجه تخریب شدید محیط دانشگاه میشود و به جای یافتن والدین خود، با انواع موجودات ترسناک رو به رو میشود که قصد جان او را دارند. در یک جمله باید بگویم که داستان بازی میتوانست چیزی متوسط باشد اما متأسفانه بسیار بد از آب در آمده و هرچقدر که سعی میکنم در ضعیف بودن همتایی برای آن پیدا کنم، نمیتوانم. برای این که بهتر متوجه شوید تا با چه داستان بدی طرف هستید، یک مثال میزنم. در اواسط بازی به صورت مداوم توسط یک موجود تعقیب میشوید که در حین فرار از دست او، تقریباً کشته خواهید شد. در لحظات آخر که این موجود میخواهد بیل خود را فرو کند، پشیمان میشود و شروع میکند به گریه و زاری و خودزنی! در همین هنگام یک زن که قبلتر شما را تعقیب میکرد، به او حمله میکند و ترتیبش را میدهد. اینجاست که احتمالاً با خود میگویید که احتمالا مرد بیل به دست، پدر مارکوس است و در لحظات آخر به دیوانگی خود غلبه کرده و خواسته تا پسرش را نکشد. آن زن هم شاید ارتباطی به مادر او داشته باشد، اما هنگامی که به آخر ماجرا میرسید میفهمید که این دو هیچ ارتباطی با پدر و مادرش نداشتهاند! در مجموع روایت بازی حتی گاهی که اندکی جذاب میشود، بازی به سرعت به بیراهه میرود و همه چیز را خراب میکند.
یک مشکل بزرگ دیگر، ساختار و طراحی محیطهای بازی است. در طراحی محیطهای بازی، الهامات بسیار زیادی از سری RE گرفته شده است، اما حقیقت این است که بیشتر آنها با هیچ منطقی برای این بازی قابل درک نیستند. آخر کدام دانشگاهی در زیرزمین خود دارای معدن است و معدنکاو نیز در آن کار میکرده و بعداً با ویروس جهش یافته است؟ حتی ویروس استفاده شده در این بازی نیز کپی بیکیفیت از ویروس سری RE است. طراحی مراحل تنها جایی نیست که در آن از RE الهام گرفته شده و سیستم بکپک RE 7 نیز به طور کامل در این بازی کپی شده که البته ایراد خاصی ندارد و کار خود را درست انجام میدهد. همچنین پیدا کردن آیتمها و وجود گاوصندوق برای باز کردن نیز شباهت بسیاری به این سری دارد.
بازی چیزهای بیربط بسیار زیادی دارد و تقریباً هیچ چیز منطق خاصی را دنبال نمیکند. بزرگترین مثال برای این قسمت به وجود کودکی در بازی مربوط میشود که در اوایل بازی مدام به سراغتان میآید و کارهای مخوف میکند. بعد از گذشت مدتی به دنبال کارش میرود و نیست و نابود میشود. حالا سوال اینجاست که در دانشگاه کودک چکار میکند که در اوایل آن همه مهم جلوه کند و بعد از مدتی نیز بدون هیچ ارائه داستانی کنار گذاشته شود؟
این عنوان در گیمپلی خود الهامات زیادی از سری Outlast گرفته و هسته اصلی آن، شامل فرار کردن از موجوداتیست که احتمالاً قرار بود ترسناک باشند. اما گرافیک فنی بازی و یک سری مسائلی که در ادامه به آنها پرداخته خواهد شد، باعث شده تا شاهد یک اثر طنز باشیم تا ترسناک. در واقع این عنوان از ترس تنها رنگ و لعاب چند جنازه در گوشه و کنار محیط را به ارث برده است. این بازی همانند Outlast از Jump-Scareهای زیادی استفاده کرده اما گرافیک فنی بازی مزه آنها را پرانده است. وقتی زنی با صورت رگی به سمت شما میپرد و زبان دراز خود را در میآورد تا بر سرو صورت شما بمالد، میبینید که زبان او به دهانش وصل نیست و موهای او نیز همانند کلیسههای زباله سیاه رنگ است. پس به جای آن که بترسید به ناگاه زیر خنده خواهید زد! گرافیک فنی افتضاح بازی به همین قسمت ختم نمیشود و از گوشه کنار آن موارد افتضاح میبارد. بزرگترین نمود آن در انیمیشنهای بسیار افتضاح بازی رخ میدهد. باور کنید تا قبل از این بازی حتی فکر نمیکردم که استفاده از نردبان در سال ۲۰۲۱ بتواند از بازیهای قدیمی مانند کانتر و هلفلایف کیفیت کمتری داشته باشد تا این که با این عنوان آشنا شدم. این گرافیک بد تنها چیزی نیست که آسیب شدید به گیمپلی و ترسناک بودن آن زده و مورد بعدی به سرعت راه رفتن در بازی برمیگردد.
این عنوان یک بازی کوتاه ۳ تا ۴ ساعته است که حتی این مقدار گیمپلی به کمک سرعت راه رفتن حلزونی به دست آمده است. هم شما و هم دشمنان حتی در حالت دویدن به قدری یواش خواهید بود که لاکپشت میتواند از شما سبقت بگیرد. این مورد بزرگترین ضعف بازی بوده و آن را به شدت مشمئز کننده کرده است. این سرعت بسیار پایین، باعث شد تا هنگام تجربهی بازی حسابی کلافه شوم و این عذاب الهی که Follia نام دارد، به جای ۳ ساعت برایم به مانند ۵۰ سال عذاب دوزخی بماند. هر چقدر که این مسئله را بگویم کم گفتهام و بهتر است تا برای درک بهتر یک ویدیو از آن ببینید و سپس همان ویدیو را با سرعت دو برابر تماشا کنید تا متوجه شوید چقدر بازی آهسته و خسته کننده است و تنها اگر سرعت بازی دو برابر بود، چه مقدار هیجان و کیفیت آن افزایش پیدا میکرد. این سرعت پایین تنها به راه رفتن ختم نشده و موسیقیهای بازی نیز از همین وضعیت برخوردارند. موسیقیهایی که در هنگام تعقیب و گریز پخش میشوند، میتوانستد بسیار موفق باشند زیرا از صداهای مناسبی برای یک بازی ترسناک استفاده شده اما متأسفانه ریتم آنها به قدری کند است که به جای ایجاد حس هیجان، به مانند لالایی باعث خوابیدن شما در حال فرار میشوند! در گیمپلی این بازی مقدار کمی مبارزه نیز وجود دارد که باید با چاقو چند عدد tentacle را بکشید که به لطف انیمیشنها واقعا خندهدارند.
در بازی باگهای زیادی نیز وجود دارند که البته باعث نمیشوند تا بازی غیرقابل اتمام شود. واقعا نمیدانم این نکته خوشحالکننده است یا ناراحت کننده؛ زیرا اگر یک باگ غیر قابل پیشروی در بازی وجود داشت، باعث میشد تا گیمرهای بینوا حرص کمتری بخورند. ملموسترین باگهای بازی به مواردی مانند پاک نشدن Tipها از روی صفحه یا عدم کارکرد درست دکمهها هنگام فشردن مربوط میشود و یکی از بدترین باگهای گرافیکی بازی نیز به عدم امکان تغییر گاما با وجود زیاد کردن آن مربوط میشود. بگذارید تا بیشتر از این سر شما را درد نیاورم و بگویم که اگر قصد دارید وقت، پول و یا هر چیزی دیگری را برای این بازی بگذارید، بهتر است تا آن را آتش بزنید.
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114