این نقد بر اساس نسخه ارسالی سازندگان برای سایت گیمینگرویتی نوشته شده است
در میان عناوین مستقل، همیشه تعدادی بازی معمایی و ماجراجویی یافت میشود. تعداد قابل توجهی از این عناوین، سعی میکنند تا در نوع خود متفاوت ظاهر شوند و ایدههای خلاقانهای در بازی خود پیاده کنند. Iris.Fall ساخته استودیو Next نیز از همین نوع عناوین است. این بازی که در سال ۲۰۱۸ برای پلتفرم PC منتشر شده بود، اکنون راهی کنسولها شده و ما توانستیم نسخه Switch آن را تجربه کنیم. با برررسی این بازی، همراه گیمینگرویتی باشید.
Iris.Fall ماجرای دختر بچهای به نام ایریس را روایت میکند که پس از بیدار شدن از یک کابوس، به دنبال یک گربه سیاه راه میافتد و وارد محیطهای عجیبی میشود. طراحی شخصیت اصلی بازی و به طور کلی فضاسازی آن، تا حدودی یادآور کتاب «ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب» است. با وجود اینکه بازی به صورت سه بعدی طراحی شده است، اما در بسیاری از مواقع حس نقاشیهای دو بعدی را القا میکند. سبک طراحی محیطهای بازی منحصر به فرد است و فیلتر خاکستری که به آن دادهاند، شدیدا حس و حال طراحیهای دستی را منتقل میکند. حضور در یک دنیای سه بعدی، با فضاسازیهای گاتیک و نقاشیگونه، میتواند تجربه جدیدی در یک بازی معمایی ایجاد کند.
در ابتدا، بازی با چند معمای ساده و ابتدایی آغاز میشود و در طی چند معمای اول، به خوبی مخاطب را با مکانیکهای بازی آشنا میکند. تقریبا نیمی از معماهای بازی، با ورود به دنیای سایهها حل میشوند. اما گاهی لازم است تا به یک سایه تبدیل شوید و آیتمی را از درون سایهها بیرون بیاورید تا معما را حل کنید. گاهی نیز لازم است تا با جا به جایی اجسام، شکل سایههای روی دیوار را تغییر دهید تا بتوانید مسیر مناسبی برای ورود به سایه پیدا کنید. خوشبختانه طراحی مراحل بازی به گونهای نیست که احساس کنید همیشه تبدیل شدن به یک سایه، تنها راه برای ادامه مرحله است. تنوع معماها در این بازی به اندازهای است که هیچ معمایی حس تکراری شدن نداشته باشد و هرچه بیشتر به مراحل پایانی نزدیک شوید با معماهای دشوارتری رو به رو خواهید شد.
بسیاری از عناوین معمایی، صرفا روی گیمپلی تمرکز میکنند و چندان داستان محور نیستند. اما با این حال سعی میکنند تا یک تجربه خشک برای بازیکن ایجاد نکنند و از المانهای مختلفی در طراحی مراحل استفاده کنند تا با مخاطب همراه شوند و در لحظاتی نیز، او را تحت تاثیر قرار دهند. در Iris.Fall اوضاع کمی پیچیده میشود. پس از تجربه کامل این عنوان، متوجه میشوید بازی تلاشهایی را انجام داده تا صرفا با تعدادی معما پر نشده باشد و حرفی برای گفتن داشته باشد. اما در نهایت تمام چیزی که از این بازی به یاد خواهید آورد؛ طراحی هنری و معماهای بازی هستند. اینطور نیست که در بازی داستانی وجود نداشته باشد یا هیچ اتفاقی در گیمپلی رخ ندهد. اما اگر آن را با سایر عناوین موفق در همین ژانر مقایسه کنید، متوجه میشوید که بسیاری از عناوین دیگر توانستهاند آن را بهتر انجام دهند و به یک تجربه به یاد ماندنی در ذهن بازیکن تبدیل شوند. هرچند این موضوع ضعف بزرگی نیست، اما به همین علت Iris.Fall نمیتواند از یک بازی در سطح خوب، فراتر رود.
میتوان گفت که این بازی در روایت داستانی، چندان عملکرد خوبی ندارد. اما در عوض، طراحی معماها و همچنین فضا سازی مراحل، (تقریبا) همه چیز را جبران کردهاند. سازندگان سبک متفاوتی را برای طراحی هنری این عنوان در نظر گرفتهاند. شاید مدل سازیها و نورپردازی بازی در سطح عالی نباشد، اما حالت نقاشی گونه بازی، اجازه نمیدهد تا این موارد آزاردهنده جلوه کنند و به طور کلی، از لحاظ بصری موفق عمل کرده است. تنوع محیط نیز به قدری زیاد است که هر مرحله از بازی، یک حس کاملا تازه در بازیکن ایجاد میکند و پیچیدگی معماها نیز به جذابتر شدن مراحل و پیشروی در آنها کمک بسیاری کرده است.
Deprecated: پروندهٔ پوسته بدون comments.php از نگارش 3.0.0 که جایگزینی در دسترس نداردمنسوخ شده است. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهٔ خود قرار دهید. in /home/gamingravity/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114