به قلم علیرضا آبروشن و عرفان جلیلی
خوشبختانه چند وقتی است که سبک مترویدوانیا، شاهد بازیهای بسیار خوبی بوده و روحی دوباره در آن دمیده شده است. اما همه عناوین باکیفیت این سبک در چند وقت اخیر به محبوبیت بالایی دست نیافتهاند. در مورد بعضی از این بازیهای کمتر شناخته شده، نکتهی مشترکی وجود دارد و آن هم کیفیت بالای آنهاست. یکی از عللی که این عناوین به محبوبیت بالایی دست نیافتند، مستقل بودن آنها و نبود تبلیغات کافی است. در این مقاله سعی کردهایم تا بهترین عناوینی را که به دلایل مختلف محبوبیت خیلی بالایی ندارند اما از کیفیت بالایی برخوردار هستند، معرفی کنیم. با گیمینگرویتی همراه باشید.
The Messenger
عنوان The Messenger داستان یک نینجا را روایت میکند که در عصری سخت زندگی میکند. عصری که در آن شیاطین اکثریت آدمها را نابود کردهاند و پیشبینی میشود حملهای مجدد صورت بگیرد. این حمله زودتر از زمان پیشبینی شده وقوع مییابد و با نابودی روستای نینجا، ماجرا شروع میشود. این بازی یک عنوان با گرافیک پیکسلی زیبا است و با الهامگیری از عناوین قدیمی سری Ninja Gaiden ساخته شدهاست. چیزی که این عنوان را خاص میکند، نحوه معرفی و استایل بازی است. در ابتدا با یک عنوان اکشن پلتفرمر خطی مواجه هستیم که به یک باره، رویکرد خود را تغییر میدهد و به یک عنوان مترویدوانیا تبدیل میشود. یکی دیگر از ویژگیهای بسیار جالب این بازی قابلیت تغییر دوره زمانی در بازی میباشد. وقتی این اتفاق میافتد، گرافیک و موسیقی از ۸ بیتی به ۱۶ بیتی تبدیل میشود و راههای جدیدی برای استفاده باز میشود. موسیقی بازی نیز از کیفیت بسیار بالایی برخوردار است و این بازی را لذتبخشتر قبل میکند. این موارد در کنار مبارزات بسیار خلاقانه و جذاب و باس فایتهای قدرتمند باعث شده تا به یک عنوان با کیفیت تبدیل شود. همچنین بخش پلتفرمینگ بازی نیز در سطح بسیار بالایی قرار دارد و با معرفی ویژگیهایی که در کمتر عناوینی دیده شده است، شما را غافلگیر میکند.
Guacamelee Series
Guacamelee عنوانی سراسر شادی و خنده با تمی مکزیکی است که شما را در نقش یک بوکسر مکزیکی قرار میدهد و باید دهکده را از خطر نابودی نجات دهید. سپس دختر رویاهایتان را نجات دهید و با او ازدواج کنید. اولین ویژگی بسیار خوب این بازی گرافیک کارتونی آن است. گرافیک زیبا و و چشم نواز اثر، به خوبی تم مکزیکی بازی را با رنگهای شاد ترکیب کردهاند و یک سری بسیار چشمنواز را به وجود آوردهاند. شادی و خنده و بامزگی از تک تک لحظات بازی میبارد و دقایق بسیار خوبی را برایتان فراهم میکند.
نقطه قوت دیگر این بازی مبارزات آن میباشد که در عین چالش برانگیز بودن، بسیار فان و رنگارنگ بوده و شما را به وجد خواهد آورد. همچنین نسخه دوم بازی این بازی نیز ساخته شده و دوباره در نقش بوکسر قرار میگیرید و باید ماجراهای او بعد از ازدواج را دنبال کنید و در ادامه باری دیگر دنیا را نجات دهید. در نسخه دوم مکانیکهای مختلف بازی بهبود زیادی یافته و گرافیک آن چشم نوازتر از قبل نیز شده است. المانهای مترویدوانیا نیز از قفلهای مختلف در سراسر دنیای اثر تا بکترک و کاوش در محیط به خوبی پیاده شدهاند.
Owlboy
شاید بتوان گفت که در این لیست، عنوان Owlboy زیباترین و چشمنوازترین عنوان از لحاظ بصری باشد. در این عنوان قرار است تا در نقش اوتیس، یک جغد آدمنما قرار بگیرید و با ماجراجویی او و دوستانی که در این راه مییابد، همراه شوید. اوتیس که برخلاف بقیه اعضای نژادش لال است، توانایی یادگیری پایینی دارد و این موضوع باعث شده تا مورد تمسخر و ناامیدی بقیه اعضای قبیله به خصوص معلم خود شود. در ادامه با حمله دزدان دریایی، اتفاقاتی میافتد که سبب میشود ماجراجویی او شروع شود. ویژگیهایی که این عنوان را بسیار خاص میکند، در مکانیک های بازی خلاصه میشود که شامل دو مورد پرواز کردن و در کنار آن حمل کردن و پرتاب اشیاء میباشد. اوتیس میتواند دوستان خود را حمل کرده و از سلاحهای آنها استفاده کند یا با حمل دیگر اشیاء پازلهای محیطی را حل کنید. همچنین در لحظاتی محیط های بازی را از دور مشاهده میکنیم که باعث میشود کیفیت گرافیک پیکسلی بازی شدیدا بالا رود و مناظر بسیار قشنگی را مشاهده کنیم. در واقع المانهای مترویدوانیای بازی نیز به دوستان اوتیس مربوط میشوند. در این بازی مانند دیگر عناوین بکترک نقش پررنگی ندارد ولی در عوض دوستان اوتیس که نقش سلاح دارند، ارتقاهای او محسوب و باعث میشوند تا مسیرهای جدید را باز کنید و این مورد لذت بسیار بزرگی به بازی اضافه کرده است.
Dandara: Trials of Fear Edition
در این لیست عنوان Dandara بیشترین الهامات را از سری سولز برده است و این الهامات در داستان بازی و در دیگر بخشهای مختلف گیمپلی قابل مشاهده است. اما این الهامات به معنی کپی کاری این عنوان نیست و در واقع مکانیک های مختلف آن به قدری گسترده و خوب طراحی شده که این عنوان را شدیدا منحصر به فرد میکند. بزرگترین نوآوری این عنوان مربوط به بخش حرکتی و تیراندازی آن میشود. برخلاف سایر عناوین که میتوانید آزادانه حرکت کنید، در Dandara تنها میتوانید روی سطوح مختلف بپرید و خبری از حرکت آزادانه نیست. این رویکرد ممکن است در ابتدا کمی غیر قابل ارتباط به نظر برسد اما مطمئن باشید با کمی پیشروی و عادت کردت به آن، با یکی از لذت بخشترین سیستمهای حرکتی مواجه خواهید شد که حتی حسی مانند مرد عنکبوتی نیز به به شما القا میکند. در کنار این مورد، باید مکانیک های مترویدوانیا بازی که با الهام گیری از عناوین بسیار کلاسیک این سبک طراحی شدهاند را مورد ستایش قرار داد. از ارتقاهایی مانند موشک برای شکستن دیوارها تا طراحی یک نقشه بسیار پیچیده و لذت بخش برای گشت و گذار، همراه با موارد مخفی بسیار برای کشف کردن، باعث شده تا این عنوان به یکی از بهترین عناوین این سبک تبدیل شود و شاید بتوان آن را جزو ۵ مترویدوانیای برتر ساخته شده تاکنون نیز دانست. البته این برتری به لطف پشتوانهی سازندگان و با عرضه آپدیت Trials of Fear Edition محقق شده است. این بسته الحاقی با بهبود نکات ضعف بازی و همچنین محتوای اضافه، این امر را محقق ساخته است. این بسته محتوای بازی را حدود دو برابر میکند و در کنار آن پایان بازی را تغییر داده و قابل لمستر میکند. شاید بتوان بزرگترین ایراد این بازی را که البته به تجربه کلی لطمه زیادی نمیزند، تعداد باسهای بازی دانست.تعداد باسها در مقابل مدت زمان گیمپلی کمی اندک است اما با این حال همین باسها به خصوص باسهای بسته الحاقی کیفیت بالایی دارند.
Steamworld Dig Series
سری بازی Steamworld Dig از ۳ بازی تشکیل شده که یکی از نسخههای فرعی آن به علت سبکی متفاوت خارج از بحث این مقاله است اما آن هم بازی بسیار خوبی است. دو نسخه اصلی این سری از باکیفیتترین عناوین ساخته شده در سبک مترویدوانیا هستند و با گرافیک زیبای خود در کنار گیمپلی ستودنی لذت بسیاری را برای شما به ارمقان میآورند.در این سری قرار است تا در نقش یک معدنچی قرار بگیرید و هدف شما چیزی جز حفر کردن و پیشروی نخواهد بود. بگذارید تا واضح بگویم: این سری در هر دو نسخه خود از شروع بسیار آرامی استفاده میکند و ممکن در یک ساعت ابتدایی جذابیت خاصی غیر از گرافیک نداشته باشد اما وقتی غلطک بازی شروع به چرخیدن میکند با خوشحالی تمام خواهید گفت چه خوب که به خاطر قضاوت زود هنگام بازی را رها نکردم. مکانیزم گیمپلی بازی بر پایه حفر کردن مسیر و جست و جو بنا شده که به علت ساده بودن آن، شروع آهستهای را شاهد هستیم اما با به دست آوردن اولین ارتقا رنگ و روی بازی عوض میشود. این قابلیت که دویدن با سرعت است، هم به شما امکان گشت و گذار با سرعت بسیار بیشتری را میدهد و از راه رفتنّهای ملال آور به شدت میکاهد و هم میتواند توانایی پریدن شما را بسیار بلندتر کند و دسترسی به مناطق بیشتری را آزاد کند.
از این نقطه رنگ و بوی بازی عوض میشود و با معرفی مکانیکهای مختلف جان تازه به بازی دمیده میشود. در محیط بازی سنگهای ارزشمند فراوانی برای استخراج وجود دارد که با آنها میتوانید کاراکتر خود را ارتقا دهید و بازی را سرعتیتر کنید. به عنوان مقال کلنگ خود را ارتقا میدهید و سرعت حفر سنگها بیشتر میشود و لذت بازی رو به افزایش میرود. اما نکته مهم دیگر در این سری رویکرد متفاوت و همچنین مشابه(!) گذشت و گذار در محیطهای بازی با دیگر عناوین مترویدوانیاست. یک سری نقاط کلی در بازی وجود دارد که توسط ارتقاها قفل شده و برای باز کردنشان باید قدرتهای جدید بدست آورید اما در بقیه زمان با یک محیط سندباکس با کلی رمز و راز مواجه هستید و گشت و گذار در آن لذت بسیار زیادی خواهد داشت. این بازی از مبارزات نیز برخوردار است که در مورد آنها باید بگویم با چیزی شبیه نسخه اول Ori مواجه هستیم. به این صورت که کیفیت خوبی دارند اما در مقایسه با دیگر بخشهای بازی به خصوص پلتفرمینگ، بیشتر شبیه به رفع تکلیف هستند. در نهایت باید به گرافیک بسیار زیبا و چشم نواز بازی اشاره کنم که شاهد یکی از زیباترین طراحیهای کارتونیدر آن هستیم.
Iconoclast
این بازی به جرات شادترین عنوان موجود در این لیست میباشد و با طراحی پیکسلی فوقالعاده خود، یک تجربه زیبا را رقم میزند. در این عنوان قرار است تا با ماجراجویی یک دختر مکانیک به نام رابین همراه شوید که به دلایلی با حکومت خبیث درگیر میشود و به یک شورشی تبدیل میشود. این عنوان از داستان بسیار ساده و در عین حال به شدت زیبا بهره میبرد و باعث شده تا دنیای بازی رنگ و روی بیشتری بگیرد و قابل لمستر شود. همان طور که گفته شد، رابین یک مکانیک است و دوست اصلی او، آچار فرانسه است. این آچار هم سلاح شماست و هم یاور شما در حل پازلهای مختلف و همینطور بخش پلتفرمینگ بازی. رویکرد این عنوان در مقایسه با دیگر عناوین اشاره شده خطیتر بوده و یک نکته مهم این است که ارتقاهایی که در اوایل بازی به دست میآورید تقریبا شما را تا انتهای بازی پیش خواهند برد. در عوض ارتقای جزییتری وجود دارد که شما را در طول بازی سرگرم میکنند و حس قویتر شدن را خواهند داد. در کنار مبارزات و باسفایتهای هیجان انگیز، قسمت بسیار لذت بخش دیگر بازی، پازلهای آن است که به خوبی مهارت شما را به چالش میکشند و با انجام دادنشان حس بسیار خوبی خواهید داشت. مانند دیگر عناوین مترویدوانیا، بازگشت به مکانهای قدیمی نقشه نیز وجود دارد اما به لطف ترفندهای مختلف خسته کننده نیستد و بسیار لذت بخش خواهند بود. در نهایت باید به پلتفرمینگ بازی نیز اشاره کرد که با اینکه بهترین نیست اما ایدههای جالبی دارد و لذت بخش خواهد بود. به عنوان مثال میتوانید از آچار خود به عنوان قلاب استفاده کنید و با گرفتن پیچهای مختلف در محیط، مانند تارزان بپرید!
Axiom Verge
در این لیست شبیهترین عنوان به سری کلاسیک متروید، بازی Axiom Verge است. در همن ابتدای ماجرا باید بگویم که بازی، یک داستان بسیار آبکی دارد اما این داستان بد چیزی از ارزشّهای این عنوان کم نمیکند. نقاط قوت بازی به صورت کامل به المانهای مترویدوانیای آن برمیگردد و این بازی را به یک عنوان بسیار لذت بخش به خصوص برای طرفداران قدیمی این سبک تبدیل میکند. در واقع اگر خیلی با این سبک آشنایی ندارید بهتر است تا سراغ عناوین معروفی همچون اوری یا هالونایت بروید. در این عنوان شاهد یک سیستم پیشرفت فوقالعاده هستید و در تمام طول بازی به صورت مداوم اسلحهها و قدرتهای مختلف پیدا میکنید و به کمک آنها راههای بن بست قبلی را آزاد خواهید کرد. تعداد این ارتقا بسیار زیاد بوده و هرگز شما را ناامید نخواهد کرد. دیگر بخش بازی که بسیار عالی عمل کرده، باسهای آن است که با طراحی ستودنی در کنار مبارزات چالش برانگیز هیجان زیادی را ارمغان خواهند آورد. نکته مهم در مورد این عنوان آن است که کنترل کردن کاراکتر در این بازی بسیار قابل انعطاف است و دقیقا میتوانید کاری که میخواهید را انجام دهید. در هر عنوان مترویدوانیا ۳ تیک وجود دارد که با خوردن آنها تجربه اثر برای طرفداران این سبک واجب میشود، این سه تیک عبارتاند از ارتقاهای لذتبخش با کاربرد مناسب، باسها و کنترل دقیق. Axiom Verge نه تنها این سه تیک را دارد، بلکه در این سه مورد آنقدر فوقالعاده عمل کرده که میتواند کلاس درسی برای دیگر سازندگان محسوب شود.
Salt and Sanctuary
Salt and Sanctuary یکی از محدود عناوینی است که نه تنها سیستمی شبیه عناوین سولز و Bloodborne دارد، بلکه کاملا حس و حال این عناوین را برای مخاطب زنده میکند. در ابتدای بازی شما به عنوان یک محافظ وظیفه دارید تا از یک پرنسس در سفر خود حفاظت کنید، اما در میانه راه کشتی شما مورد حمله قرار میگیرد و پرنسس دزدیده میشود. بقیه داستان را باید با کنار هم قرار دادن دیالوگها و توضیحات آیتمها را دریابید. محیط بازی فضایی مرده و تاریک دارد و این موضوع به وضوح در طراحی مه آلود و تاریک مراحل، دشمنان و باسهای کریه و خون آلود و همینطور موسیقی بازی قابل مشاهده است. کلاسهای متعددی مانند جادوگر شمشیرزن و … برای انتخاب و به همراه یک درخت مهارت بسیار بزرگ و گستره و همینطور تعداد زیادی آیتم در بازی که وجود دارد و با توجه به آن باید به خوبی محیط بازی را بگردید و در انتخاب مهارتهای خودت دقت داشته باشید تا بازی را آنگونه که میخواهید تجربه کنید. مراحل مختلف نیز پر از تله و دشمنان ریز و درشت هستند که منتظرند تا با کوچک ترین اشتباه، جان شما را بگیرند. همینطور افتادن در بازی آسیب زیادی به شما وارد میکند و برخی ضربات دشمنان شما را پرت میکند، بنابراین بزرگترین معضل شما پلتفرمینگ و مبارزه، جاذبه و لبههای سطوح خواهد بود که بیشتر از هر چیزی در بازی باعث مرگ خواهد شد.
Blasphemous
Blasphemous یکی از عناوین کمتر شناخته شده دنیای مترویدوانیا حساب میشود. داستان این عنوان از نمادهای مذهبی و مسیحیت در اسپانیا الهام گرفته شده است. بازی در سرزمینی به نام Cvstodia جریان دارد، جایی که گناهان در آن بسیار زیاد شده و نفرینی بر روی شهر قرار گرفته است که به این گناهان حالت مادی میدهد. شما در نقش فردی که با عنوان Penitent one (توبه کار) شناخته میشود قرار دارید و وظیفه دارید که گناهان خود و این دنیای ویران شده را پاک کنید. داستان بازی روایتی سر راست ندارد و بیشتر از طریق نوشتههای آیتمها و دیالوگهای رمز آلود شخصیتها روایت میشود. این عنوان همچنین اتمسفری غمگین و تاریک دارد که به خوبی از طریق محیطهای متروکه و پر از جنازه، کلیساهای مخروبه، طراحی دشمنان و باسها و در کنار آنها موسیقی متن بازی به مخاطب القاء میشود. مبارزات نیز پیچیدگی خاصی ندارد و به ضربات با شمشیر و استفاده از جادوهایتان خلاصه میشود و موردی که در این مبارزات خودنمایی میکند حرکتهای تمام کننده شخصیت است که به خشنترین شکل ممکن دشمن را سلاخی میکند. همینطور ارتقاءهایی که بدست میآورید زیاد به درد پیشروی در بخشهای اصلی بازی نمیخورد و بیشتر برای پیدا کردن رازهای بازی و باز کردن میانبرها و همینطور افزایش قدرت شما در مبارزه استفاده میشود. پلتفرمینگ در بازی نیز معمولا در کنار تلههای دارای تیغ و همینطور پرتگاهها که هر دو شما را درجا میکشند، انجام میشود که در برخی از موارد ممکن است کمی اعصاب بازیکن را خورد کند.
Vigil: The Longest Night
این عنوان، تازهترین بازی موجود در لیست است و به سرعت به یکی از بهترین تجربههای من در این سبک تبدیل شد. Vigil The Longest Night به گفته سازندگان با الهامگیری از دو بازی کسلوانیا: سمفونی شب و Salt and Sanctuary ساخته است شده اما شباهات بازی بیشتر از Salt and Sanctuary که خود از روی سری سولز ساخته شده، به عنوان شاهکار Bloodborne است. در این بازی با ماجراجویی یک مراقب به نام لیلا همراه میشوید که برای بررسی مشکل گم شدن افراد، به شهر خود باز میگردد و در ادامه اتفاقات بسیار زیادی برای او میافتد. داستان این اثر برای یک بازی مستقل به معنای واقعی کلمه شاهکار است و با پایان خود شما را وادار به فکر کردن در مورد آن میکند. در این بازی ۳ پایان وجود دارد که یکی از دیگری زیباتر بوده و ارزش تکرار بازی را به شدت بالا میبرد. همچنین انتخابهای شما که پایان بازی را مشخص میکنند، کاملا واضح هستند و بر اساس شخصیت شما در دنیای واقعی شکل خواهند گرفت. این اثر یک عنوان مترویدوانیای فوقالعاده با گیمپلی بسیار چالشبرانگیز است که باسفایتهای آن به تنهایی باعث میشوند تا این عنوان را به هر کسی که با فضای تاریک و لاوکرفتی مشکلی نداشته باشند، توصیه اکید کنم. طراحی بصری بینظیر باسها در کنار تفاوت بسیار زیاد آنها با یکدیگر به خصوص در سبک مبارزه، باعث شده تا شاهد باسهایی در سطح عناوین محشر میزاکی باشیم. همچنین چالش این باسها باعث شده تا لذت خاصی در شکست دادن آنها نهفته شود. گیمپلی بازی بسیار خوب پیاده شده و سیستم مبارزات و پلتفرمینگ کم نظیری را شاهد هستیم که ترکیب آنبا المانهای مترویدوانیا، اثری به شدت با کیفیت را ارائه میدهد. مبارزات بازی شباهت زیادی به Bloodborne دارند ولی به اندازه آن سخت و مجازاتکننده نیستند. اما در کنار تمام این نقاط قوت یک مورد دیگر نیز وجود دارد که لذت بازی را به شدت افزایش میدهد و آن هم دنیای بازی و گشت و گذار در آن است. بعد از اتمام بخش معرفی بازی، نقشه بازی به طرز وحشتناکی وسیع میشود و میتوانید حجم بسیار بزرگی از آن را در همان ابتدای بازی کاوش کنید. این آزادی، حالتی جهان باز گونه را به بازی داده است. البته بکترک و مکانهایی قفل شده که از ویژگیهای اصلی هر عنوان مترویدوانیاست نیز در بازی وجود دارند و به خوبی پیاده سازی شدهاند. گل سرسبد این بخش مکانهای مخفی نقشه و محیطهای اختیاری بازی است که شما را با باسها و طراحی فوقالعاده خود در کنار قدرتیهای مختلف جایزه میدهند. در نهایت باید به گرافیک و طراحی هنری بینظیر بازی اشاره کنم که یک محیط سرد و بیروح را به خوبی هر چه تمام به تصویر میکشند و روح شما را جلا میدهند.
0 پاسخ به “مترویدوانیا با گیمینگرویتی | ۱۰ عنوان کمتر شناخته شده اما جذاب سبک مترویدوانیا”
حقیقتا بیشتر این عناوین شناخته شده هستن ?
عزیز جان شما سوییچ داری و صبح تا شبم داری بازی میکنی معلومه برای شما شناخته شده هستند
کاش وقت و پولش بود همه اینا رو میزدم
هر چند همون گواکامیلی و استیم ورلد رو که زدم برام بسه تا بدونم چه بازی های خوبی لیست رو تشکیل دادن
جای Gato Roboto خالی هست.
جای Gato Roboto خالی هست.