گیمینگرویتی

ثبت نام

بررسی بازی Pascal’s Wager

این بررسی بر اساس نسخه‌ی ارسالی سازندگان برای وبسایت گیمینگ گرویتی نوشته شده است

در میان خیل عظیمی از بازی‌هایی که هر سال عرضه می شوند معمولا هر چند وقت یک بار شاهد یک بازی Souls-Like جدید هستیم. این سبک که چند سالیست بر سر زبان‌ها افتاده، مورد استقبال بسیار زیادی بخصوص از سمت سازنده‌های مستقل قرار گرفته  است. در این سبک، مشخص بودن هسته‌ی کلی بازی، کار را تا حدودی برای سازنده‌ها راحت کرده است. زیرا از یک فرمول موفق دوباره استفاده می‌کنند و به علت تازگی سبک نگرانی بزرگی بابت انتقاد از تکراری بودن بازی ندارند. همچنین طرفداران پر و پا قرص این سبک از بازی‌ها من جمله خود بنده بسیار تشنه‌ی آثار جدید آقای میازاکی هستیم و در این بین برای کمی سیراب شدن نیز دست به هر بازی‌ای در این سبک می‌زنیم. برخی از این بازی‌ها از کیفیت بالایی برخوردارند اما عناوین زیادی نیز با کپی‌کاری محض سعی در ماهی گرفتن از آب گل‌آلود دارند. آن‌ها می‌خواهند از موفقیت شخص دیگری پول درآورند، بدون اینکه کوچک‌ترین بویی از جادوی واقعی این سبک از بازی‌ها برده باشند.  در این میان استودیوی Giant Global سعی کرده تا این فرمول موفق را بر روی گوشی‌های هوشمند پیاده کند. اما سوال بزرگی که پیش می‌آید این است که آیا می‌توان چنین سبک موفقی را در گوشی‌های هوشمند پیاده‌ کرد؟ یا تنها تبلیغی بوده تا از اسم سری سولز استفاده کنند و بازی کم‌ارزشی را برای فروش در بازار عجیب گوشی‌های هوشمند غالب مصرف کنندگان بی اطلاع از کیفیت خوب کنند. اگر می‌خواهید پاسخ این سوال را بدانید شما را به خواندن ادامه‌ی این نقد دعوت می‌کنم.

اولین چیزی که توجه من را به شدت جلب کرد، شباهت بی‌حد و مرز طراحی محیط‌ها و اتمسفر بازی به شاهکار هنری بی‌دریغ یعنی Bloodborne بود. البته بر خلاف بلادبورن بیشتر محیط‌های بازی از روشنایی بیشتری برخوردارند و به نسبت، محیط‌های شهری و قلعه‌ها حضور کمتری دارند. در عوض طراحی بریتانیایی گونه‌ی کاراکتر‌ها، نحوه استفاده از نورپردازی و مه و مهم‌تر از همه پوشش گیاهی و فیلتر chromatic aberration شباهت غیرقابل انکاری به بلادبورن دارد و در مجموع بازی سعی کرده تا حس و حال دنیای بلادبورن را داشته باشد تا دارک سولز. این شباهت غیرقابل انکار هم خوبی‌های خود را دارد و هم بدی‌هایی را داراست. خوبی کار این است که این طراحی بسیار جذاب بوده و به دلیل خاص بودن آن  باعث شگفتی اشخاصی می‌شود که تا به حال بلادبورن را بازی نکرده‌اند. بدی ماجرا این است که این طراحی در مقابل خود بلادبورن مانند مقایسه‌ی فیل و پشه است و باعث شده تا افرادی که بلادبورن را بازی کرده‌اند، در عین لذت بردن از مناظر به مقایسه نیز بپردازند و در مواقع بسیاری، کاملاً ناامید شوند. در مجموع باید بگویم که این بازی نتوانسته تا طراحی جادویی بلادبورن را تکرار کند و به یک کپی نسبتاً بی‌کیفیت از آن در این زمینه تبدیل شده ‌است. به جرئت می‌توانم بگویم که بلادبورن در تمام بازی‌های ویدیویی با اتمسفر مشابه، بالاترین کیفیت طراحی را با اختلاف دارد.

در این بازی روایت داستان مانند سکیرو پیاده شده و برخلاف بلادبورن یا دارک سولز شاهد سینماتیک‌های زیادی هستیم. باید گفت که داستان بازی بسیار پیچیده است و گنگ بودن نکات مختلف از سر و روی آن می‌بارد. این مورد چیزی است که به علت روایت مستقیم بازی باید کمتر به چشم می‌آمد اما متأسفانه اینطور نیست. البته با صحبت کردن با NPCهای مختلف، اطلاعات زیادی نیز به دست خواهید آورد ولی نکات گنگ بسیاری برای پاسخ دادن باقی می‌مانند. کلیت داستان بازی به این صورت است که خورشید به صورت مرموزی به درون دریا سقوط کرده و باعث شده تا مه سیاهی دنیای اثر را دربرگیرد. این مه موجودات جهش‌یافته‌ای را در دنیای بازی بوجود آورده است. در این بین عده‌ای سعی کرده‌اند تا جلوی مه را بگیرند اما چندی بعد شکست می‌خورند. شخصیت اصلی بازی که ترِنس نام دارد، به دنبال همسر گمشده‌ی خود می‌گردد که احتمالاً ارتباطی با جریان شکست خوردن افراد اشاره شده دارد. این داستان با طراحی محیط‌ها ارتباط خوبی دارد که از نکات مثبت اثر است.

از موارد فوق که بگذریم می‌رسیم به گیم‌پلی بازی که قطعاً بخش مهم هر اثر Souls-Like است. هسته کلی گیم‌پلی بازی شباهت بیشتری به بلادبورن دارد تا سری سولز اما در واقع ترکیبی از هر دو است با مقدار زیادی نوآوری که بعضاً خوب یا بد هستند. هسته اصلی مبارزات از جاخالی دادن و حمله کردن تشکیل می‌شود اما قابلیت بلاک دادن نیز برای دو شخصیت از میان چهار شخصیت وجود دارد. در این بازی شاهد رویکرد متفاوتی نسبت به بازی‌های آقای میازاکی هستیم و سیستم کلاس بندی بازی، همانند بازی‌های RPG غربی پیاده شده است. البته این مورد برای سیستم لوت کردن بازی صادق نبوده و هیچ زره و سلاحی را به دست نخواهید آورد. در عوض ۴ کلاس برای بازی کردن وجود دارد که هر کدام درخت مهارت‌های مخصوص به خود را دارند و با به دست آوردن آیتم‌هایی خاص می‌توانید مهارت‌های جدید را باز کنید. این سیستم کلاس‌بندی از نکات خوب بازی محسوب می‌شود و تجربه‌ی متفاوت‌تری را در این سبک از بازی‌ها ارائه می‌دهد اما در عین حال یک اشکال هم به آن وارد است و آن باگ‌های موجود در اسکیل‌‌ها هستند. برای مثال با یادگیری قابلیت Parry کردن برای ترنس، مبارزات بسیار آسان تر از قبل شده و دمیج وحشتناک زیادی به دشمنان وارد می‌شود.

این چهار کلاس بسیار متفاوت از هم طراحی شده‌اند و در هر قسمت از بازی می‌توانید به کنترل دو عدد از آن‌ها به صورت همزمان بپردازید. به این صورت که زمانی که در حال مبارزه نیستید می‌توانید بین کاراکتر‌ها سوییچ کرده و یا در صورت مرگ یکی از آن‌ها با دیگری ادامه دهید تا زمانی که به Altar (همان BoneFire) رفته و استراحت کنید. اولین کلاس بازی که همان ترنس می‌باشد، مبارزی با سرعت متوسط است که شباهت بسیاری به کلاس شوالیه‌ی سری سولز و بیلد مخصوص آن‌ دارد. اسکیل‌های مختلف او نیز تنوع خوبی داشته و با کمبو کردن اتک‌های سبک و سنگین(در صورت باز بودن اسکیل) حرکات قدرتمندتری اجرا می‌کند که هر کدام کاربرد مخصوصی دارند. این اسکیل‌ها برای اجرا به Rage احتیاج دارند که برای پر شدن آن تنها کافیست تا به دشمنان دمیج بزنید. کلاس دوم بازی یک کاراکتر سنگین وزن با سرعت داج بسیار پایین ولی سپر قدرتمند هست که حملات سنگینی وارد می‌کند. کلاس سوم یک زن تفنگ‌دار است که توانایی‌های حمله از راه دور را نیز دارد و بسیار چابک است. کلاس آخر نیز زنی است که برای حملات از خونش استفاده می‌کند و باعث می‌شود تا خودش نیز آسیب ببیند. جالب‌ترین مکانیک‌ها نیز برای این شخصیت در نظر گرفته شده که شامل ترکیبی از لایف استیل و شیلد هستند. در مجموع تفاوت کلاس‌های مختلف بسیار زیاد بوده و هر کدام جذابیت خود و روش بازی کردن کاملاً متفاوتی را دارند که در صورت همراه شدن با اسکیل‌های مخصوص‌شان عمق بسیار زیاد و قابلیت تکرار بالا را برای بازی به ارمغان می‌آورند.

هر کدام از این کاراکتر‌ها علاوه بر درخت مهارت دارای سیستم Level up کاملا مشابه با دارک سولز نیز هستند و برای هر کلاس ارتقای المان‌های خاص بهتر است. برای این ارتقا نیاز به استخوان دارید که همان Soul است و با کشتن دشمنان به دست می‌آیند. البته مجازات مردن با سری سولز متفاوت بوده و مانند بازی Control پیاده شده است. به این صورت که در هنگام مردن درصدی از استخوان‌های شما به صورت دائمی کم می‌شود. به شخصه این مجازات را به حالت کلاسیک سری سولز ترجیح می‌دهم زیرا هنوز یادم نرفته که سر اشتباهی کوچک دویست و چهل هزار Soul را از دست دادم و هنوز هم برای آن ناراحتم. سیستم لوت کردن بازی نیز اینگونه است که به جای زره و سلاح، متریال‌های متفاوتی را پیدا می‌کنید که می‌توانید از آن‌ها برای ساخت آیتم‌های مختلف از Potionهاگرفته تا آیتم‌های دائمی با قابلیت‌های متنوع، استفاده کنید. این آیتم‌ها با پیدا کردن Gemهای خاص نیز قابل ارتقا هستند و با ترکیب آن‌ها با هم می‌توان قابلیت‌هایشان را بیشتر بهبود داد. شش عدد از این دست آیتم‌ها را به صورت همزمان می‌توانید استفاده کنید که تنوع بالایی را به کاراکتر می‌دهند.این آیتم‌ها را می‌توان از صندوق‌های مختلف موجود در سراسر نقشه نیز به دست آورد و در واقع جایگزینی برای زره و سلاح هستند که روی ظاهر شخصیت تأثیر ی ندارند. علت این مدل رویکرد این است که به بازی برای کاراکترها اسکین فروشی اضافه کنند. این مورد نشان از کم کاری و طمع سازندگان دارد و برای من قابل قبول نیست.

مورد دیگری که در این بازی قابل توجه است، طراحی و تنوع دشمنان و باس‌های آن است. نکته بسیار خوبی که در این مورد شاهد هستیم این است که در زمینه‌ی دشمنان و باس‌ها حداقل سعی شده تا شباهت‌ها به بلادبورن کمتر باشد. البته موارد مشابهی نیز پیدا می‌شود ولی رویکرد سازندگان در این مورد خوب بوده است. البته متأسفانه این بخش نیز بی ایراد نبوده و در دو محیط پایانی بازی شاهد تکراری شدن بسیار زیاد دشمنان هستیم. خوشبختانه این مورد درباره باس‌ها صادق نیست و تا آخرین‌ باس تنوع و کیفیت آن‌ها خوب می‌ماند. تعدادی مینی باس نیز در نظر گرفته شده که در ادامه به دشمنان عادی بازی اضافه می‌شوند و طراحی آن‌ها نیز جزو موارد خوب بازی محسوب می‌شود.

یکی از موارد جدید در گیم‌پلی بازی، سیستم Sanity است. این نوار که از صد درصد شروع و در ابتدا پر می‌باشد، به تدریج با حمله به دشمنان یا ضربه خوردن از آن‌ها خالی می‌شود. زمانی که این نوار به پنجاه درصد برسد، وارد حالت Abnormal می‌شوید که روی هر کاراکتر تأثیر متفاوتی دارد. برای مثال سلامتی ترنس به میزان بیست درصد کاهش پیدا می‌کند. البته این حالت مزایایی نیز دارد. مثلاً می‌توانید دشمنان را بهتر ببینید یا با باز کردن اسکیل خاص سرعت افزایش Rage در این حالت را زیاد کنید. زمانی که میزان Sanity به صفر برسد، وارد حالت Lunatic می‌شوید و یک روح که مانند متجاوزان دنیای دارک سولز است، به شما حمله می‌کند و در صورت شکست او مقدار Sanity به صد بر می‌گردد. البته معجون‌هایی برای کاهش و یا افزایش میزان Sanity نیز در بازی وجود دارد. یکی دیگر از کاربردهای این نوار به باس ‌فایت‌های بازی برمی‌گردد. در صورت رسیدن به حالت Lunatic باس بازی به فاز دوم خود وارد می‌شود و مبارزات بسیار جذاب‌تر می‌شود. البته به شخصه اجباری بودن فاز دوم باس‌ها را بیشتر می‌پسندم زیرا فاز اول آن‌ها چالش خاصی ندارد.

در مجموع با بازی آسانی طرف هستیم و بر خلاف سری سولز،این بازی بویی از سختی زیاد نبرده است. در ابتدا دو حالت آسان و متوسط برای درجه سختی وجود دارد که برای من ناامید کننده است و ترجیح می‌دهم حداقل زمانی که این حق انتخاب داده می‌شود، حالت سخت نیز وجود داشته باشد که اینطور نیست. علاوه بر این، در محیط اول بازی نیز می‌توان سنگی را برداشت که باعث کاهش درجه سختی می‌شود. این بازی را روی حالت نرمال و بدون آن سنگ تمام  کردم و بازی برای من بسیار آسان بود و کاملاً ناامیدم کرد. به صورت مقایسه‌ای بخواهم بگویم سختی آن حدوداً یک پنجم دارک سولز دو که خود آسان‌ترین بازی سری است، می‌باشد و حتی قابلیت کاهش نیز دارد. این مسا‌ٔله تا حدودی به علت طراحی آن برای موبایل نیز ربط دارد زیرا باید بتوان بازی را با تاچ تمام کرد. این مورد باعث شده تا طراحی مبارزات بازی محدود به استفاده‌ی همزمان از دو انگشت شود که باعث سادگی مبارزات می‌شود. برای این که منظورم را بهتر برسانم یکی از باس‌های سکیرو را مثال می‌زنم.

هنگامی که با Gyoubu Masataka Oniwa مبارزه می‌کنید، همزمان راه می‌روید و با گرپل به او نزدیک می‌شوید، سپس از Shinobi Tool خود استفاده می‌کنید و یک اتک می‌دهید و در انتها ضربه‌های او را Deflect می‌کنید.  این موارد ریتم اکشن و آدرنالین را بسیار افزایش می‌دهند و باعث سختی بیشتر می‌شوند ولی بر روی گوشی و با تنها دو انگشت غیر قابل انجام هستند.همچنین برای اینکه بتوان انگشت را روی دکمه‌های لمسی مختلف جابه‌جا کرد، سرعت مبارزات نیز تا حدودی کند شده‌اند. به همین علت در کل مبارزات و خود سختی بازی با اینکه شاید برای عموم بسیار جذاب باشد اما به هیچ عنوان نمی‌تواند من سولز فن را راضی کند. این بازی از کنترلر نیز استفاده می‌کند که سختی آن را به دلایل ذکر شده کاهش می‌دهد و استفاده از آن، توصیه بنده نیست. البته در حالت New Game+ درجه سختی کمی افزایش می‌یابد اما باز هم چیز دندان گیری نیست.

در این بازی شش محیط کلی وجود دارد که هر کدام عمق بسیار خوبی برای گشت و گذار دارند و پیدا کردن همه موارد موجود در آن نیازمند دقت بسیار بالایی است. در کل لول دیزاین بازی بسیار خوب پیاده شده و حس و حال گشتن در محیط‌های سری سولز را به ما می‌دهد. این مورد را می‌توان بهترین نکته‌ی بازی دانست که البته بر خلاف نسخه اول دارک سولز، آزادی عمل در انتخاب محیط بعدی وجود ندارد و بیشتر مانند دارک سولز ۳ است. در این محیط‌ها چیز‌های بسیاری برای یافتن وجود دارد و آیتم‌های زیادی نیز برای لوت کردن تعبیه شده است. برای من پیدا کردن تمام مکان‌های بازی باعث شد که حدوداً ۳۰ ساعت به انجام بازی مشغول شوم البته حدسم این است که اگر روی گشت و گذار حساس نباشید نهایتاً ۱۵ ساعت زمان برای اتمام بازی لازم داشته باشید. متا‌ٔسفانه یک نکته منفی نیز در این بخش وجود دارد و آن در دسترس نبودن بخش‌هایی از محیط بازیست که با خریدن DLC قابل دسترسی می‌شوند. این مورد برای من به هیچ عنوان قابل قبول نیست که در روز عرضه، شاهد DLC نیز باشیم و این محتوای اضافه دسترسی به قسمت‌هایی از نقشه را نیز مختل کند.

گرافیک فنی بازی برای یک عنوان موبایل بسیار عالی کار شده و بسیار روان نیز اجرا می‌شود. قابلیت تنظیم فریم ریت و گرافیک نیز وجود دارد که باعث شده روی طیف وسیعی از گوشی‌ها قابل اجرا باشد. البته در این زمینه هم مشکلاتی وجود دارد. کیفیت کاتسین‌های بازی نسبت به خود گیم‌پلی از لحاظ رزولوشن بسیار پایین‌تر است که احتمالاً به علت کاهش حجم بازی انجام شده است. همچنین کنترل دوربین بازی در حالت لاک شدن مشکلاتی دارد که در گوشه‌های محیط‌های بسته پدید می‌آید. در مجموع این عنوان عملکرد خوبی را در زمینه گرافیک دارد. شاید اسکرین‌شات‌های آن راضی کننده نباشد ولی مطمئن باشید بر روی صفحه گوشی بسیار چشم نوازتر هستند.

در زمینه صداگذاری شاهد عملکردی دو پهلو هستیم. ساندترک‌های بازی بسیار عالی و زیبا بوده و کاملاً با تم بازی می‌خوانند. در عوض صداپیشگی کاراکترها بسیار افتضاح است و حالتی بسیار خشک و غیر واقعی دارد. البته شاید بتوان گفت صداپیشگی بازی هنوز از تعداد زیادی از بازی‌های موبایل بهتر است اما در هر صورت نمی‌توان از کیفیت پایین آن چشم پوشید. همچنین یک مشکل بسیار عجیب و غریب نیز وجود دارد که باعث ضربه بزرگی به صداپیشگی شده است. دیالوگ‌هایی که کاراکتر‌ها می‌گویند با زیرنویس بازی تفاوت دارد که باعث سرگیجه و خرد شدن اعصاب گیمر ‌می‌شود.

بازبینی تصویری

وارد شدن باس به فاز دوم

فروشگا‌ه‌های مختلفی در بازی وجود دارد

منوی تنظیمات گرافیکی و سختی

آیتم‌های جایگزین سلاح‌ و زره

در آلتار می‌توان اسکیل‌ها را بدست آورد، شخصیت را ارتقا داد و آیتم‌های جدید ساخت

 

سخن آخر

Wager از بازی‌های قابل قبول عرضه‌شده روی موبایل است ولی متأسفانه به گرد پای منابع الهام خود هم نمی‌رسد. در مجموع این عنوان را به سه دسته از گیمرها پیشنهاد می‌دهم؛ اول آن‌هایی که صرفاً موبایل گیمر هستند و هیچ‌گاه سراغ بازی بر روی کنسول و کامپیوتر نمی‌روند، دوم آن‌هایی که طرفدار فضای سری سولز هستند ولی به علت سختی زیاد از تجربه‌ ‌آن‌ها باز مانده‌اند و سوم آن ‌دسته افرادی که اعتیاد بسیار شدیدی به این سبک از بازی‌ها دارند و تمام عناوین این سبک را قبل از این بازی انجام داده‌اند.

نکات مثبت

نکات منفی

آدرس شبکه های اجتماعی :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *