گیمینگرویتی

ثبت نام

بررسی بازی Song of Horror | آوازی که از دور هم خوش نیست

«آوای وحشت». همین که اسم بازی را می‌خوانی متوجه می‌شوی که سازنده از 0 تا 100 ماجرا به دنبال ترساندنت با تمام قوا است. وارد بازی می‌شوی و در خلال گشت و گذارت داخل صفحه اصلی، چشمت به درجه سختی بازی می‌افتد. سازنده به‌جای اینکه از گزینه‌های آسان، متوسط و سخت استفاده کند، هر یک از درجات دشواری را با نام یکی از نویسندگان ژانر وحشت مزیّن کرده، که از قضا سخت‌ترین این درجات هم به نامِ نامی اچ پی لاوکرافت است. دکمه آغاز را می‌زنی و به امید اینکه لاوکرافت در وجود نویسنده و کارگردان بازی حلول کرده باشد پا به دنیای Song of horror  می‌گذاری، غافل از اینکه قصه بازی نه‌تنها هیچ وفاداری‌ای به پدر ژانر وحشت ندارد، بلکه بیشتر شبیه یک پروژه دانشجویی است که برای رفع تکلیف و گرفتن نمره قبولی از استاد درس ادبیات به قلم درآمده! با گیمین‌گرویتی همراه باشید.

 

بررسی بازی Song of Horror | آوازی که از دور هم خوش نیست

در بازی‌های ترسناک چند المان حیاتی وجود دارند که با رعایت صحیح آن‌ها، می‌توان حداقل از وحشتناک بودن بازی مطمئن شد، یکی از آن‌ها داستان و نحوه روایت قصه است (موارد بعدی مثل اتمسفرسازی یا کاراکتر پردازی را در ادامه خواهیم شکافت). داستان Song of Horror در دوره و زمانه‌ای که ما الان درش حاضر هستیم دیگر ترسناک نیست. یک خانه متروکه، که اعضای خانواده گم شده‌اند، و ارواح خبیث در آن خانه می‌پلکند. حال شخصیت اصلی داستان باید به آن خانه رفته و معمای غیب شدن آن‌ها را حل کند. همانطور که از خلاصه داستان Song of Horror می‌توانید حدس بزنید، تمام کلیشه‌های آثار ترسناک چه در گیم و چه در سینما، دور هم جمع شده‌اند تا نشان دهند که این فرمول دیگر تکراری شده و نمی‌تواند مخاطب امروزی را تحت تاثیر بگذارد.

شخصیتی که در ابتدای بازی با او آشنا می‌شوید، Daniel نام دارد و در یک مرکز انتشاراتی مشغول به کار است، حال یکی از مراجعین همیشگی‌شان غیبتی طولانی داشته و ناشر کتاب (شخص دَنیل) به دنبال مشتری خود پا به ماجراجویی خطیر Song of Horror می‌گذارد. در همین حین که وارد خانه می‌شوید و در خلال جست و جو برای صاحب منزل با یکی از تکراری‌ترین مِتدهای جامپ اسکر یعنی زنگ ناگهانی یک تلفن قدیمی شوکه می‌شوید، موجودی عجیب و غریب شما را در زیر زمین خانه حبس می‌کند و کارگردان با دادن کات به صحنه، دوربین را به محل کار دنیل می‌برد.

بررسی بازی Song of Horror | آوازی که از دور هم خوش نیست

حال که دنیل هم گم شده! بازی از شما می‌خواهد با انتخاب یکی از چند کاراکتر (شامل همکار دنیل، همسر سابق دنیل، سرایدار خانه و یک دختر جوان که هیچ ربطی به قصه ندارد) به دنبال او بروید. اینجاست که متوجه می‌شوید سازنده بیش از کیفیت دنبال کمیت بوده است. چرا که عملا هیچ دلیل منطقی‌ای وجود ندارد که چرا دختر برقکار باید به خانه مراجعه کند و دنبال دنیل بگردد! یا چرا سرایدار باید دقیقا در مسیری قرار بگیرد که دنیل هم از انجا حرکت کرده بود و دنبالش بیفتد؟ احتمالا استفاده کردن از عنصر Permadeath است که باعث ایجاد این چاله روایی شده، چون با مرگ هر کدام از کاراکترها شما او را کاملا از دست می‌دهید و باید از میان 3 شخصیت باقی مانده یکی را انتخاب کنید (که باز هم یک چاله روایی دیگر ظهور می‌کند: چرا وقتی همکار دنیل شاهد گم شدن زن و شوهر و مشتری خود در یک خانه است و خودش هم شخصا موجودات شیطانی داخل خانه را می‌بیند به راهش ادامه داده و از مطلع کردن پلیس یا افراد دیگر سر باز می‌زند؟).

در کل می‌توان گفت قصه Song of Horror نه‌تنها با این کارها ترسناک جلوه نمی‌دهد، بلکه با قسر در رفتن از جواب به سوالات پیش آمده و پر نکردن چاله‌های روایی و منطقی، سطح خود را تا مقدار قابل توجهی تنزل می‌دهد.

بررسی بازی Song of Horror | آوازی که از دور هم خوش نیست

در پرده دوم بهتر است به اتمسفر و جوی که Song of Horror خلق کرده بپردازیم. بازی دوربین آزاد ندارد و به شکل Silent hill و REهای کلاسیک، از دوربین ثابت بهره‌ می‌برد. به همین دلیل نیاز مبرم به کارگردانی ماهرانه و داشتن پرده‌ها و نماهای دلهره آور نیز بیش از پیش در مخاطب حس خواهد شد؛ اما صد حیف که اوج خلاقیت کارگردان به حبس بازیکن در راهروها و فیلمبرداری از پشت شانه کاراکتر ختم شده. امکان ندارد هر چند دقیقه در یک راهروی تنگ گیر نکنید، و امکان ندارد که در همین اثنا هیولا به شما حمله نکند! کارگردانی بازی واقعا ناشیانه است و قابل حدس، و همین قابل حدس بودن می‌تواند برگ برنده بازیکن برای «نترسیدن» باشد و در نتیجه Song of Horror را از هدفی که به دنبالش بود باز دارد.

البته برخی جامپ اسکرها واقعا جای تقدیر دارند. زمان بندی مناسب و استفاده خوب از عنصری که باید حس ترس را به شما القا کند توانسته‌اند در بعضی مواقع به این مهم دست یابند و بازیکن را بترسانند.

اما به‌غیر از همین یک مورد، دیگر جوانب بازی واقعا در دلهره آور بودن موفق نشده‌اند و Song of Horror را نهایتا به یک بازی متوسط رو به پایین برای علاقه‌مندان به ترس و وحشت مبدل ساخته‌اند. طراحی مراحل نیز به‌قدری روی مخ و غیر هیجان انگیز هستند که بازیکن با خود می‌پرسد که Song of Horror ترسناک و ماجراجویی است، یا کلیک و اشاره؟!

اما چرا این حرف را می‌زنم؟ چون به راحتی حدود یک سوم زمان شما با پیدا کردن «کلید» تلف خواهد شد. وارد هر محیط جدیدی که شوید، ده‌ها در قفل شده وجود دارند که شما باید با کاراکترهای احمق‌تان که انگار ضریب هوشی زیر صفر دارند به دنبال کلید بگردید و به شکل عجیبی بعد از اینکه کارتان تمام شد و یک در را باز کردید، شاهد دور انداختن «شاه کلید» توسط شخصیت اصلی باشید! چرا که «حس» می‌کند دیگر نیازی به این کلید ندارد و می‌تواند بدون آن به ماجراجویی ادامه دهد.

 

در مواقعی هم که دیگر دنبال کلید نیستید، باید دیالوگ‌های فوق آبکی شخصیت ها را بخوانید. تصور کنید همسرتان گم شده، چند لحظه پیش یک هیولای ترسناک نیز دنبال تان کرده، برق ها رفته و صدای گریه تمام خانه را گرفته،  مونولوگی که شخصیت اصیل در آن لحظه می‌گوید چیست؟ «چه تلسکوپی. حتما تماشای آسمون شب از بالکن خیلی لذت بخشه.»

 

 

وقتی به مقوله گیم‌پلی هم می‌رسیم Song of Horror چیز زیادی برای گفتن ندارد. از جایی که بازی دارای اکشن نیست و شما برای مقابله با تاریکی و استاکر قادر به مبارزه نیستید، بازی چند مکانیزم خیلی ساده طراحی کرده تا با استفاده از آنها از مواقع تهدید آمیز جان سالم به در ببرید. این مکانیزم ها به شدت کم، ضعیف، و البته بدون فکر طراحی شده‌اند که شامل همین 3 مورد می‌شوند: 1. پنهان شدن. 2. نگه داشتن در جهت جلوگیری از ورود هیولا به اتاق!! 3. فال گوش ایستادن کنار در و حصول اطمینان از عدم حضور هیولا در اتاق بعدی.

مورد اول، یعنی پنهان شدن شما را به داخل کمد یا زیر میز هدایت می‌کند و لا غیر. در این مواقع همه جا تاریک شده و موررد محاصره توسط تعداد زیادی هیولا قرار می‌گیرید، که باید با کنترل آرامش خود و روشن نگه داشتن چراغ (فندک، شمع و…) از شرایط خاص نجات پیدا کنید.

مورد دوم، نگه داشتن در، واقعا مسخره است. هیولایی که عملا صاحب خانه (یا مغازه یا هر منطقه دیگر است) در باز کردن یک در ناتوان می‌ماند و شما با فشار دادن آن، می‌توانید به هیولا بگویید که اینجا، جای تو نیست!

مورد سوم، فال گوش ایستادن است. یعنی شما قبل از ورود به اتاق می‌توانید با چسباندن گوش خود به در مطمئن شوید که هیولا در اتاق بعدی حضور دارد یا ندارد.

به‌جز همین 3 مکانیزم، هیچ کار دیگری نمی‌توان کرد، و این به خودی خود باعث تکراری شدن بازی می‌شود.

بازی از لحاظ فنی هم واقعا چیز خاصی برای گفتن ندارد. باگ‌های متعدد، گلیچ‌های روی اعصاب و مشکلات فنی این‌چنینی، تجربه Song of Horror را تلخ‌تر از قبل‌ می‌کنند و رزولوشن خیلی کم نیز باعث می‌شود که اندک طراحی‌های هنری زیبای بازی، دور از چشم بمانند.

صداپیشگی کاراکترها و مخصوصا کاراکتر Daniel  اصلا قابل قبول نیست و علاوه بر خشک و مصنوعی بودن، احساس عدم تعلق به محیط را نیز انعکاس می‌دهد که به هیچ وجه برای اثری که باید با اتمسفر خود شما را درگیر کند مناسب نیست. البته موسیقی‌ها و صداگذاری‌ها خوب‌اند و از نقاط مثبتی به شمار می‌روند که Song of Horror در داشتن‌شان فقیر است!

 

 

بازبینی تصویری

بررسی بازی Song of Horror | آوازی که از دور هم خوش نیست

باگ‌های بازی اعصاب خردکن هستند (اگر اینجا تلاش بر دویدن کنید کاراکتر به شکل خودکار متوقف شده و حرکت نمی‌کند)

 

 

بررسی بازی Song of Horror | آوازی که از دور هم خوش نیست

جعبه موسیقی‌ای که انگار باید نابود شود

 

 

بررسی بازی Song of Horror | آوازی که از دور هم خوش نیست

قرار دادن بازیکن در راهروهای تنگ و تاریک از کلیشه‌ای‌ترین راه‌های ترساندن مخاطب شده است

 

 

بررسی بازی Song of Horror | آوازی که از دور هم خوش نیست

معماها چالش برانگیز نیستند، طاقت فرسا هستند

 

 

بررسی بازی Song of Horror | آوازی که از دور هم خوش نیست

داستان بازی نه منطقی است، نه جذاب، و نه درگیر کننده

 

امتیاز به پست :

این بررسی براساس نسخه ارسالی ناشر برای پلتفرم Xbox Series S انجام گرفته است.

سخن پایانی

Song of Horror چیزی نیست که بخواهید تجربه‌اش کنید. حتی اگر ایرادات فنی وجود نداشتند، باز هم این عنوان محتوای خاصی برای ارائه ندارد و بیشتر مثل یک رفع تکلیف از طرف چند دانشجوی بی حوصله است. بازی در مهم‌ترین هدف خود که ترسناندن مخاطب است شکست می‌خورد و در کنار این، نشان می‌دهد که دیگر استفاده از فرمول‌های تکراری جوابگو نیستند و باید به فکر ایده‌های خلاقانه‌تر، بهتر، و ترسناک‌تر بود.

نکات مثبت

برخی جامپ اسکرهای بازی خوب هستند

موسیقی

نکات منفی

داستان تکراری، روایت ضعیف

شخصیت پردازی به شدت کم عمق

کارگردانی ضعیف و محل قرار گیری دوربین افتضاح

بازی اصلا ترسناک نیست

ایرادات فنی فراوان

آدرس شبکه های اجتماعی :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *