جنگ جهانی همواره بستر مناسبی برای ساخت بازی یا فیلم بوده است. عناوین بیشماری را در طول عمر صنعت بازیها با محوریت موضوع جنگ جهانی دیدهایم. فیلمهای موفقی چون Saving Private Ryan با سکانسهای فوق العاده و بازیگری بینظیر یا فیلمهای متفاوتتری چون Hacksaw Ridge و 1917 در جذب مخاطبین کاملا موفق عمل کرده و ژانر جنگی از محبوبت فوق العادهای در نزد طرفداران خود برخوردار است. در این سو یعنی صنعت بازیها نیز این موضوع کمابیش موفق بوده و سریهای بزرگی چون Call of Duty، Battlefield یا Medal of Honor در زمان شروع خود با این ژانر به بازار آمده و طرفداران بسیار زیادی را برای خود دست و پا کردند. این موضوع سبب شده تا به جرأت بتوان گفت این بستر تکراریترین چیزی است که بازیکنان تا کنون دیدهاند. صد البته این موضوع سبب نشده است که کمپانی Rebellion را از ساخت عناوین پر تعداد در سری Sniper Elite منصرف کند و به نظر میرسد علاقهی آنها به این ستینگ و این سری تمامی ندارد.
با ما در گیمینگرویتی همراه باشید.


در هر شماره از سری SE به مناطق مختلفی که درگیر جنگ جهانی بودهاند، سفر کردهایم. از آلمان گرفته تا آفریقا و ایتالیا. این بار کشور فرانسه میزبان شخصیت اصلی بازی یعنی Karl Fairburne است و سیری در طبیعت این کشور خواهیم داشت و به زیباییهای آن در خلال جنگ چشم خواهیم دوخت.
متاسفانه همانند عناوین قبلی در این سری، داستان نقش آنچنان پررنگی نداشته و صرفا چیزی برای خالی نبودن عریضه است. نقشهی شیطانی دیگری از آلمانهای نازی در شرف به وقوع پیوستن است و این وظیفه Karl و سلاح مورد اعتمادش است تا بار دیگر این نقشهها را مختوم کند. به نظر میرسد سازندگان این سری به طور کلی علاقهای به حداقل داستان سرایی نداشته و حتی تلاشی برای تکراری نبودن آن نسبت به عناوین قبلی نمیکنند. این موضوع که نقشهی نازیها همواره حول و حوش سلاحی سری و مخوف برای عوض کردن جریان جنگ میچرخد در تمامی نسخههای این سری تکرار شده است و سازندگان خواسته یا ناخواسته در هر شماره آن را تکرار کردهاند به گونهای که برای بازیکنان این سوال پیش میآید که آیا نهال خلاقیت و تازگی در ذهن سازندگان خشکیده شده است؟
اما مشکلات مرتبط با داستان تنها به موارد ذکر شده بسنده نمیکنند. بازی حتی از لحاظ کاتسینها و دیالوگها نیز وضعیت خوبی ندارد. شروع هر مرحله با مرور عملیات با حالتی تکراری و یکنواخت و تعدادی عکس همراه بوده و پس از آن با کاتسینی کوچک و کاملا بیروح و بیخود روبرو هستیم. دیالوگها نیز تعریف چندانی ندارند و چیز دندان گیری را بر ملا نمیکنند و فاقد جذابیت هستند. صداپیشگی شخصیتها عمدتا بیروح و سرد و فاقد احساسات هستند. به راحتی میتوان کل داستان و خطوط دیالوگ بازی را تنها در یک کاغذ A4 جا کرد و باز هم فضای خالی زیادی را روی صفحه پیدا کرد. به طور کلی بود و نبود این بخش هیچ تفاوتی با یکدیگر نداشته و نه تنها چیز خاصی را از دست نخواهید داد، که زمان شما وقف دیدن و شنیدن این داستان و این دیالوگها نخواهد شد و به هدر نخواهد رفت.


حال نگاهی به دیگر بخشهای بازی یعنی گیمپلی و طراحی مراحل آن بیندازیم. خوشبختانه در این دو بخش شاهد ارتقاء بسیار خوبی نسبت به نسخههای پیشین بودیم و این عنوان در این قسمتها به خوبی هر آنچه را که در چنته دارد، به نمایش میگذارد.
نقشهها گستردهتر از قبل بوده و از این رو دست بازیکنان برای پیشروی کاملا باز است. میتوانید حمله به صورت مستقیم را انتخاب کرده و دل به دشمن بزنید و ریسک به هوا رفتن آژیر خطر و سرازیر شدن خیل دشمنان به موقعیت خود را قبول کنید یا اینکه توسط دوربین دوچشمی خود از موقعیت دشمنان آگاه شده و با علامت گذاری آنها، مسیر پیشروی مخفیانه خود را برای داشتن حداقل رویاروییها با دشمنان از قبل تعیین کنید. موقعیتها و مکانهای متعددی برای پیشروی در جای جای نقشه گنجانده شده است و از این نظر با تنوع بینظیری روبرو هستیم. همچنین ویژگیهای جدیدی همچون بالا رفتن از ریشههای خشک درختان برای رسیدن به نقطههای خاص در طول مراحل و مخفی شدن در چمنزارها برای پنهان ماندن از دید دشمنان اضافه شده است (خوشبختانه این بار با هایلایت شدن کارل، میتوان از مخفی بودن او اطمینان حاصل کرد!) به نوبهی خود گشت و گذار و پیشروی در مراحل را بهتر از قبل کرده است. در کنار ماموریتهای اصلی، ماموریتهای فرعی نیز بار دیگر حضور دارند و در هر مرحله بهانههای متعددی برای هدشات کردن دشمنان خواهید داشت. راههای پیش روی بازیکنان به قدری زیاد است که در نگاه اول آن را گیج کننده خواهید یافت اما به مرور زمان به آن عادت خواهید کرد. این موضوع به خصوص یاد آور سه گانهی جدید سری Hitman بوده و از این رو بسیار لذت بخش است. به خصوص اینکه با پیشروی و کسب دادههای بیشتر، برای تکرار مراحل میتوانید نقطه آغاز خود رو از جای دیگری انتخاب کنید.
مراحل بسیار زیبا هستند و به لطف بهرهگیری از قابلیت Photogrammetry، شاهد لوکیشنهای هستیم که با الهام گیری از لوکیشنهای واقعی ساخته شدهاند. دورنماها به خوبی به تصویر کشیده شده و استفاده از رنگهای شاد به خصوص در مراحل ابتدایی بیشتر در دستور کار قرار گرفته است. در یکی از مراحل شاهد عظمت بینظیر قلعهای هستیم که بدون شک دیدن آن برای دفعهی اول بازیکنان را به سرعت مجذوب خود میکند. زیبایی این مراحل به لطف قدرت نسل جدید با نورپردازی و کیفیت تکستچرهای بهتری همراه بوده و جزئیاتی چون خیس بودن سنگهای کنار ساحل، گل و لای روی زمین یا افکت باران لذت خاصی را منتقل میکند.


و اما گانپلی که همواره اصلیترین و بهترین بخش در این سری بوده و این بار نیز نهایت حد خود را به نمایش میگذارد. هدشات کردن دشمنان از فواصل بسیار دور بسیار خوشایند بوده و به لطف ویژگیهای جدید و قابلیت X-Ray، اصابت گلولهها به جمجمه یا دیگر اعضای بدن دشمنان با جزئیات بهتر و بیشتری نمایش داده میشود. حتی میتوانید سرعت حرکت گلوله را در زمان Kill Cam تعیین کنید. ناگفته نماند که قابلیت Kill Cam تنها به سلاح اسنایپر محدود نبوده و اکنون دامنهی خود را به سلاحهای دیگر نیز گسترده کرده است. به لطف صداگذاری دقیق و بینظیری که سازندگان برای بازی تدارک دیدهاند، صدای شلیک گلولهها با جزئیات فوق العادهای همراه بوده و لذت دوچندانی را در هنگام شلیک کردن سلاحها به بازیکن منتقل میکند به گونهای که احساس میکنید سلاحی واقعی را در دست گرفته و شلیک کردهاید.
سازندگان نیمنگاهی به افرادی که حملههای مستقیم را به مخفیانه رفتن ترجیح میدهند داشته و از این رو شاهد اضافه شدن قابلیت اول شخص هستیم. البته شایان ذکر است که اول شخص در اینجا به صورت سنتی خود که در دیگر بازیها دیده میشود نیست بلکه در حالت اول شخص اینجا همواره در حالت نشانه رفتن و نگاه کردن از روی دوربین یا مگسک سلاح انجام میشود که البته به نوبهی خود جالب بوده و در درگیریهای نزدیک بسیار پرکاربرد خواهد بود.
طیف وسیعی از سلاحها برای استفاده بازیکنان تدارک دیده شده است و پیش از شروع مرحله و در بعضی نقاط خاص در طی مراحل، در اتاقهایی موسوم به Armory میتوانید دیگر ویژگی بهبود یافتهی بازی را که قابلیت شخصی سازی کردن سلاحها هست را انجام دهید. شخصی سازی به معنای واقعی کلمه در بهترین و کاربردیترین حالت خود قرار دارد و جزء به جزء سلاحها را میتوانید بسته به خواستههای خود تغییر دهید. در عین حال هر قسمت از سلاح شامل نقاط قوت و ضعف بوده و تمامی این جزئیات جهت تصمیمگیری دقیقتر بازیکنان ارائه میشود. به عنوان مثال چنانچه صدا خفه کن بر روی سلاح خود نصب کنید، به شما نشان میدهد که این قسمت تا چه میزان صدا را کاهش میدهد و در عین حال بر روی چه قسمتهایی از سلاح تاثیر مثبت یا منفی میگذارد. تمامی موارد ذکر شده تنها برای سلاح اصلی یعنی اسنایپر نبوده و در مورد سلاحهای دیگر یعنی کلت کمری و مسلسلهای دستی نیز لحاظ میشوند و از این رو دست بازیکنان برای انتخاب استایل مورد نظر خود کاملا باز گذاشته شده است.


جدا از سلاحهای اصلی، سلاحهای فرعی چون نارنجکهای دستی، مینهای ضد نفر و ضد تانک و دیگر مهمات انفجاری نیز با طی وسیعی در بازی وجود دارند که میتوانید از آنها برای نابود کردن ادوات زرهی و ماشینهای گشت و حمل و نقل استفاده کنید. حتی میتوانید جسد دشمنان را با مواد انفجاری تجهیز کنید و به نوعی، تله بسازید. همانطور که پیشتر نیز گفته شد، دست بازیکنان برای پیشروی کاملا باز هست و تنها محدودیت، ذهن شما است!
و در نهایت ویژگی جدیدی تحت عنوان Invasion Mode نیز به بازی اضافه شده است که برای افرادی که سری Souls را بازی کردهاند، کاملا آشنا خواهد بود. در این حالت بازیکنان میتوانند به بازی یکدیگر Invade کنند و در نقش یک اسنایپر در سمت دشمنان، به شکار یکدیگر بپردازند. این قابلیت در صورت فعال بودن سطح متفاوتی از هیجان را به بازی تزریق کرده و پیشروی رو بیش از پیش با اضطراب روبرو میکند.