من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
***
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و تورا نسیه بهشت
انیمهی «Heike Story» نه از روی مانگا بلکه اقتباسی از یک رمان تاریخیِ مدرن-کلاسیک است و از همین ابتدای امر نوید تجربهای به یاد ماندنی میدهم.اول به درون مایهی انیمه و کتاب میپردازم و در انتها مباحث ثانویه، پس با من و گیمینگرویتی همراه باشید تا در دریای مواج روایت «Heike Story» همسفر شویم.
رمان «Heike Story» توسط آقای «Eiji Yoshikawa» نوشته، و در سال ۱۹۵۶ میلادی منتشر شده است. داستان در دورهای خاص از تاریخ ژاپن میگذرد، حوالی قرن ۱۲ میلادی که کیوتو به عنوان پایتخت در شکوه و جلال به سر میبرد. اما در سایهی این درخشانی جرم و جنایت، سوءاستفاده از قدرت و ظلم حکم رانی میکند. دورهای که حتی موبدان بودایی، مردم و حکومتیان را مورد خشم خود قرار میدادند و جنگهای داخلی دود به چشمان مردمان معمولی شهر و روستاها میکرد. حتی زمانی که امپراطور دو قبیلهی «Heike» و «Genji» را برای یکپارچه کردن مملکت بسیج میکند، باز هم بعد از فروکشی جنگ داخلی، طمع قدرت گریبان گیر این دو قبیله میشود و تشنگی و قدرتطلبی سیری ناپذیری حاکم است.
در انیمه اما محوریت داستان حول دختری میچرخد که نام «Biwa» را برای خود برگزیده، «Biwa» در اصل اسم یکی از سازهای سنتی ژاپنی است که دخترک، نوازندهی آن است. از آنجایی که پدرش هیچگاه او را به اسم واقعیاش خطاب نکرده، خودش نام «Biwa» را برای خودش انتخاب میکند. این امر از خصلتهای کلیدی بیوا است. در قسمتی از انیمه او گربهای را پیدا میکند و آن را به عنوان حیوان خانگی بر میگزیند و نام «Neko» را به آن میدهد، که در واقع «Neko» در زبان ژاپنی نیز به معنای گربه است. این نکته که بیوا هر چیزی را همانطور که هست خطاب میکند، نه بیشتر نه کمتر، از خصلتهای کلیدی شخصیتی او است. چرا که او نقش راوی را در داستان دارد.
ابتدای ماجرا بیوا پدرش را از دست میدهد و یتیم و تنها مجبور است که به زندگی ادامه دهد. در بیوا امر دیگری نیز نهفته است. چشمهای او به دو رنگ مجزا است، یکی سیاه معمولی و دیگری آبی که بیوا به کمک آن میتواند آینده را ببیند. ولی به دستور پدرش هیچوقت عکسالعملی نسبت به آینده نگریاش نباید داشته باشد. در همان ابتدای انیمه به خاطر واکنشی که بیوا نسبت به واقعهی روبرویش، نشان میدهد، پدرش میمیرد. در همان سکانس لحظهای چشمان کور پدر به نمایش گذاشته میشود.
لازم به ذکر است که ساز «Biwa» در فرهنگ و سنت ژاپنی در قالبهای موسیقیای استفاده میشده که نوازنده در آن حکم راوی را داشته است. به عنوان مثال نمایش در ژاپن که به کابوکی معروف است، از جمله زمینههای استفادهی «Biwa» است.
دخترک داستان بعد از ماجرای از دست دادن پدرش نزدیک محل سکونت «Shigemori» که پسر ارشد خاندان «Heike» است میرسد و شیگموری با شنیدن صدای ساز، به دخترک نزدیک میشود. شیگموری او نیز دو چشم به رنگهای مختلف دارد که با یکی میتواند روح مردهها را ببیند. در نظر داشته باشید که از نظر زمانی در برههای قرار داریم که خاندانهای «Heike» و «Genji» به جنگ داخلی پایان دادهاند و شیگموری از ژنرالهایی بوده که از خود دلاوریهای بسیاری نشان داده و البته انسانهای بسیاری را نیز کشته و دیدن ارواح کشته شدههای جنگ برای او عذاب آور است.
شیگموری و بیوا از همان ابتدا متوجه قدرتهای یکدیگر میشوند، به شکلی نمادین میتوان تقابل این دو کاراکتر را دید که یکی، اسیر در زنجیرهای گذشته و دیگری در وحشت از آینده به سر میبرد. بیوا به شیگموری از آیندهی شوم خاندان «Heike» میگوید، اما از کمک رسانی در راستای تغییر آن به شیگموری پا پس میکشد. با این حال شیگموری از دخترک میخواهد که در کنار او و خانوادهاش زندگی کند. بیوا قبول میکند اما تا مدتها فاصلهاش را از اعضای خانواده حفظ میکند که البته با گذشت زمان و سیر داستان این موضوع تغییر میکند.
چون عهده نمیشود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پر سودا را
***
مِی نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را
روایت به واسطهی تصویر در «Heike Story» همیشه اولویت دارد و با تصویرسازیهای شاعرانه سعی میکند که عواطف مخاطب را برانگیزد و در این امر بسیار موفق نیز است. با آمدن بیوا به خانهی شیگموری و همبازی شدن او با فرزندان شیگموری، انیمه کودکان را به روایت اضافه میکند. به تصویر کشیدن احوالات بزرگسالان از جنگ تا مباحث سیاسی از منظر کودکان یکی از نکات خاص انیمه است. سکانسهای زیادی در طول داستان میبینیم که کودکان در حال مباحثه دربارهی احوالات بزرگسالان هستند و در پیشزمنیهی این دست از سکانسها همیشه زیبایی طبیعت به چشم میخورد. به طور کلی هر صحنه که به نمایش گذاشته میشود، چه حادثه خوب باشد، چه تاریک و بدشگون که هرکدام یا به گذشته اشاره دارند یا به آینده، کارگردان با زیرکیِ تمام «حال» را با تمام شکوه و زیباییای که دارد به رخ میکشد. اگر خبر خوب برسد ما نمایی از دریای مواج زیبا میبینیم و اگر خبر بد برسد باز هم در کنارش شکوفههای گیلاس را میبینیم که باد دلنشین بهاری، گلبرگهایش را به داخل اتاق میریزد. دلیل آوردن ابیاتی از خیام در متن از طرف من برای تاکید به این جنبه از شیوهی روایت انیمه است.
همانطور که در ابتدای مطلب متذکر شدم «Heike Story» اقتباسی است بر اساس یک رمان مدرن-کلاسیک و کارگردان کاملا خود را موظف دانسته تا پایبندی خودش را به متن اصلی نگاه دارد. این امر به خوبی در انیمه مشهود است. طراحی هنری در انیمیشن، الهام گرفته شده از «Nihongan» است که در واقع همان نقاشیهای مینیاتور سنتی ژاپنی است.
جدا از اینکه این اثر پذیری از نقاشیهای «Nihongan» حال و هوای دورهی تاریخی داستان را به مخاطب میرساند، بلکه در خلق جلوههای بصری بسیار زیبا از طبیعت انیمه نیز موثر بوده است. زمانی که کارگردان تصویر دریا، شکوفههای گیلاس و حتی صحنههای مبارزه را به نمایش میگذارد، زیبایی جاویدان طبیعت، که از آن به عنوان مصداق «لحظه» یاد میکنم به دل مینشیند. اما این سنتگرایی خلاق به اینجا ختم نمیشود. روایت جنگها و مبارزهها در انیمه به سبک وسیاق «کابوکی» انجام میشود. به این شکل که بیوا مانند راویِ نمایش کابوکی، همراه ساز و آواز خود، صحنههای جنگ را نقالی میکند. لازم به ذکر است، کابوکی شیوهی تئاتر سنتی ژاپنی است که راوی و همخوانان به کمک موسیقی، صحنهها را با قواعد خاص روایت میکنند. از جمله سازهای مورد استفاده در کابوکی به «Biwa» و همچنین «Nokhan»، که سازی بادی است و از قضا در انیمه، کودکان به نوازندگی آن میپردازند، میتوان اشاره کرد.
در انیمه پارادوکسی به تصویر کشیده میشود. فرزندان شیگموری که در داستان کودک هستند به شدت تحت تاثیر وقایع سیاسی یا بهتر بگویم، اعمال بزرگسالان هستند و هر کدام به شیوههای مختف متاثر از اتفاقات، عکسالعمل نشان میدهند. بعضی میشکنند به گریه و بعضی خود را مجبور به مقاومت میکنند که حاصل، آن میشود که زودتر از موعد پا به عرصهی بزرگسالی میگذارند. در همین حین اما رهبر و پیر خاندان «Heike» با وجود اینکه تمام تصمیمات مهم سیاسی خاندان را میگیرد، رفتاری کودکانه از خود در طول داستان نشان میدهد. این نکته از آن جهت حایٔز اهمیت است که شاید، خط جدا کنندهی بزرگسالی و خردسالی در زندگانی خطی فرضی است که صرفاً مجبور به عبور از آن هستیم. کودکانی که به خاطر آینده از کودکی خود می گذرند و پیرهایی که با رفتارهای کودکانهی خود دنیا را به آتش و خون میکشند.
تا اینجا سعی کردم کمی از لایههای انیمهی «Heike Story» بردارم تا انتظاری را که باید از انیمه داشته باشید و بتوانید از آن لذت ببرید.
نکتهای که میتوانم تا حدی به عنوان ضعف انیمه یاد کنم، اسامی و لقبهای متعددی است که به گوش مخاطب میرسد و اگر دقت کافی نداشته باشیم، روایت برایمان به راحتی گنگ میشود و گمراه میشویم. داشتن دانش و آگاهی نسبت به تاریخ ژاپن بدون شک در درک بهتر انیمه کمک میکند اما اینطور هم نیست که اگر آگاهی نسبت به دورهی تاریخی مدنظر انیمه نداشته باشیم از داشتن تجربهای لذت بخش جا میمانیم.
انیمهی «Heike Story» در ژانر درام با فضای تاریخی-سامورایی است که توسط خانم «Noak Yamada»کارگردانی شده است. از کارهای خانم یامادا میتوان به «Koe no Katachi» و «K-On» اشاره کرد. «Heike Story» توسط استودیو «Science ARU» ساخته شده که با داشتن انیمههایی مثل «Ping pong Animation» و «Yoru wa Mijikashi» شاید در وهلهی اول استودیوی قابل اعتمادی نباشد. اما با کمک استعداد خانم یامادا و روایت اولیه در رمان «Heike Story» نتیجه بیشتر از قابل قبول شده است.
از منظر موسیقی انیمه به دو بخش تقسیم میشود. موسیقی در زمان روایتهای کابوکی مانند با نوازندگی بیوا و بخش دیگر موسیقی متن که در دو ژانر سنتی و مدرن تقسیم میشوند. با توجه به سلیقهی خودم باید بگویم، موسیقی بیوا به شدت گوش نواز است ولی این امر به این معنا نیست که از بخشهای دیگر موسیقی راضی نباشم. توجه شما را به موسیقی آغازین هر قسمت انیمه جلب میکنم که به همراه شعری زیبا، نه تنها در وهلهی اول تجربهی دلنشینی به مخاطب عرضه میکند، بلکه حکم چراغ راهی نیز برای مخاطب است. آهنگسازی انیمه بر عهدهی «Kensuke Ushio» است که در انیمههای «Koe no Katachi» و همچنین «Ping pong Animation» هنرنمایی کرده است.