استودیوی لهستانی Flying Wild Hog را با ساختههایی که اکثرا گیمپلی محور هستند، میشناسیم. ریبوت سری Shadow Warrior که توسط این استودیو در سال 2013 منتشر شد، به خوبی استعداد سازندگان را در ساخت اکشنی بدون وقفه و لذتبخش که برای مدتی بازیکنان را فارغ از داستان، روانه قلع و قمع دشمنان کند، نشان داد. اکنون این استودیو با ساخت عنوان Evil West (به اختصار EW) بار دیگر به میادین بازگشته تا دوباره همان بهانه را به بازیکنان دهد. با گیمینگرویتی همراه باشید.


در دورهای که صنعت بازی را اکثرا بازیهایی Open World با المانهای RPG قبضه کردهاند، یافتن عنوانی که یادآور عناوین دوران منحصر به فرد و شیرین PS2 باشد سخت و تا حد زیادی غیر ممکن است. عناوینی خطی که عمده تمرکز آنها بر روی ارائهی یک گیمپلیای دلچسب بود و داستان، گرافیک و دیگر بخشها، رتبههای بعدی را به خود اختصاص میدادند. اکنون در EW به معنای واقعی کلمه شاهد بازگشت به چنین بازیهایی هستیم.
دنیای EW در غرب وحشی و آمریکای سالهای 1800 میلادی واقع شده است.اما غرب وحشی در دنیای EW به آن شکلی نیست که در پس زمینه ذهن شما نقش بسته است که کابویها در دهکدهها به هفتتیر کشی و دوئل کردن بپردازند و راهزنها در کمین قطارها باشند. در اینجا تکنولوژی پیشرفت زیادی داشته و علیرغم ظاهر قدیمی شخصیتها و مکانها، تجهیزات و سلاحها پیشرفته و امروزی هستند که باعث شده این دو مورد با یکدیگر سنخیتی نداشته و تصویری عجیب و نامأنوس ارائه دهد. البته این موضوع به معنی بد بودن ستینگ بازی نیست؛ چنانچه در بازی خواهید که جذابیت منحصر به فرد خود را دارند.

EW تا حد زیادی یادآور عنوان قدیمی Dark Watch است. البته منظور ستینگ و کلیت داستان است تا گیمپلی. بازیکنان در نقش Jesse Rentier قرار خواهند گرفت؛ یک شکارچی خونآشام از محفلی به نام Rentier که ماموریت دارد غرب وحشی را از وجود این موجودات پاک کند. در حین یکی از مأموریتها او متوجه دسیسهای از جانب خونآشامها شده و در صدد است تا جلوی به وقوع پیوستن اتفاقات مرتبط را بگیرد. داستان عموما توسط کاتسینهای پر تعداد روایت شده و در عین حال در میان هر مرحله با پیدا کردن مستندات بیشمار، میتوانید از جزئیات و گوشه و کنار اطلاعات بیشتری کسب کنید. داستان به شدت معمولی بوده و اصلا و ابدا جذابیت و کشش لازم را ندارد. در طی 16 مرحلهای که پشت سر میگذارید، هیچ ایدهای نخواهید داشت که دقیقا چرا باید این همه کاتسین که سازندهها تدارک دیدهاند را نگاه کرده و در آخر هم چیز خاصی دستگیرتان نشود. گویی که سازندگان صرفا به دنبال بهانهای برای کشتار خونآشامها بودهاند و اضافات بودجهی بازی را صرف تولید کاتسینهای بازی کردهاند.
سازندگان در شخصیت پردازی نیز به همان شیوه داستانسرایی عمل کرده و با شخصیتهایی بیروح، خستهکننده و بعضا آزاردهنده روبرو هستیم. دیالوگها سطحی و تکراری هستند و این شخصیتها و دیالوگها به همراه عدم کشش کافی داستان، رفته رفته باعث شده که به اسکیپ کردن داستان به طور کلی و بیخیال شدن آن نزدیک شوید!
و اما آنچه که نقطه قوت EW بوده و در آن به خوبی و زیبایی میدرخشد، گیمپلی آن است و از همان لحظات ابتدایی خواهید فهمید که سازندگان دقت و وسواس فوقالعادهای به این بخش داشتهاند. بر خلاف آنچه که بازی در نگاه اول در ذهن تداعی میکند، EW یک عنوان شوتر با دوربین از روی شانه همانند عناوینی چون Gears of War نیست! شاید بتوان سبک بازی را همانند عناوینی چون God Hand یا God of War (2018) دانست که سلاحهای گرم، در واقع سلاحهای ثانویه هستند. سلاح اصلی Jesse، نوعی دستکش پیشرفته است که قابلیتهای بیشماری را در خود جای داده است. در واقع در همان ابتدای بازی با فشردن دکمه اصلی ضربه زدن، سورپرایز خواهید شد که این دکمه به این دستکش اختصاص داده شده است. شروع بازی با آشنا شدن با قابلیتهایی چون ضربه زدن، لانچ کردن دشمنان، دفاع کردن و … همراه خواهد بود. شاید اینکه نبود خبری از سلاحهای گرم در ابتدای بازی تا حدودی توی ذوقتان بزند اما با به دست آوردن اولین سلاح گرم یعنی هفتتیر معروف گاوچرانهای غرب وحشی، تنوع بسیار خوبی به بازی تزریق میشود. با پیشروی بیشتر، سلاحها و قابلیتهای مختلفی به زرادخانهی Jesse اضافه میشوند و در عین حال، موقعیتها و مهلکههای بیشتری پیش روی شما قرار خواهند گرفت. حرکات و انیمیشنهای Jesse بسیار نرم و روان هستند و ضربات با سنگینی و صداگذاری دلچسبی منتقل میشوند. توجه به صداهای جزئی در تک تک حرکات شخصیت اصلی سبب شده تا حس و حال خوبی از بازی و مبارزات بگیریم.

تنوع سلاحها و قابلیتها به قدری بالا و کاربردی است که بدون شک سازنده را تحسین خواهید کرد. خوشبختانه مهمات در بازی معنایی ندارد و همه چیز به صورت بینهایت در دسترس است اما برخی از آنها نیازمند زمانی برای استفاده دوباره هستند. لحظهای که صفحه مربوط به آپگریدهای سلاحها و قابلیتها را باز کنید، از طیف بینظیر آنها تعجب خواهید کرد و انتخاب از بین اینکه کدام یک را اول انتخاب کنید، سختتر و سختتر خواهد شد. چرا که سازندگان برای هر مخصمه و دشمنی، قابلیتهای گوناگونی در نظر گرفتهاند و ترکیب تمامی این موارد، لحظات پر تنش و بسیار لذت بخشی در مبارزات رقم خواهد زد.
برای آپگرید کردن و خرید سلاحها، نوعی واحد پولی در بازی تدارک دیده شده است که با کشتن دشمنان و جست و جو در محیط، میتوانید به آنها دست پیدا کنید. علاوه بر این، سیستم Level Up کردن در بازی وجود داشته و با هر لول، امتیازی به شما اختصاص خواهد یافت که میتوانید برای باز کردن قابلیتها از آن استفاده کنید.
همانطور که بالاتر ذکر شد، گیمپلی به شدت دلچسب و پر تنش است. مبارزه با دشمنان معمولا همانند عناوین سری Devil May Cry، در بخشهای بستهای صورت میگیرند و از این رو راهی برای فرار از مبارزات نیست. دشمنان پر تعداد، متنوع و هر کدام چالش مخصوص به خود را دارند و به شیوههای خاصی نابود میشوند. برخی از نزدیک با شما درگیر شده، برخی از فواصل دور ایجاد مزاحمت میکنند و برخی صحنه مبارزات را آماج حملههای وسیع قرار میدهند. اگر بگوییم EW فرزند ناخلف دو عنوان God of War و Doom است، شاید اغراق نکرده باشیم؛ چرا که دوربین بازی، نشانگرها، قابلیتها و سلاحها را از سری GoW و سرعت و هیجان و عکسالعمل سریع در مبارزات را از Doom به ارث برده است. با در نظر گرفتن این موضوع به احتمال زیاد متوجه خواهید شد که مبارزات تا چه حد متکی به قابلیتها و عکسالعمل شخصی شما خواهد بود. میتوانید دشمنان را آسمان پرت کنید، میتوانید زمانی که در آسمان هستند، آنها را به سمت دیگر دشمنان شوت کنید، میتوانید آنها را به سمت خود بکشید یا خود به سمت آنها بروید، میتوانید به صورت گروهی به یکدیگر بکوبید، میتوانید گیج کنید و میتوانید از قابلیتی همچون Devil Trigger در سری DMC، دشمنان را برای لحظاتی آماج خشنترین ضربات خود قرار دهید. و همهی این موارد فقط بخش کوچکی از قابلیتهای دستکش مخصوص Jesse را تشکیل میدهند! استفاده ترکیبی از سلاحها و قابلیتهای آنها و در عین حال مهارتهای موجود و استفاده از موانع موجود در زمین مبارزه، کلید پیروزی شما در مبارزات بوده و بدون علم به تک تک این موارد، بدون شک لحظات سختی را سپری خواهید کرد. به بیان سادهتر، باید از هر چیزی که در چنته دارید، برای مقابله با دشمنان استفاده کنید چرا که در غیر این صورت، باختهای پی در پی پیشروی شما خواهد بود.
در زمینه گرافیکی و بصری، با طراحیها و کیفیت قابل قبول روبرو هستیم. ستینگ غرب وحشی و فضاهای مربوط به آن دوره به خوبی به تصویر کشیده شدهاند و تنوع مراحل و لوکیشنها و فضاهای مختلف همچون بیابانهای گرم، کوهستانهای پوشیده از برف، مردابها و … از یکنواخت شدن مراحل جلوگیری میکنند.


طراحی شخصیتهای اصلی آنچنان قوی نیست و به صورت سینوسی عمل میکنند. در طراحی مراحل یا همان لول دیزاین نیز کوتاهی شده و شاهد خطیترین مراحل ممکن هستیم. به گونهای که تمامی مراحل شامل یک مسیر بسیار خطی از نقطه A به B هستیم و در این وسط، وارد زمینی وسیع شده و مبارزات در آنها انجام میشوند. در خارج از مبارزات، چیزی برای جست و جو نیست و کالکتیبلها عمدتا قابل رویت هستند. اگر چه در اواخر بازی مراحل تا حد بسیار کمی از حالت خطی خود خارج میشوند اما به نبود حس اکتشاف و حالت خطی مراحل، سبب میشود رفته رفته حس تکراری از مراحل گرفته و تمرکز بیش از حد بر روی مبارزات، برای بسیاری خوشایند نباشد. معماها (البته اگر بتوان اسم آنها را معما گذاشت!) بخش بسیار تا بسیار کوچکی از بازی را تشکیل میدهد و عمدتا به یک صورت هستند و کمکی به بهبود اوضاع نمیکند.