گیمینگرویتی

ثبت نام

۱۰ فیلم برتر درام قرن بیست و یکم

بر اساس تعریف، سبک درام (Drama) نوعی توضیح داستانی در قالب دیالوگ و اجرا می‌باشد. درام یکی از ژانرهای ادبیات به‌شمار می‌رود که البته در تئاتر، تلویزیون، رادیو و سینما هم به وفور مورد استفاده قرار می‌گیرد. به عبارت دیگر، یک اثر درام می‌تواند یک داستان را به‌صورت منظوم یا منثور و حتی در قالب اثری بی‌کلام روایت کرده و به مخاطب عرضه نماید. از ویژگی‌های بارز این ژانر، می­توان به کشمکش‌ها و تضادهای شخصیت‌های داستان اشاره کرد که داستان حول آن روایت می‌شود. در سینما، درام ژانری است که در آن کاراکترهای فیلم در چارچوبی واقعی، با مسائل احساسی روبه‌رو می‌شوند. درام انواع مختلفی دارد که از میان آن‌ها می‌توان به درام تراژیک، درام کمدی، درام موزیکال، درام عاشقانه، درام روان‌شناختی و حتی درام جنایی اشاره کرد.

در ادامه به ۱۰ اثر برتر درام قرن بیست و یکم (از دیدگاه بنده) می‌پردازیم:

۱۰- ستاره‌ای متولد شده‌است | A Star is Born

(۲۰۱۸)

ژانر درام موزیکال، از آن دسته سبک‌هایی است که در قرن بیست و یکم رونق زیادی یافته و روز به روز علاقه و شوق نسبت به آن در مخاطبین افزایش می‌یابد و در نتیجه آثار ارزشمند بسیاری در قالب خود خلق کرده‌است که از میان آن‌ها می‌توان به فیلم‌هایی چون Walk the Line، Bohemian Rhapsody، Rocketman، La La Land و بسیاری دیگر اشاره کرد. پس بدون شک حضور یک اثر درام موزیکال در این لیست ضروری است.

فیلم “ستاره‌ای متولد شده‌است” به کارگردانی بردلی کوپر را می‌توان یک اثر درام موزیکال، عاشقانه و هم‌چنین یک درام تراژیک بسیار دیدنی دانست که بدون شک جزو زیباترین فیلم‌های درام یک دهه‌ی اخیر و حتی قرن بیست و یکم به‌شمار می‌رود و داستان آشنایی اَلی (لیدی گاگا)، یک هنرمند گمنام با استعداد خوانندگی بی‌نظیر، با جکسون مین، هنرمند و موزیسینی دوست داشتنی و معروف (با هنرنمایی بردلی کوپر) که با مشکلات زیادی از جمله اعتیاد به الکل و مواد مخدر دست و پنجه نرم می‌کند و داستانی احساسی و پر فراز و نشیب و دیدنی را عرضه می‌کند. داستانی زیبا همراه با هنرنمایی‌های بازیگران و آلبومی از ترک‌های جدید و دوست‌داشتنی موسیقی که در طول فیلم به نمایش گذارده شده‌است، این فیلم را نامزد ۷ جایزه‌ی اسکار کرد که از آن میان به اسکار بهترین اثر، بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین بازیگر نقش اول زن می‌توان اشاره کرد.

۹- در جست‌وجوی خوش‌بختی | The Pursuit of Happyness

(۲۰۰۶)

همواره در تاریخ سینما، فیلم‌هایی یافت می‌شوند که حتی یک‌ بار دیدنشان، می‌تواند بینش و دیدگاه بسیاری از افراد را نسبت به زندگی متفاوت کرده و به کلی روش زندگی آنان را تغییر دهد. از جمله‌ی این آثار تأثیرگذار، فیلم سینمایی “در جست‌وجوی خوشبختی” می‌باشد که می‌توان درس‌های زیادی در مورد زندگی از آن آموخت و آن‌ها را سررشته‌ی امور قرار داد. این فیلم زیبا و دوست‌داشتنی، یک درام زندگی‌نامه‌ای در مورد داستان زندگی کریس گاردنر می‌باشد که ویل اسمیت نقش او را در این فیلم بازی می‌کند. فیلم به مشکلات تمام نشدنی و سونامی‌وار فقر و مشکلات مالی می‌پردازد که گریبان‌گیر کریس و خانواده‌اش شده‌است و کریس و همسرش لیندا (تندی نیوتون) به‌صورت شبا‌نه‌روز در حال دست‌وپنجه نرم‌کردن با آن مسائل هستند. آن‌ها تمام تلاش خود را می‌کنند که قبض‌ها و اجاره‌شان را پرداخت کنند، پسرشان کریستوفر (جیدن اسمیت، پسر واقعی ویل اسمیت) را در مهدکودکی سطح پایین قرار داده و خوراک و پوشاکش را تأمین کنند. اوضاع مالی آن‌ها در برهه‌ای به قدری بحرانی می‌شود که کریس دچار ورشکستگی شده و مدتی را به‌صورت بی‌خانمان سپری می‌کند. اما در همان وضعیت هم هرگز امیدش را از دست نداده و تمام تلاشش را می‌کند که پسرش را از آن وضعیت نجات دهد. لحظه به لحظه‌ی فیلم شاهد تلاش‌های بی‌وقفه‌ و دویدن های کریس از این خیابان به آن خیابان هستیم که برای درآوردن حداقل خرج زندگی‌اش، از کوچک‌ترین موقعیتی سعی می‌کند بهترین استفاده را کند.

شاید این فیلم، نماد خیلی از افراد و چراغ راهنمای خیلی دیگر در جامعه‌ی امروزی ما به شمار برود. در دنیایی که ارزش ‌های مادی و اقتصادی روزبه‌روز بیش‌تر شده و معنویت درحال محو‌شدن است، همواره نیاز داریم که به‌صورت روزانه و مداوم، به کریس درونمان رجوع کرده و با مشکلات مادی دست‌وپنجی نرم کرده و آن‌ها را با بهترین عملکرد ممکن حل کنیم.

۸- ذهن زیبا | A Beautiful Mind

(۲۰۰۱)

“تصور کن تمام اشخاص، مکان‌ها و لحظاتی که برای تو بیش‌ترین اهمیت را داشتند، نه از بین رفته‌اند و نه مرده‌اند، بلکه هیچ‌وقت وجود نداشته‌اند!” فیلم سینمایی “ذهن زیبا” به کارگردانی ران هاوارد، فیلمی زندگینامه‌ای و درام روان‌شناختی درباره‌ی زندگی جان نش، ریاضی‌دان برنده‌ی جایزه‌ی نوبل اقتصاد و مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی یا همان روان‌گسیختگی، ساخته شده‌است. در این فیلم جان نش (راسل کرو) که توانایی خاق العاده‌ای در کشف روابط میان اشکال، اعداد و حروف دارد، به دلیل ابتلا به اسکیزوفرنی نمی‌تواند میان واقعیت و آن‌چه که صرفاً در ذهن و خیالش وجود دارد تفاوت قائل شود و در نتیجه رفتارهای جامعه‌ستیزانه و پارانویا از خود بروز می‌دهد و در این مسیر به مشکلاتی برمی‌خورد. این اثر در سال ۲۰۰۱ براساس کتابی به همین نام با بازیگری راسل کرو به عنوان جان نش و جنیفر کانلی به عنوان همسر وی منتشر شد. “ذهن زیبا” عناوین بسیاری را از آن خود کرد که از میان آن‌ها می‌توان به اسکار بهترین فیلم سال، اسکار بهترین بازیگر زن در نقش مکمل (جنیفر کانلی)، اسکار بهترین کارگردانی و اسکار بهترین فیلم نامه‌ی اقتباسی اشاره کرد.

کنار هم قرار گرفتن راسل کرو پس از هنرنمایی بی‌چون و چرا در فیلم “گلادیاتور” و جنیفر کانلی پس از شاهکار “مرثیه‌ای بر یک رؤیا”، نوید یک فیلم زیبا و دیدنی را حتی قبل از قرار گرفتنش بر روی پرده‌های سینما می‌داد که ابداً پس از انتشار، مخاطبینش را ناامید نکرد و با وجود انتقاداتی که به تفاوت‌های فیلم با رویدادهای واقعی زندگی جان نش اشاره داشت، به یکی از بهترین و احساسی‌ترین و زیباترین فیلم‌های قرن اخیر تبدیل شد. تا به امروز هم با وجود گذشت حدود ۱۹ سال از تاریخ انتشارش، همواره از فیلم‌های پرمخاطب و مورد علاقه‌ی بسیاری از مردم به‌شمار می‌رود.

۷- مرثیه‌ای بر یک رؤیا | Requiem for a Dream

(۲۰۰۰)

یک درام روان‌شناختی دیگر و یک شاهکار دیگر اما کاملاً متفاوت با فیلم “ذهن زیبا” باز هم با حضور جنیفر کانلی! “مرثیه‌ای بر یک رؤیا” یک اثر بسیار دیدنی و فیلمی کاملاً متفاوت با سایر فیلم‌های درام می‌باشد و دارن آرونوفسکی با کارگردانی منحصر به‌فرد خود یک شاهکار را خلق کرده که حقیقتاً نه تنها در قرن بیست و یکم بلکه در تمام تاریخ سینما به عنوان یکی از بهترین‌ها از آن یاد می‌شود. داستان فیلم در مورد اعتیاد به مواد مخدر و تأثیرات مخرب آن بر روان و جسم افراد معتاد بوده که سبب ایجاد توهمات و درماندگی‌های متعدد و وابستگی‌های شدید روانی و جسمی به این مواد می‌شود. الن برستین، جرد لتو، جنیفر کانلی و مارلون وینز ۴ بازیگر اصلی فیلم و ۴ شخصیت مهم فیلم را شامل می‌شوند که هرکدام به نوعی با اعتیاد به مواد مخدر به‌صورت جداگانه اما در نهایت مرتبط به هم دست و پنجه نرم می‌کنند که البته الن برستین با نقش‌آفرینی در این فیلم نامزد اسکار و گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش اول زن شد. هنر فیلم‌برداری استفاده‌شده و موسیقی تمام‌نشدنی این فیلم شاید از مهم‌ترین نقاط عطف این فیلم بوده و در موفقیت این اثر نقش به‌سزایی داشته‌اند.

در نهایت “مرثیه‌ای بر یک رؤیا” فیلمی ماندگار و یک شاهکار به تمام معنا با ایده‌ای نو می‌باشد که هر بیننده‌ای را در هر بازه‌ی زمانی در انتهای فیلم به فکر فرو برده و مبهوت خود می‌کند و دیدن آن همواره برای همه پیشنهاد می‌شود.

۶- گرگ وال‌استریت | The Wolf of Wall Street

(۲۰۱۳)

بدون شک هرجا صحبت از درام کمدی سیاه باشد، نام “گرگ وال‌استریت” همواره درخشیده و نمایان می‌شود. شاهکاری دیگر و متفاوت با دیگر آثار اسکورسیزی کبیر که در سال ۲۰۱۳ به جهان معرفی شد و در قالب زندگی‌نامه‌ی جردن بلفورت با هنرنمایی لئوناردو دی‌کاپریو به همراه مارگو رابی، جونا هیل، ژان دوژاردن، متیو مک‌کانهی و… به نمایش درآمد. شاید بازیگری دی‌کاپریو در این اثر را بتوان یکی از بهترین پرفورمنس‌های دهه‌ی اخیر دانست که البته با وجود این‌که گلدن گلوب آن سال را از آنش کرد، جایزه‌ی اسکار را برای او به همراه نداشت و اسکار آن سال از آن متیو مک‌کانهی برای نقش‌آفرینی‌اش در فیلم “باشگاه خریداران دالاس” شد. اما بد شانسی این فیلم در بردن اسکار به عملکرد دی‌کاپریو محدود نمی‌شود؛ چراکه با وجود ۵ نامزدی، هیچ اسکاری را به نام خود ثبت نکرد. هرچند که آکادمی اسکار در دهه‌ی اخیر به داشتن جهت‌گیری‌های بی‌مورد به مسائل خاص و جدا شدن از مقیاس‌های استاندارد همیشگی‌اش متهم شده که از جمله‌ی آن‌ها به مسائل نژادی می‌توان اشاره کرد و خیلی‌ها در مراسم سال ۲۰۱۴ تصور کردند که موضوعی به روز و حیاتی هم‌چون بیماری ایدز (در فیلم “باشگاه خریداران دالاس”) یقیناً در چشم منتقدین اسکار نسبت به فیلمی سرشار از برهنگی، ناسزاگویی و کمدی سیاه از ارزش بیش‌تری برخوردار است.

فیلم “گرگ وال‌استریت” داستان یک دلال سهام نیویورکی به نام جوردن بلفورت (دی‌کاپریو) است که با سخت‌کوشی در اواخر دهه ۸۰ وارد بازارش می‌شود و با بدشانسی، جواز خود را در روز بزرگ‌ترین سقوط اقتصادی بعد از دهه‌ی ۲۰ یا همان دوشنبه‌ی سیاه به‌دست می‌آورد و شغلش را از دست می‌هد. بلفورت اما مجدداً به عنوان تأمین‌کننده‌ای وارد بازار سهام کم‌ارزش می‌شود که کلاهبرداری در آن‌جا به‌وفور دیده می‌شود و بلفورت هم با موج همراه می‌شود تا به ثروت برسد. استفاده از کمدی‌های بی‌بدیل به همراه بازیگری‌های پخته و دیدنی زیر نظر اسکورسیزی غیر ممکن است که یک شاهکار از آب در نیاید و مورد علاقه‌ی مخاطبینش قرار نگیرد.

۵- ۱۲ سال بردگی | ۱۲ Years a Slave

(۲۰۱۳)

یک درام دیدنی و منحصر به‌فرد دیگر در سال ۲۰۱۳ درست بعد از فیلم “گرگ وال‌استریت”!  نمی‌توان ادعا کرد که جایزه‌ی بهترین فیلم سال، با وجود عدم برآورده‌شدن توقعات اسکورسیزی و همراهانش، به فیلمی داده شد که لیاقت آن را نداشت، چراکه “۱۲ سال بردگی” به کارگردانی استیو مک‌کوئین، بدون شک فیلمی پربار و ارزشمند و بی‌نظیر از آب درآمد و بردن جایزه‌ی اسکار و گلدن گلوب بهترین فیلم توسط آن، کاملاً قابل پیش‌بینی بود. البته که جوایز دیگر زیادی هم‌چون اسکار بهترین بازیگر زن در نقش مکمل و اسکار بهترین فیلم‌نامه‌ی اقتباسی در کارنامه‌ی درخشان این اثر دیده می‌شود. لازم به ذکر است که این فیلم، اولین فیلم تاریخ سینماست که در آن یک سیاه‌پوست اسکار بهترین فیلم را از آن خود می‌کند.

داستان فیلم در مورد سالومون نورثاپ (چیویتل اجیوفور) است که یک سیاه‌پوست آزاد بوده و با نوازندگی ویولن امرار معاش می‌کند. ناگهان در یک شب توسط چند نفر دزد و اراذل و اوباش، اغفال و مسموم شده و به عنوان برده به فروش می‌رود و هنگامی که به هوش می‌آید، خودش را در غل و زنجیر می‌بیند. در ادامه‌ی فیلم به مسائل دردناکی که او در دوران بردگی‌اش با آن‌ها مواجه می‌شود و چگونگی دست‌ و پنجه نرم‌کردن او با این مسائل پرداخته می‌شود. فیلم “دوازده سال بردگی” با سبکی واقع‌گرایانه، به نوع زندگی و مشکلات و تراژدی‌های زندگی برده‌ها پرداخته و ندای آزادی برای آنان را در سرتاسر فیلم به زیبایی سر می‌دهد.

۴- جدایی نادر از سیمین | A Separation

(۲۰۱۱)

“اولین تجربه‌ام از سینمای ایران بود و واقعاً از دیدن آن لذت بردم”، “فیلمی فوق‌العاده که با روندی آرام شروع شد و در آخر تمام وجودم را از تنش پر کرد”، “بعد از دیدن این فیلم تصمیم گرفتم بیش‌تر و جدی‌تر از قبل به سینمای ایران بپردازم”. این‌ها تنها گوشه‌ای از نظرات و بازخوردهایی است که هرکسی با هر زبان و ملیت و قومیتی بعد از دیدن شاهکار تمام‌نشدنی اصغر فرهادی یعنی فیلم سینمایی “جدایی نادر از سیمین” به زبان می‌آورد. فیلمی که با بردن جوایز اسکار و گلدن گلوب بهترین فیلم خارجی زبان و بیش از ۵۰ جایزه‌ی جهانی دیگر مانند دروازه‌ای بزرگ جهان را با سینمای ایران بیش از پیش آشنا کرده و زبان‌زد خاص و عام قرار گرفت. فیلم “جدایی نادر از سیمین” با هنرنمایی بازیگرانی چون پیمان معادی، لیلا حاتمی، شهاب حسینی، ساره بیات و مریلا زارعی، یک اثر درام خانوادگی در مورد نادر و سیمین (پیمان معادی و لیلا حاتمی)، زوجی در تهران می‌باشد که با اختلافاتی که در ازدواجشان پیش آمده، تصمیم به طلاق می‌گیرند. در این میان نادر یک پدر مبتلا به آلزایمر دارد که به تنهایی نمی‌تواند از او مراقبت کند و در نتیجه برای او یک مستخدم به نام راضیه (ساره بیات) می‌گیرد که باردار است و از آن‌جایی که راضیه به همسرش حجت (شهاب حسینی) در مورد این کارش اطلاعی نداده‌است، هنگامی که نادر با راضیه دعوایش می‌شود، عواقب بسیار تراژیک زندگی خودش و دخترش را زیر و رو می‌کند و راضیه هم در پی آن دعوا جنین در حال رشدش را از دست می‌دهد.

این فیلم یکی از تحسین‌شده‌ترین فیلم‌های دهه‌ی اخیر و توسط نشریه‌ی گاردین، در فهرست ۱۰۰ فیلم برتر سینمای جهان که از سال ۲۰۰۰ میلادی تاکنون ساخته‌شده، قرار گرفته‌است و زیبایی و خوش‌ساختی آن به همراه بازیگری‌های هنرمندانه و نمادین بر هیچ‌کس پوشیده نیست.

۳- خون به‌پا خواهد شد | There Will Be Blood

(۲۰۰۷)

هرجا صحبت از ژانر درام باشد، نه فقط در قرن بیست و یکم بلکه در تمام تاریخ سینما، از فیلم دیدنی و شاهکار همیشه زنده‌ی پل توماس اندرسون، فیلم سینمایی “خون به‌پا خواهد شد” همواره یاد می‌شود که همراه با آن، بازی دنیل دی-لوئیس، استاد بزرگ سینما و از بزرگان متد اکتینگ، یکی از نمادی‌ترین و بهترین اجراهای سینمایی است که تاریخ این هنر به خود دیده است که توانست تمامی جوایز فردی مربوط به آن را درو کند. علاوه‌ بر آن، اسکار بهترین فیلم‌برداری هم از آن این فیلم شد و هم‌چنین پل توماس اندرسون با تکنیک‌های خاص و دیدنی و منحصر به‌فرد خود، که در سایر فیلم‌های این کارگردان بزرگ هم ردپاهایشان دیده می‌شود، توانست برای این فیلم نامزدی بهترین فیلم سال، نامزدی بهترین کارگردانی و ۳ نامزدی اسکار دیگر را مهیا کند.

داستان این فیلم دیدنی، در مورد دنیل پلین‌ویو (دنیل دی-لوئیس) یک معدن‌یاب و اکتشاف‌کننده‌ی بی‌رحم نفت است که حاضر است به هر قیمتی که شده، به قدرتمند‌ترین سرمایه‌دار نفت تبدیل شود و برای رسیدن به این هدفش، حتی حاضر می‌شود از پسرش که او را به فرزندی قبول کرده، استفاده کرده و او را فریب دهد. “خون به‌پا خواهد شد” فیلمی با موضوع کاملاً تازه و محتوایی متفاوت و خوش‌ساخت و دیدنی است که در بسیاری از مجلات و سایت‌های معتبر، از آن به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های قرن اخیر یاد شده که بدون شک حضور آن در این لیست کاملاً ضروری می‌باشد.

۲- شلاق | Whiplash

(۲۰۱۴)

اگر جایی پرسیدید که بهترین پرفورمنس سینمایی در دهه‌ی اخیر کدام است و جواب دادند جی.کی. سیمونز در فیلم ویپلش، اصلاً و ابداً تعجب نکنید! نقشی که به‌شدت روی هر بیننده‌ای با هر دیدگاهی تأثیر گذاشته و او را به وجد می‌آورد و میخکوب بازیگری‌اش می‌شود. همین هنرنمایی سیمونز به تنهایی، برای تبدیل‌کردن هر نوع فیلم‌نامه‌ای به یک اثر دیدنی کافیست! حال آن‌که زیر نظر کارگردانی خوش‌ذوق و بااستعداد و کاربلند به نام دیمین شزل هم باشد، نمی‌توان انتظاری کم‌تر از یک اثر ماندگار از آن داشت. شزل با توجه به این‌که نویسندگی این فیلم را هم برعهده داشته، فیلم‌نامه‌ی این فیلم را بر اساس تجربیات خود در دبیرستان انگاشته است و به تصویر درآورده‌است.

فیلم در مورد یک موزیسین و درامر به نام اندرو (مایلز تلر) می‌باشد که سعی در تحت تأثیر قرار دادن استاد بسیار سخت‌گیرش، ترنس فلچر (جی. کی. سیمونز) دارد که یکی از بهترین و موفق‌ترین اساتید موسیقی جز (Jazz) به‌شمار می‌رود. اندرو به شدت تلاش می‌کند که خود را به درامر شماره‌ی یک گروه موسیقی فلچر برساند ولی در این میان علاوه‌بر رقابت شدید میان چندین درامر حرفه‌ای، سخت‌گیری عجیب و وسواس‌های فلچر هم به شدت بر تنش رقابت می‌افزاید و روی روان موزیسین‌ها هم تأثیر می‌گذارد اما اندرو هرطور که شده می‌خواهد به هرقیمتی به چیزی که می‌خواهد برسد. فیلم “ویپلش” برنده‌ی ۳ جایزه‌ی اسکار و ۱ گلدن گلوب شد ولی در رقابت بهترین فیلم سال، قائله را به “مرد پرنده” (Birdman) ایناریتو باخت. این فیلم، میزان تلاش و زحمت و تنش را در فردی که در راه رسیدن به هدفش هرچند بلند بالا و جاه‌طلبانه طی می‌کند، به بهترین شکل ممکن به تصویر درآورده و نشان داده‌است؛ چراکه خیلی از مواقع، مخاطبین و طرفداران یک هنرمند و به‌طور کلی یک فرد موفق، این جنبه‌ی زندگی آنان را ندیده و صرفاً موفقیت آنان در صحنه را شاهد هستند اما در این اثر تمام جنبه‌های زندگی و مراحل موفقیت و ترقی نشان داده شده‌است.

۱- رُما | Roma

(۲۰۱۸)

شاید عجیب به‌نظر برسد که در رتبه‌ی اول این لیست، یک فیلم غیرانگلیسی وجود دارد و حتی شاید با یک‌بار دیدن آن هم یه این نتیجه برسید که فیلمی کسل‌کننده است و جایی در این لیست ندارد! ولی “رما” از ویژگی‌هایی برخوردار است که نه تنها در فیلم‌های درام دیگر، بلکه در ژانرهای دیگر سینما هم مانند آن کم‌تر یافت می‌شود. در ادامه به معرفی فیلم و برخی از این ویژگی‌های خیره‌کننده‌ی این شاهکار می‌پردازیم.

“رما” فیلمی سیاه و سفید در ژانر درام و محصول کشور مکزیک به نویسندگی و کاگردانی آلفونسو کوارون است که تهیه‌کننده و فیلم‌بردار این اثر هم به‌شمار می‌رود. کوارون این فیلم را براساس تجربیات شخصی و اتفاقاتی که برای خودش در کودکی رخ داده ساخته است و نام “رما”، نام منطقه‌ای در شهر مکزیکوسیتی است که اتفاقات فیلم در آن‌جا رخ می‌دهد. داستان فیلم در مورد پیش‌خدمتی به نام کلیو (یالیتزا آپاریچیو) در یک خانواده‌ی طبقه متوسط است که خودش را به سبب صمیمیتی که با اعضای خانواده، خصوصاً ۴ کودکشان دارد، بخشی از این خانواده می‌داند و همواره سعی می‌کند که کارهایش را به بهترین شکل ممکن انجام دهد. روند آرام فیلم، جایی وارد تلاطم می‌شود که کلیو با پسری وارد رابطه شده و از او حامله می‌شود اما پدر بچه از مسئولیتش سر باز می‌کند و ناپدید می‌شود و کلیو را تنها می‌گذارد. اما چیزی که به این فیلم برتری می‌دهد، صرفاً داستان زیبا و دوست‌داشتنی‌اش نیست، بلکه توجهات وافر به جزئیات، نحوه‌ی خاص فیلم‌برداری در سکانس‌های مخصوص برای جلب توجه ناخودآگاه مخاطب به شخصیت‌ها، ارتباطات و فعل و انفعالات شخصیت‌ها با هم (برای مثال شخصیت معصوم، ساکت و بی‌گناه کلیو در برابر شخصیت مردانه، خشن و بی‌رحم دوست‌پسرش)، استفاده‌ی بی‌نظیر از پس‌زمینه‌های صحنه و استفاده‌های متعدد از عناصر طبیعی که واضح‌ترین آن آب است در سرتاسر فیلم، “رما” را بدون شک به یکی از بهترین و خوش‌ساخت‌ترین فیلم‌های قرن اخیر و مصداق بارز و استاندارد یک شاهکار درام می‌کند.

  • در انتهای این مقاله، ذکر یک مسئله دیگر حائز اهمیت است، آن هم این است که با توجه به تعریفی که از ژانر درام در ابتدای این مقاله ذکر شد، درمی‌یابیم که این تعریف کاملاً جامع بوده و در نتیجه بسیاری از فیلم‌ها را درون خود جای می‌دهد. در نتیجه ممکن است با وجود توجه بسیار و تقسیم‌بندی دقیق، باز هم شاهکارهای زیادی باشند که در این لیست جای نگرفته‌اند اما بدون شک همواره از تک‌تک آن‌ها هم به عنوان یک شاهکار درام یاد می‌شود؛ از میان برخی از این فیلم‌های دیدنی که در این لیست جای نگرفته‌اند، می‌توان به The Social Network، La La Land، Moonlight، Room، Once Upon a Time in Hollywood، Shoplifters و… اشاره کرد.

آدرس شبکه های اجتماعی :

0 پاسخ به “۱۰ فیلم برتر درام قرن بیست و یکم”

  1. . N@S3R . گفت:

    بغیر از فیلم اولی و اخری ، تقریبا همشون رو دیدم ولی “در جست‌وجوی خوشبختی” بهترین فیلمیه که بشخصه میتونم از بین اینها برای خودم انتخاب کنم و خوشحالم که توی این لیست حضور داشت

  2. . N@S3R . گفت:

    بغیر از فیلم اولی و اخری ، تقریبا همشون رو دیدم ولی “در جست‌وجوی خوشبختی” بهترین فیلمیه که بشخصه میتونم از بین اینها برای خودم انتخاب کنم و خوشحالم که توی این لیست حضور داشت

  3. RantaroX گفت:

    خیلی قشنگ بود
    خسته نباشید

  4. RantaroX گفت:

    خیلی قشنگ بود
    خسته نباشید

  5. گرگ وال استریت؟؟ اونم ششم؟!
    من دیگه حرفی ندارم!

    • saman_emd گفت:

      از دیدگاه بنده سبک کمدی همواره از زیرسبک های بسیار حائز اهمیت و باارزش سینمای درام محسوب می شود (نه فقط در سینما بلکه در ادبیات هم طنز همواره جایگاه ویژه داشته و دارد) که در حال حاضر هم با وجود سطحی شدن و کم کیفیت شدن بسیاری از آثار کمدی، همواره از استقبال ویژه ای برخوردار هستند که علت آن به پرمخاطب بودن و موفق بودن سبک برمی گردد؛ وگرنه چه دلیلی دارد که همواره ستارگان مطرحی هم چون دنیرو در سال های آخر حضورشان در صحنه به این سبک روی می آورند؟ لذا لازم دانستم که حداقل یک اثر کمدی اصیل و دیدنی قرن اخیر را در این لیست قرار دهم که البته با وجود آثار زیبای بسیار در سبک های دیگر کاری سخت بود؛ ولی در مورد فیلم “گرگ وال استریت”، بنده باور دارم که اسکورسیزی شاهکاری خلق کرده که حتی اگر بعد کمدی داستان را هم حذف کنیم و رنگ و روی جدی به کار بدهیم، باز هم در ژانر درام بیوگرافیک از خوش ساخت ترین های سال های اخیر به حساب می آید. با وجود همه این ها، لازم است اشاره کنم که بخش زیادی از این رتبه بندی سلیقه ای بوده و با توجه به دیدگاه شخصی و سواد ناچیز بنده تنظیم شده است و نظر شما در این باب بسیار محترم است.

      • با احترام کامل به نظر مغتنم شما، این فیلم به معنای واقعی کلمه افتضاح بود و مستهجن.
        من اصلاً از کارگردان کارکشته‌ای چون اسکورسیزی، انتظار چنین سبک کارهای سخیفی نداشتم و ندارم و وقتی انتهای فیلم، اسم ایشون رو دیدم، شوکه شدم.

        • saman_emd گفت:

          در مورد مستهجن بودن اثر و در مقایسه با شاهکارهای دیگر اسکورسیزی، همچون رفقای خوب و…، کاملاً با شما موافقم! شاید برهنگی و ناسزاگویی های این فیلم در ابعادی قرار داشت که تا به حال حداقل از اسکورسیزی ندیده بودیم! موضوعی که نظر بسیاری از منتقدین را از این فیلم برگرداند و شاید اگر ملایم تر با این مسائل در فیلم برخورد می شد، جوایز بیش تری را هم از آن خود می کرد! لیکن بنده هنر اسکورسیزی را در تعهد او به بیان هرچه بهتر موضوع و بی پرده و شفاف نشان دادن محتوا می بینم که در این مورد اولویت خود را در بیان هرچه دقیق تر جزئیات زندگی یک دلال سهام فاسد قرار داده و حاضر شده در راه رسیدن به این هدف، از جوایز زیادی که می توانست دریافت کند، بگذرد؛ چراکه اسکورسیزی کسی است که پیچ و خم آکادمی را بهتر از خیلی ها می داند و به راحتی می توانست اثری در همین چارچوب تولید کند که نظر بسیاری را به خود جلب کرده و تمامی جوایز را درو کند! ولی نظر بنده این است که او در این فیلم سعی در به نمایش گذاردن هرچه دقیق تر محتوای مورد نظرش را داشته و در این مورد، به بهترین شکل ممکن این کار را کرده است؛ هرچند که باب میل بسیاری از مخاطبینش قرار نگرفت که کاملاً قابل درک و قابل انتظار است.

  6. گرگ وال استریت؟؟ اونم ششم؟!
    من دیگه حرفی ندارم!

    • saman_emd گفت:

      از دیدگاه بنده سبک کمدی همواره از زیرسبک های بسیار حائز اهمیت و باارزش سینمای درام محسوب می شود (نه فقط در سینما بلکه در ادبیات هم طنز همواره جایگاه ویژه داشته و دارد) که در حال حاضر هم با وجود سطحی شدن و کم کیفیت شدن بسیاری از آثار کمدی، همواره از استقبال ویژه ای برخوردار هستند که علت آن به پرمخاطب بودن و موفق بودن سبک برمی گردد؛ وگرنه چه دلیلی دارد که همواره ستارگان مطرحی هم چون دنیرو در سال های آخر حضورشان در صحنه به این سبک روی می آورند؟ لذا لازم دانستم که حداقل یک اثر کمدی اصیل و دیدنی قرن اخیر را در این لیست قرار دهم که البته با وجود آثار زیبای بسیار در سبک های دیگر کاری سخت بود؛ ولی در مورد فیلم “گرگ وال استریت”، بنده باور دارم که اسکورسیزی شاهکاری خلق کرده که حتی اگر بعد کمدی داستان را هم حذف کنیم و رنگ و روی جدی به کار بدهیم، باز هم در ژانر درام بیوگرافیک از خوش ساخت ترین های سال های اخیر به حساب می آید. با وجود همه این ها، لازم است اشاره کنم که بخش زیادی از این رتبه بندی سلیقه ای بوده و با توجه به دیدگاه شخصی و سواد ناچیز بنده تنظیم شده است و نظر شما در این باب بسیار محترم است.

      • با احترام کامل به نظر مغتنم شما، این فیلم به معنای واقعی کلمه افتضاح بود و مستهجن.
        من اصلاً از کارگردان کارکشته‌ای چون اسکورسیزی، انتظار چنین سبک کارهای سخیفی نداشتم و ندارم و وقتی انتهای فیلم، اسم ایشون رو دیدم، شوکه شدم.

        • saman_emd گفت:

          در مورد مستهجن بودن اثر و در مقایسه با شاهکارهای دیگر اسکورسیزی، همچون رفقای خوب و…، کاملاً با شما موافقم! شاید برهنگی و ناسزاگویی های این فیلم در ابعادی قرار داشت که تا به حال حداقل از اسکورسیزی ندیده بودیم! موضوعی که نظر بسیاری از منتقدین را از این فیلم برگرداند و شاید اگر ملایم تر با این مسائل در فیلم برخورد می شد، جوایز بیش تری را هم از آن خود می کرد! لیکن بنده هنر اسکورسیزی را در تعهد او به بیان هرچه بهتر موضوع و بی پرده و شفاف نشان دادن محتوا می بینم که در این مورد اولویت خود را در بیان هرچه دقیق تر جزئیات زندگی یک دلال سهام فاسد قرار داده و حاضر شده در راه رسیدن به این هدف، از جوایز زیادی که می توانست دریافت کند، بگذرد؛ چراکه اسکورسیزی کسی است که پیچ و خم آکادمی را بهتر از خیلی ها می داند و به راحتی می توانست اثری در همین چارچوب تولید کند که نظر بسیاری را به خود جلب کرده و تمامی جوایز را درو کند! ولی نظر بنده این است که او در این فیلم سعی در به نمایش گذاردن هرچه دقیق تر محتوای مورد نظرش را داشته و در این مورد، به بهترین شکل ممکن این کار را کرده است؛ هرچند که باب میل بسیاری از مخاطبینش قرار نگرفت که کاملاً قابل درک و قابل انتظار است.

  7. جدایی نادر از سیمین از مرثیه‌ای برای یک رویا ارزشمندتره واقعا؟ ?

    • saman_emd گفت:

      “مرثیه ای برای یک رؤیا” شاهکاری کاملاً نو هم از لحاظ محتوا و هم از لحاظ کارگردانی است و آرونوفسکی با این اثر یک امضای ابدی و یونیک را در تاریخ هالیوود به نام خودش ثبت کرد. اما از نظر بنده، اگر بخواهیم به عناصری که در ژانر درام از اهمیت بالاتری برخوردارند، هم چون فعل و انفعالات میان شخصیت ها، کاراکتر دِوِلوپینگ و نوع روایت داستان توجه کنیم، “جدایی نادر از سیمین” از امتیاز بالاتری برخوردار خواهد بود. با وجود همه این ها، لازم است اشاره کنم که بخش زیادی از این رتبه بندی سلیقه ای بوده و با توجه به دیدگاه شخصی و سواد ناچیز بنده تنظیم شده است و نظر شما در این باب بسیار محترم است.

  8. جدایی نادر از سیمین از مرثیه‌ای برای یک رویا ارزشمندتره واقعا؟ ?

    • saman_emd گفت:

      “مرثیه ای برای یک رؤیا” شاهکاری کاملاً نو هم از لحاظ محتوا و هم از لحاظ کارگردانی است و آرونوفسکی با این اثر یک امضای ابدی و یونیک را در تاریخ هالیوود به نام خودش ثبت کرد. اما از نظر بنده، اگر بخواهیم به عناصری که در ژانر درام از اهمیت بالاتری برخوردارند، هم چون فعل و انفعالات میان شخصیت ها، کاراکتر دِوِلوپینگ و نوع روایت داستان توجه کنیم، “جدایی نادر از سیمین” از امتیاز بالاتری برخوردار خواهد بود. با وجود همه این ها، لازم است اشاره کنم که بخش زیادی از این رتبه بندی سلیقه ای بوده و با توجه به دیدگاه شخصی و سواد ناچیز بنده تنظیم شده است و نظر شما در این باب بسیار محترم است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *